الف) مقدمه
بحران ساختگی سوریه با محوریت آمریکا و بانیان بین المللی و منطقه ای (عربستان، قطر، اردن، ترکیه و …) آن، با در خدمت گرفتن ظرفیت لشکرهای نیابتی «بی صاحب و بی مسئولیت» سلفی- تکفیری در قالب تروریست های مسلح از 82 ملت (ملیت، اقوام، مذاهب، جریان های فکری، اجتماعی و سیاسی) مختلف منطقه عربی، شمال آفریقا، قفقاز، آسیای میانه، شبه قاره هند، جنوب شرق آسیا، آفریقا، اروپا و … از ابتدای سال 2011 میلادی با بهانه واهی دموکراسی سازی به صورت سیاست نفاق و آشکار با اهداف پنهان انحراف بیداری اسلامی منطقه عربی و مدیریت آن و تمرکز انرژی بیداری اسلامی در جغرافیای سوریه جهت جلوگیری از خلیفه کشی همسو با غرب در سایر دولت های عربی با تمرکز بر اسقاط آقای اسد رقم خورد و روند 5 سال و چند ماه را پشت سر گذاشت.
ب) اهداف و چرایی و چگونگی بحران
شاید در ابتدای شروع بحران برای عرصه های اجتماعی- امتدادهای مردمی در سطح ملی سوریه، منطقه ای و بین المللی و عرصه دولت ها با هجمه رسانه ای و جنگ روانی که بانیان اصلی بحران طراحی کرده بودند، استدلال آوردن در خصوص اسقاط جناب آقای بشار اسد در راستای اهداف کلان صهیونیسم بین المللی و نظام لیبرال دمکراسی غرب می باشد سخت بود، چون هدف از نابودی دولت- ملت سوریه و تمام زیرساخت های تمدنی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، علمی، تکنولوژیکی، دفاعی، امنیتی، اطلاعاتی سوریه را در قالب راهبرد چندبعدی تلفیقی در عنوانی به نام دمکراسی سازی پنهان کرده بودند.
اما امروز بعد از 5 سال و چند ماه از روند بحران، نیات پنهان بانیان عریان شد که مقصود اصلی ایجاد بحران هدف قرار دادن استقلال و تمامیت ارضی و نابودی تمامی توانمندی های ملت سوریه بود، بنابراین غرب و کشورهای همسویش به دنبال این اهداف هستند:
1- اسقاط حاکمیت سوریه با انقلاب نظامی به خصوص اسقلط شخص آقای بشار اسد که به عنوان مزیت کلیدی استقلال خواهی، انسجام در عرصه های مختلف و مدیریت راهبردی هوشمند مطرح بود.
2- تبدیل سوریه به سرزمین سوخته و نابودی تمامی زیرساخت های عرصه های مختلف آن بطوری که حداقل به چند دهه قبل برگردد.
3- نابودی ساختار سیاسی، نظامی، امنیتی و اطلاعاتی رقم بخورد.
4- نابودی تمدنی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی سوریه رقم بخورد.
5- تجزیه سوریه براساس اقوام، مذاهب رقم بخورد.
6- هرج و مرج مطلق در سوریه رقم بخورد.
7- روند مقاومت، استقلال خواهی و انسجام حذف گردد.
8- نقش آفرینی منطقه ای سوریه به عنوان یک کشور مستقل تبدیل به تسلیم پذیری گردد.
9- سوریه از محور جریان مقاومت ضد صهیونیستی حذف و به دوستان صهیونیسم بپیوندد.
10- نهایتا به نقش آفرینی منطقه ای جمهوری اسلامی پایان داده شود و امنیت و منافع ملی آن با مخاطرات اساسی مواجه شود.
ج) آخرین وضعیت
گرچه اعتقاد راسخ وجود دارد تحولات سیاسی و نظامی روند 65 ماهه سوریه بطور مستمر نیاز به طرح ها و ایده های نو جهت تثبیت دستاوردهای آن و تحقق اهداف دولت- ملت سوریه و همسویان آن علیه تروریست ها و بانیان آن دارد، اما به صورت واضح ارتش سوریه و نیروهای مقاومت از شهریور ماه 1394 به بعد پیروزی های ارزشمند میدانی را در قرارگاه های مختلف جغرافیای سوریه از جمله استان حلب- ادلب، حمص، لاذقیه، دمشق، درعا و قنیطره و انشاالله در آینده در الرقه و دیرالزور کسب خواهند کرد؛ با این ملاحظه که راهبرد سیاسی غرب، عربستان، قطر و ترکیه عامل بازدارنده اقدامات میدانی جبهه مقاومت نگردد.
راهبرد سیاسی در هر پدیده ای اصل و تابلوی اقدامات می باشد اما در این راهبرد الزامات و بایدها و نبایدها، ضرورتا باید لحاظ شود و در قالب معامله صورت نپذیرد. در انتخابات 13 خرداد سال 1393 همین راهبرد سیاسی (بعد از ژنو 2 سوریه) به دنبال این پدیده بود که انتخابات برگزار نگردد و خلاء قانونی در حاکمیت سوریه اتفاق بیفتد و حداقل مشروعیت و مقبولیت برای حاکمیت مهیا نباشد، بطوری که یک هفته قبل از انتخابات طرح راهبرد سیاسی در قالب آتش بس، تدوین قانون اساسی، شکل گیری دولت انتقال و انتخابات ریاست جمهوری براساس قانون اساسی جدید را ارائه شد که دولت سوریه فریب این اقدام نابخردانه را نخورد.
اخیرا در فروردین ماه 1395 مجددا راهبرد سیاسی به میدان آمد تا برگزاری انتخابات پارلمانی را معطل بگذارد که با درایت دولت سوریه این طرح آمریکایی ناکام ماند. لذا آنچه از آخرین وضعیت و روندها احصا می گردد اینکه تروریست های میدانی در حال میرایی بوده و می باشند.
حامیان منطقه ای و بین المللی تروریست ها در اهداف میدانی عموما ناکام بوده و می باشند اما ظرفیت هایی می تواند به کمک تروریست های سلفی- تکفیری و بانیان آن بیاید، از جمله بحث بی منطق و منافقانه آتش بس که در یک ماه اخیر صدمات عدیده ای را به عرصه میدانی مقاومت وارد کرده است.
د) آینده تحولات و پیشنهادات
1- آتش بس به صورت یک سیاست گفتاری که افکار عمومی دولت- ملت ها را مدیریت نمایید مفید است، اما اگر اقدامات میدانی را معطل بگذارد اشتباه راهبردی بوده و هزینه آن غیر قابل جبران بوده و حقه آمریکا و همسویان آن می باشد و همان روند اسقاط را به صورت موازی با اقدامات میدانی تروریست ها و بانیان را تعقیب می نماید (محصول آتش بس تثبیت میدان توسط ارهابیون است).
2- راهبرد سیاسی گرچه اجتناب ناپذیر می باشد، اما باید به آن با قاعده خاص تن داد و الزامات آن باید رعایت شود. از مهم ترین پیامدهای آن اینکه اگر تروریست های سلفی- تکفیری با عناوین مشخص از جمله دیپلمات، هیئت مذاکره کننده، دولت انتقالی، دولت آشتی ملی، دولت وحدت ملی، جریان های معارض سیاسی، فکری، اعتقادی و … به عنوان مخالفین استقلال سوریه در سطح ملی، منطقه ای و صحنه بین الملل دارای هویت و نهادینه شده و به رسمیت شناخته شوند، کارکرد سیاسی همان کارکرد نظامی اسقاط را رقم خواهدزد. البته آمریکا تعجیل ندارد. اقدامات میدانی کلید حل بحران سوریه از مسیر راهبرد سیاسی می باشد و وزن و توازن لازم و موثر را برای طرفین میز مذاکره برای مذاکرات مهیا می نماید.
3- دولت آمریکا اصرار دارد قبل از انتخابات آبان ماه 1395 ریاست جمهوری، شخص آقای بشار اسد در راس حاکمیت سوریه حضور نداشته باشد (این معامله باید رقم بخورد). گرچه ترکیه، ناتو، اروپای غربی، عربستان، قطر (شورای همکاری خلیج فارس) و حتی اتحادیه عرب و بعضی از سازمان منطقه ای و بین المللی در این روند با آمریکا هم نوا می باشند، اما آنچه مهم است این است که آمریکا در 5 سال خباثت خود نتوانست این مهم را رقم بزند؛ بنابراین حامیان دولت سوریه (حامیان استقلال و مقاومت در مقابل اشغالگری) نباید در تله و ترفند این حقه و نیرنگ آمریکا و همسویان آن گرفتار شوند به خصوص سیاست خارجی ج.ا.ا و روسیه باید کاملا از این خط قرمز حراست کنند (اسقاط اسد یعنی اسقاط پایداری و مقاومت و استقلال طلبی در منطقه گرچه ایشان یک شخص است اما یک تابلو و نشانگاه است که از مقاومت و پایداری دفاع کرد. هیچ عنصر یا حاکمیت دیگر چنین کارکردی برای امنیت و منافع ملی ج.ا.ا نخواهد داشت).
3-1- سیاست خارجی نباید با آمریکا در مورد آقای بشار اسد معامله کند.
3-2- کل پرونده سوریه به صورت کلان (در همه عرصه ها) در اختیار مجموعه مشخص میدانی باشد.
4- مساله «الرقه»: استان الرقه و شهر الرقه به خاطر مجاورت با استان حسکه و شهر قامشلی که تحت سیطره آمریکا، اقلیم می باشد ممکن است بین داعش و آمریکا معامله صورت پذیرد و یا شهر دیرالزور؛ البته در صورتی اتفاق می افتد که حلب صد در صد به تصرف حاکمیت سوریه درآید و استان ادلب از سمت استان حلب، استان لاذیقه و استان حماء تحت سیطه دولت سوریه درآید، آن وقت آمریکا حتما با بهانه های مختلف از جمله درخواست کردها از آنها یا ظرفیت های بین المللی در زمین استقرار محدود مدیریت شده انجام خواهد داد، ضمن اینکه نجات داعش را هم دربر خواهد داشت؛ در این صورت دولت سوریه و همسویان آن توان ورود به منطقه آمریکا را نخواهند داشت و فدرالیسم یا تجزیه سوریه رقم خواهد خورد و یا حداقل سیطره حاکمیت بر تمامیت ارضی سوریه منتفی خواهد شد و داستان دیگری رقم خواهد خورد.
5- ممکن است در آینده عناوین داعش، جبهه النصره، جبهه الاسلامیه، جیش الفتح، جیش الحر و احرار الشام و … تطهیر و در قالب عناوین دیگر با جریان های سیاسی و … بروز و ظهور یابند.
6- آنچه مهم است مثلث ج.ا.ا حزب الله است و سوریه باید با انسجام به اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی خود ظرفیت و قابلیت جدید اضافه نمایند.
جهت ارجاع دانشگاهی:
موسوی، سید رسول.” چشم انداز بحران ساختگی آمریکا علیه سوریه”. موسسه آینده پژوهی جهان اسلام. 29 خرداد 1395