چرا تحریم های بیشتر علیه ایران بی نتیجه است؟ بازخوانی مقاله ای از کنت والتز
مترجم: جواد میرگلوی بیات
دانشجوی دکتری مطالعات منطقه ای
مقدمه:
در این روزها که با سخنرانی های ترامپ موضوع توافق هسته ای ایران وارد فاز جدیدی شده است و مسئولان امریکایی از احتمال بازگرداندن تحریم ها و خروج از برجام را مطرح می کنند، باز خوانی نظرات کنت والتز که از اساتید بزرگ روابط بین الملل است جالب توجه می باشد. کنت نیل والتز (۱۹۲۴-۲۰۱۳) یکی از نظریه پردازان بزرگ در عرصه روابط بین الملل است که به عنوان استاد در دانشگاه برکلی و کلمبیا تدریس می کرد. وی بنیان گذار نظریه واقع گرایی ساختاری در روابط بین الملل است و شهرت جهانی دارد و چندین بار در مورد ایران مطالبی را به رشته تحریر درآورده است. آنچه که در ادامه می آید نظرات وی در سال ۲۰۱۲ همزمان با اوج گیری بحران هسته ای ایران بود که در مجله مشهور FOREIGN AFFAIRS چاپ شده است.
والتز در مقاله ای با عنوان “چرا ایران باید بمب (هسته ای) داشته باشد” نظریاتی را درباره بی اثر بودن تحریم های بیشتر علیه برنامه هسته ای ایران و نیز در مورد عدم خطر ایران مسلح به بمب هسته ای دارد که قابل تامل است. البته بازخوانی این مقاله به معنای تایید اتهامات وارده به ایران در زمان نگارش این مقاله مبنی بر قصد ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای در گذشته، و یا لزوم اقدام برای دستیابی به سلاح در آینده نیست. چرا که ایران بارها به طور رسمی اعلام نموده است که برنامه ی هسته ای ایران ماهیت کاملا صلح آمیز داشته و دستیابی به سلاح هسته ای جایی در دکترین دفاعی ایران ندارد و مقام معظم رهبری هم فتوای حرمت آن را داده اند. آن چه بررسی این مقاله در این برهه از زمان را مفید می کند، استدلال والتز درباره ی بی اثر بودن تحریم با منطق پیشگیری از دستیابی ایران به سلاح است.
والتز معتقد است که اگر کشوری امنیت خود را وابسته به سلاح هسته ای بداند به ندرت با اعمال تحریم ها علیه آن از این مسیر بازمی گردد. از سوی دیگر او معتقد است که تشدید تحریم ها موجب افزایش حس آسیب پذیری می شود و ایران را برای جبران این نقیصه برای دستیابی به بمب هسته ای تشویق میکند. این بخش از احتجاجات وی در مورد اینکه تحریم های بیشتر علیه ایران نقض غرض است می تواند توصیه ای برای سیاستمداران غربی بخصوص آمریکا باشد که با بهانه های جدید به دنبال اعمال تحریم های بیشتر هستند. به نظر والتز تحریم ها بیشتر باعث می شود که ایران احساس خطر و آسیب پذیری بیشتری کند و برای جبران ضعف اقتصادی و سیاسی و نظامی خود به دنبال بمب هسته ای برود و اگر این تصمیم را بگیرد برای کشورهای غربی خیلی سخت خواهد بود که ایران را از این مسیر بازگردانند. کنت والتز با مثال زدن کره شمالی نتیجه می گیرد مسیری که آمریکا با به روی کار آمدن ترامپ به دنبال آن است نتیجه بخش نخواهد بود و ایران را ناگزیر به دستیابی به بمب هسته ای می کند. در نظر او رهبران ایران نیز بازیگران عاقلی با منطق مشابه با سایر رهبران کشورهای جهان هستند که تصمیمات عقلانی اتخاذ می کنند. والتز توصیه می کند که غرب باید راه ارتباط و مذاکره با ایران را باز نگه دارند و با ایران همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند چرا که تاریخ نشان داده که پذیرش کشورها حتی با دارا بودن بمب هسته ای رفتار آنها را تغییر می دهد که برای اثبات این مدعا می شود چین را نام برد. همچنین او دغدغه این را دارد که تحریم های بیشتر زندگی مردم عادی ایران را هدف قرار می دهد و جامعه ایرانی را نسبت به جامعه جهانی بدبین می کند که ادامه آن فقط به ضرر مردم است و نتیجه ای ندارد.
از سوی دیگر او در این مکتوب بدترین احتمالات از نظر آمریکا و متحدانش که همانا دستیابی ایران به سلاح هسته ای است را مورد بررسی قرار داده و معتقد است که این موضوع نه تنها ثبات در خاورمیانه را به خطر نمی اندازد بلکه میتواند این منطقه را از حال حاضر با ثبات تر کند و با ارائه مثال های تاریخی از مناطقی که در آن رقابت تسلیحاتی وجود داشته است استدلال می کند که در خاورمیانه در مقابل اسرائیل که دشمنی ذاتی با ملت های منطقه دارد قدرت دیگر هسته ای میتواند ثبات و آرامش را به خاورمیانه بازگرداند. با نگاه تاریخی نشان می دهد که نگرانی هایی مانند مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه و افزایش درگیری ها در با هسته ای شدن ایران با توجه به نمونه های تاریخی محلی از اعراب ندارد و همچنین حاکمان ایران را بازیگران عقلانی می داند که در پی نابودی خود با ایجاد توانایی تهاجمی نیستند. او وجود قدرت نظامی-هسته ای بازرسی نشده در اسرائیل در نیم قرن اخیر را موجب عدم تعادل در منطقه می داند و معتقد است عدم تعادل دلیل اصلی بی ثباتی است که با دستیابی ایران به سلاح هسته ای ثبات پدیدار می شود و همچنین بر این باور است که قدرت هسته ای سیاست های کشورها را تعدیل می کند و احتمال رویارویی مستقیم را کاهش می دهد. او ساختارهای موجود را مانع هرگونه اقدام غیر متعارف ایران می داند و به کشورهای غربی توصیه می کند به جای تحریم های بیشتر که افراد عادی را مورد هدف قرار می دهد باید خطوط ارتباطی با ایران را باز نگه دارد و از طریق دیپلماسی حتی ایران دارای بمب هسته ای را به رسمیت بشمارند و با آن همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند و نگران بی ثباتی در خاورمیانه نباشند.
چرا ایران باید بمب (هسته ای) داشته باشد
توازن هسته ای به معنای ثبات است
کنت والتز
در چندین ماه گذشته شاهد بحث داغی در مورد بهترین راه برای واکنش اسرائیل و ایالات متحده در مورد فعالیتهای هستهای ایران بودیم.درحالیکه بحثها به اوج رسیده است،ایالات متحده آمریکا تحریمهای گسترده قبلی خود را علیه جمهوری اسلامی شدت بخشیده است،. اتحادیه اورپا نیز در ژانویه اعلام کرد که تحریم نفتی ایرانیان را از جولای شروع خواهد کرد.اگرچه آمریکا و اتحادیه اروپا اخیرا به پای میز مذاکره بازگشتهاند اما هنوز هم بحران قابل لمس است.
اینطور نیست که اکثر تحلیلگران و سیاستگزاران اروپایی و اسرائیل هشدار می دهند که ایران هسته ای ـ نظامی بدترین احتمال ممکن وضعیت فعلی میباشد. در حقیقت این احتمالا می تواند بهترین نتیجه ممکن باشد. گزینه ای که به احتمال خیلی زیاد می تواند ثبات را به خاورمیانه بازگرداند.
قدرت در تکاپوی توازن است
بحران برنامه هسته ای ایران می تواند در سه مسیر مختلف پایان یابد. اولین مسیر، دپیلماسی به همراه تحریم های جدی می تواند ایران را متقاعد کند که از به دنبال رفتن سلاح هسته ای منصرف کند. اما این پیامد غیر محتمل است: شواهد تاریخی نشان داده است که کشوری که به سوی دستیابی به سلاح های هسته ای هستند به ندرت از این کار منصرف می شوند. تنبیه یک دولت از طریق تحریم های اقتصادی نمی تواند آن را از مسیر برنامه هسته ای اش خارج کند. با در نظر گرفتن کره شمالی که در ساخت سلاح هسته ای به رغم تحریم های بی شمار و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل موفق بود. اگر تهران مصمم باشد که امنیت آن بستگی به دستیابی آن به سلاح هسته ای دارد، تحریم ها در تغییر رویکرد آن غیر محتمل است. در حقیقت افزایش تحریم ها بیش از این، می تواند این حس را در ایران ایجاد کند که بیشتر آسیب پذیر شده اند و کماکان دلایلی را برای جستجوی حفاظت از طریق بازدارندگی نهایی به آن بدهد.
دومین پیامد محتمل این است که ایران تست سلاح هسته ای اش را متوقف می کند، اما قابلیت بریک اوت (Break out)را ارتقا بدهد یعنی ظرفیت ساخت و تست آن به سرعت خیلی زیاد. ایران اولین کشوری نخواهد بود که به دنبال برنامه های پیچیده هسته ای بدون ساخت بمب واقعی است. برای نمونه کشور ژاپن به صورت وسیعی در حال گسترش زیربنای هسته ای غیرنظامی است و کارشناسان بر این باور هستند که این کشور می تواند در مدت زمان کوتاهی بمب هسته ای تولید کند.
چنین ظرفیت بریک اوت ممکن است نیازهای سیاست داخلی حاکمان ایران برای تامین نظر افراطی ها با تضمین حفظ تمام مزایای داشتن بمب (مانند امنیت بیشتر) بدون مضراتی مانند انزوای و محکومیت بین المللی را، منجر شود. مشکل این است که قابلیت بریک اوت ممکن است آنطور که قصد شده است کار نکند.
ایالات متحده و متحدان اروپایی اش در درجه اول نگران تسلیحاتی شدن ایران هستند، بنابراین آنها ممکن است سناریویی که در آن تولید سلاح هسته ای را کنار می گذارند بپذیرند. اگرچه اسرائیل به روشنی اعلام کرده است که توانایی غنی سازی ایران را به تنهایی به به عنوان یک تهدید غیرقابل قبول به حساب می آورد. بدین ترتیب ممکن است که تعهدی تحقیق پذیر از سوی ایران در توقف تولید سلاح قدرت های اصلی غربی را راضی کند ولی کماکان اسرائیل را ناراضی نگه می دارد. اسرائیل با یک بمب هسته ای بالقوه نسبت به یک بمب واقعی احساس خطر کمتری نخواهد کرد، بنابراین احتمالا تلاش های ریسکی خود را به منظور انفجار برنامه هسته ای را از طریق خرابکاری ها و قتل و ترور ادامه دهد که می تواند ایران را به این نتیجه برساند که قابلیت بریک اوت یک مانع ناکافی برای این اقدامات است، با این توضیحات فقط تسلیحاتی شدن ایران، امنیتی که جویای آن است را فراهم کند.
سومین پیامد ممکن از بن بست موجود این است که ایران مسیر فعلی اش را ادامه دهد و به صورت آشکار و عمومی به سوی آزمایش سلاح هسته ای برود. مقامات آمریکا و اسرائیل اعلام کرده اند که پیامدها غیرقابل قبول هستند و استدلال می کنند که ایران هسته ای چشم انداز رعب انگیز منحصر به فردی دارد و حتی تهدیدی برای موجودیت اسرائیل است. چنین ادبیاتی را قدرت های اصلی به صورت تاریخی هر زمانی که کشورهای دیگر شروع به توسعه سلاح های هسته ای خودش کرده است را به کار می گیرند. با این حال تا کنون هر وقتی که کشورهای دیگر مسیرش را به سوی باشگاه هسته ای مدیریت کرده است اعضای دیگر (باشگاه هسته ای) مسیر خود را تغییر داده است و با آن کنار آمده اند. در حقیقت با کاهش عدم تعادل ها در قدرت نظامی، دولت های جدید هسته ای به طور کلی موجب افزایش تعادل منطقه ای و بین المللی می شود نه کاهش آن!
انحصار هسته ای منطقه ای اسراییل، که آن را در طول چهاردهه گذشته بلامنازع خود را ثابت کرده است موجب تقویت بلند مدت بی ثباتی در خاورمیانه شده است. در هیچ یک از مناطق دنیا قدرت هسته ای بازرسی نشده ای وجود ندارد! این زرادخانه هسته ای اسرائیل است، نه آمال و آرزوی ایران! که سهم عمده ای در بحران های موجود دارند. قدرت در تکاپوی توازن است. مساله شگفت انگیز در مورد اسرائیل این است که مدت زمان زیادی طول کشیده است تا متعادل کننده بالقوه پدیدار شود!
البته درک این مسئله آسان است که چرا اسرائیل می خواهد یگانه قدرت هسته ای در منطقه باشد و چرا مشتاق است که از با استفاده از زور وضعیت موجود را امنیتی کند. در سال ۱۹۸۱ اسرائیل به منظور ممانعت از چالش برای انحصار هسته ای اش عراق را بمباران کرد؛ این کار را در سال ۲۰۰۷ در قبال سوریه انجام داد و در حال حاضر چنین اقدام مشابهی را در قبال ایران در نظر دارد. اما هر عملی که به اسرائیل اجازه داده است که فعالیت های هسته ای اش را در کوتاه مدت ادامه دهد، موجب طولانی شدن عدم تعادل می شود که بی ثباتی در بلندمدت را به دنبال دارد. توانایی اثبات شده اسرائیل در حمله به رقبای هسته ای بالقوه بدون هیچ مجازاتی، دشمنان او را آرزومند توسعه تجهیزات شان برای ممانعت از چنین کاری از سوی اسرائیل کرده است. به این ترتیب تنش های کنونی به طور نسبی گواه خوبی نه برای اولین مرحله از بحران هسته ای ایران بلکه نسبتا به عنوان مرحله نهایی در دهه ها بحران هسته ای در خاورمیانه که فقط هنگامی پایان می یاید که در آن توازن قدرت نظامی بازسازی شود.
نگرانی های بی اساس
دلیلی که در خطر ایران هسته ای به شدت بزرگنمایی شده است مرتبط با مباحثاتی که با نگرانی های نا به جا و سوتفاهم هایی بنیادینی می باشد که در مورد چگونگی رفتار عمومی دولت ها در نظام بین الملل وجود دارد. اولین نگرانی عمده این هست که رژیم ایران ذاتا غیر عقلانی است که سایر دلایل نگرانی را تقویت می کند. برعکس باوری که فراگیر شده است، سیاست ایران به وسیله «ملاهای دیوانه» ساخته و پرداخته نمی شود؛ بلکه آیت الله های کاملا معقولی که همانند سایر رهبران به دنبال ادامه ادامه حیات خود هستند. اگرچه که رهبران ایران رفتار التهاب آور و لفاظی های نفرتزا داشته اند ولی نشان داده اند که تمایلی برای نابودی خود ندارند. این یک خطای مهلک برای سیاست سازان ایالات متحده و اسرائیل خواهد بود که فرض دیگری داشته باشند. این هنوز دقیقا چیزی است که بسیاری از مقامات رسمی و تحلیلگران آمریکا و اسرائیل انجام می دهند. تصویر سازی از ایران به عنوان یک بازیگر غیرعقلانی به آنها اجازه داده است که استدلال کنند که منطق بازدارندگی هسته ای در مورد ایران کارایی ندارد و آنها هشدار می دهند اگر ایران به سلاح هسته ای دست یابند آنها بی میل نخواهند بود که در اولین استفاده، علیه اسرائیل استفاده کنند. حتی اگر این کار را انجام دهند آنها با عمل تلافی جویانه و خطر نابودی همه چیزی که رژیم ایرانیان آن را تکریم می نمایند روبه رو خواهند شد.
اگرچه غیر ممکن است که در مورد نیات ایرانیان مطمئن بود اما خیلی محتمل است که اشتیاق ایران برای سلاح هسته ای با هدف تامین امنیت خودش است و به منظور ارتقای توانایی تهاجمی اش (نابودی خودش) نیست. ایران ممکن است که در سر میز مذاکره خیلی سختگیر باشد و در مواجه با تحریم ها جسور باشد، اما آن کماکان بر اساس تامین امنیت خویش عمل می نماید. برای مثال رهبران ایران با وجود هشدارهای جدی که آنها دادند که ممکن است آن را پس از اعلام تحریم نفت ایران در ژانویه تنگه هرمز را ببندند تلاشی در جهت بستن آن نکرده اند. رژیم ایران واضحا به این نتیجه رسید که نمی خواهد تا آنچه را که به طور حتمی موجب واکنش سریع و ویرانگر به آن می شود را انجام دهد.
با این اوصاف، حتی برخی از ناظران و سیاستگزاران که پذیرفته اند رژیم ایران بازیگری عقلانی است، هنوز نگران این هستند که سلاح هسته ای ایران را جسورتر می کند و برای تهران سپری را فراهم می کند و به آن اجازه می دهد که تهاجمی تر رفتار کند و حمایتش از تروریسم را افزایش دهد. بعضی از تحلیلگران حتی می ترسند که ایران به طور مستقیم تروریست ها را با سلاح های هسته ای تجهیز کنند. تاریخ نشان می دهد وقتی که کشورها به بمب دست پیدا می کنند آنها به طور فزاینده ای احساس آسیب پذیری می کنند و به شدت از این مساله آگاه می شوند که سلاح هسته ای آنها را تبدیل به هدفی بالقوه در چشمان قدرت های اصلی می کند. این آگاهی کشورهای هسته ای را از اقدامات جسورانه دلسرد می کند. برای مثال چین مائوئیست پس از دستیابی به سلاح هسته ای در سال ۱۹۴۶ کمتر آماده به جنگ بود و هند و پاکستان پس از هسته ای شدن هر دو بیشتر هشیار و محافظه کار شدند لذا در اینجا شواهد و دلایل کمی وجود دارد که ایران این قاعده را نقض کند.
در مورد خطر دستیابی تروریست ها، هیچ کشوری توانایی انتقال سلاح های هسته ای بدون ریسک جلب توجه قابلیت های نظارتی آمریکا که در مقابل آن موانعی ایجاد خواهد کرد را ندارد. علاوه براین کشورها هرگز به صورت کامل توانایی کنترل و حتی پیش بینی گروه های تروریستی که حامی آن هستند را ندارند. اگر یک کشوری مثل ایران قابلیت هسته ای پیدا کند، دلایل زیادی را مبنی بر کنترل کامل بر زرادخانه های خود خواهد داشت. بعد از همه این دلایل، ساخت بمب بسیار پرهزینه و خطرناک است و ایران انگیزه کمتری برای انتقال محصول این سرمایه گذاری برای احزاب و گروه هایی که قابل اعتماد و مدیریت نیستند را دارد. دلیل دیگر نگرانی این است که اگر ایران به بمب هسته ای دست پیدا کند دولت های دیگر در منطقه به دنبال این مساله خواهند رفت و این موجب مسابقه تسلیحاتی هسته ای در خاورمیانه خواهد شد. عصر هسته ای تقریبا به هفتاد سالگی رسیده است، اما تا کنون ثابت شده که ترس از ازدیاد هسته ای شدن بی اساس بوده است. تعریف صحیح از ازدیاد به معنای گسترش سریع و غیرقابل کنترل است. از سال ۱۹۷۰ چیزی شبیه آن اتفاق نیافته است و پیدایش دولت های هسته ای به شدت کاهش پیدا کرده اند و درحال حاضر دلیلی برای تغییر این روند و الگو وجود ندارد. ایران از سال ۱۹۴۵ باید دومین قدرت هسته ای در خاورمیانه باشد. زمانی که اسرائیل از در سال ۱۹۶۰ به بمب هسته ای دست پیدا کرد در جنگ با بسیاری از همسایگانش بود. سلاح های هسته ای اسرائیل تهدید خیلی بزرگتری برای جهان عرب در مقابسه با برنامه ایران امروزی بودند. همانطور که مورد اسرائیل رقابت تسلیحاتی ایجاد نکرد در مورد ایران هم چنین چیزی در اینجا وجود ندارد.
تضمین آرامش
در سال ۱۹۹۱ دو کشور رقیب تاریخی یعنی هند و پاکستان قراردادی را مبنی بر عدم حمله به تاسیسات هسته ای یکدیگر امضا کردند. آنها تشخیص دادند که ترس (حمله متقابل) بیشتر از بازدارندگی سلاح هسته ای دشمن آزار دهنده است که موجب بی ثباتی می شد. از آن به بعد حتی در مواجهه با تنش های شدید و تحریکات پر ریسک هر دو کشور صلح را حفظ کرده اند. اسرائیل و ایران به نظر می رسد که این نمونه را به خوبی در نظر بگیرند. اگر ایران به سوری بمب هسته ای برود، اسرائیل و ایران می توانند با این منطق که قدرت های هسته ای همیشه آن را اجرا کرده اند، از حمله به یکدیگر امنتاع کنند. تا کنون هیچ جنگ تمام عیاری بین دو دولت مسلح هسته ای وجود نداشته است. وقتی که ایران از حدود هسته ای تجاوز کند، بازدارندگی به کار گرفته خواهد شد، اگرچه زرادخانه ایران نسبتا کوچک است. کشورهای دیگر منطقه هیچ انگیزه ای برای دستیابی به سلاح هسته ای نخواهند داشت و بحران فعلی از بین خواهد رفت و منجر به خاورمیانه ای خواهد شد که بسیار باثبات تر از امروز است.
بخاطر این دلایل آمریکا و متحدانش لازم نیست که چنین هزینه ها و زحماتی را متحمل شوند تا ایران از توسعه سلاح هسته ای اش باز دارند. دیپلماسی بین ایران و قدرت های اصلی باید ادامه پیدا کند چرا که خطوط ارتباطی باز سبب می شود که کشورهای غربی احساس بهتری نسبت به امکان همزیستی با ایران هسته ای داشته باشند. اما تحریم های موجود باید ساقط شوند چرا که آنها در درجه اول مردم عادی ایران را متضرر کرده اند.
نکته مهم این است که، سیاست گزاران و شهروندان جهان عرب و اروپا و اسرائیل و ایالات متحده آمریکا باید از حقیقتی که تاریخ نشان داده است درس بگیرند که هر جایی که سلاح هسته ای در آن پدیدار شد ثبات نیز در آنجا بوجود آمد. هنگامی که ایران به سلاح هسته ای دست پیدا کند ممکن است وضعیت از حال حاضر خیلی بهتر شود.
** مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.