اخبار و تحلیل های چند ماهه اخیر مبنی بر شکست تکفیری ها بویژه داعش در عراق و سوریه و اشارات تحلیلی بر موضوع پایان جریان موسوم به خلافت اسلامی ( داعش )، دلیل و انگیزه اصلی برای به تحریر در آوردن اندیشه و تفکر ( تکفیری های داعش ) مزبور در این یادداشت می باشد. بطوریکه باید این مفروض را اساسأ مورد تاکید قرار داد که داعش و تکفیر با عنایت به اینکه پدیده ای اندیشه محور است پس مشمول زمان و تاریخ بوده و در قید مکانی خاص تعریف نمی گردد و عمر آن در گرو فیزیک سازمانی، افراد مسلح و یا رهبران و حامیان آن نیست بلکه در گرو متافیزیک اندیشه ای – نگرشیِ تفکر مزبور است.
در ابتدای ورود به بحث درباره داعش باید چارچوب و قالب تحلیلی را از این منظر مورد توجه قرار داد که جریان، سازمان و ماهیت وجودی و هستی تفکر مزبور را به مانند یک روش دانسته و قلمداد کنیم. در واقع اگر داعش را به مثابه یک پدیده بنگریم طبعا مولفههای برونزا و درونزا در شکلگیری آن موثرند، اما برای فهم پدیدهی داعش باید رویکردی مبنا کاو را اتخاذ کرد تا به کنه وجودی و سطوح پنهان آن پی برد؛ به عبارتی با اتخاذ و انتخاب رهیافت های روش شناسانه از پدیده داعش است که می توان دریافت آنها چگونه فکر کرده و میکنند و جایگاه انگاره ها، رویکرد ها و منش های تقدیری در نحوه نگرش سیاه یا سفید آنها چیست و کجاست. معهذا باید اذعان کرد که داعش با تکیه و تاکید بر دو امپراتوری فتوا و امپراتوری رسانه به نفوذ گستریِ فکری و عملی خود پرداخته است، و در این راستا در جهت تحکیم قدرت خود و تحمیل باورهای سازمانی از ساختار و تفکر خود در حال بهرهبرداری از انبوهی از فتاوای است.
داعش و ماهیت شکل گیری آن
واقعیت این است که تجارب تاریخی در منطقه نشانگر ظهور و سقوط تدریجی نیروهای تکفیری است. رادیکالیسم اسلامی با سابقه ای نزدیک به صد سال و ماهیتی اعتراضی مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. بطوریکه با یک نگاه اجمالی به جریان های تاریخی مذکور اسلام سلفی – تکفیری، براحتی در خواهیم یافت که گسستگی در تداوم آنها به ترتیب در چهار مرحله می باشد. فلذا ترتیب زمانی و تاریخی در تقدم و تأخر این مراحل از ابن تیمیه شروع و بعد در مرحله دوم در تفکرات محمد ابن عبدالوهاب و سپس در شکل گیری القاعده در مرحله سوم و بالاخره به داعش و دیگر جریان های تکفیری معاصر ما ختم می گردد.
در رابطه با داعش ذکر پاره ای از نکات مهم است تا به درک مفهومی و ماهوی ما از این جریان فکری و سازمانی کمک کند. در واقع داعش یکی از گروه های نوظهور با مبانی بنیادگرایانه اسلامی است که در مقایسه با دیگر گروههای بنیادگرا از ویژگی های قابل توجهی برخوردار است. داعش از جذابیتی واقعی در جهان برخوردار است که از این نظر پدیده جدیدی است و می توان آن را سازمانی با فرصت های برابر برای جاه طلبی ها و فرصت طلبی های کاذب و واقعی دانست. در واقع فرآیند تبدیلی داعش به یک سازمان فکری با کارکردهای ذهنی و عینی، را هم می توان در تاریخ پنهان اسلام در خاورمیانه و جهان اسلام جستجو کرد و هم می توان علت و دلیل آن را در گزاره های تثبیت یافته جهان مدرن و حواشی آن کنکاش کرد. بطوریکه جاذبه های ایدئولوژیک این گروه و خلاء های هویتی و معنایی در جهان مدرن، زمینه پیوستن انسان های منزوی و به حاشیه رانده در اجتماع را به آن فراهم آورده است. این نگرش در جهت جذب نیرو به داعش، جنبه جهانی را به این شبکه تروریستی – تکفیری داده است.
داعش ؛ فقه التکفیر و سریع التکفیر
داعش از جمله گروه های نادر تروریستی است که از قدرت سازماندهی، نهادسازی و حکومتی برخوردار بوده و بهره می برد. با این وجود آنچه به داعش توان و قدرت روزافزون داده است نرمافزار اعتقادی آن است؛ بطوریکه مبانی فقه التکفیر توسط داعش شکل گرفت و آنها از این طریق توانستند احساسات خشونتگرا را با باورهای مذهبی برای القا و تحمیل خود در هم آمیخته و ترکیب کنند. در واقع تفاوت آنها با دیگر جریانهای تکفیری نظیرالقاعده این است که تکفیریهای داعش بر خلاف القاعده در ابتدا و بیشتر به دنبال درگیری با مسلمانها هستند و اگر هم با غربیها درگیر میشوند آنها را دشمن « بعید یا دور » قلمداد می کنند. در این زمینه آنها با خلق اصطلاحاتی چون « العدو القریب » و « العدو البعید »، به معنای « دشمن نزدیک » و « دشمن دور » به تعیین و تمیز نمودن اولویت های مبارزه در جبهه های نبرد متقدم و متاخر خود با دشمنان می پردازند.
در این راستا تکفیریها بدون توجه به موضوع جغرافیا،دشمنیهای اصلی و واقعی خود را شیعه و سنیهای سنتی تلقی می کنند که بر مبنای نگرش و باورهای ایدئولوژیک آنها شکل گرفته است و به موضوع جغرافیا مربوط نبوده و نیست. مسأله و موضوع در بحث نزدیکی در تصورات ایدئولوژیکی آنها سامان یافته است. از نظر آنها به لحاظ ایدئولوژیک دشمن نزدیک، آنهایی می باشند که داخل قلمرو اسلام هستند که به تعبیر آنها ( داعش ) مسلمان واقعی نیستند؛ بطوریکه این ها ( مسلمانهایِ غیر مسلمان از نظر داعش ) ابزار تحقیر مسلمانان محسوب می شوند. استدلالی که در پسِ ذهن و نهاد اکثریت قریب به اتفاق جریانهای تکفیری همچون داعش نهفته است این است که ادعا می کنند غرب از طریق این ها ( مسلمانهایِ غیر مسلمان از نظر داعش ) مسلمانان را تحقیر کرد. بطوریکه اگر این مسلمانها از مرگ نمیهراسیدند و علیه تحقیرکنندگان خویش مبارزه میکردند غربیها هرگز نمی توانستند آنها را تحقیر کنند. با توجه به آنچه در سطور فوق گفته شد برخلاف القاعده که محور مرکزی را غرب می داند و درگیری با شیعه برای آنها در مرحله بعدی قرار دارد، هدف کانونی و اولیه داعش و دیگر تکفیری ها، تشیع است. آنها به جای آزادسازی قدس به دنبال آزادسازی بغداد بوده و به احیای عصر خلافت عباسی بویژه عصر هارونالرشید به عنوان الگو می نگرند و به بازیابی آن در جهان امروز می اندیشند.
باید خاطر نشان ساخت داعش در موضوع و اساس تکفیر، سریعالتکفیر است. از این حیث آنها دنبال تشکیل حکومت اسلامی و نه حکومتهای اسلامی هستند و چون مسلمانانی که از نظر آنها جهاد را تعطیل کردهاند، در ذیل موضوع تکفیر سریعاً و صریحاً کافر شدهاند و لزوم مبارزه با آنها در اولویت می باشد. در واقع کافرسازی مسلمانان مهمترین بخش رادیکالیسم و فقه تکفیری داعش است که هر روز به دامنه و گستره آن افزوده می شود.
با این حال داعش بوسیله جنگ و خشونت یا جاذبههای جنسی در دام یک دور باطل از مولفه های ذکر شده قرار گرفته است. بطوریکه آنچه در مساعی آنها برای کنش کردن مورد توجه است تاکید شان بر مبنای بیرونی از موضوعات و پدیده ها است. به عبارتی آنها در ابتدا مفروض را چیدمان کرده و عینک قضاوت را میزنند و بعد مسائل غیر خودی یعنی شیعیان و گاهأ سنی های سنتی را نگریسته و حکم را صادر می کنند. در واقع منشأ و ریشه این تفکر در نزد آنها فرآیند « تنزیه » یا « خود بهتر پنداری » است که به جناییشدن باورها و اعتقادات آنها انجامیده است. بطوریکه در نزد ایشان و در اجتماع آنها هر کس که دشمنِ دشمنِ آنها باشد تبدیل به دوست آنها میشود. در واقع داعش و جریان های مشابه آن اساسأ از لحاظ تاریخی و از منظر دیدگاههای ایجابی مخالف دموکراتیزه کردن اسلام هستند و با ایده های سلبی و گرایشهای ضد مکتبی در موضوع جهان بینی به اصطلاح اسلامی شان به تکفیر اندیشه های پیرامون خود در عرضه مذهبی و اعتقادی از اسلام می پردازند.
داعش و موضوع خلافت
از آنجا که اعتقاد به خلافت اسلامی برای اعراب خاصیتی ناستالوژیک دارد، خلافت در نزد تکفیریان معاصر ما مانند داعش در مقابل شکل غربی حکومت یعنی دولت شکل گرفته است؛ آنها با باور به دنیای قبل از پیمان وستفالی است که مرزهای ملی را تماماًٌ نفی میکنند.
در باره موضوع و اصل خلافت در نزد تکفیری ها با توجه به نگرش، منش و روش و بینش آنها، ذکر نکاتی که مهم به نظر میرسد این است که در نظریه های منتسب به تکفیری ها ما با نظریات دوگانه خلافت مواجهیم. اول اینکه وجود نظریه خلافت سرزمینی است که مرزهایش در جغرافیا است وهمه باید از هر جایی که توانستند و مقدور بود خود را بدانجا برسانند ( مانند موصل در عراق بعد از جنگ و تجاوز آمریکا در عراق ). در واقع در این نظریه باید از فضاهای خلاء برای استفاده و تسلط بر آن جا که مهیا می شوند، استفاده کرد . دوم اینکه خلافت ذهنی و تمکین به مرز خلافت ذهنی از سوی انسان ها است. به عبارتی خلافتی مجازی است که مرزهای آن بجای شکل گیری جغرافیایی در ذهنها شکل گرفته است؛ یعنی هر کسی که به هر دلیلی نمیتواند به آن جغرافیا مهاجرت کند حداقل میتواند در ذهن خودش از جامعه محل اسکانش فاصله گرفته و به سربازان واصله و با واسطه خلیفه مبدل گردد. در واقع این گروه از تابعین خلافت ( ذهنی ) با انجام عملیات های خود مدیریتی یا خود اماراتی ( فرد در هرجا برای خودش به یک امارت مستقل البته در ذهن خود مبدل می شود ) می توانند به عناصری برای استراتژی های انتحار و ترور داعش در نقاط مختلف جهان تبدیل شوند؛ فلذا این خلافت مجازی به لحاظ استراتژیک میتواند به حفاظت از مرزهای جغرافیایی خلافت سرزمینی کمک کند، یعنی با جنگیدن با دشمن دور، در صورت مقابله و رویایی فیزیکی آنها با خلافت سرزمینی و مرزهای جغرافیایی آن، به کمک خلافت سرزمینی بیاید. در واقع تکفیری ها مدرن معاصر، در جذب و تهییج نیروی انسانی خود با ساز و کارهای متنوعی عمل می کنند. بطوریکه نیروهایی دارند که تا بتوانند به سرزمین خلافت رجعت می کنند و اگر هم نتوانستند از دور و در درون آن شبکهی مجازی که این رویدادها در حال شکل گرفتن است، خود را به گردانها یا افراد خلیفه تبدیل میکنندکه این از ویژگی های مهم خلافت معاصر با خصیصه مجازی است.
لذا توجه به درک و دریافت های جامعه شناسانه و روان شناختی تکفیری های داعش از انسان ها و جوامع انسانی در فهم آنها به ما کمک شایانی میکند. بطوریکه روشن است اینها ( داعش و دیگر گروه های تکفیری ) در واقع منطق دموکراسی را فهمیدهاند به جای اینکه حاکمان را ترور کنند ترس را در بدنه اجتماع تزریق میکنند تا دولت را دچار تنش کنند.
بهره سخن اینکه داعش با توجه بنا نهادن یک امپراطوری فتوا و دارا بودن وسعت رسانه ای در مناطق خلاء و تزلزل یا از عاری از قدرت فائقه مرکزی یا دولتی در خاورمیانه و جهان اسلام به حیات خود حتی بعد از شکست در عراق و سوریه ادامه خواهد داد و این بار در شمال آفریقا با رویکردی جدید با توجه به تجارب بدست آمده در چند ساله اخیر ظهور خواهد کرد. بطوریکه با پذیرش این موضوع که داعش امروز به عنوان نماد اسلام تکفیری در نقش پیشرو عمل می کند از طریق افزایش و شدت دادن به تکاپوهای خود در انجام حملات ایذایی و انتحاری در سراسر جهان در آفریقا براحتی خواهد توانست احیا گردد و تجدید قوا کند. پس با توجه به پشتوانه سازی های فکری – مذهبی و رسانه ای توسط داعش در چند ساله اخیر نباید داعش و جریان تکفیر را در جغرافیا و سرزمین تعریف کرد و با پاکسازی عراق و سوریه از حیث فیزیکی حضور آنها، به پایان و اتمام آن ها سخن راند.
—————————————-
توجه: مسئولیت صحت و سقم محتوای یادداشت های منتشر شده بر عهده نویسنده بوده و انتشار تمام یا بخشی از آن به معنای تایید آن نمی باشد.
- یادداشت ها و مقاله ها
- ۱۴ مهر ۱۳۹۵