چالش های بزرگ در انتظار سلمان کوچک، دکتر مصطفی مطهری
مؤسسه آینده پژوهی جهان اسلام
تغییرات تأخیری و تعویقی اما مورد انتظار همگان در عربستان سعودی در رابطه با جایگرینی محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد جدید بجای محمد بن نایف می تواند گویای چشم اندازهای تازه ای در عرصه داخلی سعودی و منطقه ای و بین المللی باشد.
در واقع اقدام ملک سلمان در تبار گماری در عرصه کلان قدرت عربستان سعودی با گماشتن محمد بن سلمان در مقام ولیعهدی به اوج خود رسید. اما در این راستا نکته مهم و قابل پردازش، رصد دوگانه و توامان اقدامات محمد بن سلمان در دوسال اخیر و همچنین تغییرات و تحولات در عرصه قدرت سیاسی و در حوزه تصمم گیری در ایالات متحده آمریکا با جلوس دونالد ترامپ بر کرسی ریاست جمهوری در کاخ سفید می باشد.
در رابطه با موضوع اول که به محمد بن سلمان و اقدامات سیاسی – اقتصادی و اجتماعی وی مختص شده و مربوط می باشد نکته کانونی تلاش های موفقیت آمیز وی می باشد که از آن با نام پروژه ساماندهی شده رسانه ای کردن محمد بن سلمان یاد می شود، که با مدیریت شخص محمد بن سلمان به انجام رسیده است. پروژه ای که توانسته است چهره ای متهور و ریسک پذیر را از وی به نمایش بگذارد. در واقع محمد بن سلمان از طریق فعالیت در جبهه های همزمان سیاسی (تجاوز به یمن)، امنیتی (تلاش های وی در رابطه با ایجاد ائتلاف اسلامی و همچنین فعالیت در عرصه عملیاتی کردن ناتو عربی – صهیونیستی یا ناتوی کوچک (مینی ناتو)) و عرصه اقتصادی با چشم انداز تحول اقتصادی در سند 2030 و تلاش های مستمر وی برای به نتیجه رساندن موضوع مطروحی عبور تکاملی از شورایی بودن در شورای همکاری خلیج فارس و تبدیل آن به اتحادیه با مزایای مربوطه در شکل خلیجی آن، عملیات رسانه ای کردن خود را با موفقیت پشت سر گذراند. در واقع محمد بن سلمان با اتخاذ رویکردهای متهورانه در عرصه سیاسی – امنیتی از یکسو و ارائه چهره ای مصلح و اصلاح طلبانه در عرصه اقتصاد داخلی عربستان توانست از خود یک چهره ای خبرساز و رسانه ای با توانمندهای های ویژه و بزرگ نمایی شده رسانه ای، بسازد.
و اما در رابطه با موضوع دوم یعنی تحولات در عرصه قدرت و سیاست ایالات متحده آمریکا و ارتباط آن با محمد بن سلمان و اتفاقات اخیر در عرصه سیاست و قدرت عربستان سعودی مبنی بر ولایت عهدی وی عبارت کلیدی از تغییر در رویکردها و راهبردهای داخلی دو کشور در عرصه سیاست خارجی آنها دلالت می کند. در واقع تفوق نگاه و رویکرد نظامی بر منش و رویکرد های امنیتی در راهبردها و راهکارهای تعاملی و تقابلی دو کشور در عرصه منطقه ای در خاورمیانه مبنای پیوند و قرابت کنونی در روابط میان دو کشور است. به عبارتی ترامپ در آمریکا و محمد بن سلمان در عربستان سعودی به عنوان نمادهای رویکرد نظامی در این دو کشور محسوب می شوند. با این حال غلبه نگاه نظامی بر نگاه امنیتی در عربستان سعودی به معنای پوست اندازی و تغییر و تحولات اساسی در عرصه سیاست و قدرت در این کشور می باشد که غلبه محمد بن سلمان بعنوان نماینده جریان و نگاه نظامی گری با گروه ها و وابستگان سیاسی به وی بر محمد بن نایف ولیعهد پیشین و وابستگان به وی است که نماینده رویکرد امنیتی در سعودی محسوب می شود.
در این راستا باید گفت اگر چه محمد بن سلمان از آغاز پادشاهی پدرش در عربستان تاکنون بدون هیچگونه مانعی در مسیر قدرت سازی های هدفمند و برنامه ریزی شده خود گام برداشته است، اما وی بخوبی واقف است ادامه این روند که در گذشته فاقد تهدید بوده و با همواری حاصله از امتیازات خاص خود همراه بوده است در آینده با چالش ها و چه بسا تهدیدات فراوانی همراه خواهد بود. بطوریکه می توان گفت آینده سیاسی محمد بن سلمان از این پس به مدیریت برخی منابع قدرت و نظارت بر آنها و یا حتی کنترل و مهار آنها بستگی دارد. چرا که وی از این تاریخ به بعد (از زمان انتخاب وی به عنوان ولیعهد) با چالش های عدیده ی در عرصه درون ساختاری قدرت در خاندان سعودی (شاهزادگان داعیه دار کسب کرسی پادشاهی و نخبگان منتسب به خاندان سعودی که مخالف وی هستند)، چالش های اجتماعی که با توجه به برنامه ها و اقدامات اصلاحی در مقیاس و اندازه پارادیمی اش که وی وعده آنها را داده است روبرو خواهد بود. بطوریکه در صورت خلف وعده وی از انجام اصلاحات می تواند زمینه های غلیان و نارضایتی های اجتماعی را فراهم سازد و از سوی دیگر نیز با انجام میزان قابل توجهی از این اصلاحات، بسترهای لازم برای تقابل وی با کانون های سنتی قدرت برآمده از مذهب که مفتیان و گروه های وابسته به آنها را شامل می شود را فراهم می سازد. بطوریکه این اصلاحات نه تنها در مغایرت با شعائر مذهبی و ایدئولوژیکی است بلکه زمینه های لازم را برای کاستن دایره و حوزه قدرت و نفوذ نهادهای مذهبی را هم د می گیرد. در این ارتباط نکته ای که قابل تأمل است ارتباط وثیق این چالش با چالش اول یعنی شاهزادگان و نخبگان سعودی است. در واقع در ذیل چالش های اجتماعی با مفروض های محتمل دوگانه ذکر شده آن، آنچه را باید توجه کرد این است که در صورت رخداد هرکدام از مفروضات (انجام یا عدم انجام اقدامات اصلاحی) در این راستا، می تواند به عامل و مستمسکی برای سازماندهی اعترضات خشونت بار شاهزادگان و نخبگان سعودی یا در کنار جامعه و یا همسو با نهادهای مذهبی منجر شود.
و اما چالش دیگری که محمد بن سلمان در مسیر پادشاهی خود با آن مواجه خواهد بود چالش منطقه ای است که خود وی مبدع آنها بود و آنها را کلید زد. در واقع نبردهای منطقه ای سعودی از تجاوز به یمن تا اختلافات و شکاف اخیر آنها با قطر که به مثابه امتیازهایی برای قدرت گرفتن بی مثال محمد بن سلمان در عربستان سعودی شد قابلیت این را دارد که به پاشنه آشیلی کم نظیر برای ضربه زدن به وی تبدیل گردد.
ارتباط و پیوند تنگاتنک میان سه چالش بیان شده و همپوشانی این سه عرصه چالشی از هم، گویای آخته بودن شمشیرهای در غلاف زمان برای ذبح محمد بن سلمان از قدرت و جایگاه سیاسی اخیر وی در عربستان سعودی می باشد. نباید فراموش کرد که تشدید مشکلات و مخالفت های خفیف و رقیق کنونی و چالش های سه گانه آتی و تبدیل آنها به تهدید برای محمد بن سلمان به دوران پسا ملک سلمان و بعد مرگ پادشاه پدر خواهد بود که گریبانگیر سلمان کوچک خواهد شد.
به هر رو، آشوبزایی در سطح منطقهای و چالشزایی در سطح داخلی، محمد بن سلمان را با انتخاب های راهبردی متناقص و متعارضی روبرو خواهد کرد که تلفیق و ترکیبی از نگاه نظامی در سطح منطقه ای و به وامداری از نگاه امنیتی در سطح داخلی سوق خواهد داد. بطوریکه وی را هم در عرصه مطالبات منطقه ای با نگاه نظامی و هم نهادینه سازی اقتدارش در داخل در ذیل نگاه امنیتی اقناع سازد. در این راستا وی به کمک و پشتیبانی قدرت های فرامنطقه ای (ایالات متحده آمریکا) و بازیگران منطقه ای مانند (رژیم صهیونیستی) توجه ویژه ای دارد که وی را نه تنها در سطح منطقه ای بلکه در زمینه فایق آمدن بر بحران های پیشامدی داخلی نیز همراهی و کمک خواهند کرد.