پیچیدگی های روابط اسلام و غرب
بخش سوم: زمینه ها و راهکارها
معصومه طالبی
پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
برخی از اندیشمندان، در ارتباط با گرایش به اسلام، بر اجتناب ناپذیری برخورد جهان اسلام و غرب به دلیل ابتنای آنها بر بنیانهای متفاوت تأکید میکنند. بهزعم آنان، غرب بر پایه ی ماتریالیسم و عدم حضور فلسفه اخلاق استوار است؛ در حالی که اسلام بر اعتقاد، ایمان و برابری تأکید دارد. این تمایز در باورها و اعتقادات در عصری که معرف به عصر ارتباطات است بیشتر نمود می یابد. عصر جهانی شدن با از بین بردن فاصله ها، افراد و اجتماعات را در کنار هم قرار می دهد و اختلاف در باورها و علایق آنها خود به برتری جویی و بعضا به تصادم اندیشه ها و در نهایت تلاقی سیاست ها می انجامد. پیچیدگی های روابط غرب و جهان اسلام که در دو بخش قبلی تشریح شد، از همین جا نشات می گیرد. قطعا راهکارهایی نیز برای بهبود این نوع روابط وجود دارد که توجه به آنها می تواند دیدگاه های مثبتی نسبت به جهان اسلام ایجاد نموده و طرفین را به مثبت نگری در روابط دوجانبه وادارد. در این بخش زمینه هایی که منجر به این تنش شده و پیشنهادهایی برای کاستن از تنش هایی که در روابط میان غرب و جهان اسلام وجود دارد، ارائه می گردد.
– تمدن اسلامی، همانند تمام تمدن ها، ارگانیسمی زنده و متحول است که پیوسته به واقعیت ها و شرایط جدید پاسخ می دهد(هانتر،1380: 271). بنابراین می تواند با نگرش ها و دیدگاه های نوین به عصر جدید، روابط با غرب را نیز مدیریت نماید. جهان اسلام با میلیون ها سرمایه انسانی در کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته، در پی دست یابی به اهداف والایی چون تعالی اسلام و مسلمانان است که قطعا اختلاف پراکنی در سطح جهانی به نفع مسلمانان نخواهد بود.
– آنچه بروز اختلاف بین دنیای اسلامی و جهان غرب را موجب می شود تنها ناسازگاری تمدنی نیست، بلکه تضادهای موجود در ساختارهای سیاسی و اقتصادی بین المللی است که بیش از اندازه به سود دولتهای قدرتمند است(هانتر، 1380: 281). در واقع، در اینجا پیکار میان کسانی است که قدرت دارند و آنهایی که فاقد قدرت هستند؛ یعنی کسانی که سرنوشت جهان را در کنترل خود دارند و آنهایی که آماج کنترل هستند. البته این امر به معنای نقش ایدئولوژی و نظام ارزشی در هویتیابی و تجهیز اجتماعی نیست، بلکه منظور این است که هر زمان بین اهداف ایدئولوژیک و ارزشی، و منافع امنیتی و سیاسی و اقتصادی تناقضی به وجود آید، ملاحظات ایدئولوژیک بازنده خواهد بود. نظیر آنچه که در زمینه حقوق بشر میبینیم و بسیاری از کشورهای ناقض حقوق بشر که منافع سیاسی غرب را تهدید نمیکنند، به هیچ وجه مورد انتقاد قرار نمیگیرند. از سوی دیگر، چنین تصور میشود که آنچه که بیش از همه موجب ظهور بنیادگرایی شده است را میبایست در سیاستهای غرب ردیابی نمود که پیامدهای آن در زمینه میراث استعماری، استیلای غرب بر وجوه اقتصادی و سیاسی، تبعیض نسبت به کشورهای فقیر، پشتیبانی غرب از دولت سرکوبگر همپیمان و مؤتلف و کاربرد گزینشی و تبعیضآمیز و اصول بینالمللی، موجب ظهور احساسات ضد غربی اسلامگرایان شده است. به اعتقاد «برنارد لوئیس» ظهور هویت معارضهجویی بنیادگرایی، ریشه در تحقیر، ترس و حسادتی دارد که مسلمانان نسبت به غرب احساس میکنند(لوئیس،1990).
– زمینه تاریخی سابقه میان اسلام و جهان غرب در قرون وسطی، رنسانس و دوران های متجدد اخیر را همیشه باید به خاطر داشت؛ زیرا این دوران ها خزانه ی خاطراتی تاریخی را تشکیل می دهند که همیشه احزاب و گروههای مغرض می توانند برای تشدید آتش دشمنی و ایجاد تصوری دروغین از یک دشمن نیرومند، بدان متوسل شوند(نصر، 1383: 382). ضمن آنکه افزون بر تضاد فرهنگی اسلام و غرب، سیاست های غرب در مناطق اسلامی به گونه ای بود که جز بر بدگمانی جهان اسلام نسبت به آن نمی افزود(السید، 1383: 11). برخی معتقدند اسلامگرایی(در شکل بنیادگرایی آن) پاسخی ژرف به این احساس در برخی جوامع اسلامی است که خود را قربانی سیاستهای غرب در طول قرون گذشته میدانند و از اظهارنظرهای مقامات غربی در مقایسه بنیادگرایان با کمونیسم و نازیسم و القای ترس از اسلام ناخشنود و آزرده خاطر هستند(لش،2003: 471). براین اساس اسلامگرایان متشکل از گروههایی هستند که میکوشند «آئینی منسجم و هماهنگ» را به منظور تقویت خود در مواجهه با نظام سرکوبگر غرب در جهان اسلام ایجاد کنند تا بتوانند از موضع آسیبپذیری که در آن به سر میبرند، رهایی یابند(حداد،2003: 467). خطر افراط گرایی در داخل جهان اسلام و بین جهان اسلام و غرب حل شدنی است، اما حل آن مستلزم پرداختن به همه عواملی است که بوجود آورنده آن هستند(بوتو،1391 :399).
– از عوامل مهم بوجودآورنده اختلاف میان غرب و جهان اسلام، افراط گرایی شدید در جهان با سوء استفاده از اسلام است. این افراط گرایی که اخیرا مرزها را نیز در نوردیده و تحرکات تروریستی در اقصاء نقاط جهان داشته است، تنها با همکاری غرب و جهان اسلام قابل اضمحلال است. بی تردید با قطع کمک های مستقیم و غیر مستقیم کشورهای غربی و برخی از دول منطقه ای می توان به این امر نائل شد و بحران جهانی حاصل از آن پایان داد و متعاقب آن وجهه مثبتی از اسلام را به جهانیان عرضه نمود.
– قطعا در آینده به همان میزان که فناوری های جدید ارتباطات، تاثیر فرهنگ غربی متجدد و پسا متجدد را فراگیرتر و تهاجمی تر سازد و به همان میزان که واکنش های اسلامی قوی تری در برابر این تهاجمات ایجاد شود، شدت و حدت این تنش فزونی می گیرد(نصر،1383: 347). ضمن آنکه جوانان مسلمان نیز با بهره گیری از همین ابزارها می توانند عقاید و باورهای خود را در ابعاد گسترده تری فراگیر نمایند. تنش ها به صورت تدریجی از عرصه مجازی به دنیای واقعی و در نهایت به روابط فی مابین غرب و جهان اسلام کشیده شده و راهکاری بنیادین و ایدئولوژیک را در جهان اسلام خواهد طلبید و در غیر این صورت می بایست منتظر فروپاشی هرچه بیشتر باورها و اعتقادات عمومی باشیم.
– از طرف دیگر بسیاری بر این عقیده اند که چالش اساسی جهان غرب با عالم اسلام بیش از انکه ناشی از فلسفه و ایدئولوژی باشد، ناشی از شیوه های نوین زندگی غربی، به خصوص به لحاظ ارتباط آنها با جوانان است(نصر، 1383: 346). به سخن گراهام فولر، اگر هم برخوردی بین تمدن ها روی دهد، بیشتر از آنکه به خاطر مسیح، کنفوسیوس، یا محمد(ص) باشد، بر سر توزیع نابرابر قدرت، ثروت، یا نفوذ در سطح جهانی خواهد بود(فولر، 1995). با ایجاد روابط دوجانبه، گسترش صلح و ثبات در جهان و تلاش بیشتر کشورهای اسلامی در بهره گیری از سرمایه های انسانی و مادی خود می تواند زمینه ساز کاهش نابرابری در جهان باشد.
– نخستین اولویت اروپا در تعامل با جهان اسلام، تقویت زمینه های صلح و ثبات است. جدای از این امور، ارتباطات تجاری و اقتصادی بویژه در بخش انرژی، نیز رو به افزایش است(اسپوزیتو و همکاران، 1384 :124). در مقابل برای مسلمانان نیز صلح و ثبات به تقویت هرچه بیشتر بنیان های توسعه ای و فرهنگی منجر خواهد شد. تمدن اسلامی در سایه توسعه و پیشرفت همراه با موازین اسلامی بالیده خواهد شد. بنابراین روابط دوجانبه بین غرب و جهان اسلام می تواند به صلح و ثبات جهانی و در نهایت به توسعه تمدنی طرفین در سایه امنیت و ثبات بیانجامد.
منابع
السید، رضوان(1383)، اسلام سیاسی معاصر در کشاکش هویت و تجدد، تهران: انتشارات باز.
اسپوزیتو، جان.ال و همکاران(1384)، مسلمانان اروپا و آمریکا، ترجمه سیدمهدی موسوی، قم: انتشارات کیش مهر.
بوتو، بی نظیر(1391)، آشتی؛ اسلام، دموکراسی و غرب، ترجمه علیرضا عیاری، تهران: انتشارات اطلاعات.
نصر، سیدحسین(1383)، اسلام و تنگناهای انسان متجدد، ترجمه انشالله رحمتی، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
هانتر، شیرین(1380)، آینده اسلام و غرب، ترجمه همایون مجد، تهران: نشر فرزان روز.
Fuller, graham(1995) The next ideology, foreign policy, no.98, spring.
Lewis ,Bernard (1990). The Root’s of Muslim Rage. Atlantic. Monthly 226 (3) September 20
Yazbeck Haddad ,Yvonne(2003). Islamist Perceptions of U.S Policy in the Middle East. In: david W. Lesch (ed). The Middle East and the United States. Westview Press