فرانسه و خاورمیانه پساداعش
روح اله سوری
کارشناس مسائل منطقهای
به نظر میرسد که گره پیچیده معادلات خاورمیانه با رخدادهای چند هفته اخیر در پی استعفای سعدحریری وارد مرحله تازهای شده باشد. این استعفا که به شکلی کاملاً خارج ازعرف و از داخل خاک کشوری دیگر صورت گرفته بود، اکنون پای یک بازیگر دیگر را هم به میان آورده است. رئیس جمهوری فرانسه امانوئل ماکرون پس از استعفای حریری و حضور وی در عربستان خود را وارد میدان کرد و نهایتاً پس از رایزنی و دیدارهایی که بین مقامات عربستان و فرانسه صورت گرفت، سعدحریری وارد فرانسه شد و به مانند یک نخستوزیر مورد استقبال مکرون قرارگرفت. شاید در نگاه اول ورود فرانسه به تحولات اخیر لبنان به دلیل جایگاه تاریخی این کشور نزد فرانسه و وجود پیوندهای اقتصادی و سیاسی میان آن دو امر خیلی دور از انتطاری نباشد. به هرحال فرانسه از زمان قیمومیت خود بر لبنان از پیمان طائف گرفته تا مسائل پیش آمده پس از ترور رفیقحریری و حمایت این کشور از جریان 14 مارس، همواره در تحولات این کشور حضور داشته است.
اما آنچه مداخله فرانسه در استعفای حریری را از نگاه ایران واجد اهمیت میسازد قرارگرفتن اظهارات ضد ایرانی نخستوزیر مستعفی لبنان در متن استعفانامه قرائت شده خود از شبکه العربیه عربستان، درکنار مواضع آقای مکرون در ارتباط با برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران میباشد.
موضوع اشاره شده این احتمال را مطرح میسازد که فرانسه را نیز از این پس بتوان یکی از اضلاع محور شکل گرفته علیه ایران به حساب آوریم. آنچه تاکنون این احتمال را تقویت میکند برخی تحرکات فرانسه و رایزنیهای این کشور با عربستان سعودی، اسرائیل و ایالاتمتحده در این رابطه میباشد. توافق مکرون و ترامپ راجع به مقابله با نفوذ منطقهای ایران و تماس تلفنی مکرون با نتانیاهو در این باره را شاید بتوان نمایانگر شکلگیری مرحله جدیدی از ائتلاف منطقهای علیه ایران به حساب آورد، چرا که نوع مواضع و اظهارنظرهای اخیر مقامات فرانسوی راجع به ایران شواهدی را دال بر شکلگیری نوعی همسویی و همگرایی میان فرانسه و ائتلاف منطقهای علیه ایران در اختیار ناظران قرار میدهد.
درحال حاضر پس از دفاع صریح فرانسه از برجام و لزوم حفظ آن، آنچه شاهد هستیم تلاشی است که امانوئل مکرون برای تفکیک توافق هستهای از نفوذ منطقهای و برنامه موشکی ایران به عمل آورده و در این بین حتی از لزوم اعمال برخی تحریمها به منظور وادارنمودن ایران برای مذاکره نیز دفاع کرده است. رویکرد مکرون نسبت به برجام و مخالفت صریح با مواضع ترامپ در این رابطه ابتدائا یادآور سیاست مستقل فرانسه در برابر آمریکا بوده امری که حتی مکرون در توضیح خود راجع به نوع دست دادنش با ترامپ در اجلاس اخیر ناتو به آن اشاره داشته و آن را نشانهای از مطیع نبودن خود عنوان نموده است اما به نظر میرسد رویه انتخاب شده از سوی رئیسجمهوری فرانسه درجهتی باشد که در آینده نزدیک باید شاهد بازتعریف روابط فرانسه با ایالاتمتحده مشابه آنچه در دوره سارکوزی وجود داشت باشیم.
در واقع مسالهای که وجود دارد این است که فرانسه اگرچه در مدتی که از ریاستجمهوری مکرون میگذرد در موضوعی مثل برجام چندان تمایلی برای زیرپاگذاشتن اصول گلیستی نداشته است اما مواضع اخیر ایشان در ارتباط با ایران و توافقی که با ترامپ داشته است این گمانه را ایجاد نموده است که به احتمال فراوان با ادامه چنین روندی از سوی مکرون جایی برای سیاست مستقل فرانسه باقی نخواهد ماند.
نگارنده بر این باور است که سیاست مقابلهجویانه عربستان سعودی در برابر ایران و نزدیک شدن این کشور به رژیم صهیونیستی بخشی از راهبرد خاورمیانهای ترامپ میباشد که قرارگرفتن فرانسه برکنار این راهبرد قطعاً تاثیراتی را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه خواهد داشت.
اولین تأثیر چنین مسالهای را باید بهرهبرداری تبلیغاتی عربستان و اسرائیل جهت مشروعیت بخشی به سیاستهای مقابله جویانه خود در قبال ایران درنظرگرفت. اضافه شدن یک کشور اروپایی به مثلث بن سلمان- نتانیاهو – ترامپ میتواند بستر مناسبی برای پیشبرد پروژه ایرانهراسی در منطقه فراهم آورده و امکان همراه نمودن دیگر کشورها را با این برنامه تقویت نماید.
همچنین قرارگرفتن یک کشور اروپایی در کنار ایالاتمتحده در شرایط وجود مخالفتهای جدی از سوی کشورهای اروپایی در ارتباط مواضع و سیاستهای ترامپ، نقش مؤثری در کمرنگ شدن انزوای ایالاتمتحده در برابر ایران به همراه خواهد داشت، که این مسئله نیز در درازمدت میتواند به کاسته شدن از نقش اروپا بهعنوان یک عامل توازن بخش در روابط ایران با ایالاتمتحده آمریکا منجر گردد. درنهایت میتوان گفت که حضور فرانسه برکنار ایالاتمتحده میتواند در همگرایی ایجادشده در کشورهای اروپایی نسبت به ایران نوعی فاصله ایجاد نماید که دامنه آن ممکن است در آینده به سایر کشورهای اروپایی ازجمله بریتانیا نیز کشانده شود. در واقعیت امر یکی از مزیتهای مهم توافق هستهای را باید شکل گرفتن نوعی وحدت رویه در میان کشورهای اروپایی در حمایت از ایران در نظر گرفت که حضور فرانسه برکنار ایالاتمتحده میتواند این اشتراک نظر و همسویی شکلگرفته در اروپا را با موانعی مواجه نماید.
به نظر میرسد لبنان و استعفای سعد حریری را بتوان نقطه آغاز ورود خاورمیانه به دوران جدیدپساداعش به حساب آورد. ورود خاورمیانه به دوران پساداعش و پایان عملیات نظامی علیه داعش، بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را وارد رقابتی سیاسی نموده است که ویژگی مهم آن یکسان نبودن ائتلافها و اتحادهای شکلگرفته تحت تأثیر آن با ائتلافهای دوره داعش میباشد. به عبارت بهتر فرایند آغاز شده پس از داعش که به احتمال فراوان اولین و مهمترین نتیجه آن تعیین وضعیت آینده سوریه خواهد بود، مختصات جدیدی را بر خاورمیانه حاکم خواهد کرد که کاملاً با مختصات پیش از آن متفاوت خواهد بود. پایان داعش میتواند آغازگر نوعی از همپوشانی و همسویی منافع میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای باشد که طی آن نمیتوان لزوماً این انتظار را داشت که پیوندهای میان روسیه و ترکیه با ایران به همان شکل دوران داعش همچنان پابرجا بماند. درشرایط جدید نه تنها پای فرانسه و احتمالاً دیگرکشورهای اروپایی به بازتعریف معادلات و توازن قوای منطقهای باز خواهد شد که حتی روسیه نیز در یک بازی انعطاف پذیر وارد تعامل با رقبای منطقهای ایران خواهد شد.
تحلیل ورود فرانسه به مسئله لبنان و نزدیک شدن مواضع ضد ایرانی این کشور به ایالاتمتحده و عربستان از زاویه خاورمیانه پساداعش از نظر نگارنده نقطه آغازی برای صف بندیهای جدید منطقهای میباشد که بدون تردید تاثیرات خاص خود را در آینده نزدیک بر خاورمیانه برجای خواهد گذاشت. اما اینکه رقابتهای میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برای تعیین وزن و جایگاه خود در خاورمیانه پساداعش چگونه تاثیرات خود بر این منطقه برجای خواهد گذاشت و آیا خاورمیانه پساداعش از درون ویرانههای یک جنگ سر برخواهد آورد و یا از رهگذر روندی شامل مذاکرات و تعاملات سیاسی، موضوعی است که به نظر در شرایط کنونی شاید خیلی قابل پیش بینی نباشد.
** مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.