بهگواه تاریخ، خشکسالی اقلیم ایران خصیصهای پایدار است که همواره گریبانگیر مردمان آن بوده است. احداث قنات، آبانبار، حفر چاه و… از کمیابی و مشقت زیاد ایرانیان در دستیابی به منابع آب حکایت میکند. با وجود این، اقلیم ایران تا سه دهۀ گذشته در تعادل نسبی قرار داشت؛ یعنی هم ریزشهای جوّی به مقدار مناسب بود و هم جمعیت ایران و میزان برداشت بهحدی بود که فشاری بر منابع آبی کشور وارد نمیکرد. اما از دو دهۀ گذشته، افزایش جمعیت، صنعتیشدن و گسترش بیرویۀ سطح زمینهای زیر کشت کشاورزی و همچنین کاهش ریزشهای جوّی سبب عدم تعادل و در نتیجه، کاهش نگرانکنندۀ منابع آبهای زیرزمینی و روزمینی ایران شده است. موازی با بحران، راهکارها و راهبردهایی برای غلبه بر این شرایط در دستورکار قرار گرفته است. یکی از راهکارها سدسازی بوده است. سدها از سازههای آبی مهم هستند که بهمنظور مهار آبهای سطحی در هر کشور با اهداف کلان گوناگونی همچون بهرهبرداری از آب شرب، تولید انرژی، کشاورزی، صنعت و اهداف جانبی نظیر شیلات و گردشگری، روی رودخانهها ساخته میشوند. بهتعبیر روشنتر، پروژههای سدسازی همواره یکی از راهحلهای تأمین آب برای اهداف کشاورزی، انرژی و آب شرب بودهاند؛ اما شواهد میدانی، نظر غالب کارشناسان و متخصصان و همچنین، گزارش کمیسیون جهانی سد نشان میدهد سدها گزینۀ مناسبی برای اهداف فوق برای ایران نبودهاند؛ اما باید دید چرا.
تجربه ناموفق سدسازی
باید گفت اقلیم ایران تا سه دهۀ گذشته در تعادل نسبی قرار داشت؛ یعنی هم ریزشهای جوّی به مقدار مناسب بود و هم جمعیت ایران و میزان برداشت بهحدی بود که فشاری بر منابع آبی کشور وارد نمیکرد. اما از دو دهۀ گذشته، افزایش جمعیت، صنعتیشدن و گسترش بیرویۀ سطح زمینهای زیر کشت کشاورزی و همچنین کاهش ریزشهای جوّی سبب عدم تعادل و در نتیجه، کاهش نگرانکنندۀ منابع آبهای زیرزمینی و روزمینی ایران شده است. اهرم ایران برای برقراری تعادل دوباره، سدسازی بود. در سه دهۀ اخیر، جمعیت ایران کمتر از دو برابر، اما تعداد سدها بیش از سی برابر، یعنی کاملاً غیرمنطقی، رشد داشته است. در ذهن بسیاری از افراد و حتی نمایندگان مجلس، سدسازی، بهاشتباه، شاخصی برای توسعه نقش بسته است. نمایندگان به پشتیبانی مردم، بدون توجه به مرزبندیهای طبیعی آب و صرفاً متکی بر مرزبندیهای سیاسی، تمام توان خود را برای اخذ مجوز سد به کار میگیرند که نتیجۀ این کمآگاهی، حل موقتی مشکلات و تشدید درازمدت مشکلات آب کشور است؛ چراکه منابع آب بهجای چرخش عمومی در حوضههای آبخیز، ایجاد پویایی محیط و تأمین نیاز محیط زیستی، در مکانی خاص تجمع پیدا میکند و زمینهساز مشکلات گوناگون میشود. سدسازی گستردۀ ایران نشأتگرفته از عدم آگاهی و نیز منفعتهای سیاسی و مالی کلان برای اقلیت بوده و کاملاً در تضاد با مفهوم توسعۀ پایدار است.
دراینباره این چند سؤال مطرح است:
- آیا دهههای اخیر، در سدسازی زیادهروی کردهایم؟ باید گفت بله. بهجای سدسازی و تأمین آب میبایست روی مدیریت مصرف و فرهنگسازی تمرکز میکردیم.
- آیا مطالعه روی این سدها بهدرستی انجام شده است؟ پاسخ این پرسش این است که خیر، بسیاری از سدهای ایران هدردهندۀ آب هستند. سرمایهگذاری ناکارآمد در سدسازیهای کشور بیداد میکند.
- سدسازی برای ایران توصیه میشود؟ در پاسخ باید گفت سدسازی ابزار است و در مواردی که مطالعات بهدرستی و بهدور از گیرودارهای سیاسی انجام شود، میتواند ابزار برای مدیریت منابع آب باشد؛ درست همانند گذشتگانمان که از ابزارها برای مدیریت آب استفاده میکردند.
- آیا سدسازی و قرارگرفتن در فهرست کشورهای مطرح در زمینۀ سدسازی، مایۀ افتخار ملی است؟ روشن است که خیر. سدسازی گسترده در ایران، نابودی تدریجی این سرزمین را رقم زده است.
- آیا سدسازی برای مهار سیلاب در ایران لازم است؟ اگر آبخیزداری بهدرستی انجام شود، سیلخیزی حوضههای آبخیز کاهش مییابد؛ لذا برای مهار سیلاب در درازمدت باید علم آبخیزداری مورد توجه باشد، نه سدسازی.
پاسخ به پرسشهای زیر میتواند به درک بهتر مدیریت منابع آب کمک کند.
- هیئتهای دولت در ادوار مختلف به فکر حفاظت منابع آب و خاک ایران بودهاند یا در تلاش برای خودنمایی دولتشان؟
- چه کسانی و با چه اهدافی مجوز ساخت 1300 سد را صادر کردهاند؟
- در جامعۀ کنونی که انسان برای حقش با چالشهای گوناگون روبهروست، حقابۀ محیطزیست و حیوانات عادلانه تأمین میشود؟
- آیا تصمیمگیرندگان ما میپذیرند که اشتباه تصمیم گرفتهاند یا همچنان در رسانهها به تشویق یکدیگر میپردازند؟
در مجموع، پاسخ به پرسشهای فوق حکایت از این موضوع مهم دارد که تجربۀ سدسازی در ایران ناموفق و همراه با ایرادات اساسی بوده است. البته ذکر این نکته بهمعنای انکار و نادیدهگرفتن مزایای ناشی از سدسازی نیست؛ اما آنچه در ارتباط با ایران مدنظر است، سدسازی بیرویه و بهدور از کارشناسی دقیق است و خلأ آن، سبب ایجاد چالشهای گستردۀ زیستمحیطی، اجتماعی و حتی امنیتی برای کشور شده است. پس، مشکل سدساختن نیست؛ بلکه سیاست اشتباه سدسازی است. تجربۀ ناموفق ابرپروژۀ سد گتوند شاهدی بر این مدعاست. این سد یکی از سدهای بزرگ ایران است که در نتیجۀ سیاستهای اشتباه، بزرگترین مشکلات زیستمحیطی را به بار آورده است. مشکل از آنجا شروع شد که در اطراف محل آبگیری سد، گنبدها و رگههای نمکی قرار داشت که پس از آبگیری سد به زیر آب رفته و سبب شدهاند آب در پاییندست این سد، بیش از حد شور شود. آب کارون در نتیجۀ این عمل شور شده است؛ اما موضوع مهم اثرات زیانبار آب شور سد برای زمینهای کشاورزی مناطق پاییندست است. وسعت این زمینها بیش از ۴۲۰ هزار هکتار است که محصولات متنوعی از قبیل گندم، ذرت و نیشکر در دل خود دارند. تداوم شورشدن آب سد گتوند و آبیاری با آب شور، تولید و عملکرد کشاورزی منطقه را در چند سال آینده نابود میکند و در کمتر از چند سال، زمینهای زراعی پاییندست سد گتوند شور و غیرقابلکشت میشوند.