روایتی از شکل گیری اصول سیاست خارجی ترکیه
باسکین اوران
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
در عرصه جهانی، همواره سقوط کمونیست در اروپا به عنوان یکی از سه تجربه بزرگ ترکیه پس از فروپاشی نظم جهانی در ۱۹۱۸ و پایان جنگ دوم جهانی در ۱۹۴۵ شناخته شده است. هر سه این حوادث نتایج عمیقی بر ترکیه گذاشت. اما اینها در سطوح دیگر همچنین چالشهایی را ایجاد کرد. پایان جنگ سرد در اروپا، موجب فوران پشت سر هم منازعات منطقهای، که غالب آنها به دلیل خلا سقوط اقتدار کمونیست بود، گردید. بحران بالکان، که در جنگ بوسنی تجلی یافت، جنگ قرهباغ، یا در خاورمیانه در قالب بحران عراق و کویت، باعث شد تا ترکیه خود را در میانهی جنگ های مستمر ببیند. هر بحران منطقهای، ترکیه را به سمت طیف وسیعی از سوالات دشوار سوق میداد. این امر همچنین دوره ای از تحولات عظیم برای این کشور به همراه داشته است، خواه از نظر توسعه ی شتابان اقتصادی یا پایان برخی اعمال نهادی. باسکین اوران در کتاب “سیاست خارجی ترکیه از 1919 تا 2006″، می نویسد: روندی که دولت کمالیستی ترکیه در نزدیکی به ایالات متحده پیش گرفت، نهایتا به گرایش مردم این کشور به اسلامگرایان و به قدرت رسیدن آنها منجر شد. در این یادداشت ترجمه ی بخشی از این کتاب که به روند تاریخی گرایش به اسلامگرایی در ترکیه اشاره شده، آورده شده است.
زمانی که عوامل داخلی به طور فزاینده ای بر روابط خارجی تأثیر می گذارد، واکاوی پیچیدگی های سیاست خارجی ترکیه نیاز به ارزیابی تفسیری از سه دوره متفاوت دارد. این سه دوره سال های میانه ی جنگ، مدت طولانی جنگ سرد و دوره پس از جنگ سرد را شامل می شود. دو روایت نیز برای تحلیل نیاز است. یکی روایت کمالیستی است، که بر قدرت سیاسی در طول هفت دهه حضور مستقل جمهوری ترکیه حاکم بود و دیگری روایت اسلامی (سنی)، که خط مشی سیاست ترکیه را از زمان تقریباً هزاره اول مشخص کرده و برخی پیشبینی می کنند برای دورهای قابل مقایسه با روایت کمالیستی مسلط باشد. در بیشتر تاریخ جمهوری ترکیه، سیاست داخلی و خارجی تحت کنترل یک ایدئولوژی سیاسی کمالیستی قرار داشته است. هنگامی که ناسیونالیست های ترکیه در پایان جنگ جهانی اول قدرت را به دست گرفتند، به دو گزینه بالقوه روی آوردند: چشم انداز انبساط طلب تحت پرچم پان ترکیسم و دیگری آنچه که آنها به عنوان یک نظام با الهام از اسلام در نظر داشتند، چیزی شبیه به امپراتوری تازه فروپاشیده عثمانی، اما احتمالاً با اصلاحاتی اساسی. در عوض، آنها راه سوم را برگزیدند: ترکیه باید براساس یک هویت ملی ترکی و ارزشهای سکولار (یا مناسب تر لائیست، یا سکولار فرانسه) ، به یک کشور-ملت با ثبات قومی تبدیل شود. این هنجارها در دهه های 1920 و 1930 در اروپا حاکم بود، هنگامی که آنها به عنوان بستر تمدن جهان تلقی می شدند، بر خلاف آنچه عقب ماندگی دینی تلقی می شد. علاوه بر این، نگاه به این هنجارها مثبت و گاها بدخواهانه بود. در حالی که نخبگان سکولار ترکیه طبق استانداردهای دهه 1930 نسبتاً لیبرال بودند، حدود شش دهه بعد به سرعت پیشرفت کردند. آنها در اشغال همان فضای فلسفی باقی ماندند و به طور گسترده ای در داخل اروپا به عنوان “آناکرونیسم” در نظر گرفته شدند.
بین سالهای 1923تا مرگ آتاتورک در سال 1938، کمالیسم عمدتاً خود رای بود و در قالب حکومت تک حزبی و اقتدارگرای مسلط ظاهر شده بود. این دوره با بدبینی گسترده ای از جانب آنکارا همراه است که “قدرت های سایکس-پیکو” به دنبال تخریب دولت ترکیه هستند. با این ادراک خطرناک، هدف قاطع یا سیاست خارجی ترکیه تثبیت روابط خارجی به منظور خرید زمان لازم برای تحکیم توسعه دولت در داخل بود، و از این رو حفظ تمامیت دولت بیانگر اهداف ناب این کشور در این سالهاست. در راستای این هدف، در مرحله اول یک پیمان ده ساله عدم تجاوز با مسکو در دسامبر سال 1925 امضا شد که از طریق آن، اتحاد جماهیر شوروی و آنکارا به دنبال اهداف استراتژیک بودند. این توافق نامه با گذشت ده سال از زمان انعقاد آن، مجددا تمدید شد. دوم پیمان بالکان بود که در فوریه 1934 توسط یونان، رومانی، ترکیه و یوگسلاوی در آتن به امضا رسید. این پیمان که پس از گذشت 5 ماه از عقد پیمان منع خشونت یونان و ترکیه منعقد میشد، عمدتا به سایه ی درگیری و آوارگی مرزنشینان، که از زمان جنگ جهانی اول گسترش یافته بود پایان میداد. توافق نامه دیگر که با عنوان معاهده سعدآباد شناخته می شد؛ در ژوئیه 1937 توسط افغانستان، ایران، عراق و ترکیه در تهران منعقد شد. اگرچه این توافق ناگزیر از شروع جنگ بود و تحت تاثیر آن قرار گرفت. تا اواخر دهه 1930، ترکیه برای تأمین آینده امنیت خود جنگ و دیپلماسی را مستقر کرده بود. این ترکیبی از تجربیاتی بود که ترکیه به جنگ جهانی دوم تحمیل کرد. رهبر ترکیه از شکست عثمانی ها در جنگ جهانی اول به خوبی درس گرفته بود و بین وقوع جنگ جهانی دوم در سال 1939 و اعلامیه مشارکت خود در آنکارا بی طرف ماند و تا زمانی که نتیجه جنگ نهایی شد به این وضعیت ادامه داد.
بر خلاف بیطرفی محتاطانه خود در طی سال های طولانی جنگ داخلی، ترکیه پس از پایان جنگ جهانی دوم سریعاً وارد عمل شد. این امر در درجه اول ناشی از وضعیت تهدیدآمیز اتحاد جماهیر شوروی استالین بود که به نظر میرسید در اندیشه ی تصرف بخش هایی از سرزمین ترکیه در شرق این کشور و تجدید نظر در توافقنامه دسترسی حمل و نقل به دریای سیاه بود. اگرچه این تهدید پیشتر هم وجود داشت، اما آسیب پذیری ترکیه در قالب تهدیدهای دهقانان و کارگران طبقه کارگر و نگاه نژادی دولت آتاتورک به ارامنه این امر را در آن دوره تشدید کرده بود. بنابراین ترکیه به سرعت با اردوگاه نوظهور اتحاد غرب همسو شد و اعتبارات غربی را دریافت کرد و در ادامه به شورای اروپا پیوست. این کشور کمک مارشال را از ایالات متحده پذیرفت و كمك های به دست آمده از طریق سیاست خارجی را در خدمت تحكیم سیاسی در داخل بكار برد. در سال 1952، ترکیه جایگاه خود در اتحاد غرب را محكم كرد و همراه با یونان، اولین بخش از سازمان پیمان آتلانتیك شمالی (ناتو) را تشکیل داد. درگیری استراتژیک ترکیه با ایالات متحده ثابت نبود. واشنگتن ظهور رقابت چندگانه را در چارچوب سیاسی دموکراتیک بین اواسط و اواخر دهه 1940 تشویق کرده بود. اگرچه هنوز مشخص نبود، اما این شرط بیرونی نشانگر فرسایش زود هنگام یک کمالیسم نخبه به نفع پوپولیسم اسلامی (سنی) ادامه یافت. در سال 1950 حزب آتاتورك، حزب جمهوری خواه خلق با پیروزی گسترده انتخاباتی احزاب دیگر از قدرت خارج شد. جانشین آن، حزب دموکرات، با ملاکان بزرگ و رهبران تاجر مسلک، در سنت کلی کمالیست واقع شده بودند. همراه با نظامیانی وفادار، چهره های ارشد بوروکراسی، روشنفکران مشهور و اعضای نخبگان سیاست خارجی، به ویژه وزارت امور خارجه، رهبران حزب دموکرات را از همان دایره اجتماعی باریک بیرون کشیدند که بر جنبش کمالیستی تسلط و رهبری می کرد. در هر صورت، حزب دموکرات از روابط نزدیکتری با ایالات متحده برخوردار بود زیرا کمکهای غیرنظامی و نظامی بیشتری به آنها داده می شد. گفتنی است استقرار موشک در خاک ترکیه به بهانهی بازدارندگی بخشی از این روابط حسنه بود. طی این دوره کلاسیک، ترکیه به عنوان یک کشور “جبهه جنوبی” بود که دارای تعدادی از پایگاههای نظامی و فعالیتهای آموزشی آن و ایجاد پایگاههای مشترک ناتو (به معنای ایالات متحده) به ویژه برجسته ترین آن یعنی پایگاه اینجرلیک در شرق این کشور بود. سهم مستقیم ترکیه از اتحاد ناتو در قالب استقرار ارتش زمینی که عمدتاً در قالب یک کنسرسیوم و با ایالات متحده مشترک است قرار داشت. این دوره نقطه اوج روابط ترکیه و آمریکا بود.
اما حزب دموکرات خیلی پیش رفت. با توجه به روابط نافی خود با ایالات متحده در دهه 1950، این حزب تلاش کرد تا حضور غرب در خاورمیانه را ضروری جلوه دهد. مصداق بارزترین نمونه چنین عملی که بی پروا دنبال می شد با پیمان بغداد، توافقنامه ای دفاعی به رهبری انگلیس به منظور به حداکثر رساندن نفوذ باقیمانده انگلیس در منطقه بود. در تلاش برای گسترش این پیمان در جهان عرب، تقریباً هر آنچه که آنکارا انجام داد به تشنج تبدیل شد. آنکارا که ناسیونالیسم عرب مصر (تحت عنوان جمال عبدالناصر) را کمونیسم میخواند، کشور دوست اما آسیب پذیر اردن را تشویق کرد تا از موضع خود در عضویت در پیمان حمایت کند، این کشور همچنین ناخواسته به تحرکات مربوط به تغییر رژیم در عراق کمک کرد و حتی در سال 1958 به حمله به سوریه نزدیک شد. در همین حال ، افکار عمومی ترکیه، به دلیل فعالیت سیاسی خارجی خود به ویژه در خاورمیانه به وحشت می افتد. این امر به دلیل خاطرات تلخ ترکیه از جنگ جهانی اول و بیشتر حول عنوان استانهای عربی امپراتوری عثمانی شکل می گرفت و تحت الشعاع ” نبرد شن ها” در یمن قرار داشت. این موضوع از این پس به طیف وسیعی از روابط خارجی ترکیه اطلاق شد که محتاطانه و آزمایشی بودند، به ویژه در کاربرد آنها در سرزمین های عرب. در واقع تا زمان بحران سوریه در سال 2011 و به بعد ، بیشترین اشتباهات در سیاست خارجی ترکیه به طور کلی با یادی از پیمان بغداد همراه بوده اند. از نگاه ایالات متحده پس از گذشت یک دهه از قدرت، رهبری حزب دموکرات، چه در داخل و هم در خارج از کشور به طور فزاینده ای غیرقابل پیش بینی شناخته می شدند. کودتای طرفداران حزب خلق جمهوریخواه در ارتش، در ماه مه 1960 ارتدوکسی سیاسی را به ترکیه بازگرداند، اما نه قبل از آن که احزاب اصلی فکر مستقل تری کنند. در دهه 1960، آنکارا و واشنگتن نتوانستند اوج بلند روابط دو جانبه قبلی خود را بازیابی کنند. هنگامی که بحران موشکی کوبا در اکتبر سال 1962 آغاز شد، ایالات متحده مخفیانه موشک های ژوپیتر خود را در ترکیه در مقابل حذف موشک های شوروی در کوبا معامله کرد. وقتی بحران قبرس در سال 1963 به پایان رسید، رئیس جمهور جانسون، به ترکیه نسبت به اقدامات تحریک آمیز در انتخابات؛ هشدار داد. آنکارا همانطور که گفته شد به هشدار آمریکا توجه کرد، اما این امر تنها به تعویق یازده ساله تنش ترکیه و قبرس منجر شد و نه یک عقبگرد مطلق. از زمان حمله ژوئیه 1974، مسئله قبرس همچنان مهم ترین مشاجره برجسته در سیاست خارجی ترکیه است.
در طول دهه 1970، که برای ترکیه به لحاظ اقتصادی سال هایی فاجعه بار و ناگوار بود، روایتی اسلامیستی، با پیامدهای سیاسی روزافزون ظهور کرد. البته می توان گفت این روایت ها هرگز به کلی از بین نرفته بود. گرچه شبکه های مذهبی، در دهه 1920 توسط آتاتورک سرکوب شدند، اما در واقع آنها فقط به زیر زمین ها عقب نشینی کرده بودند. گروه های اسلامگرا همچنان در قالب شبکه های فراملی قدرتمندی باقی مانده بودند که بیشتر از همه بر روابط تجاری تاثیر می گذاشتند. این روابط، که اغلب به مرزها متصل بودند، به یاری ترکیه پس از پایان جنگ جهانی دوم آمدند. در دهه 1970 به بعد (از سلیمان دمیرل و اوزل و نجمالدین اربکان گرفته تا عبدالله گولن و رجب طیب اردوغان) به سختی چهره راست سیاسی برجسته ای در ترکیه دیده شده که طرفدار یک گروه دینی نبوده باشد. در واقع اولین مرحله از رشد جریانات اسلامگرای ترکیه همگام با تقویت انقلابهای دموکراتیک در قرن بیستم پیدا شد و حزب جمهوریخواه خلق (بهعنوان تنها حزبی که گفتمان مصطفی کمال آتاتورک را نمایندگی میکرد) جایگاه انحصاری خود را در هرم قدرت سیاسی ترکیه از دست داد. پسازاین برهه تاریخی، تمام احزاب ناچار شدند تا برای رسیدن به رأس هرم قدرت سیاسی در ترکیه به رقابت با احزاب دیگر بپردازند و به همین دلیل شعارهای اصیل اسلامی به عاملی برای جلب آراء و کسب محبوبیت حزبی تبدیل شد. در نتیجه حزب دموکرات که برای ایدئولوژی کمالیسم ارزش کمتری قائل بود، توانست آراء بیشتری در برابر سایر احزاب کسب نماید. در نتیجه فعالیت این حزب اسلام دوباره در جامعه مشروعیت یافت. میتوان 1970 را سال آغاز روایت اسلامی در سیاست خارجی ترکیه دانست. در آن سال نجم الدین اربکان پایه گذار نخستین جریان اسلامگرای فراگیر در ترکیه مدرن بود، جریانی که ترکیه را پس از هشتاد سال به دولتی رساند که به چالش با بنیان های این جمهوری برخاست، فصلی تازه در تاریخ معاصر این کشور رقم زد و به الگو و الهام بخشی برای جریان های اسلامگرای خارج از مرزهای این کشور بدل شد.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاماً به معنی تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاههای موسسه نیست.