ماروین وینبام[1]
شانتی مریت دسوزا[2]
(ترجمۀ مؤسسۀ آیندهپژوهی جهان اسلام)
افغآنها بهسختی از پس تحمل شکست فرایند صلحی که خود و دولتشان به آن چشم امید دوختهاند، بر خواهند آمد.
دورنمای توافق پایدار و جامع برای پایاندادن به جنگ در افغانستان، چندان روشن به نظر نمیرسد. پس از ماهها کشمکش بر سر موضوعات ابتدایی، اکنون هیئتهای نمایندگی گروههای مخالف در دوحه، در حال بررسی تعداد زیادی از تصمیمات دشوار برای تشکیل نظم سیاسی جدید هستند. خبر بد دربارۀ مذاکرات اینکه طالبان بهدلیل اطمینان از قدرت چانهزنی خود، تاکنون، هیچ تمایلی به سازش بر سر مسائل اساسی نشان نداده است. آنها با امتناع از پذیرش آتشبس نشان دادند که با وجود افزایش فضای خشونتبار، عجلهای برای پایان خونریزیها ندارند.
این گفتوگوها نشاندهندۀ شکاف عظیم میان طرفین دربارۀ آیندۀ حکومت و جامعۀ افغانستان است. به نظر میرسد شرکت طالبان در مذاکرات صلح، بیش از آنکه با هدف ترسیم آیندۀ افغانستان باشد، برای نگهداشتن ایالات متحده در توافق فوریه 2020 است که بر اساس آن، امریکا متعهد شده بود همۀ نیروهایش را تا ماه آوریل از افغانستان خارج کند. با رفتن امریکاییها و نیروهای خارجی، طالبان میتواند بهراحتی در مسیر سلطۀ سیاسی قرار گیرد و حتی اگر پشت میز مذاکره موفق نشود، در میدان جنگ، این کار را خواهد کرد.
اغلب افغانها و نیز کل جامعۀ بینالمللی، با وجود آگاهی از موانع موجود، همچنان، احتمال موفقیت روند صلح فعلی را باور دارند. آنها با علم به اینکه پیروزی نظامی بر طالبان تحققپذیر نیست، به دیپلماسی دل بستهاند و امیدشان به این است که طالبان با آگاهی از دشواریهای دستیابی به پیروزی کامل نظامی، به گرفتن امتیازات مدنظرش و امضای توافقی سیاسی رضایت دهد. در این نگاه امیدوارانه، طالبان بازیگر اهل معامله تصور شده است و این احتمال که ممکن است ایدئولوژی بر تفکر طالبان غالب باشد نه عملگرایی، نادیده گرفته شده است.
بنابراین تعجبی ندارد که به نتایج بیثمرماندن مذاکرات صلح فعلی کم توجه میشود. مذاکرات میتواند ماهها و حتی سالها بیحاصل ادامه یابد و بالاخره در نقطهای بگسلد. در حال حاضر، با اینکه مذاکرات بهطرز خستهکنندهای آهسته پیش میرود، هر دو طرف، به دلایل متفاوتی، برای ترک مذاکره مردد به نظر میرسند.
در صورتی که دولت بایدن هدف خود را مبنی بر ادامۀ حضور نیروهای ضدتروریسم در کشور حتی بعد از ماه آوریل اعلام کند، تردید طالبان برای ترک مذاکره بهسرعت از بین خواهد رفت. سخنگوی طالبان علناً اعلام کرد هر نتیجهای کمتر از خروج کامل ایالات متحده، معامله را بر هم میزند. با افزایش سطح خشونت در کشور، ادامۀ گفتوگوها برای دولت کابل، از نظر سیاسی، بسیار پرهزینه خواهد بود. شکست مذاکرات، صرفنظر از اینکه دلیل آن چه باشد، آیندۀ دولت اشرف غنی و جمهوری اسلامی افغانستان را با واکنشهای جامعهای که از رؤیای مذاکره بیدار شده است، مواجه میکند و سبب میشود در این جامعه، نخبگان سیاسی ناهماهنگ با هم عمل کنند. همچنین باعث میشود جامعۀ جهانی مأیوس شود.
بهدنبال شکست احتمالی مذاکرات صلح، از دولت انتظار میرود برای جذب سرباز فراخوان بدهد و اصرار داشته باشد که نیروهای امنیت ملی و دفاع افغان (ANSDF) توان دفاع از دولت را حتی در برابر افزایش احتمالی حملات طالبان با دامنه و شدت بیشتر، داشته باشند. نیروهای افغان باید بهتدریج برای محافظت از مراکز عمدۀ جمعیتی از حملات شبهنظامیان، نیروی هوایی ایجاد کنند. بعد از خروج بیشتر نیروهای خارجی و پیمانکاران خصوصی، بهویژه فقدان حمایت هوایی فنی امریکا، همت و روحیۀ ارتش افغانستان در بوتۀ آزمایش قرار میگیرد؛ البته کمکهای مالی مداوم ایالات متحده به نیروهای امنیت ملی و دفاع افغان همچنان وجود دارد. این امر میتواند عاملی قوی برای افزایش آمار فرار از خدمت نظامی باشد که پیامد آن، گسیختگی نیروی امنیتی افغانستان خواهد بود. انتقال تسلیحات و آموزشهای نظامی توسط سربازان فراری به شبهنظامیان سراسر کشور میتواند جنگ داخلی ویرانگری بر پا کند.
شکست مذاکرات صلح ممکن است موجب اختلافات بیشتر در میان نخبگان سیاسی افغانستان شود. کسانی که از لحاظ قومی و منطقهای متفاوت هستند، در باب اینکه مذاکرات صلح چگونه و با چه هدفی انجام شود، آرای گوناگونی دارند. انتظار میرود تعدادی از رهبران برجستۀ شبهنظامیان، در تهدید به حملات نظامی علیه طالبان تجدیدنظر کنند. در میان سیاستمداران مخالف، بسیاری، سنگاندازی تعمدی توسط رئیسجمهور و متحدان سیاسی او را مسئول شکست مذاکرات میدانند. احتمالاً آتشبس میان غنی و عبدالله عبدالله، رقیب قدیمی او، منحل خواهد شد. ممکن است برخی سیاستمداران از رهبری گلبدین حکمتیار، رهبر شورشی سابق، دربارۀ طالبان پیروی کنند تا دریابند چطور منافعشان میتواند با وجود دولت موقت تأمین شود.
احتمال میرود فشارهای مردمی بر کابل برای ادامۀ صلح افزایش یابد و همان طور که در دهۀ 1990 اتفاق افتاد، عدۀ زیادی از افغانستانیهای خسته از جنگ که با افقی از جنگ بیپایان مواجهاند، خود را برای هر نتیجهای که نوید پایان جنگ را دهد، آماده کنند. عدۀ دیگر از ترس گسترش خشونت و احتمال شکلگیری حکومت طالبان، برنامۀ فرار از کشور را در سر خواهند پروراند. اقتصادی روبهزوال یا فروپاشیده مانند دهۀ 1990 میتواند بهمعنای ازدستدادن توانایی افغانستانیهای شاغل برای تأمین معاش باشد. بدون برخورداری از اقتصادی مدرن، اولین موج پناهندگان را باسوادترین و ماهرترین افراد تشکیل خواهند داد؛ در این صورت، کار اهداکنندگان کمکهای خارجی و آژانسهای بینالمللی کمکرسانی و نهادهای غیردولتی، برای ادامۀ برنامههایشان روزبهروز دشوارتر خواهد شد.
در افغانستانی که تحتسلطۀ طالبان باشد، احترام به ارادۀ مردم از طریق نهادهای دمکراتیک جایی نخواهد داشت. در این سیستم، رهبر و شورایی از روحانیون که منحصراً برداشت طالبانی از اسلام دارند، جایگزین مقامات انتخاباتی و نهادهای نمایندگی میشوند. سعۀ صدر رسانهها و آزادی بیانهای دیگر نیز به همین ترتیب از بین خواهند رفت؛ همان طور که از قتلهای هدفمند اخیر روزنامهنگاران و شخصیتهای عمومی میتوان این موضوع را پیشبینی کرد. احتمال میرود ممنوعیتهای فرهنگی سختگیرانه که در طی دهۀ 1990 اعمال میشد، دوباره برقرار شود. حقوق آموزشی زنان و سایر دستاوردهای مهم نوزده سال گذشته، تحت انقیاد ملّاهای محلی و تفاسیر آنها از شریعت قرار خواهد گرفت. ممکن است وعدههای مکرر طالبان برای ایجاد جامعۀ اسلامی فراگیر، ظاهراً گشودگی جدیدی را نوید دهد؛ ولی این نوید فقط برای کسانی است که شرایط آنها را پذیرفته باشند.
گروهها و افراد مرتبط با دولت جمهوری نیز با احتمال رویکارآمدن رژیم تحتسلطۀ طالبان در کابل نگران امنیت خود خواهند شد. طالبان اعلام کرده است کسانی را که به حفظ دولت غنی کمک کردهاند، مقصر میداند. این اعلام، بهخصوص برای هزارههای شیعه و دیگر جوامع اقلیت که پاکسازی دهۀ 1990 را به یاد دارند، نگرانکنندهتر است. انتظار میرود هزارهها و بسیاری از سرکردههای تاجیک و ازبک مانع از پیشروی طالبان به مناطق تحتکنترل خود شوند تا هرگونه تلاش طالبان برای تحکیم قدرت در آینده در سطح ملی را دشوار کنند. دور از انتظار نیست که افغانستانی هرجومرجزده و مملو از درگیری، به میزبان عملیات گروههای تروریستی، مانند القاعده و داعش یا گروههای منطقهای، تبدیل شود.
احتمالاً با کمرنگشدن امید به صلح، اجماع میان کشورهای منطقه دربارۀ مطلوبیت یک راهحل سیاسی برای افغانستان از بین میرود. کشورهای همسایه از احیای استراتژیهایی که در دهۀ 1990 آنها را بهصورت نیابتی در افغانستان درگیر کرد، طفره خواهند رفت. ممکن است ارتباط پاکستان با احزاب طالبانی موردعلاقهاش علنی شود. کشورهایی مثل روسیه که میخواهند مانع از نفوذ طالبان به خارج از مرزهای افغانستان شوند، ممکن است بهدنبال تقویت روابط با گروههای قومی بروند یا طالبان را با وعدۀ کمک به آنها بخرند. با خروج نیروهای خارجی و سختشدن فشار بر دولت کابل، ممکن است تردید هند برای کمک نظامی کمتر شود. وخیمترشدن روابط هند و چین از یک طرف و تقویت رابطۀ پاکستان با چین از سوی دیگر، میتواند افغانستان را به میدان جنگ هند با چین و پاکستان تبدیل کند.
اکثر افغانستانیها از شکست روند صلحی که خود و دولتشان به آن امیدوار بودند، آسیب خواهند دید. آیندۀ دولت اسلامی در صورت مواجهه با خشونت روبهرشد در هالهای از ابهام فرو میرود؛ مگر آنکه دولت بتواند توانایی خود را برای تأمین امنیتهای اساسی و بهبود حاکیمت بازسازی کند. شخصیتهای قدرتمند سیاسی با تشخیص شرایط حساس کشور باید اختلافات خود را کنار بگذارند. علاوه بر این، مردم افغانستان برای باور این موضوع که بدیلهای دیگری برای معاملۀ بزرگ با طالبان وجود دارد، نیاز به دلایل قانعکننده دارند. ایجاد انگیزههای مادی برای فرایند تدریجی ادغام سیاسی فرماندهان و مبارزان طالبان با دولت، یکی از این بدیلهاست. حتی در چنین صورتی، افغانستان نباید بدون تعهد مجدد قدرتهای منطقهای و بینالمللی به حفظ ثبات کشور، انتظار موفقیت داشته باشد. هرچند این راهکارها چندان امیدبخش نیستند، میتوانند از پیامدهای عمیق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ناشی از بهوجودآمدن افغانستانِ تحتکنترل طالبان جلوگیری کنند و حتی مانع از بروز جنگ داخلی شوند.
منبع
https://thediplomat.com/2021/01/what-if-the-afghan-peace-process-fails/
پینوشت: مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشرشده در تارنما بهعهدۀ نویسنده است و انتشار آنها الزاماً بهمعنای تأیید مطلب یا بیانکنندۀ دیدگاههای مؤسسه نیست.
[1] مدیر مطالعات افغانستان و پاکستان در موسسه خاور میانه، تحلیلگر اطلاعاتی سابق افغانستان و پاکستان در وزارت امور خارجه ایالات متحده و استاد دانشگاه ایلینوی در اوربانا شمپین
[2] پژوهشگر غیرمقیم موسسه خاورمیانه، استاد مدعو دانشکده جنگ نیروی دریایی در گوا، رئیس هیئت مدیره مرکزمنطقهای مطالعات استراتژیک در کلمبو