(سیدحامد حسینی؛ دانشجوی دکتری روابط بینالملل)
با گذشت بیش از پنج سال از مداخلۀ مستقیم نظامی روسیه در سوریه و فرصتها و چالشهای پیش روی اسرائیل، به نظر میرسد همکاریهای روسیه و اسرائیل در بحران سوریه بهسمت ترسیم پارامترهای جدیدی با توجه به تحولات پروندۀ سوریه بهطور خاص و روابط روسیه-اسرائیل بهطورکلی پیش میرود و این همکاری بهواسطۀ مجموعهای از اقدامات عملی میشود. همۀ این تحولات، پویایی و پیچیدگی روابط روسیه و اسرائیل در پرونده سوریه را روشن کرده و سؤال مهمی را دربارۀ محاسبات روسیه برای حلوفصل آیندۀ سوریه و جایگاه استراتژیک اسرائیل در این محاسبات مطرح میکند. در این تحلیل به تحولات در روابط روسیه و اسرائیل در زمین سوریه و پیامدهای مربوط به آن با هدف تجزیهوتحلیل و روشنسازی مهمترین سناریوهای موردانتظار برای روابط دو بازیگر و مسیرهای مربوط به حلوفصل این مسئله میپردازیم.
معادلۀ روابط روسیه و اسرائیل در پروندۀ سوریه
بهطورکلی، جنس منافع مسکو و تلآویو در سوریه متکی به سیاستی واقعبینانه و غیرایدئولوژیک است که از نگرانیهای مبتنی بر ارزشها خالی است و با هدف افزایش امنیت پیگیری میشود. روسیه، استوار بر سیاست realpolitik با هدف تقویت اوضاع سیاسی و نظامی خود در منطقۀ خاورمیانه، همکاری با اسرائیل را یک فرصت در این زمینه میداند؛ زیرا تلآویو با بهرهگیری از موقعیت خود، نقش عمدهای در کاهش انزوای روسیه دارد. افزون بر این، روسیه میتواند با بهرهمندی از توسعۀ فنی رژیم صهیونیستی، فناوریهای پیشرفتۀ خود را که بهدلیل تحریمهای غرب و متعاقب حمله روسیه به گرجستان در 2008 و الحاق کریمه در 2014 از توسعه باز مانده است، توسعه دهد. از سوی دیگر، همکاری رژیم صهیونیستی با روسیه تضمینی برای دستیابی به اهداف این رژیم در سوریه است و کمک میکند خطوط قرمزش حفظ شود. این خطوط قرمزها عبارتاند از: 1. اسرائیل حاضر به عقبنشینی از بلندیهای جولان سوریه نیست؛ 2. به حملات خود برای جلوگیری از استقرار نظامی جبهۀ مقاومت در خاک سوریه ادامه میدهد؛ 3. به دستیابی شبهنظامیان به سیستمهای پیشرفتۀ تسلیحاتی و همچنین تأسیس زیرساختهای تولید تسلیحات بسیار حساس است.
ازاینرو و در چهارچوب واقعگرایی غیرایدئولوژیک، منافع مشترک طرفین، عامل اساسی و تعیینکننده در معادلهای است که دو طرف را به یکدیگر نزدیک میکند و در سه نکته قابلتبیین است:
1. حفظ دولت بشار اسد حتی برای مدتی: از زمان مداخلۀ نظامی مستقیم مسکو در سوریه در سپتامبر 2015، رویکرد روسیه به پروندۀ سوریه مبتنی بر نیاز به حفظ حکومت اسد است که روسیه آن را ستون اساسی استراتژیک خود برای نفوذ در خاورمیانه میداند. ارزیابی روسیه این بود که سقوط دولت بشار اسد نهتنها در سوریه، بلکه بهطورکلی در منطقۀ غرب آسیا به منافع آن کشور آسیب میرساند؛ در حالی که ارزیابی رژیم صهیونیستی گواه این بود که سقوط دولت بشار اسد و تغییر آن به سیستم سیاسی دیگر میتواند همراه با خطراتی باشد که مهمترین آنها احتمال ظهور جریان متخاصمتر با اسرائیل است و این، آیندهای کاملاً غیرقابلپیشبینی را میتواند رقم بزند. در نتیجه، حفظ حکومت فعلی دمشق یکی از منافع مشترک بود و دو طرف را به هم نزدیک کرد؛ اما گزینۀ انصراف از آن ممکن است در مراحل پیشرفتۀ حلوفصل سیاسی بحران پیشنهاد شود؛ در صورتی که منافع آنها به این روند نیاز داشته باشد.
2. کاهش نقش ایران در سوریه: هریک از طرفین، این مسئله را از زاویۀ دیگری ارزیابی میکند. روسیه با وجود منافع مشترکی که با ایران دارد، این کشور را بهعنوان رقیب در سوریه تلقی میکند؛ اما بهنفع مسکو است که بهدلیل نیازش به نفوذ تهران در بهتعادلرساندن نیروهای مخالف، بهطور کامل به نقش این شریک خاتمه ندهد. افزون بر این، روسیه از یک سو با ایران در سوریه همکاری میکند و از طرف دیگر، از بمباران مکرر اسرائیل علیه مراکز نزدیک به محور مقاومت در سوریه چشمپوشی میکند.
3. پیکار با گروههای اسلامی رادیکال: این مسئله برای روسیه تهدیدی علیه امنیت ملی است که ناشی از نگرانی مسکو بهدلیل افزایش پیوستن روسها و جماعتهای دیگر کشورهای آسیای میانه به گروههای تروریستی در سوریه است. در مورد رژیم صهیونیستی هم تجربۀ مصر، پس از پیروزی اخوانالمسلمین، موجبات این نگرانی را فراهم نمود و آنها نمیخواستند همان تجربه در سوریه تکرار شود. نیروهایی که در مصرِ زمان محمد مرسی حکومت میکردند، باعث نگرانی شدید اسرائیل شده بودند. بنابراین، اسرائیل و روسیه در انتظار موفقیت کودتای نظامی دیگری در قاهره بودند.
با وجود منافعِ تا حدودی مشترک، این رابطه شامل مجموعهای از نگرانیهای مشترک نیز هست. آگاهی هر دو طرف از اولویتهای طرف دوم در معادلهای که آنها را متحد میکند، حائز اهمیت است. روسیه متوجه است که اولویت اسرائیل، اتحاد با غرب، بهویژه ایالاتمتحده است. آمریکا متحدی دائمی و استراتژیک برای تلآویو است و اسرائیل نیز آگاه است که رابطه با روسیه به معادلهای پیچیده در خاورمیانه منجر میشود. بنابراین، شاهد هستیم که روسیه با وجود رابطۀ خوبش با اسرائیل، در کنار ایران که هدف اصلی اسرائیل در سوریه محسوب میشود، در حال همکاری است و در اینجا ایالاتمتحده نیز بهعنوان متغیر دیگر مربوط به ترتیبات منطقهای، مداخله میکند. با توجه به این واقعیت، هریک از طرفین، از طرف مقابل ترس دارد. ترس اسرائیل از این است که روسیه به شریکی بیاعتماد تبدیل شود؛ تا جایی که چشم خود را روی بسیاری از اختلاف دیدگاهها که ممکن است روزی به اختلافات عمیق تبدیل شوند، ببندد. بهموازات این وضعیت، همین نگاه احتمالی در روابط روسیه و ایران نیز حاکم است. همچنین، تغییر ساختار ارتش سوریه و تهیۀ سلاحهای پیشرفتۀ روسی است که ممکن است تهدیدی برای امنیت اسرائیل در آینده باشد. در برهۀ کنونی، شاهد این هستیم که اقدامات نظامی اسرائیل در سوریه مشمول خطوط قرمز تعیینشدهای از سوی مسکو است که عبارتاند از:
1. جلوگیری از هدف قرار دادن مناطقی که نیروهای روسی در آن مستقر هستند یا تسلیحات مدرن روسیِ متعلق به نیروهای سوریه در آنجا مستقر است؛ 2. تضعیفنکردن آنچه روسیه برای تقویت موقعیت بشار اسد در عرصۀ میدانی انجام میدهد؛ 3. دوری از هرگونه فعالیت نظامی علیه سایتهای ارتش سوریه یا زیرساختهای این کشور یا سایتهای متعلق به دولت و خودداری از هدف قرار دادن نیروهای بشار اسد؛ 4. مداخلهنکردن در تلاشهای حکومت اسد برای بازیابی مجدد کنترلش بر مناطق ازدسترفته. پس میتوان گفت نزدیكی و همكاری روسیه و اسرائیل در سوریه، رویكردی تاكتیكی مبتنی بر اهداف مشترك و موقت و نیز چشمانداز عملی متقابل است؛ اما این، اتحادی مستحكم بر اساس چشمانداز ثابت بلندمدت و منطبق بر اولویتهای استراتژیک طرف مقابل را ایجاد نمیکند.
پیامدهای روابط مسکو-تلآویو در روند بحران سوریه
معادلۀ روسیه و اسرائیل در سوریه نقشی تعیینکننده در تغییر روند بحران سوریه بهعنوان یک کل داشته است. بهمحض مداخلۀ مستقیم نظامی روسیه در سوریه که تا اندازهای، با هماهنگی ایالاتمتحده و اسرائیل بود، روسیه توانست موازنه را بهنفع دولت مرکزی تغییر دهد. ازاینرو، نیروهای دولت مرکزی با کمک نیروی هوایی روسیه، مناطق خارج از کنترل خود را مجدداً باز پس گرفتند؛ تا اینکه درصد این کنترل به بیش از 60 درصد رسید. این در شرایطی بود که تا قبل از مداخله، کنترل مناطق از 10 درصد مساحت کشور فراتر نرفته بود.
اگرچه در دیدگاههای روسیه و رژیم صهیونیستی دربارۀ روند بحران در سوریه، اختلافها و اشتراکهایی وجود دارد، میتوان بهطور صریح بیان کرد که حکومت بشار اسد یکی از ذینفعان مهم معادله روسیه و اسرائیل است. از آنجا که تفاهمات بین دو طرف تاکنون در حفظ حکومت اسد و جلوگیری از سقوط آن نقش اساسی داشته است، انعکاس این تفاهمات، بازیابی مناطق تهدیدزا توسط تلآویو، بهویژه در جنوب، یعنی درعا و قنیطره و نیز کنترل این مناطق را نشان میدهد. از این رهگذر، روسیه در از یک سو، هدف خود را در جلوگیری از بهخطرافتادن مرزهای اسرائیل لحاظ کرده است و از طرف دیگر، دولت مرکزی سوریه بزرگترین ذینفع، و مخالفان، بازندۀ این معادله و این تفاهمات خواهند بود؛ بهگونهای که آیندۀ ثباتآفرین از خطوط قرمز دو طرف اسرائیلی و روسی عبور نکند.
از طرف دیگر، ایران که یکی از طرفهای برجسته است، تحتتأثیر معادلۀ پیچیدۀ روسیه و اسرائیل است و همگرایی منافع دو طرف با هدف تضعیف و کاهش نفوذ ایران در سوریه نیز دنبال میشود. در این زمینه، حملات هوایی رژیم صهیونیستی که در سایۀ سکوت مسکو صورت میگیرد، دلیل فشارآوردن به تهران برای گرفتن امتیازات احتمالی در برخی زمینهها و اقدامات است. این امر اسرائیل را بر آن داشته است که بمباران خود علیه پایگاههای نزدیک به ایران را شدت بخشد. علاوه بر همۀ اینها، روسیه با استفاده از کارت ایران برای روابط نزدیک و همکاری با ایالاتمتحده، از معادلهای که آن را به اسرائیل در سوریه پیوند میدهد، بهرهمند شده است. اگرچه نشانههای این همکاری از دوران اوباما آغاز شد، این همکاری در دورۀ ترامپ تقویت شد. بهبیانی دیگر، پروندۀ سوریه بستری برای تقویت روابط بین سه طرف با هزینۀ ایران بوده است.
ترکیه نیز تحتتأثیر معادلۀ روسیه و اسرائیل قرار گرفته است؛ اما نه به اندازۀ ایران. از آنجا که این معادله پیامدهای زیادی برای ترکیه در پی داشت، نشاندهندۀ تحمل بار بسیاری از پناهجویان سوری توسط ترکیه است که به شمال سوریه منتقل شدهاند. همین، مشکلات داخلی زیادی را برای آنکارا ایجاد کرده است. البته با وجود علاقۀ مشترک اسرائیل و ترکیه به محدودکردن نفوذ ایران در سوریه، این علاقه به همکاری معنادار در سوریه یا به عرصهای برای رقابت تبدیل نشده است و دلیل این، اولویتهای مختلف هریک از طرفین است. اسرائیل به کاتالیزورهای درگیری در جنوب سوریه علاقهمند است که به حضور ایران مرتبط است؛ در حالی که ترکیه نگران آیندۀ شمال سوریه است که در وهلۀ اول با حضور کردها مرتبط است.
مسیر پرونده سوریه و سناریوها
توسعۀ روابط روسیه و اسرائیل و معادلۀ این دو در سوریه، عامل مهمی است که بر رفتار بازیگران در بحران سوریه تأثیر میگذارد و میتواند حرکت و گسترش آنها را کنترل کند و انتظار میرود بر روند حلوفصل سیاسی احتمالی در سوریه اثرگذار باشد. پس از رویکارآمدن دولت بایدن که میتواند دور جدیدی از همکاریها در خصوص پروندۀ سوریه باشد، پیشبینی میشود در صورت آمادگی واشنگتن، روسها نیز پذیرش بیشتری برای همکاری با آمریکاییها و اسرائیلیها داشته باشند و ممکن است همچنان چشم خود را بر بمباران اسرائیل علیه مراکز و نیروهای نزدیک به تهران ببندند. کنترل بیشتر بر نهادهای اصلی و حیاتی در سوریه با هدف وادارکردن اسد به روند سیاسی طبق گفتوگوهای آستانه، ارادۀ جدیتر مسکو را در این روند نمایان میسازد. آگاهی روسیه از نبود امکان حلوفصل نهایی بحران سوریه بدون همکاری غرب تقویت شده است. از آنجا که مسکو درک میکند رژیم صهیونیستی در استراتژی ایالاتمتحده در سوریه تأثیرگذار است، میکوشد به آنها برای توسعۀ توافق سیاسی با ایالاتمتحده بهقصد عقبنشینی کامل نیروهای خود از سوریه و تسریع روند بازسازی در ازای تضمینهایی مانند خروج تدریجی نیروهای وابسته به تهران کمک کند.
البته این بستۀ سیاسی مسکو با مشکلات اساسی روبهروست که ایران مهمترین آنهاست. چالش اصلی پرونده در ترسیم آیندۀ سیاسی سوریه و سرنوشت بشار اسد نهفته است که ایران فوریترین علاقه خود را در ادامۀ حیات سیاسی بشار اسد میداند. این بدین معناست که روابط دو طرف میتواند نقطهعطف چالشآفرین باشد؛ زیرا پیشبینی فرمولی که در آن روسیه و ایران توافق کنند و همزمان موردتأیید آمریکا و اسرائیل و ترکیه باشد، بسیار سخت است. اگر دولت جدید ایالاتمتحده قصد داشته باشد نقش خود را در سوریه فعال كند تا مانع از آن شود كه روسها ثمرۀ تمامعیار مداخلۀ نظامی و سیاسی خود را بگیرند، ممكن است به اهداف خود نرسد. با توجه به رویکرد اسرائیل برای محافظت از منافع خود در مسیر و روند حل منازعات در سوریه، تصمیمگیرندگان، بهاستثنای ایران، این روند را بازۀ زمانی مهمی برای دستیابی به امنیت و منافع اسرائیل دانستند؛ اما از نتایج حاصل، خواه از مذاکرات ژنو تحتنظارت سازمان ملل متحد باشد یا از گفتوگوهای آستانه و سوچی، میتوان نتیجه گرفت که اسرائیل بهدلیل داشتن سیاست مداخلۀ نظامی محدود، تمایلی به شرکت در مسیرهای مذاکرات فوقالذکر ندارد. بنابراین، انتظار میرود برای اتخاذ سیاستهای خود در خارج از این مسیرها تلاش کند و شامل این سطوح باشد:
1. در سطح نظامی و امنیتی، حملات هوایی به اهداف ایرانی در سوریه ممکن است گسترش یابد؛ بهطوری که شامل عناصری در داخل نیروهای دولت مرکزی سوریه یا حتی ترور مقامات قدرت در دمشق باشد که بهعنوان وفادارترین و مهمترین افراد به ایران شناسایی شدهاند؛
2. در سطح سیاسی، تلاش برای فاصلهگرفتن دولت مرکزی سوریه از ایران انجام میشود؛
3. در سطح اقتصادی، حمایت از برخی اقدامات اقتصادی با هدف کاهش وابستگی حکومت دمشق به تهران مانند اجازهدادن به دمشق برای دسترسی مجدد به منابع انرژی در شرق فرات یا با پشتیبانی از روند بازگشایی گذرگاههای مرزی جنوب برای دسترسی به کالاهای تحتنظارت روسیه انجام میشود. بنابراین پیشبینی میشود تا مدتی که بحران ادامه دارد، راه دخالت اسرائیل برای حلوفصل آن در بسیاری از گزینهها باز خواهد ماند؛ زیرا هدف اصلی اسرائیل که جلوگیری از حضور ایران است، با وجود شدت حملات، هنوز، محقق نشده است.
با توجه به موارد گفتهشده و دشواری در دستیابی به نتیجهگیری قاطع دربارۀ بحران سوریه و روند حل نهایی آن، میتوان سناریوهای احتمالی بحران سوریه را در سه وضعیت ترسیم کرد:
رکود و تداوم وضع موجود: این سناریو بهنفع اسرائیل باقی میماند؛ زیرا به تخریب حضور ایران و محور مقاومت کمک میکند و همچنین نیروهای مخالف را تضعیف میکند، با این اصل که اسرائیل هیچ علاقهای به پیروزی یک طرف با هزینۀ طرف دیگر ندارد؛ مگر اینکه موضوع در عرصۀ میدانی بهنفع امنیت تلآویو تمام شود. این در حالی است که این سناریو برای روسیه که تلاشهای خود را بر بازگشت ثبات سیاسی و خروج دیگر بازیگران خارجی متمرکز کرده است و نیز برای برقراری مجدد کنترل نیروهای بشار اسد در آمادهسازی برای شروع بازسازی، روندی منفی تلقی میشود. بنابراین، سرمایهگذاری برای تبدیل پیروزی نظامی به پیروزی سیاسی و اقتصادی دچار اخلال میشود.
تصمیم نظامی بهنفع دولت بشار اسد: این سناریو را ممکن است رژیم صهیونیستی رد کند؛ زیرا اگر حکومت دمشق رفتار خود را خصوصاً در قبال ایران و حزبالله تغییر ندهد، بازگشت کنترل بشار اسد بر کل جغرافیای سوریه را نمیپذیرد. با وضعیت فعلی و در حالی که سناریوی مطلوب برای روسیه، بازیابی و کنترل حکومت اسد بر کل زمین سوریه است، در صورت تحقق این سناریو، ممکن است شاهد بروز اختلاف در مواضع سیاسی روسیه و ایران باشیم.
راهحل سیاسی: این راهحل در صورت ایجاد دولت مرکزی معتدل و میانهرو که تهدیدی برای امنیت اسرائیل نباشد و با محور ایران ارتباط نداشته باشد، سناریوی قابلقبولی برای تلآویو است. حتی اینکه تمامیت ارضی سوریه دچار زوال جدی شود، مانند اینکه سوریه به کشوری پراکنده و چندپاره تبدیل شود و نتواند وظایف تاریخی خود را انجام دهد و به همین سبب از معادلۀ درگیری علیه اسرائیل خارج شود، باز هم سناریویی مطلوب برای رژیم صهیونیستی است. این سناریو برای روسیه در صورت درنظرگرفتن منافع آن در سوریه و منطقه كه شامل حفظ پایگاهها و حضور نظامی در سوریه است، تا حدود زیادی قابلقبول و امکانپذیر تلقی نمیشود.
مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشرشده در سایت بهعهدۀ نویسنده است و انتشار آنها الزاماً بهمعنای تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاههای مؤسسه نیست.