پایان بخشی به عصر داعش یا پایان عصر سیاست | معصومه طالبی / پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

خاورمیانه سالیان سال است که به دلیل اشغالگری صهیونیست ها و رخدادهایی چون جنگ در افغانستان، حمله‌ی آمریکا به عراق، ظهور گروههای افراط گرای اسلامی چون القاعده و داعش و امثال آن، با پدیده ی ناآرامی و تنش رو به رو است و با چالش های آن دست و پنجه نرم می کند. «در این منطقه همواره گروههایی متوسل به خشونت شده اند نه به این دلیل که خشونت در ذات اسلام سیاسی است بلکه به این دلیل که این گروهها به این نتیجه رسیده اند که قادر نیستند از طریق ابزارهای قانونی به قدرت برسند و همچنین تصور می کنند که احزاب میانه رو اسلامی اصول خود را زیرپا گذاشته و با رژیم های موجود مصالحه کرده اند(خواجه سروی،‌1390 :107)». در میان این گروه‌ها، «برخی جوشش ها و غلیان های احساسی به نظر درک نشدنی می رسند و منطقشان را نمی توان دریافت. (معلوف، 1999 :30)»؛ بنابراین حاضر به گفتگوی دیپلماتیک نیستند. ناگفته پیداست که تروریسم چه در خاورمیانه و چه در غیر آن، تهدیدی برای همه است که توجهات سریع جهانی را می طلبد. در اینجا مساله‌ای که مهمتر از تروریسم حاصل از تحرکات این گروههاست،‌ بحث عکس العمل جهانی و دیپلماسی بازیگران اصلی آن نسبت به این پدیده افراط گرایی در خاورمیانه است. این بازیگران نظام بین الملل،‌ همچنان به مواضع دوگانه خود در تعامل با تروریسم در این منطقه، ادامه می‌دهند. تروریسمی که روز به روز گسترش می یابد و دامنه حضور آن به مناطق بیشتری از جهان می رسد و می رود تا تهدیدی برای همه جامعه جهانی شود.

برخی هر گونه راه حل دیپلماتیک را رد می کنند، آنها معتقدند کشورهای منطقه‌ای خود می بایست برای حل این مساله چاره‌جویی کنند  و بر این باورند که حمله نظامی و نوعی محاصره شدید علیه داعش می تواند عرصه فعالیت آنان را محدود نموده و در به انزوا کشاندن این گروه تروریستی موثر باشد. در این مورد، با توجه به اختلافات عمیق کشورهای منطقه با یکدیگر و به خصوص فعالیت‌های عربستان سعودی در راستای کاهش نفوذ استراتژیک ایران در منطقه، رسیدن به یک توافق اساسی سخت و دشوار است. در این مدت بازیگران منطقه‌ای خاورمیانه، درگیر جنگ سردی طولانی‌مدت با یکدیگر شده‌اند و رقابت ها و منافع ملی همچنان ارجح‌‌تر به نظر می ‌رسند. قدرت های منطقه ای عرصه جدیدی برای بازی های ژئوپلتیکی خود یافته اند، جدیت لازم را برای توقف این پدیده تروریستی ندارند.

قدرت‌های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه‌ای نیز از خود اراده زیادی برای خاتمه بخشی به فعالیت‌های تروریستی این گروههای افراطی نشان نداده‌اند. بنابراین یکی از دلایل قدرت گرفتن هر چه بیشتر گروه افراط‌گرای داعش، همزمان نتیجه چالش های مختلف درونی و گسترش رقابت ها و حمایت های منطقه ای و فرامنطقه ای از داعش است. از طرف دیگر  تلاش قدرت های بزرگ فرامنطقه‌ای برای شکل‌دهی به نظم جدید بین المللی در قرن بیست و یکم زمینه‌های جدیدی را برای فعالیت این گروهها فراهم می نماید. خشونت داعش نه مبنای اسلامی، بلکه ناشی از تاکتیک و روشی برای کسب قدرت، بهم زدن معادلات در صحنه عملیاتی و البته اقدامی عکس العملی در مقابل تعلل در تصمیم‌گیری و اقدامات قدرتهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. گروه داعش دارای راهبرد و سیاست ویژه عملیاتی مخصوص به خود، در مسیر دستیابی به قدرت است که راه‌حل دیپلماتیک را برای حل معضل، پیچیده می نماید.

 در این میان در مسیر کسب قدرت و ماهی گرفتن از آب گل‌آلود، تروریست‌هایی که سلاح در دست گرفتند، هرگز حاضر به مذاکره نمی‌شوند. آنچه که بیشتر مایه‌ی تاسف است اینکه، هنوز جهان سیاست، چه در بُعد منطقه‌ای و چه در بعد نظام بین‌الملل از درک قدرت بازی این جنبش غافل مانده و نتوانسته است به راه‌حلی دیپلماتیک دست یابد و این گروه همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد. جاه‌طلبی های ژئوپلیتیک غرب و برخی کشورهای منطقه نیز به هر چه بیشتر جسور شدن این گروهها دامن زده است. کشورهای تاثیرگذار در عرصه جهانی می بایست در این زمینه موضعی قاطع اتخاذ کنند تا زمزمه‌های مربوط به پایان سیاست را خاتمه بخشند.

منابع

خواجه سروی، غلامرضا(1390)، بیداری اسلامی در گستره سیاست جهانی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)
معلوف، امین(1999)،‌هویت های مرگبار، ترجمه عبدالحسین نیک‌گهر، نشر نی.