عوامل تأثیرگذار در نقش آمریکا نسبت به توافق احتمالی عربستان و رژیم صهیونیستی

نویسنده: برایان کاتولیس[1]

مترجم: مریم درخشنده، پژوهشگر مرکز آینده پژوهی جهان اسلام

تلاش‌های دولت بایدن برای ایجاد توافقی به منظور عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی، جنجال‌های رسانه‌ای بسیاری را به وجود آورد. در بحبوحه این شرایط در اواسط تابستان با چند تن از کارشناسان متخصص منطقه غرب‌آسیا، گفتگویی را ترتیب دادم و از آن‌ها خواستم تا روند وقایع و چشم انداز پیشرفت روابط دو کشور را برای رسیدن به یک توافق تحلیل نمایند.

یکی از تحلیلگران سعودی با کنایه گفت: “جدای از اینکه(آمریکا) باید راست‌گراترین دولتی را که رژیم اسرائیل از زمان پیدایش خود دیده متقاعد به پذیرش فلسطین و خواسته‌‎‌‌های آن‌ها نماید؛ از سوی دیگر دو سوم نمایندگان کنگره آمریکا نیز باید با خواسته‌ها و مطالبات امنیتی عربستان سعودی موافقت نمایند. در این میان قطعا مابقی موضوعات بسیار آسان خواهد بود.

دستیابی به توافقی برای برقراری روابط دوجانبه بین عربستان سعودی و رژیم اسرائیل یک شاهکار بزرگ، با ابعاد و خطرات بالقوه فراوان همراه خواهد بود که معادل دیپلماتیک آن، صعود به قله اورست است. اگر این روند به درستی انجام شود، نتیجه آن از نظر تاریخی و ژئوپلتیک برای خاورمیانه بسیار مهم خواهد بود که پیامدهای مثبتی را نیز به دنبال خواهد داشت.  

اما مانند صعود به قله اورست، این تلاش نیاز به برنامه‌ریزی، نقشه راه روشن، ابزارهایی برای نظارت بر محیط ناآرام و تیمی از افراد با تجربه و کارشناس را نیاز خواهد داشت. در این مسیر بدون ابزار مناسب ممکن است خیلی سریع صعود کنید، اما امکان اینکه در موقعیت خطرناکی قرار گیرید که به فاجعه ختم شود نیز وجود دارد. بنابراین با یک برنامه ریزی مشخص و تیم کارشناسی ماهر، شانس موفقیت بالایی را خواهید داشت.

در بخش پیش رو پنج عامل که باید در ادامه تلاش‌های دولت بایدن برای ایجاد تحول و پیشرفت دیپلماتیک بزرگ در خاورمیانه مورد توجه قرار گیرد را اشاره خواهیم کرد که شامل:

1. حفظ ثبات در روابط دوجانبه آمریکا و عربستان

یکی از مؤلفه‌های مهم این گفتگوها، تلاش برای تقویت روابط ایالات متحده و عربستان در زمینه‌های مختلف از جمله امنیت و همکاری‌های هسته‌ای غیرنظامی است. این واقعیت که این گفتگوها علاوه بر مجموعه وسیع‌‌تری  از موضوعاتی که روابط دوجانبه را تقویت می‌کند؛ مسائل دیگری از جمله انرژی، همکاری‌های اقتصادی، فناوری و توسعه زیرساخت‌های منطقه‌ای را نیز پوشش می‌دهند؛ که نشانه‌ای مثبت از بهبود روابط دو کشور نسبت به ابتدای دولت بایدن است. به عبارتی دولت بایدن با نادیده گرفتن انتقادات روابط آمریکا و عربستان سعودی، تلاش‌های مستمری را در راستای توسعه روابط با ثبات‌تر در منطقه انجام داد که همین امر باعث شد تا اعتبار و اعتماد بیشتری را برای خود در منطقه کسب نماید.  

علیرغم این اقدامات، همچنان شاهد نوعی بی‌اعتمادی سیستماتیک بین دو کشور می‌باشیم که این احساس نیز متقابل است. اگر روابط ایالات متحده و عربستان را مانند دو متحد و شریک نزدیک به یکدیگر در نظر بگیریم؛ در بحث‌های عمومی و محافل سیاسی که در دو کشور نسبت به یکدیگر در جریان است، همچنان شاهد موج بی‌اعتمادی نسبت به یکدیگر می‌باشیم که این امر نیازمند تدبیر و رفع راهکارهای ضروری است. گزارش‌های مطبوعاتی اخیر نیز نشان می‌دهد که تیم بایدن در حال بحث در دو موضوع کلیدی – فروش تسلیحات و همکاری هسته‌ای غیرنظامی– و ابراز نگرانی‌های دو طرف در مورد توسعه پیوندها با عربستان سعودی است که این امر بحث‌های مهمی را در کنگره به همراه داشته است. بحث‌های مشابهی نیز در خصوص تردید در مورد قابلیت اطمینان استراتژیک به آمریکا در ساختار سیاسی رهبران عربستان وجود دارد؛ که این امر ناشی از سیاست‌های آمریکا و دور شدن از منطقه(سیاست چرخش به آسیا) است که با واکنش منفعلانه سه دولت گذشته، ایالات متحده به تهدیدات امنیتی جدی که عربستان در همسایگی خود با آن مواجه است را تسریع نموده است.  

بنابراین پیشرفت به سوی توافقی با میانجیگری ایالات متحده بین رژیم اسرائیل و عربستان سعودی مستلزم رفع همه چالش‌های موجود در روابط ایالات متحده و عربستان نیست، اما این امر نیازمند تلاشی بیشتر در جامعه داخلی دو کشور برای ایجاد بستری مناسب به منظور برقراری رابطه‌ای پایدارتر را ضروری می‌سازد.  

2. حفظ ثبات در روابط دوجانبه آمریکا و رژیم صهیونیستی

از دیگر عواملی که توسعه روابط دوجانبه(رژیم اسرائیل و عربستان) را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ کاهش اعتماد رابطه آمریکا و رژیم اسرائیل است. در درجه اول این موضوع بیشتر به شخصیت و خصوصیات فردی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر کنونی رژیم صهیونیستی مرتبط است. از نگاه بسیاری از اعضای کابینه دولت بایدن و حزب دموکرات و همچنین بسیاری از میانه روها، او را فردی غیرقابل اعتماد و اطمینان می‌دانند؛ او فردی است که سعی کرده است روابط دوجانبه را به یک مسئله جناحی در سیاست ایالات متحده تبدیل نماید.

با این حال مشکل، بسیار عمیق‌تر از خصوصیات فردی یک رهبر(نتانیاهو) است. نگرانی در مورد اقدامات دولت فعلی رژیم صهیونیستی و فشارهایی که آن‌ها بر دموکراسی کشور تحمیل نموده‌اند، بحث‌های مهمی را در مورد رابطه آمریکا با رژیم صهیونیستی، به عنوان مهم‌ترین موضوعات کلیدی در انتخابات گروه‌های یهودی-آمریکایی برانگیخته است. در این میان برخی از اقداماتی که رژیم اسرائیل در منطقه یا جهان انجام داده است را اگر به این فهرست اضافه کنیم؛ نشان می‌دهد که با سیاست‌های ایالات متحده همسو نبوده است، از جمله مسائل کلیدی مانند جنگ روسیه در اوکراین و چین که تردیدهایی را در روابط دو طرف بسیار بیشتر از گذشته شکل بخشیده است.  

سوال کلیدی دیگر آن است که ایالات متحده چه اقداماتی را می‌تواند انجام دهد تا دولت کنونی رژیم اسرائیل را از سیاست‌هایی که روابط آن را با دیگران در منطقه تضعیف نماید؛ منع کند. اقدامات اخیر رژیم صهیونیتسی در کرانه باختری و اورشلیم، روند پیشرفت در تعمیق روابط ایجاد شده از طریق توافقنامه 2020 ابراهیم را کند کرده است و این امر در نهایت تلاش‌های دیپلماتیک دولت بایدن را برای به ثمر رساندن دستاوردهای کلیدی که از دوران ترامپ زمینه‌سازی شده بود را کاهش خواهد داد.

3. فاکتور فلسطین

موضوع سوم – فلسطین –است که اغلب به حاشیه رانده می‌شود و یا به عنوان موضوعی بی‌اهمیت به آن نگاه شده است. اما عدم پیشرفت در حل موضوع بیش از 40 سال است که وجه دیپلماتیک ایالات متحده در جبهه اعراب و اسرائیل را مخدوش کرده است. این واقعیت ساده که میلیون‌ها فلسطینی همچنان در بلاتکلیفی در سرزمین‌های اشغالی یا دور از وطن به زندگی خود ادامه می‌دهند؛ مانعی مهم در پیشرفت توافقات برای ایجاد یک خاورمیانه با ثبات‌تر می‌گردد. توافقات «عادی‌سازی» روابط اگر به معنی نادیده گرفتن مرکزیت فلسطینیان در این معادله باشد؛ نتیجه نهایی بسیار محدودی را به دنبال خواهد داشت.

شاخص دیگری از مؤلفه سوم که احتمالاً کمتر به آن توجه شده است؛ موضوع گفت‌وگوهای فلسطینی‌ها و عربستان است که در حال انجام می‌باشد و دولت بایدن تلاش کرده است تا موضع فعال‌تری در تعامل با تشکیلات خودگردان فلسطین در طیف وسیعی از موضوعات اتخاذ کند برخلاف رویکرد دولت ترامپ برای اعمال “فشار حداکثری”  و منزوی کردن تشکیلات خودگران که نتایج مثبتی را نیز به همراه نداشت.

با این وجود، به نظر می‌رسد عربستان سعودی بر خلاف امارات متحده عربی، بحرین و مراکش به دلایل مختلفی در توافق‌نامه ابراهیم با سرعت کمتری حرکت کند. اولاً، در طول پنج سال گذشته در رویکرد خود نسبت به منطقه، از جمله در یمن، لبنان و قطر، اشتباهات زیادی مرتکب شده است و این اشتباهات، سیاست خارجی منطقه‌ای عربستان را علیرغم ماهیت جسورانه آن، کمی محتاط‌تر نموده است. همچنین عربستان سعودی روند پیشرفت در مذاکرات را نمی‌تواند بدون توجه به موضوع فلسطین در نظر گیرد؛ چرا که ممکن است خطراتی همچون مخالفت از درون و انتقاد شدید از سوی دیگر کشورهای پیشرو عرب و اکثریت مسلمانان مواجه شود که به ریاض به عنوان یک رهبر نگاه می‌کنند. دوم، عربستان سعودی نگران تأثیر منفی و پیامدهای ناخواسته بازیگران منطقه‌ای مخالف مانند ایران و شبکه نیابتی آن از جمله حزب‌الله لبنان است.

4. منطقه و شرایط ژئوپلتیک پیچیده آن

همانطور که در گزارش اخیر منتشر شده توسط مؤسسه خاورمیانه بیان شده است، با توجه به تحولات گسترده خاورمیانه، منطقه در حال تجربه شرایط دوگانه‌ای است که برخی به کاهش تنش‌ها در منطقه اشاره می‌کنند و برخی دیگر نگران گسترش ابعاد بی‌ثباتی در منطقه هستند. به عنوان مثال عربستان سعودی و سایر کشورها مانند امارات علیرغم اقدامات ایران در منطقه که باعث تضعیف ثبات در منطقه می‌گردد؛ گام‌های دیپلماتیک را با ایران برای کاهش تنش برداشته‌اند. همچنین با توجه به برنامه هسته‌ای ایران و عدم قطعیت و غیرقابل پیش‌بینی بودن اقدامات تهران، نشانه‌های محدودی از تعامل دیپلماتیک با ایران وجود دارد.

به نظر می‌رسد که محیط ژئوپلیتیک منطقه مانند زمان‌های گذشته، شرایط مساعدی را برای صلح ایجاد نکند. دلیل این امر آن است که از نظر بسیاری در دهه 1990 با توجه به شرایط جنگ سرد و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده هیچ رقیب استراتژیکی نداشت و همین امر موقعیتی خوبی را برای آمریکا در منطقه ایجاد کرد. اما امروزه با توجه به چشم انداز استراتژیک جهانی، دنیا به طور فزاینده‌ای به رقابتی بین چین، ایالات متحده، روسیه، اروپا و همچنین تعداد زیادی از دیگر قدرت‌های در حال رشد، گسترش یافته است.

بنابراین موقعیت آمریکا در خاورمیانه در سال 2023 دیگر مانند سال 1991 نیست؛ به این معنی که آمریکا در جنگ سرد پیروز نشد و یا صرفاً در یک جنگ سریع در منطقه خاورمیانه نیز پیروز نشد(اشاره به عملیات طوفان صحرا) بلکه سلسله وقایع و حوادث به شکل‌گیری شرایط و زمینه استراتژیک برای برخی دستاوردهای دهه 1990 کمک نمودند.

در این راستا هیچ یک از شرایط منطقه‌ای و ژئوپلیتیکی با پیشرفت در جبهه رژیم اسرائیل-سعودی مخالفت نمی‌کند و از برخی جهات، علیرغم عدم اطمینان در شرایط استراتژیک؛ ممکن است فرصت‌های بیشتری را ایجاد نماید. اما نکته و هدف اصلی در مؤلفه چهارم آن است که هر حرکت دیپلماتیک در جبهه رژیم صهیونیستی، فلسطین و عربستان سعودی قطعا پیامدهایی را برای سایر بخش‌های خاورمیانه و ابعاد ژئوپلتیک گسترده‌تر به دنبال خواهد داشت که باید مورد توجه قرار گیرد.  

5. جناح بندی سیاسی آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری پیش‌رو

آخرین عامل اما نه کم اهمیت‌ترین آن، سیاست ایالات متحده و تاریخ انتخابات آن در سال 2024 است. براساس برخی گزارش‌های مطبوعاتی، این موضوع انگیزه بیشتری را برای تسریع در روند توافق در جبهه رژیم اسرائیل-فلسطین ایجاد می‌کند. برخی در عربستان سعودی بر این باورند که با یک رئیس جمهور دموکرات بهتر می‌توان به توافق رسید؛ از سوی دیگر برخی از اعضای تیم بایدن معتقدند که تعامل با رژیم اسرائیل و عربستان سعودی ممکن است باتوجه به اقدامات غیرمعقولانه رهبران سیاسی این دو کشور در تصمیمات خود، شانس انتخاب مجدد بایدن را کاهش دهد.

این عامل پنجم به ویژه با توجه به تمایل اخیر سیاست آمریکا برای تبدیل همه چیز به موضوع “قرمز در مقابل آبی”(اشاره به رقابت دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات) بسیار مهم است. جناح‌بندی‌های سیاسی احزاب در سیاست ایالات متحده و بازتاب آن در سیاست خارجی، آمریکا را به بدترین دشمن خود تبدیل نموده است؛ چرا که دشمنان و رقبای آمریکا به دنبال سوء استفاده از این اختلافات حزبی هستند. علاوه بر این، رویکرد و نگاه جدید به خاورمیانه را نیز اضافه کنید که بخش‌های کلیدی گفتمان آمریکا درباره خاورمیانه را در سال‌های اخیر تحت تأثیر قرار داده است- تمایل به استفاده از مردم و مسائل منطقه به عنوان ابزاری در بحث‌های اجتماعی و سیاسی – و این بدان معناست که محیط سیاسی مساعدی به عنوان پشتوانه‌ای برای پیشرفت در خاورمیانه وجود ندارد.

با این وجود شرایط چندان ناامید کننده نیست؛ از آنجا که آمریکا در واکنش به جنگ روسیه علیه اوکراین و چالش‌های ناشی از چین تا حدودی شاهد نگاهی فراحزبی و اجماع نظرات و مواضع است؛ شاید فضایی برای ایجاد ائتلاف‌های سیاسی جدید در داخل برای حمایت از یک نیروی با ثبات‌ در خاورمیانه وجود داشته باشد. با این وجود اما وضعیت کنونی حزب جمهوری‌خواه و همچنین فضای رسانه‌ای و سیاسی، کمی شرایط را برای تفرقه افکنی بیشتر می‌کند؛ که احتمالاً به این معنی است که هر حرکتی که تیم بایدن در جبهه پرتنش سیاست خاورمیانه انجام می‌دهد، احتمالاً توسط برخی رهبران جمهوری‌خواه، به‌ویژه آن‌هایی که برای ریاست‌جمهوری نامزد می‌شوند، برای ایجاد تفرقه به جای اتحاد استفاده خواهند کرد.

همچنین بسیار واضح است که موضوعات مربوط به خاورمیانه به عنوان بحث سیاسی بیشتر مربوط به نخبگان آمریکا است، زیرا اکثر رأی دهندگان آمریکایی به آنچه که این روزها در منطقه رخ می‌دهد علاقه‌ای ندارند، درست مانند حملات 11 سپتامبر و حمله به عراق که منتهی به جنگ 2003 شد.

نتیجه:

هدف از این گزارش به این معنا نیست که تلاش‌های دیپلماتیک را بدون تأمل به یکباره از بین ببریم یا موضع تندی را در حمایت از جریان خاصی بیش از اندازه مورد توجه قرار دهیم؛ بلکه هدف ارائه تحلیلی جامع از عواملی است که دولت در تلاش برای پیشبرد امور در جبهه رژیم اسرائیل، فلسطین و عربستان در سال آینده باید مورد توجه قرار دهد.

صعود به این کوه (صلح رژیم اسرائیل و عربستان) در صورتی که به درستی و با در اختیار داشتن تمامی ابزارهای مناسب انجام شود، دستاورد استراتژیک مهمی را برای منطقه و جهان به همراه خواهد داشت. مهمترین شاخص در این روند، اعتمادسازی است، نه نفت. همانطور که بسیاری از کارشناسان هشدار داده‌اند ضروری است که بیش از حد وعده و قول داده نشود.  

اگرچه واضح است که رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی در مورد طیف وسیعی از موضوعات، گفتگوهای مستمری داشته‌اند، اما تصور اینکه ایالات متحده در ارائه تضمین‌هایی که به پیشرفت این روند کمک ‌کند نقشی نداشته باشد؛ دشوار است.

دو چالش دیگر برای تیم بایدن در تلاش برای طراحی برنامه‌ای برای پیشرفت در این جبهه وجود دارد که:

اولاً، موضوع مهم بحث‌های آمریکا در 16 ماه آینده در درجه اول عمدتاً معطوف به مسائل داخلی خواهد بود؛ زیرا بیشتر آمریکایی‌ها نگران مسائل سیاست خارجی از جمله خاورمیانه نیستند.

دوم، زمانی‌‌که در مورد سیاست خارجی آمریکا صحبت می‌شود، دولت بایدن با موضوعات متعدد و در عین حال مهم مواجه است که موضوعات مربوط به حمایت از اوکراین، رقابت با چین، توجه به مسائل مربوط به تغییرات آب و هوایی و ایجاد پیوند میان سیاست ملی صنعتی جدید آمریکا از طریق اقداماتی در جهان که بتواند ارتباط قوی‌تری را با سایر شرکا و متحدان خود ایجاد نماید.

تلاش برای تسریع در روند توافق میان رژیم اسرائیل و عربستان احتمالاً زمان و انرژی بیشتری برای دستیابی به نتایج پایدارتر و تأمین حداکثر منافع برای منطقه و جهان را به دنبال خواهد داشت این تلاش بسیار ارزشمند است؛ به شرط آن‌که به درستی انجام شود.


[1]– Brian Katulis

***مسئولیت صحت و سقم مطلب موجود به عهده نویسنده است و انتشار آن­ به معنی تایید یا بیانگر دیدگاه مترجم و مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نیست.