عباس کاردان پژوهشگر مسائل خاورمیانه
از سالهای پس از جنگ جهانی دوم، خاورمیانه بیش از هر منطقه دیگری در جهان بهدنبال ایجاد یک نظام امنیت جمعی بوده، اما هیچگاه موفق نشده است. از «اتحادیه عرب» (۱۹۴۵) تا «مجمع نقب» (۲۰۲۲)، دهها پیمان، شورا، ائتلاف و ابتکار پدید آمدند. نتیجه اما همیشه یکسان بود: ناکارآمدی کامل یا تبدیل شدن به بازوی نظامی قدرتهای فرامنطقهای.
وابستگی مزمن به قدرتهای خارجی اولین علت ناکامی این ابتکارها بوده است. برای مثال، «اعلامیه دمشق» (۱۹۹۱) با حضور اعضای شورای همکاری خلیج فارس، مصر و سوریه و در راستای ایجاد چارچوبی برای همکاری نظامی و تشکیل نیروی صلح مشترک، بهدلیل ترجیح کشورهای خلیج فارس به حضور مستقیم نیروهای آمریکایی کنار گذاشته شد.
شکافهای درونعربی دومین عامل این ناکامیها بود. جهان عرب هیچگاه نتوانست بر سر رهبری، ایدئولوژی یا اولویتهای راهبردی به توافق برسد. رقابت تاریخی مصر و عربستان، اختلاف جمهوریها و پادشاهیها، بحران ۲۰۱۷ قطر و حتی اختلاف دیرینه عراق و سوریه، هر ابتکار فراگیری را در نطفه خفه کرده است.
از نبود مکانیسم واحد و الزامآور میتوان بهعنوان عامل سوم شکستها در ایجاد ترتیبات منطقهای یاد کرد. تقریباً همه پیمانها فاقد فرماندهی مشترک واقعی و بودجه مستقل بودند. «پیمان دفاع مشترک» (۱۹۵۰) شورای دفاع داشت، اما هیچگاه یک سرباز هم جابهجا نکرد. نیروی مشترک شورای همکاری خلیج فارس، موسوم به «سپر جزیره» نیز تنها در سال ۲۰۱۱ و برای سرکوب اعتراضات بحرین به کار گرفته شد، نه برای دفاع خارجی.
عامل چهارم، حذف عمدی بازیگران اصلی غیرعرب است. جدای از ترکیه که بهدلیل هویت سیاسی خاص خود، عضویت در ناتو و رابطه نزدیک با آمریکا، تمایل چندانی برای ورود به ترتیبات امنیتی در خاورمیانه ندارد، هیچیک از ترتیبات امنیتی، ایران و اسرائیل (تا پیش از سال ۲۰۲۰) را در خود جای نداد. جهان عرب طی دههها تلاش کرد چارچوبهای امنیتی درونعربی بسازد تا توازن قدرت را بدون مداخله بازیگران قدرتمند غیرعرب حفظ کند.
ایران، بهعنوان قدرتی با نفوذ ژئوپولیتیکی و هویت ایدئولوژیک برجسته، همواره تهدیدی برای انسجام ترتیبات عربی تلقی میشد. بسیاری از این ترتیبات نیز بهطور ضمنی یا صریح برای مهار تهران طراحی شده بودند. شورای همکاری خلیج فارس شش ماه پس از انقلاب اسلامی در ایران و با نگرانی آشکار از صدور انقلاب تأسیس شد. طرح «ناتوی عربی» (۲۰۱۷) با هدف ایجاد کمربند ضدایرانی شکل گرفت. «نیروهای مشترک دریایی» (۲۰۰۱) با ۴۴ عضو نیز بارها کشتیهای حامل تسلیحات ایرانی را توقیف کردهاند.
تا پیش از سال ۲۰۲۰، وضعیت اسرائیل دقیقاً مانند ایران بود؛ دشمن رسمی و غایب مطلق در همه ابتکارات عربی. اتحادیه عرب در منشور خود «دفاع در برابر صهیونیسم» را هدف اصلی اعلام کرده بود و هیچ پیمان عربی بدون بَند ضداسرائیلی کامل نمیشد. اما در کمتر از پنج سال، همه چیز تغییر کرد. توافقهای ابراهیم در سال ۲۰۲۰ درهای بسته را گشود. تلآویو در نوامبر ۲۰۲۱ به طور رسمی به ائتلاف «نیروهای مشترک دریایی» پیوست. اولین نشست رسمی «مجمع نقب» (۲۰۲۲) نیز با حضور وزیران خارجه اسرائیل، امارات، بحرین، مراکش، مصر و آمریکا در اسرائیل برگزار گردید. حتی جنگ غزه بین سالهای ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۵ نتوانست این روند را متوقف کند و همکاریهای امنیتی و اطلاعاتی ادامه یافت. شبکههای راداری مشترک، تبادل اطلاعات لحظهای و فروش تسلیحات پیشرفته اسرائیل به کشورهای عربی، اکنون بخشی از واقعیت روزمره امنیتی منطقه شده است. همکاریهای اطلاعاتی و نظامی آنها در جنگ دوازده روزه اسرائیل علیه ایران نیز این روند را تقویت کرد.
در نتیجه، دو قدرت غیرعرب منطقه مسیرهای کاملاً معکوس را طی کردند؛ اسرائیل از حاشیه به مرکز شبکه امنیتی عربی- غربی وارد شده و ایران همچنان بیرون نگه داشته شده است. این دوگانگی، تلخترین واقعیت نظم نوظهور خاورمیانه است: امنیت منطقهای بر پایه «ائتلاف همه علیه یک طرف» شکل میگیرد. اگر قبلاً مثلث «دِگَر امنیتی» با سه ضلع ایران، اسرائیل و اعراب را داشتیم، اکنون این وضعیت به یک محور دوقطبی تبدیل شده که در یک سمت آن ایران و در سمت دیگر اسرائیل و کشورهای عربی قرار گرفتهاند.
درنهایت، با توجه به عدم شناسایی اسرائیل توسط تهران و انعقاد پیمان ابراهیم بین برخی کشورهای عربی و اسرائیل، که بر نسل مشترک آنها از حضرت ابراهیم(ع) تأکید دارد و احتمال تسری آن به دیگر کشورهای عربی نیز میرود، بهتر است کشورمان از اصرار بر نقشآفرینی برتر در این منطقه صرفنظر کند. ایران در کنار تداوم سیاست همسایگی خوب با کشورهای عربی مجاور، میتواند بر منطقه تاریخی و فرهنگی خود در مرزهای شرقی تمرکز کرده و تاحدی از تیررس پیکان این ترتیبات امنیتی جدید دور بماند. مرزهای تمدنی ایران در شرق اکنون آبستن تحولات بزرگی است، بهگونهای که هرگونه غفلت میتواند موجب از دست رفتن فرصتها و شکلگیری تهدیدهای تازه شود. در غیر این صورت، ایران همچنان قربانی شکافهای تاریخی، رقابتهای هویتی و محاسبات قدرتهای بزرگ در منطقه خاورمیانه عربی باقی خواهد ماند.


