سودان در دوراهی بحران: از بن‌بست نظامی تا سناریوی تجزیه

سیدعلی نجات؛ کارشناس مسائل خاورمیانه

سودان، کشوری پهناور در قلب آفریقا و یکی از مهم‌ترین بازیگران شاخ آفریقا، بیش از شش دهه پس از استقلال از بریتانیا و مصر در سال ۱۹۵۶، همچنان با بحران‌های پیچیده سیاسی، قومی و اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کند. از زمان استقلال تاکنون، این کشور تقریباً به‌طور مداوم شاهد جنگ‌های داخلی، کودتاهای نظامی و نارضایتی‌های اجتماعی بوده است. تضاد تاریخی میان شمال عرب‌زبان و جنوب آفریقایی‌تبار، تمرکز قدرت در پایتخت و حاشیه‌نشینی مناطق پیرامونی، همواره منبعی از تنش و واگرایی بوده‌اند. در چنین بستری، جنگ داخلی سوم سودان که از آوریل ۲۰۲۳ آغاز شد، نه‌تنها ادامه همان زنجیره بحران‌های ساختاری است، بلکه شاید خطرناک‌ترین و ویرانگرترین مرحله از حیات سیاسی این کشور محسوب شود.

درگیری کنونی میان نیروهای مسلح سودان به رهبری ژنرال عبدالفتاح البرهان و نیروهای پشتیبانی سریع به فرماندهی محمد حمدان دقلو (حمیدتی)، از ابتدا نزاعی برای کنترل قدرت سیاسی و اقتصادی بود اما به سرعت به جنگی تمام‌عیار با ابعاد قومی، مذهبی و منطقه‌ای تبدیل شد. در دو سال گذشته، بخش‌های گسترده‌ای از سودان، از خارطوم تا دارفور و کردفان و شرق کشور، صحنه درگیری، بمباران و فروپاشی نظم اجتماعی بوده‌اند. هیچ‌یک از دو طرف قادر به کنترل کامل کشور نیستند و نتیجه آن فروپاشی ساختار دولت، گسترش خشونت‌های قومی، فروپاشی خدمات عمومی و بحران انسانی کم‌سابقه است. کمبود مواد غذایی، دارو، آب آشامیدنی و انرژی، در کنار گرسنگی و استفاده از محاصره به‌عنوان سلاح جنگی، میلیون‌ها سودانی را در آستانه قحطی قرار داده است.

تصاویر ماهواره‌ای دانشگاه ییل در اکتبر ۲۰۲۵ نشان می‌دهد که نیروهای پشتیبانی سریع در شهر الفاشر، با حملات هدفمند به غیرنظامیان، ده‌ها گور جمعی ایجاد کرده‌اند. حمله به کاروان‌های غیرنظامی و بمباران مناطق شهری، صدها کشته بر جا گذاشته و شهرها را به ویرانه تبدیل کرده است.

هم‌زمان نیروهای مسلح سودان در مارس ۲۰۲۵ توانستند کنترل خارطوم را بازپس گیرند، اما این پیروزی تاکتیکی با تشدید خشونت‌های قومی همراه بود. در حال حاضر ارتش سودان کنترل پایتخت و شرق کشور را در اختیار دارد، در حالی که نیروهای پشتیبانی سریع بر بیشتر مناطق غربی، به‌ویژه دارفور، تسلط دارند. نتیجه این وضعیت، آوارگی بیش از ده میلیون نفر در داخل و پناهندگی بیش از سه میلیون نفر به کشورهای همسایه است. سازمان ملل متحد اعلام کرده که بیش از سی میلیون سودانی به کمک‌های بشردوستانه نیاز دارند؛ یعنی بیش از نیمی از جمعیت کشور.

درگیری کنونی از مرزهای داخلی سودان فراتر رفته و به جنگی نیابتی با ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شده است. امارات، اتیوپی، اریتره، چاد، ژنرال خلیفه حفتر در لیبی و اسرائیل از نیروهای پشتیبانی سریع حمایت می‌کنند، در حالی که مصر، عربستان سعودی، ترکیه، قطر و روسیه در کنار ارتش سودان ایستاده‌اند. در میان بازیگران خارجی، نقش امارات متحده عربی بیش از دیگران مورد توجه است. براساس گزارش‌های غربی و عربی، ابوظبی با ارسال سلاح، تأمین مالی و حمایت لجستیکی از نیروهای پشتیبانی سریع از طریق خاک چاد، به دنبال تثبیت نفوذ خود در سودان است. هدف اصلی امارات کنترل بر معادن طلای دارفور است که به منبع حیاتی اقتصاد جنگ برای نیروهای پشتیبانی سریع تبدیل شده‌اند. از سوی دیگر، سودان جایگاهی راهبردی در مسیر دریای سرخ دارد و کنترل آن به امارات امکان می‌دهد بر مسیرهای تجاری و نظامی این منطقه اثرگذار باشد و در برابر رقبای خود موازنه‌ای جدید بسازد. در سوی مقابل، مصر از ابتدای درگیری‌ها از ارتش سودان حمایت کرده است. قاهره، سودان را بخشی از عمق راهبردی خود می‌داند و بی‌ثباتی در آن را تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی می‌بیند. سقوط الفاشر و گسترش نفوذ حمیدتی، نگرانی‌های قاهره را تشدید کرده است، زیرا سودان تجزیه‌شده می‌تواند به مأمن گروه‌های مسلح و مهاجران غیرقانونی بدل شود و مرزهای جنوبی مصر را ناامن سازد. در عین حال، مصر با بحران اقتصادی و فشار جمعیتی داخلی مواجه است و توان مقابله هم‌زمان با موج آوارگان سودانی را ندارد.

این رقابت‌های بیرونی نه تنها به تداوم جنگ انجامیده بلکه تحریم‌های تسلیحاتی سازمان ملل را عملاً بی‌اثر کرده است. در چنین شرایطی، هر دو طرف جنگ با منطق «همه یا هیچ» می‌جنگند و هیچ‌کدام حاضر به سازش نیستند. ارتش سودان خود را نگهبان تمامیت کشور و نهادهای آن می‌داند، در حالی که نیروهای پشتیبانی سریع ادعا می‌کنند علیه تمرکزگرایی تاریخی و تبعیض ساختاری می‌جنگند که مناطق حاشیه‌ای را به حاشیه رانده است.

تلاش‌های بین‌المللی برای برقراری آتش‌بس تاکنون بی‌نتیجه مانده است. از اعلامیه جده در مه ۲۰۲۳ تا نقشه‌راه‌های اتحادیه آفریقا و ابتکارات منطقه‌ای، هیچ‌کدام نتوانسته‌اند حتی آتش‌بس پایداری برقرار کنند. طرح چهارجانبه آمریکا، مصر، عربستان و امارات در سپتامبر ۲۰۲۵ نیز نادیده گرفته شد. رمطان لعمامره، فرستاده ویژه سازمان ملل، بارها هشدار داده که بدون توقف ارسال سلاح و آغاز گفت‌وگوی واقعی میان طرف‌های سودانی، صلح در دسترس نخواهد بود. بحران کنونی نه صرفاً رقابت میان دو ژنرال، بلکه انعکاس عمیق بحران هویت و ساختار قدرت در سودان است؛ بحرانی میان مرکزی که خود را مالک کشور می‌داند و پیرامونی که دهه‌ها طرد و نادیده گرفته شده است.

با سقوط الفاشر به دست نیروهای پشتیبانی سریع، مرحله تازه‌ای از جنگ آغاز شده است. الفاشر آخرین دژ ارتش در دارفور بود و تصرف آن توسط نیروهای حمیدتی نه‌تنها دست برتر نظامی برای شورشیان ایجاد کرد، بلکه خطر تجزیه عملی سودان را دوچندان ساخت. اکنون نیروهای پشتیبانی سریع کنترل کامل دارفور را در دست دارند و گزارش‌ها از قتل‌های خانه‌به‌خانه، خشونت و گرسنگی عمدی حکایت دارند. حمیدتی در فوریه ۲۰۲۵ از تأسیس دولت موقت در مناطق تحت کنترل خود خبر داد و این امر نگرانی‌ها درباره شکل‌گیری سودان جدید را افزایش داد. با این حال، به نظر می‌رسد که نه حمیدتی و نه البرهان هنوز از ایده تجزیه رسمی سودان حمایت نمی‌کنند، زیرا هر دو امیدوارند بتوانند با پیروزی نظامی بر کل کشور مسلط شوند.

اما شرایط میدانی در سودان به گونه‌ای است که به الگوی لیبیایی نزدیک می‌شود: دو حکومت رقیب، چندین مرکز قدرت محلی، فروپاشی نهادهای ملی و تبدیل مناطق مختلف به حوزه نفوذ بازیگران خارجی. شرق سودان نشانه‌هایی از تمایل به خودمختاری بروز داده و در غرب، دارفور عملاً خارج از کنترل دولت مرکزی است. ارتش در شمال و شرق سنگر گرفته و نیروهای پشتیبانی سریع، مناطق مرکزی و غربی را در اختیار دارد. چنین وضعیتی خطر فروپاشی نهایی سودان را افزایش داده است.

در چنین شرایطی، آینده سودان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. چشم‌انداز نظامی نشان می‌دهد که هیچ‌یک از طرفین قادر به پیروزی قاطع نیستند، در حالی که روند سیاسی نیز به بن‌بست رسیده است. جامعه جهانی از جمله سازمان ملل و اتحادیه آفریقا تاکنون نتوانسته‌اند سازوکاری مؤثر برای توقف جنگ ایجاد کنند. صلح واقعی در سودان تنها زمانی ممکن است که گفت‌وگویی فراگیر میان تمام نیروهای سیاسی، نظامی و مدنی این کشور شکل گیرد و حمایت تسلیحاتی خارجی متوقف شود. به تعبیر سارا دی‌سیمون، استاد دانشگاه تورنتو، صلح در سودان زمانی تحقق می‌یابد که رهبران مدنی و فعالان صلح، که اکنون در حصر و تبعیدند، بتوانند به صحنه سیاسی بازگردند و انحصار قدرت نظامیان پایان یابد.

تداوم این جنگ نه‌تنها سودان را به مرز فروپاشی می‌کشاند، بلکه پیامدهای امنیتی آن می‌تواند سراسر شاخ آفریقا را بی‌ثبات کند. تحلیلگران منطقه‌ای هشدار داده‌اند که اگر سودان به سوی تجزیه پیش برود، احتمال بروز درگیری‌های جدید میان اتیوپی و اریتره، احیای مطالبات جدایی‌طلبانه در سومالی‌لند و تیگرای و گسترش ناامنی در دریای سرخ بسیار زیاد خواهد بود. در نتیجه، بحران سودان صرفاً یک جنگ داخلی نیست، بلکه بازتاب رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و آزمونی برای آینده نظم جدید در شرق آفریقاست.

سودان امروز در دوراهی سرنوشت‌سازی قرار دارد: یا با گفت‌وگوی ملی، عدالت انتقالی و ایجاد دولتی مدنی از فروپاشی نجات می‌یابد، یا در مسیر تجزیه‌ای تدریجی پیش می‌رود که نه تنها نقشه سیاسی آفریقا را تغییر خواهد داد، بلکه میلیون‌ها نفر دیگر را در گرداب فقر، جنگ و آوارگی فرو خواهد برد. آینده سودان، آینده شاخ آفریقا و شاید ثبات کل قاره را رقم خواهد زد.

در نهایت، باید گفت که سودان امروز نه‌تنها قربانی تضادهای درونی خود، بلکه صحنه‌ای از نبرد خاموش شرق و غرب است؛ جایی که سرنوشت میلیون‌ها انسان به مهره‌ای در بازی بزرگ ژئوپلیتیک بدل شده است. بحران کنونی بازتابی از رقابت قدرت‌های جهانی برای نفوذ در آفریقاست؛ جایی که ایالات متحده در پی مهار نفوذ روسیه و چین است و هر سه قدرت، سودان را نه صرفاً میدان جنگ داخلی، بلکه عرصه‌ای برای آزمودن نظم جهانی آینده می‌دانند.

*مسئولیت صحت و سقم مقاله فوق به عهده نویسنده است و انتشار آن­ به معنی تأیید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نمی باشد.