ناگفتههای تصویب قانون انتقال سفارت امریکا به قدس اشغالی
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام
هفتادمین سالگرد نکبت و نکبتی دیگر. امسال هفتادمین سالگرد تاسیس رژیم اسرائیل با افتتاح سفارت ایالات متحده در بیت المقدس اشغالی مقارن بود. در حالیکه کمتر صدایی از پایتختهای عربی علیه اشغالگری اسرائیل و اقدام غیر قانونی واشنگتن شنیده میشود، فلسطینیان از چند هفته پیش اعتراضات موسوم به «تظاهرات بازگشت» را آغاز کردند که در 24 اردیبهشت به اوج خود رسید. همزمان با افتتاح سفارت امریکا در قدس اشغالی، درگیریهای شدیدی میان اشغالگران و معترضان فلسطینی در قسمت شرقی نوار غزه در جریان بود که (تا زمان نگارش این مطلب) بیش از 50 کشته و 2000 زخمی به جا گذاشت.
درحالیکه ترکیه و افریقای جنوبی سفرای خود را از تل آویو در اعتراض به کشتار سبعانه غیرنظامیان فلسطینی در حین تظاهرات مسالمتآمیز فراخواندند، بیانیهای رسمی در محکومیت اقدامات رژیم تل آویو از کشورهای عربی- اسلامی نظیر ریاض (که پادشاه آن خود را خادم حرمین شریفین میداند) صادر نشده است. اما فارغ از واکنشهای بینالمللی نسبت به اقدام اخیر واشنگتن و رفتار نیروهای اسرائیلی علیه معترضان فلسطینی، موضوع یادداشت حاضر ریشهیابی قانونی است که رئیس جمهور امریکا با استناد به آن سفارت کشورش را از تل آویو به قدس منتقل کرد.
23 سال پیش کنگره امریکا به طرحی رای مثبت داد که به موجب آن دولت این کشور را به انتقال سفارت واشنگتن از تل آویو به قدس اشغالی (با نام جعلی اورشلیم) موظف میکرد. با وجود آنکه تمام دولتهای ساکن کاخ سفید از زمان تصویب این قانون، با استفاده از اختیار تعویق انتقال سفارت، از اجرایی کردن آن پرهیز میکردند اما دونالد ترامپ تصمیم گرفت برخلاف سه رئیس جمهور پیش از خود (بیل کلینتون، جرج دبلیو بوش، و باراک اوباما) به وعده انتخاباتی درباره انتقال سفارت عمل کند. سرانجام در دسامبر سال میلادی گذشته بود که ترامپ اعلام کرد «اورشلیم» را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت میشناسد و وزارت خارجه خود را موظف به فراهم کردن مقدمات انتقال سفارت به قدس اشغالی نمود.
نشریه امریکایی «فارن پالسی» چند روز پیش از افتتاح رسمی سفارت امریکا در قدس، گفتگوی قابل توجهی با «مارتین ایندیک» داشت. در این گفتگو، دیپلمات سابق دولت کلینتون و سفیر سابق این کشور در فلسطین اشغالی به این موضوع میپردازد که دو دهه پیش چگونه سیاست داخلی واشنگتن با سیاستهای مخالفان و منتقدان اسحاق رابین و فرایند صلح اسلو دست به دست هم دادند تا این طرح به قانون تبدیل شود. به گفته ایندیک قانون انتقال سفارت قانونی است که نه تنها دولت کلینتون- رئیس جمهور وقت- با آن مخالف بود بلکه حتی آن چیزی نبود که خود نخست وزیر وقت اسرائیل هم بخواهد. با توجه به این موضوع، سوال این است که پس چه شد که با وجود این مخالفتها، نمایندگانی از کنگره طرح انتقال سفارت را مطرح کردند و ساکنان کاپیتال هیل هم به اتفاق آراء به آن رای مثبت دادند؟ پاسخ ایندیک روشن و صریح است: سیاست داخلی امریکا.
به گفته سفیر سابق امریکا در فلسطین اشغالی، مسئله انتقال سفارت این کشور به قدس همواره موضوعی داخلی در سیاست ایالات متحده بوده است. حتی با وجود آنکه اسرائیلیها از تمام طیفها از این اقدام استقبال کردند ولیکن این موضوع هرگز برای آنها اولویت نبوده است. اما نامزدهای ریاست جمهوری در امریکا برای به دست آوردن آرای یهودیان این کشور همواره وعده انتقال سفارت را دادند. ایندیک به درستی میگوید همه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بالاخره موضوعاتی را مطرح میکنند که بتوانند از طریق آن آرای کافی را بدست آوردند؛ طبیعتا آنها به خصوص در حوزههایی مثل کالیفرنیا یا نیویورک که در آن آرای یهودیان نتیجهبخش و مهم است، نمیگویند که نمیخواهند سفارت را منتقل کنند.
لازم به یادآوری است که طرح 1995 در چه شرایطی تصویب شد؛ در زمانی که دولت کلینتون با همراهی روسای دولت خودگردان فلسطین و رژیم اسرائیل به توافق صلح موسوم به پیمان اسلو دست یافته بود. ایندیک با یادآوری آن روزها میگوید کلینتون با توجه به تاثیری که تصویب این قانون میتوانست بر روی این فرایند صلح داشته باشد، بسیار ناراحت و ناامید شده بود. تنها کاری که وی توانست انجام دهد این بود که معاون مشاور امنیت ملی خود را به کنگره بفرستد تا درباره گنجاندن بند حق تعلیق 6 ماهه رئیس جمهور با نمایندگان امریکایی رایزنی کند. البته کلینتون در این موضوع موفق بود؛ از آن زمان تا دسامبر گذشته همه روسای جمهوری امریکا با تکیه بر همین بند اجرای این قانون را مسدود میکردند.
با وجود مخالفت کاخ سفید و اسرائیل (یا دست کم حزب حاکم بر دولت)، این طرح دو گروه موافق اصلی داشت. گروه اول مخالفان اسرائیلی فرایند صلح اسلو بودند که در راس آنان حزب لیکو و بنیامین نتانیاهو قرار داشتند. گروه دوم را هم باید در سیاست داخلی امریکا جستجو کرد. از جمله میتوان به «باب دال»، سیاستمدار جمهوریخواه، اشاره کرد که درصدد بود تا به عنوان نامزد این حزب در انتخابات ریاست جمهوری به رقابت با کلینتون بپردازد. بخش قابل توجه صحبتهای ایندیک همین قسمت است که چگونه تلاش یک سیاستمدار برای رسیدن به کاخ سفید در طرح و تصویب قانونی تاثیر گذاشت که بیتردید بر سرنوشت مذاکرات فلسطینی- اسرائیل و خشونتهای منطقهای در دهههای آینده تاثیر گذاشت.
باب دال در حالی طرح انتقال سفارت امریکا به قدس را در مجلس سنا مطرح کرد که نشریه تایمز در مقالهای همان سال نوشت که این سیاستمدار جمهوریخواه تا 1995، یعنی زمانی که وارد کارزای انتخابات ریاست جمهوری بشود، اساسا با این طرح مخالف بود. ایندیک هم به صورت مشابهی به مشکلاتی که دال با جامعه حامی اسرائیل در امریکا داشت اشاره میکند. به گفته وی ، دال به خاطر مواضعش- از جمله درباره بیت المقدس- که ضد اسرائیلی دیده میشد با جامعه حامی اسرائیل مشکلاتی داشت. به همین خاطر از مسئله انتقال سفارت استفاده کرد تا به نوعی مواضع حامی اسرائیل خود را به جامعه یهودیان امریکا ابراز کند. فراموش نکنیم مسئله «اورشلیم» (نام جعلی قدس) موضوعی احساسی برای یهودیان به طور اعم و یهودیان امریکا به طور اخص محسوب میشود و اساسا موضوعی است که سیاستمداران میتوانند به راحتی درباره آن بگویند تا جامعه یهود را جذب کنند.
بنابراین دال به نوعی رابین و کلینتون را در وضعیتی دشوار قرار داد که به راحتی نمیتوانستند از آن عبور کنند. تنها کاری هم که کاخ سفید میتوانست انجام دهد، همانطور که گفته شد، رایزنی برای افزودن بند تعلیق 6 ماهه به طرح اصلی بود. در همین حین نتانیاهو و حزب لیکود، فرصت را مناسب دیدند تا برای تصویب طرح پیشنهادی دال با نمایندگان کنگره لابی کنند. مخالفت با صلح اسلو، آنها را واداشت تا تصویب این طرح را روشی بدانند برای اینکه آنچه را رابین میخواست به آن دست یابد، تضعیف کنند. اسلو برای لیکود به مثابه یک فاجعه بود؛ ایندیک حتی به شوخی میگوید اسلو برای نتانیاهو مانند توافق هستهای «فاجعهآمیز» بود.
در مجموع بر اساس گفتههای مارتین ایندیک در مصاحبه با فارن پالسی، میتوان به این نتیجه رسید که مصوبه 1995 کنگره مبنی بر انتقال سفارت امریکا از تلآویو به قدس اشغالی محصول مسائل سیاسی داخلی امریکا (یعنی تلاش برای جلب توجه جامعه موثر و پرنفوذ یهودی این کشور در راستای کسب رای در کارزار انتخابات ریاست جمهوری) در کنار مخالفتهای درون اسرائیلی با فرایند صلح اسلو است. حتی همین حالا که دونالد ترامپ تصمیم گرفت برخلاف پیشینیان خود عمل و این مصوبه را اجرایی کند هم عامل مسائل داخلی از جمله تلاش برای حفظ حمایت یهودیان و «اونجلیستهای» امریکایی، نقش پررنگی ایفا میکند.
ایندیک میگوید غیر از اونجلیستها، هیچ کس دیگری انتظار نداشت که ترامپ وعده انتقال سفارت را عملیاتی کند. برای این گروه از مسیحیان امریکا به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل در واقع نوعی عملی شدن پیشگویی کتاب مقدس محسوب میشود. با این حال این دیپلمات امریکایی میگوید هرچند ترامپ از تعلیقها خوشش نمیآید (ایندیک به صورت کنایهآمیز به تصمیم ترامپ برای عدم تمدید تعلیق تحریمهای هستهای علیه ایران در چارچوب برجام هم اشاره میکند)، میخواهد از روسای جمهور پیشین فاصله بگیرد، و در نهایت نشان دهد وعدههای انتخاباتیاش را عملیاتی میکند اما تصمیم جنجالی درباره قدس باعث میشود تا دیگر نتوان فلسطینیها را پای میز مذاکره بازگرداند. هرچند ایندیک معتقد است اگر رئیس جمهور امریکا در سخنرانی و تصمیم خود آمال فلسطینیها برای داشتن پایتخت خود در قدس را به رسمیت میشناخت، از آنجا که روشن میکرد فلسطینیها و خواسته آنها درباره قدس را به رسمیت میشناسد، این احتمال وجود داشت که بتوان فلسطینیها را پای میز مذاکره بازگرداند؛ شانسی که به اعتقاد این دیپلمات با تصمیم و اقدام کاخ سفید ترامپ بر باد رفته است.