سید محمد فیروزی[1] ،استادیار دانشگاه بغلان افعانستان
درآمد
جنبشهای تکفیری، سلفی و افراطی، یکی از چالشها و نگرانیهای اصلی در صورت و سیمایی جهان اسلام، منطقه خاورمیانه و بخشهای از جنوب آسیا قلمداد میشود. این پدیده؛ ابعاد، اشکال، اهداف و صورتهای متفاوتی دارد. اما، روش و فعالیتهای این گروهها تاحدی زیادی مشابه بوده و در مبانی فکری و صورت اعمالشان همپوشانیهای زیادی مشاهده میشود. برخی کارشناسان و آگاهان امور دینی و بینالمللی معتقدند که اساساً این گروهها با اهداف سیاسی تأسیس و تجهیر شده و میشوند. فرضیههای مختلفی برای تبیین ایجاد و فعالیت این گروهها وجود دارد. از نقش کشورهای غربی و صهیونیستی گرفته تا استفاده ابزاری از این گروهها در پروژههای مشترک اسرائل و برخی کشورهای عربی و قدرت اتمی اسلامی؛ برای مقاصد سیاسی در خاورمیانه، جنوب آسیا، آسیای میانه و مخصوصاً در کشور افغانستان شواهد و گمانههای زیادی وجود دارد. اما آنچه که تاحدی زیادی بدان پرداخته نشده؛ پیامدهای اجتماعی- فرهنگی ایجاد و گسترش این جریانهاست. افغانستان، قبل از بازگشت مجدد طالبان، شاهد حضور و فعالیت ۲۲ گروه افراطی- مذهبی بوده که مبارزات مسلحانه داشته اند. نسبت به حضور و فعالیت این گروهها آسیبشناسی اجتماعی- فرهنگی نگردیده، بنابرین، این جستار تحلیلی سعی کرده است با مرور نظاممند منابع اسنادی و تحلیلهای جامعهشناختی به این مهم بپردازد.
جریانشناسی گروههای تکفیری
امروزه، یکی از چالشها و مسائل اساسی جهان، گسترش جنبشهای تکفیری و رشد تروریسم در پوشش دین و مذهب است. این پدیده؛ صورتها، اهداف و عوامل مختلفی دارد. هرچند، برخی از این گروهها، کموبیش در سطح جهانی فعالیت دارند و هرازگاهی در شرق و غرب جهان حملات و فعالیتهای تروریستی و تبلیغاتی داشته اند. اما، منطقۀ خاورمیانه و جنوب آسیا از کانونهای اصلی فعالیت و استقرار این گروهها در سطح دنیا شناخته میشوند. جغرافیایی اصلی این گروهها و جنبشها در همسایهگیها در یا متن کشورهای حوزه نوروز قرارگرفتهاست. بنابرین، بهصورت اختصار به معرفی جنبشهای تکفیری- افراطی پرداخته میشود زیرا، بدون درنظرداشت، جریانشناسی و شناخت ماهیت و مبانی فکری این جنبشها و گروهها، فهم و شناسایی پیامدها و آسیبهای این گروهها دشوار بهنظر میرسد.
- داعش: فعالیت و استقرار این گروه تکفیری بیشتر در منطقه خاور میانه و مخصوصاً در عراق و سوریه شناخته میشود. اما، درسالهای پسین در مناطق از پاکستان و افغانستان نیز اعلام حضور و فعالیت داشته اند. این گروه، ابتدا در استان هلمند و سپس در استانهای فراه، زابل و غزنی افغانستان ظهور کرد. حملات بسیار خونین و پرتلفات این گروه، بر مراکز دینی، آموزشی و تفریحی شیعیان در افغانستان و پاکستان بوده است. این گروه که ظاهرا سودای ایجاد و استقرار دولت- خلافت اسلامی را دارد. اما، در کشتار جمعی، تخریب و تکفیر روی همۀ گروههای تکفیری و تروریستی دیگر را سفید کرده است. مبانی فکری و اعتقادی این گروه، نزدیک به سلفیها و وهابیت است. تخریب آثار باستانی و تمدنی، کشتارهای دستهجمعی و خشن، نسلکشی و کافر دانستن همهی مذاهب مهم اسلامی در کارنامه این گروه است.
- القاعده: القاعده یک گروه شناخته شده و جهانی است. مهمترین شعار این گروه مبارزه با امپریالیسم غربی و سلطه آمریکا بر جهان اسلام است. نفوذ این گروه، در بسیاری از کشورهای جهان از جمله در جهان عرب، آسیایی غربی و جنوبی تایید و تثبیت بوده است. قدرت و نفوذ اصلی این گروه، در زمان حکومت نخست طالبان در منطقه نوروز دانسته میشود. در واقع، حمله آمریکا و متحدانش به افغانستان، بهانهی برای برچیدن این سازمان تررویستی و تکفیری از این کشور بود. مبانی فکری و اعتقادی این گروه نیز همانند سایر گروههای تندرو بوده و دارایی ریشههای سلفیگری و وهابیت است. اکنون نیز بهاعتبار اطلاعات رسانههای غربی، این گروه، در بخشهای از افغانستان و پاکستان فعال اند و رابطهی خوبی با سایر گروههای تندرو و افراطی دارند.
- – تحریک طالبان پاکستانی: این گروه، از روحانیان سنی تشکیل شدهاست که عقاید دگماتیسم مذهبی با ریشههای در مکتب حنفی دیوبندی، مذهب وهابیت و دیدگاههای جهادگرایی سلفی ابن تیمیه دارد. این گروه مخالف دولت پاکستان است. این گروه، شباهتها و نزدیکیهای فراوانی با طالبان افغانستان دارد. قرائت خشک و تندروانه، نفی دیگری و رفتارهای دیگرستیزانه و نیز مرام تشکیل یک دولت اسلامی در پاکستان از ویژگیهای مهمی این جنبش است. تحریک طالبان پاکستانی، از مدارس دینی پاکستان و فرهنگ قبیلهای و از قبائل مرزی تغذیه و تجهیز مالی و نیرو میشوند. حملات انتحاری و انفجاری، دادگاههای صحرایی، خشونت جمعی و تکفیر در کارنامه این گروه ثبت است.
- گروه جیشالمسلمین، شاخه انشعاب یافته از گروه طالبان افغانستان است. این گروه، متشکل از تندروان و تکفیریهای افغانستانی، پاکستانی، ازبکستانی، چچنی، تاجیکستانی و… است. مبانی فکری و اعتقادی این گروه با گروه طالبان پاکستانی تفاوتی چندانی ندارد. ریشههای فکری و اعتقادی این گروه نیز به مکتب دیوبندی، سلفیگری و وهابیت میانجامد. این گروه، به دلائل اختلافات داخلی و احتمالاً نداشتن حمایتهای مالی- استخباراتی ساحه نفوذ و فعالیت وسیعی در اختیار ندارد. رهبر نخست و موسس این گروه، از جمله رهبران میانجی بین طالبان و دولت قبلی افغانستان شناخته میشد. از کموکیف ساحه و فعالیت رهبری و اعضایی این گروه اطلاعاتی چندانی در فضاهای عمومی نیست. اما، تمرکز این گروه در ساحات شمال و شمال شرق افغانستان بیشتر بوده است.
- این گروه از زمان تأسیس دولت مجاهدین در افغانستان وجود داشته است. اعضای اصلیاش از عناصر گروه جهادی به رهبری مولوی محمدنبی محمدی بودند.این گروه پس از بهقدرت رسیدن طالبان با آنها متحد شدند. اما مدتی بعد، از طالبان جدا شد و چند روز پس از سرنگونی طالبان توسط آمریکا، این گروهها فعالیتهای سیاسی خود را اعلام کرد. این گروه، قرائت افراطی و دگماندیشانه از دین دارند و در مبانی و ویژگیهای فکری و اعتقادی تفاوتی آنچنانی با سایر گروههای متذکره ندارند ولی در عمل، مانند دیگر گروههای متذکره قدرت، نفوذ و خشونت چندانی نداشته است.
- : این گروه نیز انشعاب شده از گروه طالبان افغانستان است. منتها عمدتاً متشکل از افراد بومی و از طالبان پاکستان در وزیرستان جنوبی و شمالی هستند. ساحه نفوذ و فعالیت این گروه در جنوب افغانستان، مناطق مرزی افغانستان و پاکستان و بخشهای قبائلی پاکستان گزارش شده است. این گروه نیز دارای خوانش افراطی و نفی کننده از دین اسلام هست.
- این گروه، عمدتاً از تندروان ازبکستانی تشکیل شده و گمانهها از این است که مورد حمایت آمریکا و عربستان سعودی میباشند. در بین اینها از نیروهای خارجی شامل چچنی، قرقیز، تاجیک و اویغور و حتی عرب نیز هستند. این گروه نیز تفکر افراطی و خوانش نفیکننده از دین دارند و در پارهی از حوادث خونبار و ترورسیتی دست داشته اند.
– گروه اصحاب (جیش) محمد: گروه جیش المحمد از گروههای تروریستی نوظهور در پاکستان است که درسال 2000 به رهبری مسعود اظهر در شهر کراچی بنیان گذاشته شد. این گروه حوزه فعالیت خود را مناطق جامو و کشمیر قرار داده است. ایدئولوژی این گروه بیشتر بر پایه احساسات ضدهندی و ضد آمریکایی شکل گرفته است. گفته میشود این گروه تروریستی با لشکر جهنگوی و سپاه صحابه ارتباطات تنگاتنگی دارد.
– گروه لشکر طیبه: هدف اولیهی این گروه برپایی دولت اسلامی در جنوب آسیا از طریق متحد ساختن مجاهدین منطقه و آزاد کردن کشمیر تحت اداره هند بودهاست. این گروه هم جهاد و هم دعوت به اسلام را در دستور کار خود دارد. ادبیات افراطی نقش بسزایی در جذب اعضای جهادی جدید به این گروه داشته است. این گروه، از طریق ایجاد یک شبکهی انتشاراتی در پیترویج عقیده خود بوده و نشراتی مثل هفتهی نامهی جرّار، ماهنامهی ضرب طیبه و الصفت که برای زنان منتشر نمودهاست. از زمان غیر قانونی اعلام شدن این گروه، هزاران نفر از جوانان طبقات پایین منطقهی پنجاب جذب این گروه شدهاند. فقر، بیکاری، نارضایتی از وضع موجود، فقدان آموزش، جذابیت واژهی جهاد و مساجد و مدارس دینی، نقش بسزایی در جذب جوانان به این گروه داشته است.
– گروه لشکرالاسلامی: اخیراً این گروه با داعش بیعت نموده و از تندروترین گروههای تروریستی و افراطی است. این گروه نیز در افغانستان و پاکستان فعالیت دارند.
– جنبش ترکستان شرقی: جنبش اسلامی ترکستان شرقی در سال 1993 بنیان گذاشته شد، این سازمان با توجه به فروپاشی شوروی، توانست با احزاب و گروه های بنیادگرا در آسیای مرکزی ارتباط برقرار و سپس با حضور طالبان و القاعده در افغانستان، همکاری با آن ها بیشتر گردید. قبلا در وزیرستان مراکز و فعالیت داشت و حالا در شمال افغانستان فعالیت دارند. این گروه نیز در تندروی و افراطیت مذهبی با سایر گروههای تکفیری تفاوتی ندارد.
– گروه گیت(هندی): این گروه نیز یک جنبش فراملی و تروریستی- تکفیری است. اطلاعاتی چندانی در مورد نحوه تاسیس و تمویل این گروه وجود ندارد. ولی، شعارها و رفتارهای تکفیری و افراطی این گروه در مناطق از کشمیر هند و کشمیر پاکستان، مناطق مرزی افغانستان و پاکستان، این گروه را با سایر گروههای تکفیری مشابه گزارش کرده اند.
– سپاه صحابه: سپاه صحابه، گروه تکفیری- تروریستی است که در 1985 بهدست «حق نواز جهنگوی»، از روحانیون جمعیة علماء الاسلام و به خواست برخی از سازمانهای اطلاعاتی و به منظور فرقهگرایی تاسیس شد. گروه «سپاه صحابه» علاوه بر حملات خود بر ضد شیعیان، به ایرانیان مقیم پاکستان نیز حمله میکردند. در 2002، پرویز مشرف، رییس جمهوری وقت پاکستان، این گروه را سازمانی تروریستی معرفی کرد. یکی از شعارها و اهداف تأسیس سپاه صحابه، دفاع از احترام به صحابه (گرایش وهابیان) و مبارزه با افکار شیعیان (به بهانه مخالفت با صحابه) و انقلاب اسلامی ایران بود. تبلیغات گسترده و گمراه کننده آنها و کارهایی مانند آدم ربایی، سرقت مسلحانه، ترور، کشتار جمعی (بمب گذاری) و اعمال وحشیانه دیگر، باعث ایجاد وحشت و دلهره در بین شیعیان شده است. سپاه صحابه، گروهکهای وابسته دیگری را که در جهت اهداف آنها میکوشند، مانند گروه سوار اعظم، به رهبری مولانا اسفندیار و سلیم الله خانی و گروه «حركة الانصار» و «تنظیم الدعوة» تأسیس کرده است.
– تحریک نفاذشریعت: تحریک نفاذ شریعت محمدی یا نهضت اجرای شریعت محمدی در 1992، شکل گرفت. مولانا صوفی محمد- پیرو مکتب وهابی و از اعضای فعال جماعت اسلامی- مؤسس این گروه تروریستی است. این گروه هدف از تشکیل و فعالیت خود را اجرای برداشت خود از شریعت در پاکستان مطرح کرده است. رهبران این گروه خواهان این هستند که پاکستان نیز به شیوه حکومت طالبان اداره شود. یکی از ویژگیهای خاص این رهبر جدید این گروه این است که از طریق ایستگاه رادیویی خود، اجرای خشن دستورهای شریعت، همچون تعطیلی مدارس دخترانه، بسیج نیروها برای کمک به طالبان در افغانستان و… را ضروری اعلام کرده است.
– اتحاد جهاد اسلامی: این یک گروه افراطی- تروریستی خرد و بیشتر محلی هستند که اخیراً موفق به توسعه حوزه عملیاتی خود شدهاند. گروه تروریستی حرکة الجهاد اسلامی به دست مولانا ارشد احمد در 1980 به عنوان یک گروه جهادی افغان تشکیل شد. اهداف این گروه، الحاق ایالتهای جامو و کشمیر به پاکستان و گسترش اسلام در تمام شئون این جامعه است.
– لشکرجهنگوی: این گروه، شبه نظامی فرقهای و ضد شیعه است که در 1996 به دست گروهی از اعضای سازمان فرقهای «سپاه صحابه پاکستان» ایجاد شد. هرچند لشکر جهنگوی ساختار رهبری خود را پنهان نگه میدارد، اما یکی از رهبران ارشد این گروه، فردی به نام «ملک اسحاق» است. با وجود اعلام نشدن نام رهبر گروه، باور عمومی بر آن است که اسحاق- که پس از تحمل 14 سال زندان، در 2011 آزاد شد- هم اکنون نقش اصلی را در آن دارد و شاهد این مدعا آن است که فقط اندکی پس از آزادی اسحاق، شمار حملات به شیعیان در پاکستان به طور بی سابقهای افزایش یافت.
– حرکت المجاهدین: این گروه نیز افراطی و سلفی است که از گروه اتحاد جهاد اسلامی انشعاب کرده است. هرچند دایره فعالیت این گروه محدود است. منتها، تندروی و خوانش افراطی و تکفیری از دین قویاً در شعارهای این گروه وجود دارد.
– گروه محاذ فدائی: این گروه، توسط منصور دادالله تاسیس شد و بعد خودش به طالبان افغانستان بعیت کرد و افرادش رهبر جدید انتخاب کردند. تفکر و رفتار این گروه نیز خشن و تندروانه است. مبانی فکری و منابع مالی این گروه با سایر گروههای تروریستی- تکفیری تفاوتی آنچنانی ندارد. این گروه، در افغانستان و در مناطق مرزی میان سه کشور افغانستان، پاکستان و ایران فعالیت دارند.
– گروه بریگارد گوریلائی: این گروه، بیشتر از تروریستها و تکفیریهای عرب متشکل گردیده و بین یک تا سه هزار نفر نیرو دارند. این ها اعرابی بودند که از زمان جهاد مردم افغانستان علیه تجاوز شوروی از زندانها خریداری شده و علیه روس ها میجنگیدند. در این گروه عدهای از قطعات گارد ریاست جمهوری صدام حسین نیز شامل بوده و علیه امریکا و دولت افغانستان میجنگندند.
– امارت قفقاز: این گروه، توسط چچنیها اداره میشود. امارت اسلامي قفقاز يك جنبش اسلامي است که توسط “دوكو عمروف” بنا شده است. این گروه پس از شکست در چچن، به گروههای مختلف کشورهای اسلامی ملحق شد. اکنون این گروه در روسیه و کشورهای قفقاز و اکنون در شمال افغانستان فعالیت دارند.
چالشهای حضور گروههای تکفیری برای جهان اسلام
دولت مخلوع افغانستان (جمهوریت) که در مرداد ۱۴۰۰ توسط طالبان کنار زده شد، مدعی بود که بیش از ۲۲ گروه تروریستی (افراطی و تکفیری) در افغانستان و مرزهای این کشور با همسایههای آن فعالیت دارند. براساس گزارشهای معتبر جهانی، بیش از ۲۴ گروه افراطی و تکفیری در حوزه نوروز و مخصوصاً در افغانستان و پاکستان فعالیت داشته اند. موجودیت و فعالیت گروههای افراطی و تکفیری، چند مساله اساسی را برای کشورهای اسلامی و کشورهای منطقه نوروز بهوجود آورده است. اول؛ این گروهها ذاتاً با اصل اسلام که همانا میانه روی، مدارا، تساهل و تسامح است مخالف بوده و یک چهره خشن، نامنعطف و افراطی از اسلام به نمایش میگذارد. دوم؛ این جریانها و گروهها ماهیت ضد شیعی دارند و این خود به وحدت امت اسلامی آسیب میزند. سوم؛ این جریانها و جنبشها، مانع و متعارض با هرنوع نوسازی، توسعه و تمدن بشری اند و این خود چهره نامطلوب از جهان اسلام نشان میدهد. چهارم؛ چنانچه شواهد و گمانههای مطرح است که این گروههای تکفیری بهعنوان گروههای نیابتی و سربازان کرایی برای قدرتها و نظامهای سیاسی عمل کرده و عامل بیثباتی در کشورهای اسلامی بوده اند. پنجم؛ این گروهها تهدیدی جدی بر امینت داخلی کشورهای منطقه و حتا آسیبی جدی بر نظم بینالمللی و عامل دشمنی بین کشورهای اسلامی محسوب میشوند. ششم؛ یکی از مشترکات جدی همۀ این گروهها دشمنی با عناصر فرهنگی ایرانشهر، صلحپروری، تساهل و رواداری نیز شناخته میشود.
پیامدهای حضور و فعالیت گروههای افراطی در افغانستان
شکی نیست که استقرار و فعالیت گروههای تکفیری و افراطی به کلیه حیات اجتماعی یک جامعه و منطقه تبعات و آسیبهای خطرناکی را بهجا میگذارد. با توجه به فرایند جهانیشدن و بینالمللی ومنطقهای بودن بسیار از امور، تبعات و آسیبهای این گروهها، محدود به یک سرزمین جغرافیایی نیست و چه بسا این که؛ اهداف، ایدولوژی، افراد و ساحه فعالیت این گروهها، خاصیت منطقهای و حتا جهانی دارد. بنابرین چه بهلحاظ مکانی و زمانی و چه بهلحاظ موضوعی، آسیبهای فعالیت و استقرار این گروهها، متنوع و فراوان اند. منتها، در این یادداشت بهصورت مختصر به آسیبهای فرهنگی این گروهها در منطقهی نوروز پرداخته شده است.
– گسترش فرهنگ خشونت و عدم مدارا؛
خشونت، تندروی و عدم مدارا و تساهل، یکی از ویژگیهای اساسی در رفتارها و عملکرد گروههای افراطی و تکفیری است. فعالیت و کنشگری این گروهها در سطح جوامع منطقه، فرهنگ و منش خشونت و نابردباری را ترویج میکند. نفی و طرد دیگران، تکفیر و کافر دانستن عقاید گروههای دیگر و رفتارهای خشن، سبب عکسالعملهای مشابه گردیده و این خود به فرهنگ خشونتپروری و خشونتزایی دامن میزند. این گروهها، مدارس، آموزشگاه و حتا رسانههای جمعی را در اختیار دارند و از این طروق نیز افکار و رفتارشان را توسعه میدهند. گزارشها و شواهد فراوانی وجود دارد که این گروهها و جنبشهای تکفیری هزاران کودک و نوجوان را از مناطق محروم و قبائلی جذب مدارس شان نموده و فرهنگ تکفیر و افراط را به نسلهای جدید منتقل میکنند. از منظر جامعهشناسی، این گروهها تکفیری- افراطی، اجتماعی شدن خاص (شستشویی مغزی) را بر نسلهای مستعد جامعهپذیری اجراء میکنند. و از طریق وسایل ارتباط جمعی، تبلیغات در مدارس و منابر و نوع رفتارها و قضاوتهای شان، فرهنگ و منش خشونتگرایی و نفی دیگری را نهادینه و بازتولید میکنند..
- افزایش تعارضات فرهنگی (قومی- مذهبی)؛
جریانهای تکفیری- سلفی مستقر در کشورهای افغانستان و پاکستان، اکثراً در مناطقی فعالیت دارند که این مناطق، ساختار اجتماعی و فرهنگی قومی و قبیلهای دارند. از جانب دیگر، یک همپوشانی در بین ساختار مذهبی و قومی نیز در این مناطق دیده میشود. تجارب و گزارشهایی نیز وجود دارند که استقرار و فعالیت این گروهها در پوشش عناصر قومی و مذهبی نیز بوده است. بنابرین، آگاهان امور اجتماعی معتقدند که وجود و گسترش فعالیت این گروهها به افزایش تنشهای قومی و مذهبی نیز دامن میزند. این جستار از ذکر نام و مشخصات قوم یا اقوام- مذهب یا مذاهبی خودداری میکند چون، عملکرد خشن و تروریستی این گروهها قابل تعمیم به اقوام یا مذاهبی خاصی نیست ولی، تعلق قومی یا مذهبی این گروهها و نیز شباهتها و اشتراکات فراوانی فرهنگی میان این گروهها با اقوام و مذاهبی پرجمعیت در منطقه نوروز، خود به تنش و شکاف میان اقوام و مذاهب میانجامد.
– وهن دین و مذهب و افزایش دینگریزی و دینستیزی؛
بدنامی و وهن دین مبین اسلام یکی از مهمترین آسیبهای حضور و گسترش این گروهها تلقی میشود. این جریانهای تکفیری هریک، شعارهای دینمدارانه و صیانت از اسلام را دارند. در غرب نیز، اسلام هراسی و مسلمان هراسی ناشی از اعمال این گروهها تلقی میشود. در جهان اسلام و مخصوصاً کشورهای که قربانی اعمال تندروانه و تروریستی این گروهها هستند، قشر جوان و نسلهای جدید با تجربه و مشاهده این گونه اعمال و افکار از دین فاصله میگیرند. برخی پژوهشها نیز نشان میدهد که تلاشهای برای معرفی اسلام با چهرهی این گروهها وجود داشته و نیز بسیاریها در سطح جهان، پیام اسلام را با افکار و رفتار این گروههای تکفیری و تروریستی میشناسند. معرفی چهره خشن و طردکننده از اسلام، از بدترین آسیبهای این گروهها تلقی میگردد.
– نهادینه شدن و بازتولید فرهنگ تکفیر؛
استقرار و فعالیت فرهنگی و تبلیغاتی این گروهها و جریانهای تکفیری- افراطی معمولاً در مناطق صورت میگیرد که حاکمیت دولتی ضعیف بوده و این گروهها خود مجری قانون الهی، مبلغ و متولی امور دینی و فرهنگی مردم اند. بنابرین، دستگاه تبلیغ و ترویج تندروی، تکفیر و خشونتپروری میچرخد و فرهنگ خشونت و تکفیر بازتولید میشود. هزاران مدارس دینی بدون هیچ مجور و بدون نظارت نسلهای جدید را آموزشهای افراطگرایانه و سلفی میدهند. این گروهها برای استمرار حیات شان نیاز به ترویج فرهنگ تکفیر دارند تا از این طریق، هم در جامعه پذیرفته شوند و هم پیروانی برای این طرز تفکر و دینداری بیابند.
– دشمنی با نوآوری و نواندیشی؛
فرهنگ و عناصر آن خاصیت سیال، پویا و متغیر دارد. فرهنگ، به معنای همۀ اندوختهها و اکتسابها، نظر به اقتضائات و شرایط زمان بایست بهروز و تجدید شود و این نیاز اساسی هر جامعهی تلقی میگردد. یکی از ویژگیهای فکری و رفتاری این گروهها، دشمنی و تعارض شدید با انواع از نوآوریها و نواندیشیهاست. دشمنی با پدیدههای مدرن، دشمنی با نوسازی و نوگرایی و مخصوصاً نوگرایی فرهنگی در شعار و رفتار این گروهها همیشه تبارز داشته و متجلی بوده است.
- دشمنی این گروهها با عناصر فرهنگی- تمدنی خراسان بزرگ؛
یکی دیگر از آسیبها و ضررهای جدی این گروهها، دشمنی و تعارض آشکارا با عناصر فرهنگی و تمدنی خراسان بزرگ (ایران فرهنگی) است. دشمنی و ستیز با زبان فارسی، تخریب بناهای تاریخی- تمدنی، دشمنی با آئین نوروز و دیگر آئینهای کهن و تمدنی، دشمنی با یاد و میراثهای مفاخر ادبی- فرهنگی، دشمنی و ستیز با فرهنگ پارسی و موارد از این دست در تفکر و رفتار این جریانها وجود دارد. برخیها معتقدند که این روحیه سلفیگر و بنیادگرایی، همان تفکر عجم (پارسی) ستیزی را دنبال میکند و آئینهای باستانی و تمدنی ایران کهن را به اتهام نصارایی و ترسایی بودن تکفیر و نفی میکند.
- افزایش سرمایه اجتماعی- فرهنگی ستیزهجویانه
یکی دیگر از پیامدهای حضور و فعالیت این گروهها، رشد سرمایه اجتماعی- فرهنگی ستیزهجویانه، خشونتگرایانه و عدم رسمیتشناسی صلحجویی، تساهل، مدارا و کنار گذاشتن مهارت حل منازعه است.
جمعبندی
تکفیر و افراطگرایی، یکی از مسائل اساسی جهان و مخصوصاً مسالۀ مهمی در جهان اسلام است. هرچند، پدیدۀ تکفیر و افراطگری ظاهراً ماهیت دینی- مذهبی دارد. ولی، این پدیده همواره دستمایه و ابزاری برای سیاستگران و بازیگران سیاسی نیز بوده است. حضور و فعالیت این گروهها، آسیبها و پیامدهای متعددی بر حیات اجتماعی کشورهای منطقه گذاشته است. در این میان، ساحت فرهنگ و ارزشهای فرهنگی، بیشتر از سایر ساحات حیات زندگی متضرر گردیده است. ترویج و نهادینه شدن فرهنگ خشونتگرایی و خشونتپروری، کاهش مدارا و تساهل اجتماعی، افرایش تنشهای قومی- مذهبی، وهن و بدنامی دین اسلام، بازتولید و نهادینه شدن فرهنگ تکفیر و نیز محدودشدن فضای نوآوری، نواندیشی و پلورالسیم فرهنگی و تخریب و تهدید آئینها و عناصر فرهنگی ایران کهن از مهمترین آسیبهای فرهنگی؛ فعالیتِ گروههای افراطی- تکفیری بودهاست.
[1] sayedmohammadfirozi@yahoo.com
***مسئولیت صحت و سقم مطلب موجود به عهده نویسنده است و انتشار آن به معنی تایید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نیست.