آیا «سوچی» تجربه «آستانه» را تکرار میکند؟
مهدیه معدن نژاد
پژوهشگر موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام
شهر بندری سوچی در واپسین روزهای ماه ژانویه میزبان نشست مهمی درباره سوریه بود که میتوانست برای پایان دادن به بحران هفت ساله این کشور نقش تعیینکنندهای را بازی کند. مقامات روسیه در پی شکست نظامی داعش در سوریه، از عزم خود برای برگزاری کنفرانس گفتگوی ملی میان دولت و مخالفان دمشق خبر دادند که این امر در نهایت دوشنبه و سهشنبه هفته گذشته با حضور تقریبا 1500 نفر شرکتکننده محقق شد. مهمترین نتیجه این نشست یک روزه، تصمیم به تشکیل کمیتهای ۱۵۰ نفره برای تدوین قانون اساسی جدید سوریه است.
علیرغم اینکه از زمان آغاز بحران سوریه، تلاشهای گوناگونی در سطوح مختلف برای پایان دادن به جنگ داخلی در این کشور یا دست کم کاهش درگیریهای نظامی صورت گرفته است اما به اذعان بیشتر ناظران، گفتگوهای آستانه (به ابتکار روسیه، ایران و ترکیه) موفقیتآمیزترین مذاکرات صلح سوری محسوب میشود. با توجه به این موضوع، برخی این سوال را مطرح میکنند که آیا نشست سوچی میتواند تجربه آستانه را برای این سه کشور ضامن آتش بس تکرار کند؟ یادداشت حاضر تلاش میکند تا با بررسی تصمیم گروههای معارض برای شرکت یا عدم شرکت در گفتگوهای ملی سوریه، به این سوال پاسخ دهد. گروههای معارض را با توجه به این معیار به سه دسته تقسیم کردیم تا علل و پیامدهای تصمیم هر کدام را بررسی کنیم و در نهایت به سوال اصلی خود پاسخ دهیم.
گروه نخست را آن دسته از مخالفانی تشکیل میدهند که از آغاز، تصمیم به عدم مشارکت در سوچی گرفتند. «هیئت عالی مذاکرهکنندگان»، به عنوان نمایندگان اصلی مخالفان سوری که تصمیم خود در رابطه با شرکت یا عدم شرکت در گفتگوهای سوچی را به نتایج مذاکرات غیر مستقیم سوری- سوری در وین موکول کرده بودند، در نهایت اعلام نمودند که چون هدف سوچی «مشروعیت بخشیدن به اشغالگری روسیه و دور زدن تصمیمات مذاکرات ژنو» است، به این نشست نخواهند رفت. اگرچه کرملین تلاش میکند تا نشان دهد عدم حضور هیئت عالی مذاکرهکننده خللی در مسیر تحقق اهداف نشست گفتگوهای ملی سوریه ایجاد نمیکند اما مطمئنا مقامات روسیه همچون دیگران آگاه هستند علی رغم اینکه نیروهای مخالف مسلح در عرصه میدانی دست پایینتر را دارند اما تحقق صلحی پایدار (که در حال حاضر اصلیترین هدف روسیه برای تبدیل کردن پیروزیهای نظامی خود به دستاوردهای دیپلماتیک در سطح منطقه و بینالملل) بدون حضور بازیگران اصلی معارض امکانپذیر نیست.
نکته قابل توجه در اینجا این است که در کنفرانس اخیر روند مشابه آنچه پیش از برگزاری اولین نشست آستانه رخ داد، طی شد. در زمستان سال گذشته، در ابتدا معارضان سوریه به خاطر تشدید حملات ارتش سوریه علیه مواضع آنان و ادامه پیشروی نیروهای دولتی در ریف دمشق، شرکت در گفتگوهای آستانه را تحریم کردند اما سپس تغییر موضع داده و در این مذاکرات شرکت نمودند. احتمالا روسها اینبار هم امید داشتند تشدید حملات دولت علیه آخرین مواضع تحت کنترل معارضه در غوطه شرقی دمشق و استان ادلب بتواند الگوی پیشین را درباره نشست سوچی تکرار کند اما این اتفاق رخ نداد. در واقع تشدید عملیات نظامی در ادلب و دمشق علیه معارضان نتوانست آنان را وادار به حضور در این نشست کند که خود این سوال را در ذهن ایجاد میکند که معارضه با چه اطمینان و پشتوانهای گزینه تحریم سوچی را انتخاب کردند.
هرچند برای پاسخ به این سوال میتوان به دلایل مختلف اشاره کرد اما در این میان با توجه به دست پایینتر مخالفان مسلح در عرصه میدانی، نقش بازیگران خارجی و به طور خاص امریکا پررنگتر میشود. اگر بپذیریم بخشی از سیاستهای جدید واشنگتن در قبال بحران سوریه پایان دادن به همکاری سیاسی با روسیه برای حل و فصل این بحران است (برخلاف تلاش دولت ترامپ در اولین سال عملکرد خود)، میتوان گفت این خبر خوبی برای مخالفانی است که نوعی اطمینان خاطر پیدا کردند مبنی بر اینکه در وضعیت فعلی، واشنگتن تلاش میکند تا به مسکو اجازه ندهد که اهداف دیپلماتیک خود در سوریه را محقق نماید.
روسیه تلاش میکند تا با حل و فصل موفقیتآمیز جنگ داخلی سوریه، برای خود اعتبار کسب کند تا از این طریق به دیگر بازیگران بینالمللی نشان دهد که علی رغم تصورات اولیه مبتنی بر اینکه سوریه به افغانستانی دیگر برای مسکو تبدیل میشود اما این کشور نه تنها این بحران داخلی را به نفع خود به پایان رساند بلکه سوریه به سکویی برای تقویت نفوذ منطقهای و بینالمللی این کشور هم بدل شده است. همچنین روسیه همواره تلاش کرده تا ورود خود به بحران سوریه را با مبارزه علیه تروریسم توجیه نماید؛ به همین خاطر هم در فاصله کوتاهی از زمان اعلام شکست نظامی داعش در سوریه، تصریح میکند که خروج نیروهای نظامی خود از سوریه را آغاز کرده است. با این وجود، هرچه مسکو میخواهد به عنوان یک بازیگر بی طرف جلوه کند تا پیروزی نظامی خود در سوریه را با یک پیروزی دیپلماتیک، یعنی پایان دادن به جنگ داخلی از طریق مذاکرات تحت نظر خود، تکمیل نماید اما عدم حضور هیئت عالی مذاکرهکننده و حامیان خارجی آنان اولین سنگ بزرگ را جلوی پای روسیه انداخت. این معارضان تلاش میکنند تا نشان دهند که روسیه یک قدرت «اشغالگر» است که میخواهد مسیر مذاکرات را از گفتگوهای تحت نظارت سازمان ملل متحد در ژنو منحرف کند.
بنابراین اگر روسیه بتواند بحران سوریه را به صورت موفقیت آمیز حل و فصل کند، در واقع چند موضوع محقق میشود که با اهداف و منافع واشنگتن در تضاد است. اول اینکه روسیه از این طریق میتواند پیروزی میدانی نیروهای دولتی و همپیمانان دمشق را تثبیت نماید. این مسئله میتواند به معنای بقای بشار اسد و نظام فعلی سوریه باشد که با هدف اعلامی واشنگتن یعنی خروج اسد از قدرت ناسازگار است. موضوع دوم را میتوان در انتقادات جمهوری خواهان به عملکرد دولت پیشین امریکا در سوریه جستجو کرد. منتقدان باراک اوباما، وی را متهم میکردند به اینکه با انفعال در سوریه امکان مانور روسیه را فراهم کرده و باعث شده تا رهبران منطقه، حتی شریکان منطقهای واشنگتن، به عنوان بازیگری تاثیرگذار در تحولات منطقه نگاه کنند و به این نتیجه برسند که برای حل و فصل بحرانها و تامین منافع خود باید به کرملین توجه نمایند.
تبدیل شدن سوریه به سکویی برای تقویت جایگاه منطقهای و بینالمللی روسیه چیزی نیست که واشنگتن بخواهد. حتی اگر دولت ترامپ هم زمانی به فکر همکاری مشترک با مسکو بود، سیاستهای اخیر امریکا نظیر قرار دادن نام مقامات مسکو ر فهرست تحریمها (درست همزمان با برگزاری نشست سوچی) میتواند نشان از این داشته باشد که مقابله با نفوذ روسیه در سطح منطقه و بینالمللی بر همکاری با آن در بحران سوریه اولویت پیدا کرده است. البته به نظر میرسد واشنگتن در این میان گوشه چشمی به ایران نیز دارد چرا که تثبیت پیروزیهای میدانی و تبدیل آن به دستاورد سیاسی میتواند یک پیروزی دیپلماتیک برای ایران هم محسوب شود. این در حالی است که یکی دیگر از اهداف اعلام شده واشنگتن در سوریه، کاهش نفوذ ایران در این کشور است.
البته تحریم سوچی از طرف این گروه از معارضان در عین حال میتواند یک نکته مثبت برای دمشق هم باشد چرا که عدم مشارکت آنها در کنفرانس گفتگوی ملی میتواند دست نیروهای دولتی برای پیشروی در ادلب و غوطه شرقی دمشق را باز بگذارد؛ این موضوع، حکومت را به هدف خود برای پاکسازی تمام خاک سوریه نزدیکتر میکند. در واقع میتوان گفت در صورتیکه مسکو احساس کند عدم مشارکت نیروهای معارض در نشست سوچی در واقع تلاش کشورهای غربی برای محدود کردن روسیه به پیروزیهای نظامی است، میتواند باعث تشدید عملیات نظامی علیه نیروهای مسلح شود.
لازم به ذکر است این گروه از معارضان، کسانی هستند که میگویند موضوع تدوین قانون اساسی جدید نباید بر عملیات انتقال سیاسی تقدم یابد. یحیی عریضی، سخنگوی هیئت عالی مذاکرهکننده، در اینباره به روزنامه الحیات گفته است که اولویت برای این هیئت، انتقال سیاسی است. در همین راستا عبدالرحمن الحاج، از معارضان سوری، هم در گفتگو با پایگاه بلدی نیوز (نزدیک به مخالفان) مدعی است که روسیه با کمیته قانون اساسی میخواهد از مفهوم انتقال سیاسی، هیئت حکومت انتقالی، و دوران انتقالی عبور کند و به سراغ اصلاح قانون اساسی یا حتی تدوین یک قانون اساسی جدید برود که به موجب آن بشار اسد حتی حق نامزد شدن هم داشته باشد.
گروه دوم را آن دسته از مخالفان دمشق تشکیل میدهند که تحت تاثیر ترکیه موافقت کردند در نشست سوچی حاضر شوند. این معارضان عمدتا کسانی هستند که به تعبیری میخواهند از هر فرصتی برای پایان دادن به جنگ داخلی سوریه و بازگرداندن صلح به این کشور استفاده نمایند. هرچند آنها آنکارا را به مقصد سوچی ترک کردند اما در فرودگاه این شهر با مشاهده علامتها و پرچم سوریه (پرچم رسمی این کشور در سازمان ملل) به نشانه اعتراض از شرکت در کنفرانس خودداری نمودند.
با بررسی اظهارات این نمایندگان از مخالفان که قصد شرکت در کنفرانس را داشتند، میتوان به تفاوت رویکردشان با گروه نخست پی برد. شاید بتوان به صحبتهای احمد طعمه، از اعضای هیئت معارضان که به سوچی رفت، در گفتگو با برنامه الحصاد شبکه الجزیره به عنوان شاهد مثال استفاده کرد. طعمه میگوید با این اعتقاد که سوچی فرصتی برای تایید یک موضوع مهم در نتایج این کنفرانس بود، به سوچی رفتند و آن عبارت است از مسئله تشکیل کمیته قانون اساسی که به نگارش یک قانون اساسی جدید برای سوریه مبادرت میورزد. به اعقاد طعمه، موضوع نوشتن این قانون اساسی جدید در کنار انتقال سیاسی، دو موضوع مهم سوریه را تشکیل میدهند؛ این انتقال سیاسی باید بر پایه این قانون اساسی صورت بگیرد.
اگرچه برخی از تحلیلگران معتقدند تغییر رای ناگهانی هیئت آنکارا در فرودگاه سوچی ناشی از فشارهای خارجی است اما اعضای این هیئت آن را به بدعهدی مسکو نسبت میدهند مبنی بر اینکه علی رغم وعده برای پایان دادن به عملیات علیه غیرنظامیان در ادلب و غوطه و همچنین برداشته شدن پرچم و نمادهای حکومت دمشق، هیچ کدام از آنها محقق نشد. به هر حال دور از واقعیت نیست اگر بگوییم بازگشت هیئت آنکارا از سوچی ضربهای کمتر از تحریم توسط هیئت ریاض نبود و میتوانست فرصتی باشد که با بی تدبیری از دست رفت.
سومین گروه از معارضان شرکتکننده در واقع گروههایی هستند که از آنان به عنوان معارضان نزدیک به دمشق و مسکو یاد میشود. گروههایی نظیر گروه مسکو یا آستانه در این گفتگوها شرکت کردند و آن را موفقیتآمیز هم میخوانند. نمایندگان این گروهها با یادآوری مذاکرات آستانه میگویند با وجود تلاشهایی که در آغاز، برای ناکام گذاشتن گفتگوهای آستانه صورت گرفت اما این مذاکرات در نهایت به موفقیت دست یافت. آنها امیدوارند که این اتفاق درباره نشست سوچی هم رخ دهد.
از آنجا که موفقیت یا ناکامی نشست سوچی به عوامل مختلفی بستگی دارد، پیشبینی اینکه آیا در پی تصمیم گروههای اصلی معارض برای تحریم این نشست و همراهی امریکا، بریتانیا و فرانسه با آنان، باید مرگ گفتگوهای ملی سوریه به ابتکار مسکو را اعلام نمود یا ادعا کرد سوچی میتواند تجربه موفقیتآمیز آستانه را تکرار کند، زودهنگام است. باید توجه داشت موفقیت گفتگوهای آستانه در چه شرایطی محقق شد؛ در شرایطی که هنوز داعش بخشهای مهمی از سوریه از جمله شهر رقه را تحت اشغال خود داشت که این موضوع باعث شد تا تمرکز اصلی امریکا در آن زمان مبارزه با داعش باشد. در کنار عوامل مختلف، موفقیت یا ناکامی سوچی را باید در چارچوب اولویتها و اهداف واشنگتن در سوریه بررسی کرد. تغییر تمرکز از شکست نظامی داعش به مقابله با نفوذ ایران و روسیه میتواند عامل مهم و تاثیرگذاری بر سرنوشت سوچی و مذاکرات مشابه آن باشد. هرچند همانطور که پیشتر در تحلیلی درباره سیاست تازه دولت ترامپ در قبال سوریه نوشته شد، باید میان تعیین اهداف و امکان تحقق آن تفکیکگذاری کرد. بدین ترتیب میتوان گفت باید فرصت داد تا دید آیا واقعیتهای میدانی میتواند بر جاهطلبیهای سیاسی غلبه کند یا بحران سوریه بینالمللیتر از آن است که بتواند بدون نقش بازیگرانی غیر از نیروهای متحد حل و فصل گردد.