سیاست خارجی عمان
اگر بخواهیم دولت های حاشیه خلیج فارس را بر اساس واقع بینی دیپلماتیک مبتنی بر آینده نگری و حضور در نظام های منطقه ای رتبه بندی کنیم،قطعا سلطان قابوس با بیش از چهار دهه حکمرانی امتیازات ویژه ای به لحاظ درک عمیق تحولات منطقه و جهان را داراست،چرا که همواره تلاش کرده اصل بی طرفی در منازعات و اختلافات منطقه ای را رعایت و شرایط را به گونه ای فراهم کند تا روابط خود با سایر کشورها، به ویژه ایران را گسترش دهد.اگرچه اکنون سلطان قابوسدر سن 74 سالگی پس از یک سال درمان از آلمان به کشورش بازگشته،اما گمانه زنی ها در باره جانشینی وی در رسانه ها ادامه دارد.به خصوص آنکه برخلاف سایر حاکمان عرب منطقه،قابوس فرزندی برای جانشینی ندارد.ضمن اینکه با توجه به اهمیت جایگاه ویژه پادشاه در عمان برابر سایر ساختارهای حکومتی و تاثیرات فکری و تصمیمات شخص وی که ویژگی مشترک حکومت های سلطنتی است، به اعتقاد تحلیلگران از میان جانشینان احتمالی قابوس فردی که قادر به پر کردن خلاء های احتمالی پس از وی باشد،وجود ندارد.در این نوشتار تلاش می شود به طور گذرا سیر تحولات سیاست خارجی عمان در زمان سلطنت قابوس و ویژگی های این سیاست خارجی و آثار آن در منطقه بررسی شود.
سیر تاریخی
سیاست خارجی فعال و مبتنی بر بی طرفی مثبت عمان در واقع از اواسط دهه 1980 شکل گرفت.به لحاظ تاریخی،عمان از 1932 که مقارن با سلطنت سلطان سعيد بن تيمور بوده،تا روی کار آمدن قابوس در 1970 به دلیل دیدگاههای متحجرانه پدرش دورانی از رکود را در همه زمینه ها ،از جمله سیاست خارجی گذراند. سلطان قابوس که در 1970 و پس از سرنگون ساختن پدرش از طریق یک کودتا و حمایت بریتانیا به قدرت رسید، ،کمک کرد تا عمان را که در رده فقیرترین کشورهای جهان بود، یکی از باثبات ترین و کارآمدترین دولت های خاورمیانه شود.یمن در آن زمان فقط صاحب 10 کیلومتر جاده مدرن بود،از زیرساختار های آموزش و بهداشت خبری نبود و به نظر می رسید که کشوری در حال فروپاشی است.پس از ایجاد آرامش در کشور،قابوس اقدام به نوسازی کشور،تاسیس پارلمان و بازسازی زیرساخت های اقتصادی و همچنین بازتعریف در سیاست خارجی کرد.
مولفه های سیاست خارجی عمان
تصمیم سازی های سیاست خارجی در پادشاهی عمان مانند سایر کشورهای پادشاهی منطقه معمولا در وهله نخست معطوف به شخص پادشاه و نزدیکان وی است.همین موضوع نشان دهنده اهمیت تفاوت های فردی سلطان قابوس با همتایانش در شورای همکاری خلیج فارس است.اگرچه وی به عنوان تعیین کننده اصلی سیاست خارجی دارای نقشی برجسته است،اما کابینه و مجلس این کشور هم در تعدیل سیاست خارجی نقش آفرینند.به جز اندیشه های شخصی،اهم مولفه های تاثیر گذار در سیاست خارجی عمان را می توان به شرح زیر دسته بندی کرد:
1-ظرفیت های ژئو پلتیک؛عمان با در اختیار داشتن سواحل جنوبی تنگه استراتژیک هرمز و مجاورت دریایی با ایران در این تنگه، به اهمیت نقش خود در بحران های احتمالی که می تواند این کشور چهار میلیونی را درگیر سازد،به خوبی واقف است.ضمن اینکه عمان بعد از یمن،سومین کشور وسیع شبه جزیره عربستان محسوب می شود.
2-چالش های تاریخی،شورش های دهه 1970 استان ظفار که از پیامدهای جنگ سرد بود و با تحریک و حمایت های جمهوری دمکراتیک خلق یمن جنوبی و شوروی سابق روی داد، در نهایت با مداخله شاه ایران مهار شد که تجربه ای بود تا به واقع گرایی سیاسی قابوس بیفزاید.شاید از آن پس بود که وی برای همیشه اهمیت همسایه بزرگ و تاریخی خود را دریافت تا بعدهادر دهه 1980 که بحران سراسر خلیج فارس را فرا گرفته بود،سلطان قابوس اهمیت ایران را فراموش نکرد و بر راهبردهای ثابت روابط با همسایگان پافشاری نشان داد.در بعد بین المللی،اگرچه قابوس روابط ویژه ای با انگلیسی ها داشته،اما به موازات آن یک متحد نزدیک ایالات متحده نیز محسوب می شود.
نقش مذهب اباضیه در سیاست خارجی عمان
مذهب اباضیه، مذهبی خاص است که در جهان عرب اقلیت کمی پیروان این مذهب هستند. در این بین عمان هم به خوبی می داند که نگاه اعراب نسبت به مذهب اباضیه نگاه مثبتی نیست، به همین دلیل تلاش کرده تا کمتر به چالش های مذهبی و منطقه ای ورود کند.لذا به نظر می رسد عمان از نظر مذهبی تلاش کرده سیاست خارجی خود را به دور از جریان سازی های مذهبی حفظ و در عین حال ارتباط خوبی با همه کشورهای جهان عرب و اسلام داشته باشد. بسیاری از مردم عمان با توجه به دیدگاه افراطی رهبران مذهبی عربستان سعودی که پیروان فرقه اباضیه را مرتد می پندارند، نگران تلاشهای ریاض برای افزایش نفوذ خود در بین کشور های عضو شورای همکاری خلیج فارس هستند. عمان که نه شیعه و نه سنی به شمار می رود، تمایلی به دامن زدن به این اختلاف خطرناک ندارد.
3-واقع گرایی در سیاست خارجی: از نظر عمان درگیری نظامی بین امریکا و ایران خطر ژئوپولتیکی و اقتصادی بزرگی دارد و برای کاهش این خطر، دولت عمان به عنوان پلی بین تهران و غرب عمل کرده است .به همین دلیل است که پادشاهی عمان برخلاف عربستان و برخی کشورهای شورای همکاری ، که مایلند ایران جایگاه خود را در منطقه از دست دهد، مایل نیست که جمهوری اسلامی ایران مورد حمله نظامی قرار گیرد و تلاش می کند از راه هم افزایی، به نوعی ظرفیت ایران را در منطقه افزایش دهد.
4-کمبود منابع انرژی :عمان علی رغم قرار گرفتن در میان کشورهای نفت خیز شورای همکاری، دارای ثروت کمتری نسبت به کشورهای دیگر عضو شورای همکاری خلیج فارس بوده و پیش بینی می شود که منابع انرژی عمان زودتر از کشورهای دیگر به پایان برسد . همین موضوع موجب شده تا در روابط خود با همسایگان و به خصوص ایران،میانه روی و آینده نگری را رعایت کند.
پیامدهای واقع گرایی در سیاست خارجی
یکی از نتایج ملموس واقع بینی و بی طرفی مثبت،کسب جایگاه میانجیگرانه در منطقه است.عمان از معدود کشورهای خاورمیانه است که طی دهه های اخیر واسطه مکانی و یا دیپلماتیک حل و فصل نهایی برخی بحران های مهم منطقه ای ،به خصوص با آمریکا بوده است.از سوی دیگر قابوس با سیاست خارجی خود استقلال ژئوپولتیکی عمان از عربستان سعودی را تضمین نمود. استراتژی عمان مبنی بر استفاده از شکاف های سیاسی کشورهای همسایه است که به استقلال سیاست خارجی منعطف این کشور کمک می کند.در این راستا نقش پادشاهی عمان در شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی، نقشی کاملا مثبت بوده و در بحران های مذهبی و تندروی ها نقشی نداشته است.
از زمانی هم که شورای همکاری خلیج فارس تشکیل شد، عمان با شرط اینکه به بحران ها و مناقشات عربی؛عربی ودسته بندی های عربی؛ایرانی ورود نکند، به عضویت آن درآمد. بر اساس قواعد نانوشته ای که معمولا بر سازمان های منطقه ای حاکم است، کشورهای بزرگ عضو نقش بازیگر راهبردی و جریان ساز دارند و اعضای کوچکتر نقش پیرو را در سیاست ها بازی می کنند.مناسبات حاکم میان عربستان و سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس بر چنین قاعده ای استوار است.لذا مسقط همان بدو امر بر اساس ببنش واقعگرایانه خود را ملزم به قیادت تام عربستان نکرد.ضمن آنکه عمان از۱۹۸۵، مشى سياسى روشنترى نسبت به مسائل منطقهاى در پيش گرفت و با حفظ موضع بىطرفانه خود، در جهت تشنجزدائى در مسائل منطقه حرکت کرد.
در همین سال بود که به دلیل ریاست دوره ای شورای همکاری توسط مسقط ، قطعنامه پايانى اجلاس براساس ديدگاه جديد عمان بهصورت معتدل و ملايم صادر شد بهطورىکه تمايل شوراى همکارى به نزديکى به جمهورى اسلامى ايران و يافتن راه حلى براى توقف جنگ عراق عليه ايران از آن کاملاً مشهود بود.پیرو همین اتفاق،تحولى در روابط ايران و عمان ايجاد شد و روند بهبود روابط فىمابين شتاب بيشترى بهخود گرفت وپس از آنقابوس از مذاکرات محرمانه آتش بس بین تهران و بغداد حمایت کرد. برقرارى روابط با شوروى در ۱۹۸۵،ايجاد توازن در روابط با عراق، گسترش مناسبات با ترکيه و پاکستان، برقرارى روابط با کشورهاى پيشرو عرب از جمله سوريه و الجزاير، گشودن دفتر ساف در مسقط، توسعه روابط با کشورهاى اروپائى و ژاپن، برقرارى روابط با لهستان، بلغارستان، مجارستان و چکسلواکى (سابق) در اوائل ۱۹۹۰، شرکت فعال در کنفرانسها و نشستهاى منطقهای و ايفاى نقش ميانجيگرانهجهت رفع اختلافات کشورهاى منطقه، مجموعه عواملى است که باعث تقويت وجهه بينالمللى عمان و خروج کامل اين کشور از انزوای سياسى چند ساله شد بهگونهاى که عمان تا پايان ۱۹۹۰با حدود صد کشور جهان روابط ديپلماتيک برقرار نمود و به عضويت بيش از ۱۱۷ سازمان و مؤسسه تخصصى بينالمللى درآمد.
همچنین عمان در عملیات “طوفان صحرا” برای آزادی کویت مشارکت داشت.ذر جریان مذاکرات هسته ای نیز این کشور یکی از عمده ترین میانجیگران تبادل پیام میان واشنگتن و تهران به خصوص در موضوع مذاکرات هسته ای گردید.در اتحادیه عرب نیز ، مسقط تلاش می کند تا بی طرفی خود را در منازعات داخلی این اتحادیه و همچنین اختلافات ایران و کشورهای عربی حفظ کرده و در ضمن نقشی مثبت داشته باشد.
پس از انقلاب های عربی 2011،در عمان نیز اعتراضات کوچکی رخ داد.اما به خاطر اینکه سلطان قابوس در سیاست داخلی هم از رویه واقعگرایانه ای برخوردار است، دستور اصلاحات بیشتر را برای پاسخگویی به مطالبات مردم صادر کرد . این کشور معتقد است که انقلاب ها و خیزش های اسلامی نتیجه تراکم خواسته های چند دهه بوده است. با این وجود، ضمن عدم دخالت، تلاش کرده است تا به خواست مشروع مردم احترام گذارد. با همین دیدگاه بود که عمان در مساله سوریه وارد نشد و حتی تلاش نمود نقشی مثبت در این حوزه ایفا کند.
روابط با ایران
عمان بعد از پايان يافتن جنگ ايران و عراق، سياست آشتى جويانهاى را در رابطه با ايران در پيش گرفت. وزيرامور خارجه وقت ، على اکبر ولايتى در ۱۹۸۹ چند بار از عمان دیدن کرد و کميسيون مشترک اقتصادى بين دو کشور نیز شکل گرفت. در اوت 2010 عمان و ایران پیمان امنیتی امضا کردند و اخیرا نیز میدان نفتی “هنگام” را در خلیج فارس به ارزش تخمینی 450 میلیون دلار توسعه داده اند.در واقع رویکرد متفاوت مسقط در شورای همکاری نسبت به تهران نقش یک ضربه گیر را داشته و بطور موثری نفوذ ریاض را بر کشورهای کوچک عضو شورا جهت همگرایی تام کاهش داده و تلاشهای غرب برای منزوی کردن تهران را تضعیف کرده است . البته نمی توان گفت روابط تهران و مسقط به طور کلی عاری از مشکل است و یک روابط تمام عیار به شمار می رود. برای مثال نیروی دریایی عمان در مانورهای نظامی ایران شرکت نمی کند در حالی که در مانورهای نظامی سازمان کشورهای همکاری خلیج فارس ، آمریکا، هند و پاکستان حضور دارد. عمان یک شریک نظامی برای ایالات متحده به شمار می رود و از سال های 1980 ، مجوز دسترسی ارتش آمریکا به بنادر و پایگاه های هوایی خود را داده است. عمان تمایل خود را به مشارکت در طرح سپر دفاع موشکی آمریکا نشان داده که در واقع هدف از آن ایجاد ایمنی در مقابل تهدید ایران برای کشورهای منطقه است.
ضمن اینکه تهران هم در تلاش برای دور نگه داشتن عمان از آمریکا و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، پیشنهاداتیجهت کمک به استقلال مسقط ارایه می دهد. در ماه آوریل 2014، علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی موضوع تامین منابع گازی عمان از سوی ایران را مطرح کرد. بر اساس همین راهبرد، اولین سفر حسن روحانی به کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به عمان صورت گرفت که در این سفر یک پیمان احداث خط لوله گاز به ارزش یک میلیارد دلار بین دو کشور به امضا رسید.
دورنمای سياست خارجي
اگرچه بر اساس آنچه که گفته شد،عمان دارای ظرفیت های قابل توجهی در سیاست خارجی و همچنین در مدیریت داخلی می باشد،اما نمی توان انکار کرد که سایه خلاء های احتمالی جانشینی پس از قابوس که از پیامدهای فقدان ساختاری مبتنی بر مردمسالاری نهادینه شده و نئوپاتریمونیالیسم عربی در دوران جدید محسوب می گردد،همچنان بر عمان سنگینی می کند و گزینه های غیرقابل پیش بینی در باره آینده روابط این کشور با همسایگان را افزایش می دهد.به دلیل پنج دهه حضور قابوس در راس حاکمیت و فقدان مسیر طبیعی گردش نخبگان، خالی از لطف نیست که تحلیل جورجیو کافیورو در نشریه المانیتور در باره عمان پس از قابوس را متذکر شویم که “اگر در فرایند جانشینی، عمان دچار درگیریهای داخلی شود،این کشور مجبور خواهد شد منابع بیشتری را برای مقابله با آشوب های داخلی اختصاص دهد و نقش فعال خود را در صحنه بین المللی کاهش دهد. این مسئله می تواند خطرات ژئوپولیتیکی در منطقه را تشدید کند”.