مترجم: سجاد عطازاده (کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای دانشکده روابط بین الملل)
مقدمه:
در مارس 2023، عربستان سعودی و ایران یک توافقنامه صلح تاریخی را با میانجیگری چین امضا کردند. این توافق صلح پس از نشست چین و شورای همکاری خلیجفارس که در دسامبر 2022 به میزبانی پادشاهی عربستان سعودی در ریاض برگزار شد، عقد گردید. در جریان این اجلاس، چین چارچوب امنیت جمعی خود را با هدف بازگرداندن صلح به خاورمیانه و حفظ آن پیشنهاد کرد.
اگرچه این ابتکار بسیار قابل توجه است، اما پتانسیل آن برای ایجاد زمینه حضور قابل توجه چین در حوزه امنیت خلیجفارس همچنان نامشخص میباشد. نشست سران چین و کشورهای شورای همکاری خلیجفارس و توافق صلح ایران و عربستان در زمانی رخ داد که تحولات مهمی در منطقه در حال رخ دادن است. عقبنشینی تدریجی ایالاتمتحده از خاورمیانه روابط چین و ایران را احتمالاً تقویت کرده و روابط اقتصادی پکن و کشورهای خلیجفارس را نیز گسترش داده است. مطلب حاضر با ارائه بافتاری زمینهای درباره توافق اخیر، سعی در روشن ساختن محدودیتهای تعامل راهبردی فزاینده چین با کشورهای منطقه دارد. نهایتاً نگارندگان بر این باور هستند که اگرچه تعامل چین و کشورهای شورای همکاری خلیجفارس دستاوردهای اقتصادی قابل توجهی را به همراه داشته است، اما پکن باید با احتیاط در خاورمیانه حرکت کند؛ زیرا افزایش تعاملات سیاسی ممکن است هزینهبر باشد.
خیزش روابط چین و کشورهای شورای همکاری خلیجفارس:
روابط چین با کشورهای شورای همکاری خلیجفارس فراتر از تعامل اقتصادی و منافع ژئوپلیتیکی است. پیشتر و در سیر تاریخی، تعامل چین با کشورهای خاورمیانه در مقایسه با وضعیت فعلی حداقلی به شمار میرفت. از نظر دیپلماتیک، جمهوری خلق چین تا سال 1990 با کشورهای خلیجفارس تعاملی نداشت؛ اما در دهه 90 چین توانست به چندین کشور خلیجفارس نفوذ کند و خود را به عنوان یک سرمایهگذار برجسته و واردکننده انرژی معرفی نماید.
از نظر اقتصادی، روابط چین و خلیجفارس از زمان برقراری رابطه دیپلماتیک رشد قابل توجهی داشته است. روابط ریاض و پکن از اهمیت ویژهای برخوردار است و شامل تعاملات سیاسی، اقتصادی و نظامی میشود. عربستان سعودی بهعنوان مهمترین متحد تجاری چین در خاورمیانه و شمال آفریقا و بزرگترین تأمینکننده نفت خام آن به شمار میرفت؛ البته تا سال 2023 که روسیه جایگزین آن شد. چین هم در میان برجستهترین شرکای تجاری عربستان سعودی قرار دارد.
در حالی که تعامل چین با کشورهای خلیجفارس عمدتاً در حوزه اقتصادی اتفاق افتاده است، اما چندین پویایی در حال ظهور نشان میدهند که روابط چین و این کشورها میتواند مشتمل بر عناصر امنیتی نیز باشد. اهداف به ظاهر مبهم ایالاتمتحده در خاورمیانه باعث تفاهم مجدد متحدان عرب آمریکا در منطقه و ایران شده است. مقامات دولتی این کشورها مدتها است که به این نتیجه رسیدهاند که اتحاد آنها با واشنگتن بر اساس منافع متقابل است تا آرمانهای مشترک. از آنجایی هم که ایالاتمتحده در حال متمرکز شدن بر منطقه هند-آرام است – برای تحدید نقش چین در این منطقه – کشورهای حاشیه خلیجفارس به این نتیجه رسیدهاند که این تغییر میتواند بهطور بالقوه به بهای از دست رفتن نقش آمریکا در امنیت خلیجفارس بینجامد.
بااینحال، رهبران خلیجفارس همچنان تقویت و حفظ تعامل منطقهای با ایالاتمتحده را در اولویت خود قرار دادهاند. عوامل متعددی نشان میدهد که حرف و حدیثهای موجود درباره عقبنشینی ناگهانی ایالاتمتحده از منطقه اغراقآمیز هستند. مثلاً، واشنگتن توافقنامه همکاری دفاعی خود با امارات متحده عربی را برای 15 سال دیگر در سال 2017 تمدید کرد. بااینحال، روشن است که تغییر اولویتهای سیاست خارجی ایالاتمتحده بدون شک راه را برای گسترش روابط و تعامل کشورهای حاشیه خلیجفارس با قدرتهای آسیایی، بهویژه چین، هموار کرده است.
چین و کشورهای خلیجفارس: تاریخچهای از تعامل اقتصادی
خاورمیانه، و بهویژه خلیجفارس، اهمیت فزایندهای برای چین پیداکرده است. این رخداد را میتوان به عوامل متعددی نسبت داد که از جمله مهمترین آنها منابع طبیعی منطقه – بهویژه انرژی – هستند که به رشد اقتصاد چین کمک مینمایند. علاوه بر این، خلیجفارس همچنین دسترسی به شبکههای دریایی و جادهای جهانی را فراهم میکند که چین را به بازارهای آفریقا و اروپا متصل میکند. موقعیت استراتژیک خلیجفارس همچنین برای افزایش وابستگی متقابل اقتصادی بین چین و شورای همکاری خلیجفارس، تقویت تعامل در حوزههای متنوعی از جمله انرژی، تجارت و سرمایهگذاری بسیار مفید بوده است. بنابراین روابط اقتصادی گسترده به ارتقای روابط خلیجفارس با چین به سطح همکاری استراتژیک کمک کرده است.
چین و خلیجفارس: تاریخچهای از تعامل اقتصادی
خاورمیانه، و بهویژه خلیجفارس، اهمیت فزایندهای برای چین یافته است. این گزاره را میتوان به عوامل متعددی نسبت داد، از جمله منابع طبیعی منطقه – بهویژه انرژی – که به رشد اقتصادی چین کمک میکنند. علاوه بر این، خلیجفارس همچنین دسترسی به شبکههای دریایی و جادهای جهانی را که چین را به بازارهای آفریقا و اروپا متصل میکنند، فراهم مینماید. موقعیت راهبردی خلیجفارس همچنین برای افزایش وابستگی متقابل اقتصادی بین چین و شورای همکاری خلیجفارس و تقویت تعامل در حوزههای مختلف، از جمله انرژی، تجارت و سرمایهگذاری، مفید بوده است. بنابراین روابط اقتصادی گسترده به ارتقای روابط خلیجفارس با چین به سطح همکاری راهبردی کمک کرده است.
رشد تصاعدی اقتصادی چین در اواخر قرن بیستم، یافتن منابع انرژی متنوع برای پاسخگویی به تقاضای فزاینده برای نفت و گاز طبیعی را ملزم ساخت. در نتیجه، منطقه خلیجفارس با توجه به منابع فراوان خود و دسترسی آسان دریایی به بنادر چین، به یک شریک برجسته برای چین تبدیل شده است. تقاضای فزاینده چین برای نفت و رسیدن به پیشبینی مصرف 780 میلیون تن در روز تا سال 2030، نشان میدهد که انرژی هسته اصلی تعامل چین و خلیجفارس را در سالهای آینده تشکیل خواهد داد.
چین همچنین سرمایهگذاریهای خود را در اقتصادهای خلیجفارس گسترش داده است. براساس دادههای اعلام شده توسط موسسه آمریکا اینترپرایز میزان سرمایهگذاری و پروژههای عمرانی چین طی سالهای 2005 تا 2021، 43.47 میلیارد دلار در عربستان سعودی، 36.16 میلیارد دلار در امارات، 11.75 میلیارد دلار در کویت، 7.8 میلیارد دلار در قطر، 6.62 میلیارد دلار در عمان و 1.42 میلیارد دلار در بحرین بوده است.
چین و ایران: ازدواجی مصلحتی
در سال 2021، یک پیمان همکاری 25 ساله بین چین و ایران امضا شد. این توافقنامه راهبردی روابط سیاسی دو کشور را تقویت میکند و هر دو طرف متعهد شدهاند که همکاریهای دوجانبه، بهویژه همکاری های اقتصادی را در یک دوره 25 ساله تقویت کنند. به همین منظور، در سفر رئیسجمهور رئیسی به پکن در فوریه 2023، چین و ایران 20 توافقنامه را در زمینههای مختلف به امضا رساندند.
طی 25 سال آینده و از طریق چارچوبهای تعیین شده توسط پیمان همکاری، چین متعهد شده است 400 میلیارد دلار سرمایهگذاری در بخشهای نفت، بانک و زیرساخت ایران انجام دهد. بااینحال، تحریمهای اعمال شده علیه ایران، اجرای این پروژهها را با چالشهای جدی مواجه کرده و تخصیص 400 میلیارد دلار را با دشواری همراه خواهد ساخت.
مقامات ایرانی توافق همکاری با چین را امیدوارکننده میدانند. با این حال، بسیاری نگران آن هستند که این پیمان محصول استیصال اقتصادی باشد؛ زیرا تحریمهای غرب بر اقتصاد ایران صدمات بسیاری را وارد کرده است که ممکن است منجر به “تله بدهی” شود. تریبون فایننشال ایران اعلام کرده است که ایران از چین وامی به مبلغ 15.3 میلیارد یوآن دریافت کرده و 21.88 میلیارد یوآن بازپرداخت خواهد نمود. این موضوع نگرانیهایی را درباره وامهای چینی ایجاد کرده است که میتواند بهطور بالقوه به اقتصاد ایران آسیب رسانده و دولت ایران را برای بازپرداخت بدهی خود با مشکل مواجه نماید.
اتحاد مستحکم چین و ایران را میتوان به تشابهات در سطوح سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی نسبت داد. ایران و چین هر دو به میراث ملی و سهم تاریخی خود در علم و ادبیات افتخار میکنند. علاوه بر این، هر دو کشور درگیریهای متعددی با غرب داشتهاند که امکان افزایش همکاریهای راهبردی، سیاسی و اقتصادی آنها را فراهم کرده است.
عوامل متعددی راه را برای تعامل فزاینده چین با خلیجفارس هموار کرده است. بنابراین، با افزایش همکاری بین چین و ایران و تقویت روابط دو طرف، بعضی سؤالات مهم در رابطه با روابط چین با کشورهای حاشیه خلیجفارس مطرح میشوند. یکی از سؤالات مهم آن است که روابط فزاینده چین با کشورهای خلیجفارس، چه تأثیری بر روابط پکن و تهران خواهد داشت؟ سؤال مهم دیگر نیز آن است که افزایش حضور چین در منطقه برای دیگر قدرتهای جهانی مانند ایالاتمتحده چه معنایی خواهد داشت؟ عوامل متعددی کشورهای حاشیه خلیجفارس را به گسترش دامنه اتحاد و مشارکت خود فراتر از ایالاتمتحده سوق میدهد. مهمترین این عوامل چرخش نوپای ایالاتمتحده به آسیا-اقیانوسیه که بهطور بالقوه میتواند به قیمت حضور امنیتی پر سابقه این کشور در خلیجفارس تمام شود.
تعامل چین با منطقه خاورمیانه تاکنون عمدتاً از طریق فرآیند ایجاد روابط، و نه اتحاد سازی، صورت گرفته است. پکن در عین توسعه روابط خود با کشورهای خلیجفارس، جانب احتیاط را رعایت نموده و سعی کرده که ضمن تقویت روابط خود با این دست به ایجاد توازن در روابط با کشورهای مختلف زده و روابط خود را با سایر کشورهای همسایه آنها به خطر نیندازد. مثلاً، چین توانسته است روابط مستحکمی با اسرائیل داشته باشد و درعینحال روابط خود را با ایران و کشورهای خلیجفارس نیز گسترش دهد. چین برای عقد توافق میان عربستان سعودی و ایران و با هدف جلوگیری از درگیر شدن در مهمترین درگیریهای مذهبی و قومی منطقه، دست به میانجیگری زد. کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز رویکرد مشابهی را اتخاذ کردهاند و ضمن افزایش تعاملات اقتصادی با چین، اتهامات مطرحشده علیه این کشور درباره اویغورها را نیز به حاشیه راندهاند.
تعامل چین و خلیجفارس فراتر از اقتصاد: پکن بهعنوان میانجی
در حالی که چین عمدتاً نقش یک شریک اقتصادی را در روابط خود با کشورهای خلیجفارس به عهده داشته است، اما اخیراً مشارکت خود را در تلاشهای میانجیگرانه جهانی و منطقهای افزایش داده است؛ مسئلهای که میتوان نمود آن را در جنگ جاری روسیه و اوکراین دید. چین از موقعیت خود به عنوان متحد جداییناپذیر روسیه استفاده میکند و فعالانه خواستار حل و فصل مسائل از سمت دو طرف است. در تماس تلفنی شی جین پینگ، رئیسجمهور چین و ولادیمر زلنسکی، همتای اوکراینیاش در آوریل سال جاری، شی بر اهمیت یک راهحل مبتنی بر مذاکره تأکید کرد و متعهد شد که با اعزام نماینده ویژه خود در امور اوراسیا به اوکراین، حلوفصل منازعات را تسهیل کند.
در خاورمیانه نیز چین، توافق صلح بیسابقه بین ریاض و تهران را تسهیل نمود. این توافق اگرچه هنوز در مراحل اولیه خود است، اما منطقه را بر آن داشته تا در اتحادهای گذشته خود تجدیدنظر کند. پیشتر و در طول تاریخ، بخش قابل توجهی از توافقنامههای صلح کشورهای عربی با میانجیگری ایالاتمتحده به ثمر مینشستند. اما امروزه، چین جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر برجسته در منطقه، در میان کشورهای شورای همکاری خلیجفارس، عربستان سعودی و ایران، تثبیت کرده است.
میانجیگری در توافقنامههای صلح در منطقه خلیجفارس، آسیا-اقیانوسیه یا سایر نقاط جهان، 5 فرصت بزرگ را در اختیار چین قرار میدهد: کسب نفوذ، اجرای چارچوب امنیت جمعی که مستلزم همگرایی منطقهای است، همکاریهای زیرمنطقهای، عقد موافقتنامههای تجاری پویا و مهمتر از همه حل یا کاهش اختلافاتی که ثبات سیاسی و اقتصادی را تهدید میکنند. با انجام این کار، پکن میتواند خود را بهعنوان یک بازیگر مهم بینالمللی معرفی کند و همچنین منافع خود را در منطقه تأمین نماید.
نتیجهگیری:
آرزوهای چین برای ادغام کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در ابتکار کمربند-جاده، مشارکت این کشور را در امور سیاسی و اقتصادی منطقهای تسریع کرده است. دو کشور قدرتمند شورای همکاری خلیجفارس – عربستان سعودی و امارات متحده عربی – به دلیل تقاضای پایدار چین برای دسترسی به منابع انرژی، همچنان ستونهای سیاست اقتصادی چین در خاورمیانه را تشکیل خواهند داد.
تغییرات قابل توجه در پویاییهای منطقهای، راههایی را برای چین ایجاد میکند تا تعامل راهبردی خود با خلیجفارس را افزایش دهد. با این حال، هسته اصلی ارتباطات دو طرف بر مبنای منافع اقتصادی ادامه خواهد یافت. توافق صلح اخیر بین عربستان و ایران نشاندهنده توانایی چین برای آشتی دادن رقبای منطقهای است و احتمالاً روابط موجود بین پکن و تهران را تقویت خواهد کرد و بهطور بالقوه همکاریهای سه جانبه بین تهران، ریاض و پکن را نیز افزایش خواهد داد. چارچوبهای اصلی که تعامل چین با منطقه، را تحکیم خواهند کرد، کمربند-جاده و چارچوب امنیت جمعی آن خواهند بود.
با این وجود، توافق صلح ایران و عربستان نمیتواند چندین دهه روابط خصمانه دو طرف را بهکلی بزداید. بنابراین دوام این قرارداد به عنوان آزمونی برای توانایی چین برای ایفای نقش میانجی و بازیگر مهم در سیاست منطقهای عمل خواهد کرد. برای تثبیت این نقش، چین باید دخالت خود را در سیاست داخلی بسیار پیچیده و مناقشه برانگیز خلیجفارس محدود کند. مشارکت بیشتر و فراتر از نقش میانجی، خطر درگیر شدن چین را در درگیریهایی مانند موارد مربوط به اسرائیل به همراه دارد. افزایش دخالت مستقیم چین در سیاستهای منطقهای نیز میتواند خطر رویارویی با ایالاتمتحده را افزایش دهد. بنابراین نقش چین باید منقّح و محدود به تأمین منافعِ عمدتاً اقتصادیِ آن در منطقه شود.
دکتر محجوب الزویری، استاد دانشگاه دولتی قطر که رئیس موسسه مطالعاتی خلیج فارس در همین دانشگاه هم است و مدرک دکتری خود را هم در رشته تاریخ از دانشگاه تهران اخد نموده است، و فرح القاسمی، پژوهشگر موسسه مطالعاتی خلیج فارس دانشگاه دولتی قطر، در مقاله ” چین و خلیجفارس: از تعامل اقتصادی تا همکاری راهبردی” که در پرونده منتشره توسط مؤسسه Middle East Council on Global Affairs دوحه قطر و دانشگاه واسدا ژاپن منتشر شده است، بر این باور هستند که اگرچه تعامل چین و کشورهای شورای همکاری خلیجفارس دستاوردهای اقتصادی قابلتوجهی را به همراه داشته است، اما پکن باید با احتیاط در خاورمیانه حرکت کند؛ زیرا افزایش تعاملات سیاسی ممکن است هزینهبر باشد.
***مسئولیت صحت و سقم مطلب موجود به عهده نویسنده است و انتشار آن به معنی تایید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نیست.