نکته‌ها و پیامدهای انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت المقدس


نکته‌ها و پیامدهای انتقال سفارت آمریکا از تل
آویو به بیت المقدس

سلمان رضوی

کارشناس مسائل فلسطین

 

در سال 1995 مسئله انتقال سفارت امریکا به بیت‌المقدس توسط کنگره ایالات‌متحده به گونه مصوبه به تصویب رسید و از آن سال تاکنون حدود 22 سال رؤسای جمهور آمریکا هر شش ماه یک‌بار این مصوبه را با امضاء خود به تعویق میانداختند. به‌عبارت‌دیگر، با اعلام اینکه این مصوبه فعلاً به منافع و امنیت ملی آمریکا صدمه میزند، عملاً آن را کنار اجرا نمیکردند. اما آقای دونالد ترامپ با بی‌توجهی به مخاطرات این تصمیم و شاید هم برآوردهایی که از کم اثر بودن مخالفتها داشت این عمل را برخلاف روسای جمهوری سابق ایالت متحده انجام داد. درهرصورت در حال حاضر آمریکا قدس را به‌عنوان پایتخت اسرائیل اعلام کرده و انتقال سفارت را به آینده موکول کرد. در این میان طبعاً کم و کیف واکنشها در کشورهای اسلامی در انتقال عملی این سفارت و یا زمان این انتقال میتواند تعیین‌کننده باشد.

علل تصمیم ترامپ بر اعلام قدس یکپارچه به‌عنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس

در این رابطه میتوان به چند نکته اشاره کرد:

نکته  اول: یهودیها و به عبارتی لابی صهیونیستها در آمریکا نفوذ خود را گسترش داده و جدا از نفوذ آن‌ها در کنگره  ایالات متحده، در دولت آمریکا یعنی دولت آقای ترامپ نیز می‌توان به افرادی همچون آقای کوشنر (داماد ترامپ)، آقای گرینبلات (نماینده  آمریکا در روند سازش در خاورمیانه) و آقای دیوید فریدمن (سفیر آمریکا در اسرائیل) اشاره کرد. آن‌ها به‌شدت از اسرائیلیها، انتقال سفارت آمریکا به قدس و حتی تداوم شهرک سازی (یعنی خطوطی که تاکنون برای آمریکا خطوط قرمز به‌حساب میآمد) حمایت میکنند.

نکته  دوم: در این رابطه باید گفت دولت ترامپ عدم مخالفتهای جدی از سوی جهان اسلام و اینکه احیاناً مخالفتها و تصمیمهای کشورهای اسلامی به یک اقدام عملی منجر نخواهد شد را پیش‌بینی کرده بودند. طبیعتاً چنین پیش‌بینی از واکنشهای کشورهای اسلامی از دلایل دیگر تصمیم ترامپ هست.

نکته سوم: برخلاف رؤسای جمهوری سابق طی 22 سال گذشته به وعده  انتخاباتی آقای ترامپ برمی‌گردد، یکی از شعارهای ایشان در دوره  انتخاباتی ریاست جمهوری وعده انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس بود و اکنون خواهان عملی شدن این وعده هست.

تبعات رویکرد ترامپ در مورد بیت المقدس

تبعات رویکرد ترامپ در مورد بیت المقدس در سه سطح قابل‌بررسی است. در سطح نخست تبعات داخلی به معنای اسرائیلی- فلسطینی یا داخل فلسطین است. به عبارتی به نظر میرسد که در عرصه  داخلی فلسطین، فلسطینیها به این نتیجه رسیدند که آمریکا درواقع به‌عنوان میانجی بی‌طرف، عملاً جانب اسرائیل را گرفته و دیگر نمی‌توان به این قدرت بزرگ بین‌المللی به‌عنوان یک قدرت بی‌طرف در مذاکرات و روند صلح و سازش نگاه کرد. در همین راستا دفترآقای ابومازن اعلام کرد به دلیل اعلام اخیر ترامپ تحت عنوان انتقال پایتخت اسرائیل به قدس دیدار آقای ابومازن با معاون ترامپ لغو میشود. واقعیت امر این هست که جامعه  فلسطین تا اکنون به روند سازش بی‌اعتماد بوده و پس از حدود سه دهه از مذاکره از سال 1991 تاکنون (که عملاً نتیجهای جز تأخیر در نتایج این مذاکرات و مذاکره برای مذاکره) برای آن‌ها هیچ نتیجهای نداشت، به نظر میرسد که اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که از طریق مذاکره نمیتوانند به نتایج یا حقوق خودشان برسند. بنابراین طبیعتاً باید راهکارهای دیگری را در پیش گیرند و آن مقاومت مسلحانه و مقاومت در مقابل تجاوزگریهای اسرائیل که با حمایت آمریکاست باید باشد.

نکته  دوم، در عرصه صلح منطقهای هم می‌توان به نکاتی اشاره کرد: درواقع طرح صلح منطقهای که باعث نزدیک‌تر شدن روابط رژیم صهیونیستی با عربستان، مصر، اردن، امارات و بحرین و تعداد دیگر از کشورهای عربی شد زمینهای برای کاهش واکنش جدی این کشورها برای چنین وضعیت و موقعیتی بود. به‌عبارت‌دیگر ارتباطاتی که در دو سه سال اخیر در قالب صلح منطقه‌ای ایجاد شد آمریکا را به این نتیجه رساند که اکنون میتوان روی کنترل رسانه‌ها و افکار عمومی کشورهای منطقه تحت نفوذ آن‌ها حساب باز کرد، در حقیقت اسرائیلیها اکنون از عربستان، مصر، اردن، امارات نه‌تنها واهمهای ندارند بلکه انتظار دارند که به اسرائیل کمک کند. در شرایطی که ملتهای منطقه داعیه‌دار مخالفت و مقاومت با این تصمیم ترامپ هست.

نکته سوم: در عرصه فرا منطقه‌ای تنها واکنش جدی شاید از سوی اروپائیها در شورای امنیت که به‌صورت دست جمعی طی اعلامیهای با ترامپ در این مورد مخالفت کردند.

راهکارهایی در پاسخ به اقدام ترامپ:

 نخست. میتوان از زاویه  حقوق بین‌الملل اقدام کرد، قدس بزرگ یا یکپارچه یعنی قدس غربی و شرقی برخلاف قطعنامههای سازمان ملل هست. چراکه قدس شرقی به‌عنوان بخشی از کرانه  باختری جزئی اراضی اشغالی 1967 محسوب میشود و طبق مصوبات سازمان ملل، قدس شرقی نیز به‌عنوان اراضی اشغالی 1967 باید از شمول حاکمیتی اسرائیل خارج شود و اسرائیل حق هیچ‌گونه ساخت و سازی ندارد، درنتیجه اعلام حمایت ترامپ از انتقال سفارت به قدس بزرگ امری برخلاف حقوق بین‌الملل و مصوبات سازمان ملل هست.

راهکار دوم تصویب مصوبهای علیه اقدام اخیر ترامپ و رژیم صهیونیستی از سوی کشورهای اسلامی عضو (ازنظر تعداد پرشمار) در مجمع عمومی سازمان ملل و سازمان همکاریهای اسلامی میتواند به سهم خود مؤثر و کارساز باشد.

راهکار سوم، شکایت به دادگاه لاهه باهدف به چالش کشیدن موضوع قدس بزرگ هست. همان‌گونه که با شکایت فلسطینی به مجمع عمومی سازمان ملل و دادگاه لاهه در رابطه با ایجاد دیوار حائل اسرائیلیها در کرانه باختری باعث شد که از میان 15 عضو نهایتاً 14 قاضی علیه این دیوار و برچیدن آن رأی دادند. لذا افتضاحی در سیاست خارجه  اسرائیل به وجود آمد. به نظر میرسد که اکنون هم فرصت دیگری برای به چالش کشیدن مشروعیت تصنعی و کاذب رژیم صهیونیستی از طریق اقدامی که آقای ترامپ انجام داده است.

راهکار چهارم، درنهایت این امر می‌تواند منجر به این شود که فلسطینیها به انسجام و اتحاد برگردند، یعنی احساس کنند که آمریکا در کنار اسرائیل دشمن آن‌هاست ، جنبشهای فتح و حماس از طریق آشتی ملی با غالب شدن وجه مبارزه و  نه وجه سازش بتوانند به تفاهم و سازش برسند و آگاه باشند که مذاکره و میانجیگری آمریکا چاره‌ساز نیست.

 نکته پنجم در این رابطه این هست که کشورهای اسلامی دست از اختلافات درونی خود را کنار گذاشته و حمایت همه‌جانبه  آمریکا از اسرائیل را درک کنند درنتیجه کشورهای اسلامی باید از این وضعیت برای فاصله گرفتن از اسرائیل کند. چراکه سیطره  اسرائیل بر قدس شرقی یعنی تثبیت قدرت بر مسجدالاقصی هست و این امر ابتدای راه برای اخراج فلسطینیها از قدس شرقی، اخراج اردنیها از مسجدالاقصی به‌عنوان متولی این مسجد و برای کوتاه کردن دست کشورهای اسلامی از هرگونه اظهارنظر در مورد مسجدالاقصی هست.

آنچه مشخص است باید راهکارهای عملی اتخاذ کرد. نشست شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه  عرب عملاً بی‌نتیجه بوده است، سازمان همکاریهای اسلامی و کشورهای اسلامی که با آمریکا رابطه دارند باید بتوانند به راهکار مشترکی برسند. به‌عنوان‌مثال به میزانی از روابط خود را با آمریکا کاهش دهند، یعنی اگر روابط کشورهای اسلامی با آمریکا باشد میتوانند با فراخواندن سفیر مخالفت خود را اعلام کنند. این راهکاری کم‌هزینه از طرف جهان اسلام و مؤثر برای این قضیه باشد. چراکه فراخوانی بیش از 50 سفیر کشورهای اسلامی از واشنگتن میتواند پیام قوی و محکمی دال بر این‌که در این قضیه تجدیدنظر کند باشد. در صورت عدم اثربخشی این اقدام میتوانند یک درجه روابط خود را کاهش داد. یعنی روابط خود را از سفارت به کارداری تنزل داد یا روابط اقتصادی خود را کاهش داد. همچنین در حوزه دیگری بخش قابل‌توجه پول‌های کشورهای اسلامی بخصوص عربستان در آمریکا بیرون کشیده شود. همچنین می‌توان از نفت به‌عنوان سلاح استفاده کرد. بنابراین باید گفت که ابزارهای متعددی در اختیار کشورهای اسلامی هست. همچنین می‌توان در قالب سازمان همکاریهای اسلامی روابط سیاسی و اقتصادی میان بعضی از کشورهای اسلامی با اسرائیل را لغو کرد، همچنین روابط سیاسی تعداد کشورهای اسلامی مثل ترکیه، مصر، اردن، آذربایجان و غیره را کاهش و قطع کرد. این کشورها میتوانند با فراخوانی سفیر و کاهش روابط عملاً بتوانند به این امر کمک کنند و سرانجام با قطع رابطه  اقتصادی و نهایتاً قطع رابطه  سیاسی بین کشورهای اسلامی و اسرائیل ابزار مناسبی برای پاسخ به اقدام اخیر ترامپ هست.

 

    **مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.