ایران و رقابت تجاری چین و آمریکا

مجید حیدری

پژوهشگر مسائل ایران

امروزه یکی بزرگترین تهدید برای ایالات متحده افزایش قدرت چین به عنوان یک قطب بزرگ اقتصادی و سیاسی در منطقه و جهان است. این مهم که موقعیت جهانی آمریکا را به عنوان هژمون جهان به چالش کشیده است، دولت این کشور را بر آن داشته است تا بتواند از طرق مختلفی قدرت اقتصادی و نظامی چین را موازنه بخشد و بتواند همچنان در سطح بازیگر اصلی جهانی باقی بماند. ترامپ از زمان شروع کمپین ریاست جمهوریش همواره نسبت به سیاست‌های تجاری چین ابراز بد بینی کرده و با ترفند اعمال تعرفه بر روی کالاهای چینی تلاش کرده است تا نه تنها از کسری تجاری آمریکا بکاهد، بلکه چین را مجبور به تغییر سیاست‌هایی کند که آمریکا آن را «فعالیت‌های تجاری ناعادلانه» می‌داند. در این راستا آمریکا چین را متهم به دزدی مالکیت معنوی و هم چنین اجبار آمریکا به انتقال تکنولوژی برای ادامه فعالیت در چین کرده است. با به قدرت رسیدن ترامپ و شدت گرفتن بدبینی‌ها و تنش‌های حاصل از سیاست‌های ناعادلانه تجاری چین، مذاکراتی بین ترامپ و جی برای اصلاح سیاست‌ها و بهبود صادرات آمریکا و کاهش واردات چین صورت گرفت. علی رغم تلاش‌ها، مذاکرات با شکست روبرو شد  و از ژانویه ۲۰۱۸ تخصیص تعرفه‌های انتقام جویانه و متقابل از سوی دو کشور آغاز شد. لازم به ذکر است که برخی از کشورها تلاش کرده‌اند از وجود این تنش‌ها حداکثر نفع را ببرند و معتقدند که این تنش‌ها در نهایت برای جهان منافع بیشتری به دنبال خواهد داشت. 

همزمان در کنار جنگ اقتصادی چین و آمریکا، پکن نه تنها بزرگترین شریک تجاری اقتصادی ایران بوده است،‌ بلکه ایران را در جایگاه مهمی برای توسعه برنامه یک کمربنده جاده می‌داند. ایران با داشتن منابع انرژی نه تنها می‌تواند امنیت انرژی چین را تأمین کند بلکه می تواند بازار مطمئنی برای سرمایه گذاری های آتی چین باشد. از لحاظ تاریخی وابستگی چین به انرژی و پتروشیمی از دهه ۹۰ میلادی با اعلام سیاست‌های درهای باز و پیوستن به اقتصاد  لیبرال جهانی آغاز شد. منابع داخلی چین و استفاده از ذغال سنگ علاوه بر آنکه به محیط زیست آسیب میزند، توان برطرف کردن نیازهای چین را نداشتند بنابراین چین برای تأمین نیازهای انرژی خود اعم از نفت و گاز نیازمند از سرگیری همکاری‌های اقتصادی به‌ویژه با کشورهایی همسایه دارنده منابع نفتی و گازی غنی شد.  ایران به عنوان دارنده دومین ذخایر نفتی و گازی دنیا از دهه ۷۰ میلادی با چین وارد همکارهای اقتصادی شده است اگر چه این همکاری‌ها با شروع تحریم بر ایران از دهه ۸۰ میلادی همواره با شدت و ضعف همراه بوده است. اما نیاز ایران به مدرنیزاسیون  و گسترش توانایی تولیدی اش از یک سو و از سوی دیگر نیاز چین به تأمین انرژی منجر به آن شد که قراردادی در سال ۱۹۷۷ برای بازسازی و گسترش همکاری های نفتی و گازی بین دو کشور صورت گیرد.

تا قبل از شروع جنگ تجاری چین-آمریکا، چین با وجود ناخشنودی از تحریم‌های موجود علیه ایران همواره در راستای آن‌ها گام برداشته تا از هرگونه تنش احتمالی با آمریکا پرهیز کند. لذا برای تأمین امنیت انرژی خود با متحدین آمریکا  و جی سی سی همکاری کرده و حتی وعده افزایش همکاری‌ها را نیز داده بود. حال آنکه با شروع جنگ تجاری، متحدین آمریکا در منطقه به ويژه کشورهای عربی تمایلی برای ادامه همکاری با چین از خود نشان نداده که این مهم ایران را در وضعیت بهتری برای خودنمایی قرار می‌دهد. در طرف دیگر روابط، برای ایران حضور چین به عنوان شریک تجاری و هم چنین سیاسی می‌تواند تنها کارت برنده این کشور برای نجات از رکود اقتصادی باشد بلکه می تواند به عنوان سپری در مقابل فشارهای بین المللی وارده بر ایران قرار بگیرد. شرایط فعلی ایران نشان از وابستگی و اتکا این کشور به چین در حوزه های دیپلماسی، اقتصادی و سیاسی دارد.

از نگاه چین، ایران نقش یک بازیگر استراتژیک مهم را در منطقه بازی می‌کند تا بتوانند از سلطه آمریکا در منطقه به ویژه خلیج فارس بکاهد. ایران می‌تواند در مقابل نظامی‌گری آمریکا در خلیج فارس بایستد و چرخش آمریکا به سمت پاسفیک را با چالش روبرو کند. همچنین ایران دارای ذخایر انرژی فراوانی است که می‌تواند نیاز انرژی رو به رشد چین را برآورده کند.  

 تا قبل از شروع تنش های تجاری آمریکا-چین، گزینه های موجود برای چین یا نادیده گرفتن تحریم‌های یک جانبه آمریکا بر ایران و ادامه روابط با ایران، خرید نفت و سرمایه گذاری‌های بیشتر در این کشور بود و یا اجابت با تحریم ها و قطع روابط با ایران. چین در راستای استراژی موازنه نرم هرگز به شکل مستقیم با آمریکا مخالفت نکرده و بنابراین همیشه در راستای منافع شورای امنیت رأی داده است، اما در این میان همواره از همکاری با غرب در اعمال تحریم ها دوری کرده و حتی بعضا با ادامه همکاری با ایران تحریم‌ها را بی‌اعتبار و بی‌نتیجه ساخته است.

چنین سمت و سویی همراه با اتهامات وارده بر چین در انتقال نفت از ایران منجر به شد تا آمریکا نفتکش‌های چین را تحریم کند. نگاه چین به ایران ریشه در چشم اندازهای این کشور برای مقابله با آمریکا به عنوان رقیب منطقه‌ای، سیاسی و اقتصادی دارد. با  فرض تشدید تنش‌ها بین چین و آمریکا از یک سو و سو گیری متحدین آمریکا در منطقه به سمت آمریکا از سوی دیگر، چین را برای خنثی سازی خسارات منفی وارده مبتنی بر جنگ اقتصادی بر اقتصاد کشورش گزینه‌ای جز تقویت بیشتر روابط اقتصادی، نظامی و سیاسی  با ایران نخواهد داشت. 

با آغاز تحریم ها و تعرفه های اعمال شده بر چین در سال ۲۰۱۸، تصور غالب شکل گرفته در میان سران چین مبنی بر تلاش آمریکا بر جلوگیری و ایجاد اختلال در رشد اقتصادی چین، پکن را به سمت سیاست انتقام جویانه و اقدام مشابه و اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی آمریکا هدایت کرد. اولین نکته حائز اهمیت آن است که چین باید واردات خود را به آمریکا کم کند و لذا به دنبال بازارها و شرکای تجاری جایگزین باشد تا بتواند جریان تجارت را به سمت دیگر کشورها هدایت کند. بنابراین گسترش و ساختن گره‌های تجاری و سیاسی عمیق با کشورهای غیر متحد آمریکا برای چین ضروری است تا بتواند از اثرات منفی جنگ تجاری بکاهد و به عنوان قدرت اقتصادی و نظامی باقی بماند.

دومین نکته مهم این است که از آنجا که شکل‌گیری نظام فعلی در ایران و چین معلول انقلاب‌های ضد قدرت‌های غربی و کشورهای حامی آمریکا بوده است بنابراین هر دو کشور سیاست‌های همسویی را در مخالفت با موازنه قدرت فعلی و تسلط کشورهای غربی در سیستم بین‌المللی و منطقه دارند. لذا دو کشور گسترش همکاری‌ها و نزدیکی بیشتر را گزینه‌ای برای خنثی سازی قدرت‌های غربی در منطقه می‌دانند. تا به امروز، منافع سیاسی چین و ایران به ویژه در راستای سرنگونی آمریکا به عنوان قدرت برتر در منطقه به شدت به هم نزدیک بوده است و  لذا امکان گسترش بیشتر روابط اقتصادی و دیپلماتیک وجود دارد. 

سومین نکته، ‌چین همواره در طول تاریخ  بدون توجه به سیاست‌ها و فعالیت‌های داخلی و خارجی ایران به عنوان شریک تجاری مهمی برای این کشور به حساب آمده است و همچنین به ایران در راستای مدرنیزه کردن قدرت سخت افزاری نظامی از طریق فروش اسلحه، موشک و بالستیک کمک کرده است.

همچنین چین همواره به عنوان سپر دفاعی ایران در قبال تحریم‌های هسته‌ای ایستاده است و تلاش کرده است تا اثرات آن را بکاهد. اگرچه این تحریم ها روابط تجاری را کند و یا قطع کرده است اما چین از طریق راه های گوناگون از جمله استراتژی تهاطر نه تنها تلاش کرده است تا اقتصاد ایران را در چرخش نگاه دارد،‌ بلکه خواستار تأمین امنیت انرژی خود نیز بوده است. چین نه تنها ایران را به عنوان یک منبع ایمن انرژی می‌بیند بلکه بازار ایران را بازار مصرفی بالقوه‌ای می‌داند که پتانسیل‌های زیادی برای گسترش روابط اقتصادی در خود جای داده است. با توجه به آنچه که در بالا بیان شد، رابطه ایران و چین در زمینه نفت و گاز نه تنها برای روند رو به رشد اقتصادی چین مهم است،‌ بلکه سرمایه‌گذاری‌های آتی چین در پروژه گاز فارس جنوبی برای ایران نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. از سوی دیگر با توجه به ایفای نقش کلیدی ایران در پروژه یک کمربند یک جاده به عنوان گلوگاه تجاری تأمین کننده و انتقال دهنده نفت و گاز به چین، امکان از سرگیری مجدد روابط ایران و چین با فرض افزایش تنش‌های تجاری چین و آمریکا وجود دارد.

 تا پیش از شروع جنگ تجاری،‌ چین بین ادامه دادن به استراتژی‌های خود در قبال ایران و یا اجابت و دنباله روی از تحریم‌های آمریکا علیه ایران دچار سردرگمی شده بود. با توجه به شکل گیری و تشدید تنشهای تجاری بین چین و آمریکا،  به چشم انداز سنتی چین نسبت آمریکا جانی دوباره بخشیده است. به شکل سنتی رهبران سیاسی چین معتقد بوده اند که آمریکا در تلاش است تا با ایجاد تنش  در منطقه زمینه بی ثباتی در منطقه را ایجاد کند و با ایجاد چالش‌های اقتصادی برای چین مانع از رشد و شکوفایی اقتصادی چین به عنوان یک ابر قدرت شود.  این چنین نگاهی به سیاست های آمریکا، رفتار چین در قبال ایران را به شدت تحت تأثیر قرار داده است چرا که  نه تنها امکان نادیده انگاشتن تحریم های آمریکا علیه ایران را فزونی می بخشد، بلکه امکان گسترش و تقویت همکاری‌ها را نیز افزایش می‌دهد. با توجه به جدید بودن موضوعیت جنگ تجاری اقتصادی آمریکا و چین،‌ بررسی اثرات آن را بر روابط ایران و چین حائز اهمیت می باشد چرا که نه تنها این تنش ها مشوق چین برای نادیده انگاشتن تحریم‌ها علیه ایران است بلکه می تواند آغازگر پویایی اقتصادی برای ایران باشد. همچنین نزدیکی ایران و چین در منطقه می تواند تهدید جدید برای جلوگیری از سلطه قدرتهای غربی و به‌ویژه متحدین آمریکا در منطقه و خلیج فارس باشد و به نوعی موازنه قدرت را در منطقه به نفع ایران و چین تغییر دهد.

*مسئولیت صحت و سقم مقاله فوق به عهده نویسنده است و انتشار آن­ به معنی تأیید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نمی باشد.