سر بیکلاه ترکیه در بمباران سوریه توسط متحدین امریکا
علی سعادت
پژوهشگر مسائل ترکیه و مدیر گروه ترکیه شناسی دانشنامه اسلام معاصر
دیپلماسی فعال ترکیه در تحولات سوریه در یکی دو سال اخیر سرعت و شتاب قابل توجهی داشته؛ بهطوریکه در چند ماه اخیر این کشور را به بازیگری فراجناحی در سوریه تبدیل کرده است. حضور ترکیه در نشستهای مشترک و متعدد با ایران و روسیه در «آستانه»، «سوچی» و «آنکارا» و توافقات بیشمار در مورد مسائل منطقهای، هم آن را در بلوک شرق جای میدهد و هم رایزنیهای اردوغان و تیم دیپلماسیاش برای براندازی حکومت بشار اسد، این کشور را همچنان در آمریکا و اروپا بهعنوان حلقهای از زنجیر ناتو حفظ کرده است.
نکته مهم این دیپلماسی عملگرا، در سود و زیانی است که ترکیه از این اتحادها برای خود تعریف و تفسیر کرده است. در دو ماه گذشته حضور میدانی در سوریه و اشغال بخشهایی از خاک سوریه (عفرین) به بهانه مبارزه با تروریسم، دست این دیپلماسی را برای چانهزنی با هر دو بلوک باز کرده است. این در حالی است که در میان خندههای دیپلماتیک دو هفته پیش در آنکارا (نشست سهجانبه ایران- ترکیه و روسیه در دهه اول فروردین 97) خردهای به اشغالگری ترکیه در عفرین گرفته نشد و متحدین شرقی از این اشغالگری حرفی جدی به میان نیاوردند تا ترکیه با عزمی راسختر به سمت مذاکره با شرکای غربیاش برود و به این نتیجه برسد که طرف غربی در براندازی اسد بیشتر و عملگرایانهتر در مسیر اهداف اردوغان است. اردوغانی که همین چند سال پیش به صراحت اعلام کرده بود که از هر تلاشی برای سرنگونی دولت دمشق دریغ نخواهد کرد.
دلارهای عربی و رفت آمدهای ولیعهد عربستان به اروپا و امریکا زودتر از آن زمان که فکرش میشد، زمینه یک حمله متحدانه به سوریه را فراهم کرد. علیرغم اختلاف بین عربستان و ترکیه در مسائل منطقهای و به ویژه تقابل اخوانیسم و وهابیسم از یک طرف و اختلافهای ترکیه و صهیونیستها در پی تحولات اخیر در مناطق اشغالی از طرف دیگر، ترکیه از حمله متحدان غربی عربستان و اسرائیل به سوریه حمایت کرد، به این امید که این بار آرزوی براندازی حکومت اسد با دلارهای عربی ممکن شود و آرزوی اخوانی سازی سوریه توسط اردوغان برآورد گردد.
البته این امر در شرایط فعلی که گروههای مورد حمایت ترکیه در سوریه در شرایط مساعدی قرار دارند دور از انتظار نیست، شاید این همان شبههای بود که گامهای متحدین غربی و عربستان را برای یک حمله تمام عیار سست کرد. سئوال این بود که آینده سوریه در صورت سقوط اسد چه خواهد بود؟
جوابهای متنوع و شبهناکی که برای جانشینی اسد وجود داشت کلید درک واقعی از شرایط فعلی سوریه و درنتیجه اقدام کم شدت غربیها در حمله 25 فروردین – 14 آوریل بود. ترکیه علیرغم حمایت در ساعات اولیه انتشار خبر حمله به مراکز نظامی سوریه، آن را ناکافی دانست و اعلام کرد که تغییرات جدی در سوریه فقط با سرنگونی دولت اسد میسر است.
در شرایطی که واکنش روسیه به بمباران مواضع نظامی سوریه از یک «رجز خوانی» فراتر نرفت، مجددا ثابت شد در طرف شرقی، ترکیه هم مانند ایران متحدی باثبات برای ایجاد «موازنه مؤثر» ندارد- که البته ترکیه و روسیه هر دو این ویژگی را دارند و ورقهای بازی، میزان و سطح همکاریهای آنها را تعیین میکند. به هرحال حمله سه ساعته متحدین غربی و عربستان به سوریه نشان داد که ارادهای مؤثر برای سرنگونی دولت اسد وجود ندارد و فعلاً «استراتژی افزایش هزینه به متحدین واقعی اسد» در دستور کار است بدین معنی که بهترین گزینه برای همه در شرایط فعلی «حکومت بشار اسد» است، حکومتی بی ثبات با دهها گروه مخالف داخلی، تدافعی و البته هزینه بر و پرخرج.
در این شرایط علیرغم همه «تهدیدهای پوشالی و اعلانی» فعلاً این حکومت هم برای آمریکا و غرب، هم برای اسرائیل و عربستان، هم برای دوستانش بهترین حکومت است. به جز ترکیه که هر جا خبری از «پایان اسد» به مشام میرسد، مهمان ناخوانده میشود تا «سفره اخوانی» پهن کند که البته این بار هم علیرغم عملگرایی و دیپلماسی فعال بدون نتیجه ماند، چرا که هنوز در حافظ عربستان و متحدانش هنوز سناریوی اخوانی ترکیه «مرسی در مصر» و «تحریم قطر» است.