میانمار و تنش میان مسلمان و بودائیها، امیر امیرگان، کارشناس بودیسم
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام
وضعیت میانمار:
کشور میانمار در جنوب شرقی آسیا قرار دارد.این کشور دومین کشور جنوب شرق آسیا از لحاظ مساحت و 24مین کشور جهان از لحاظ جمعیت میباشد. همسایگان میانمار کشورهای چین،لائوس،هند،تایلند و بنگلادش هستند.جمعیت میانمار بیش از 70 میلیون نفر، و زبان رسمی این کشور برمهای است. از لحاظ عقیدتی نیز ۸۹ درصد از مردم میانمار بودائی، ۴ درصد مسیحی، ۴ درصد مسلمان و ۱ درصد نیز پیرو آیین هندو هستند. میانمار، با نام پیشین برمه، از مستعمرههای بریتانیا بود که در سال ۱۹۴۸ به استقلال رسید. از زمان استقلال، این کشور شاهد درگیریهای درازمدت میان اقوام پرشمار خود بوده است.برمه از ۱۹۶۲ تا ۲۰۱۱ تحت یک رژیم نظامی اداره میشد اما پس از برگزاری انتخابات در سال ۲۰۱۲، این رژیم نظامی در سال ۲۰۱۱ رسماً پایان یافت و حکومتی نیمه نظامی جایگزین آن شد.در سال ۱۹۸۲ قانون حقوق شهروندی در میانمار به تصویب رسید و بهواسطه این قانون از میان ۱۴۴ قومیت موجود در میانمار ۱۳۵ قومیت حق شهروندی دریافت کردند و ۹ دسته از اقوام اقلیت از حق شهروندی محروم شدند که بزرگترین این قومیتها، قوم روهینگیا(مسلمانان) است. این در حالی است که اقلیت مسلمانان از قرن شانزدهم در میانمار زندگی میکنند و وقتیکه این کشور در سال ۱۹۴۸ مستقل شد، مسلمانان نماینده اکثریتی مهم در بسیاری از مناطق راخین بودند، اما بودائیها آنها را به همکاری با انگلیسیها متهم کردند.
علل و بسترهای تنش میان مسلمان و بودائیها
تاریخ و چگونگی پیدایش اسلام در میانمار به قرن اول هجرى برمىگردد؛ بعد از ظهور اسلام و گرایش اعراب و ایرانیان به اسلام، دریانوردان عرب و ایرانى مسافرتهاى دریایى خود را به طریق قبل ادامه مىدادند و در مسیر خود همچنین دست به تبلیغ و دعوت مردم به اسلام مىزدند. از دهه چهل میلادی در منطقه میانمار کنونی و برمه سابق که از مستعمرات بریتانیا بوده است، در برخی مناطق خاص آنجا بهخصوص در منطقه راخین تنشهایی بین مسلمانها و بودائیان به وجود آمد. علتهای مختلفی برای تنشهای تاریخ معاصر بودائیان و مسلمانان ذکر شده است که از نمونههای آن به دلایل عقیدتی و سیاسی و افراطیگری و قومیتی میتوان اشاره کرد.
از نگاهی میانمار یا برمه سابق با اکثریت پیروان آیین بودیسم و اقلیت مسلمان دارای ضعف ساختاری و اقتصادی و فرهنگی است. بعد از حکومتنظامیان در این کشور هماکنون شاهد یک حکومت نزدیک به غرب در میانمار هست. دراینبین میانمار یا برمه سابق از مستعمرات بریتانیا بعد از استقلال، حکومت نوین به اکثریت بودائیان تشکیل داد و به شهروندان خود حقوق شهروندی اعطا کرد و به چهار درصد مسلمانان ساکن در آن منطقه، حقوق شهروندی را اعطا نکردند که باعث به وجود آمدن تعصبات و کدورتهایی شد. همچنین بودائیان میانمار در طول استقلال این کشور نگاه مشکوکی به مسلمانان داشتند و از اعلام جدایی مسلمانان از بودائیان و تشکیل یک منطقه مستقل هراس داشتند.
اقلیت مسلمان شش میلیون نفر گزارششده است و بنا به آمار غیررسمی تا هشت میلیون نفر هم ذکر کردهاند. پیشینه این اختلاف گسترده نبود، اما در سالهای گذشته تنها در منطقه راخین، این تنشها بسیار شعلهور شد و فجایعی اتفاق افتاد. گذشته از این اختلاف مذهبی ریشه این مسائل نیست، زیرا تنها در منطقه راخین اختلافاتی وجود دارد و در سایر نقاط گزارش نشده است. بودائیهای آن منطقه معتقدند که مسلمانان آنجا، بنگالی تبار هستند و باید به کشور خود بازگردند. درواقع در میانمار رهبری افراطی به نام آشین ویراتو ، که رهبری جریانهای افراطی را بر عهده دارد و ده سال از عمر خود را توسط حکومت در زندان بوده ، با حدود پنجاه سال سن خواستار این شده است که مسلمانان ساکن در ایالت راخین، پوشش اسلامی و مراسم اسلامی را ممنوع کنند و مسلمانان با ریشه بنگالی باید به کشور خودشان برگردند و نژاد میانماری را در آنجا خالص کنند.
در بعد دیگری در طول تاریخ ما شاهد تنش و درگیری خیلی مهمی بین بودائیها و مسلمانها نبودیم. اساساً پیروان آیین بودیسم در سایر نقاط جهان به دلیل مفاهیم مذهبی خود مثل اصل اهیمسا یا عدم خشونت ،دست به اقدامات خشن و افراطی نمیزنند. درواقع پیروان آیین بودیسم نگاه مثبت و تعاملی با سایر ادیان را داشته و در طول سالهای متمادی زندگی مسالمتآمیزی داشتهاند. لذا شاید بتوان گفت ریشه این اختلاف به نگاه حکومت به اقلیتهای قومی میانمار نیز مرتبط بوده است. در کنار این نیز برخی اتفاقات دیگر مانند کشته شدن یک زن بودائی توسط سه مسلمان، در طول سالهای گذشته باعث ملتهب شدن کدورتها و مشکلات شد. مسائل سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی باعث این مسائل شد.
در بعد دیگر عدم ورود دولت بهعنوان یک حکومت مرکزی در مناقشههای قومی و جغرافیایی میانمار خود در درگیریها مهم است. دراینبین وضعیت کنونی میانمار اختلافات جغرافیایی و عدم بزرگمنشی حکومت مرکزی است که ممکن است با ادامه همین وضعیت به اختلافات بزرگتر و انتشار آن به بخشهای دیگر شود. در این میان عدم ارائه سازوکار منطقی و عادلانه برای اختلافات اقلیتها و همچنین نگاه عادلانه نداشتن به اقلیتها بهعنوان شهروندان میانماری و تنشهای جغرافیایی و قومیتی باعث اصلی درگیریها در میانمار است. این رویکرد میانمار کنونی بستر تنشهای بیشتر برای سایر مناطق نیز میتواند باشد. درواقع واقعه ذکر شده خود مدعای خوبی برای اثبات عقبماندگی فرهنگی و اجتماعی در میانمار است و خشونتها و افراطگرایی سیاسی و نظامی حتی شامل حال بودائیان نیز بوده است و دولت ملاحظهای حتی برای این اکثریت مذهبی نیز نداشته است.
آنچه مشخص است در خصوص تحلیل وقایع میانمار، مقالات متعدد، جلسات و سفرهایی صورت گرفته، اما بهصورت کلی میتوان گفت که مسائل در میانمار اعتقادی و دینی نیست و بیشتر اختلافات سیاسی و اجتماعی و جغرافیایی است. به عبارتی جنس مناقشه میانمار بهعنوان جنگ مذهبی شناخته نمیشود، زیرا که اگر این مناقشه مذهبی بود باید در سرتاسر کشور اتفاق میافتاد. این مسائل در میانمار نیز ریشه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دارد و تأثیرات استعمار و عقبماندگیهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نبود قانون و دولت دموکراتیک و قوی ریشه خشونتها است. در این راستا کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران نیز ، نه بهصورت مداخله در مسائل کشورهای دیگر، بلکه بهصورت مشاورهای در این مسئله باید ورود پیدا کنند. زیرا زمانی که آنجا چنین اتفاقی بیفتد، مسلمانان نیز ساکت نمینشینند و بنا بر اخبار رسیده نگاههای افراطی و خشن و تلافیجویانه برخی جوانان و گروههای تندرو در بین مسلمانان آن منطقه همشکل گرفته است. در این شرایط این اتفاقات در صورت عدم توقف، دامنگیر همه کشور میانمار میشود و همه را آسیب میزند و حتی موجب توسعه اختلافات به سایر نقاط مشابه نیز میگردد. لذا باید مسائل سیاسی و تبعیضها حل شود و به دولت مشاوره داد. قطعاً زمانی که جلسات همگرایی مذهبی رشد پیدا کند و رفتوآمد سمنها افزایش پیدا کند، اختلافات بهصورت کلی کم میشود و در این میان نشستهای گفتگوی ادیانی و فعالان فرهنگی و اجتماعی قطعاً تأثیر مثبتی بر کاهش اختلافات و ورود همگانی برای حل معضلات اینچنینی دارد.