رقابت چین و روسیه در زمین خاورمیانه

رقابت چین و روسیه در زمین خاورمیانه

(سیدحامد حسینی، دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل)

مقدمه

از منظر سیستمی و به‌سبب تغییر و تحول در دینامیک‌های قدرت، احیای دوبارۀ رقابت قدرت‌های بزرگ در مناطق نفوذ یکدیگر را شاهدیم. بدین اعتبار، خاورمیانه نیز در حال تبدیل‌شدن به منطقه‌ای مهم در رقابت بین ایالات‌متحده، روسیه و چین است. با توجه به منافع روبه‌رشد چین در خاورمیانه و نیز منافع گستردۀ روسیه، این منطقه به‌زودی می‌تواند بخشی از رقابت جدی قدرت‌های بزرگ شود. درحالی‌که مدت‌ها پیش، ایالات‌متحده و روسیه بر سر سلطه در خاورمیانه وارد این رقابت شدند، چین بازیگر نسبتاً جدیدی است. از طرفی در گذشته، پکن فقط بر مسائل اقتصادی مربوط به خاورمیانه متمرکز بود؛ اما امروز به گونۀ دیگری به این منطقه نگاه می‌کند و هدف آن، افزایش مشارکت و حضور سیاسی و نظامی است. روشن است که روسیه و چین تمایل دارند نفوذ ایالات‌متحده در این منطقه را به حداقل برسانند؛ اما کاملاً مشخص نیست که الگوی درگیری این دو قدرت بزرگ چگونه بر روابط دوجانبۀ آن‌ها تأثیر می‌گذارد. در این یادداشت، به الگوی رقابت این دو قدرت و تأثیر آن بر روابط آن‌ها خواهیم پرداخت.

چین و روسیه در عرصۀرقابت

با وجود روابط نزدیک پکن و مسکو در یک دهۀ گذشته، این احتمال وجود دارد که اگر این دو بازیگر نتوانند به توافقی برسند که مرزهای مداخله را تعیین کند، با توجه به منافع آن‌ها در منطقه، اصطکاکی واقعی و چه‌بسا نبرد قدرت رخ می‌دهد. یادآوری این نکته لازم است که روسیه به حضور ایالات‌متحده در منطقه عادت کرده است؛ اما سیاست جدید چین در قبال خاورمیانه برای روس‌ها که به معامله با چینی‌ها در منطقۀ دیگری از جهان عادت دارند، جدید است. پس، چین به‌عنوان قدرت بزرگ نوظهور احتمالاً در زمینه‌های اقتصادی و سایر حوزه‌ها تأثیر بیشتری خواهد گذاشت؛ به‌ویژه اگر ایالات‌متحده موضع مداخله‌گرانۀ کمتری اتخاذ کند. این واقعیت اکنون برجسته شده است که روسیه حضور خود را در منطقه افزایش داده و به دلایل اقتصادی، سیاسی و نظامی در تلاش است نفوذ خود را در خاورمیانه حفظ کند. با توجه به‌ احتمال اینکه سیاست چرخش به آسیا در دولت جدید ایالات‌متحده باعث افزایش خلأ در خاورمیانه می‌شود، این اقدام درهای منطقه را به روی چین برای افزایش رقابت در خاورمیانه باز می‌کند. با توجه به اهمیت ابتکار «یک کمربند-یک راه» (BRI)، دو قدرت بزرگ روسیه و چین می‌توانند خود را در مبارزه برای سلطه در خاورمیانه پیدا کنند؛ البته این مبارزه‌ می‌تواند به روابط قوی آن‌ها نیز آسیب برساند.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چین و روسیه به‎دنبال مشارکت سازنده‌تر بودند که بعداً به همکاری استراتژیک تبدیل شد. در دیدار رئیس‌جمهور چین در سال 2013 از مسکو، ولادیمیر پوتین اظهار کرد که دو ملت در حال ایجاد رابطه‌ای خاص هستند و می‌توانند ضمن حمایت از یکدیگر در موضوعات مختلف جهانی، روابط نظامی و اقتصادی و سیاسی نزدیک داشته باشند. با وجود اشتراک‌های ایدئولوژی، هر دو کشور به دخالت غرب، سوءظن و به اِعمال کنترل بیشتر بر جوامع خود، تمایل شدید دارند. وخیم‌شدن روابط هر دو کشور با ایالات‌متحده در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، به‌ویژه در دو سال آخر، روابط بین مسکو و پکن را تقویت کرد. اگرچه چین و روسیه روابط خود را تقویت کرده‌اند، همکاری‌های نزدیک، موانع و محدودیت‌هایی نیز دارد. برای ‌مثال، تحلیلگران روسی به‌طوری فزاینده،‌ نگرانی‌ خود از جاه‌طلبی‌ها و نفوذ چین در آسیای میانه، منطقه‌ای که از لحاظ تاریخی در حوزۀ نفوذ روسیه است، مطرح کرده‌اند. رهبران روسیه نیز نگرانی‌های فزایندۀ خود از سرمایه‌گذاری چین در خاور دور روسیه با منابع غنی انرژی و جمعیت کم را ابراز کرده‌اند. خاورمیانه صحنۀ جدیدی برای اصطکاک بالقوه بین دو قدرت است. بررسی هریک از موقعیت‌های گذشته، برای یافتن امکان همکاری یا درگیری در این منطقه ضروری است.

از نظر تاریخی، خاورمیانه یا آسیای غربی در سیاست خارجی چین اهمیت متوسطی دارد؛ با این ‌حال، چین با صعود پرشتابش در عرصۀ جهانی به‌عنوان قدرتی بزرگ، موضع استراتژیک خود را تغییر داده و جاه‌طلبی‌های خود را به‌سمت غرب گسترش داده است. اکنون چین دارای منافع معنادار و استراتژیک در خاورمیانه است؛ به‌ویژه به این سبب که این منطقه شش منبع از ده منبع نفتی چین به‌عنوان منابع حیاتی برای رشد اقتصادی این کشور را در خود جای داده است. چین اشتهای بسیاری برای تولید نفت دارد و به این سبب که از تولید داخلی راضی نیست، اکنون نفت بیشتری از ایالات‌متحده وارد می‌کند. به همین ترتیب، در دهۀ گذشته، علاقۀ اصلی پکن در منطقه اطمینان حاصل کردن از جریان قابل‌اعتماد و آزاد نفت بوده است. ناتوانی در پیش‌بینی قدرت چین در منطقه، گزینه‌های چین را در مواجهه با رقبای جهانی مانند ایالات‌متحده و روسیه، از نظر دخالت مستقیم در خاورمیانه، محدود می‌کند. ازاین‌رو، چین همکاری‌های اقتصادی و پروژه‌های زیرساختی خود را ارتقا بخشیده است، از قدرت نرم مانند فیلم‌ها، نمایش‌های تلویزیونی، کتاب‌هایی با محتوای کاملاً طرف‌دار چین برای تأثیرگذاری بر فرهنگ عامه بهره برده و مهم‌تر از همه، مؤسسه‌های کنفوسیوس را که تأثیر زیادی بر جمعیت عرب دارد، توسعه داده است. افزون بر این، چین در حالی ‌که می‌کوشد روابط دوستانه‌ای حتی با کشورهای درگیر مانند اسرائیل و ایران داشته باشد، از دخالت در سیاست‌های داخلی کشورها اجتناب کرده است. هنگامی ‌که چین اهداف BRI را برای سرمایه‌گذاری صدها میلیارددلاری برای زیرساخت‌ها و نیز برای تجارت با آسیای میانه، آسیای جنوبی، آفریقا و اروپا را با توسعۀ زیرساخت‌های حمل‌ونقل زمینی تعیین کرد، خاورمیانه یکی از اجزای مهم این طرح بود. در گذشته، خاورمیانه به‌عنوان منطقۀ مهم تجاری و توقف ترانزیتی برای تجارت جهانی عمل می‌کرده است و این روند هنوز هم صادق است. منافع چین در منطقه نه‌تنها اطمینان از جریان مطمئن و قابل‌اعتماد نفت از منطقه، بلکه تضمین ثبات ژئوپلیتیک است تا چین بتواند پروژه‌های توسعۀ خود را هم در خشکی و هم در دریا ادامه دهد.

ولادیمیر پوتین از زمان بازگشت به ریاست‌جمهوری در سال 2012، رویکرد تهاجمی‌تری را برای موقعیت‌یافتن کشورش در صحنۀ بین‌المللی در پیش گرفته است. پوتین خاورمیانه را برای روسیه حیاتی می‌داند؛ زیرا چالش‌های امنیتی ناشی از منطقه بر حوزۀ نفوذ روسیه تأثیر می‌گذارد. روسیه در سپتامبر 2015 با اعزام نیروها به زمین سوریه برای جنگ با گروه‌های شبه‌نظامیِ مخالف حکومت بشار اسد، کارزار خود را در سوریه آغاز کرد. روسیه علیه این اهداف، حملات هوایی انجام داد و نیروهای عملیات ویژه و مشاوران نظامی روسیه نیز در سوریه مستقر شدند. قبل از مداخلۀ آشکار نظامی، درگیری روسیه در جنگ داخلی سوریه اساساً شامل تأمین سلاح و تجهیزات ارتش سوریه بود. این مداخله به روسیه این امکان را داد که به‌لطف استفاده از قدرت سخت و دیپلماسی اجبار، به‌عنوان بازیگری پیشرو در خاورمیانه ظاهر شود. مسکو به‌دنبال تقویت حضور خود در منطقه و استفاده از ژئوپلیتیک سوریه از طریق تأسیس پایگاه دریایی و حضور نیروی هوایی خود است تا بتواند تأثیر سیاسی بیشتری بر خاورمیانه و حوزۀ مدیترانه بگذارد. اکنون، مسکو در کل خاورمیانه در روش‌های مختلف تقویت متقابل درگیر شده است. درگیری روسیه محدود به مداخلۀ نظامی آن در سوریه نیست: روسیه با عربستان سعودی پیمان‌های انرژی بسته است، معاملات تسلیحاتی با مصر، ایران، ترکیه و قطر امضا کرده و همکاری قوی‌ای با امارات متحدۀ عربی برقرار کرده است. هم‌زمان، روسیه در پی ایجاد پایگاه‌های دریایی و هوایی در قبرس، مصر، لیبی، سودان و یمن است. به‌علاوه، روسیه مانند چین، با حضور نرم خود در خاورمیانه و از طریق مراکز علمی و فرهنگی روسیه (RCSC)، در اردن، لبنان، سوریه، مصر، مراکش، تونس و کرانۀ باختری از قدرت نرم استفاده می‌کند. بنابراین، حضور روسیه در خاورمیانه چندبعدی است و شامل جنبه‌های نظامی، دیپلماتیک، اطلاعاتی و اقتصادی است.

عرصه‌های چالش احتمالی

حضور دریایی

 ایجاد اولین پایگاه نظامی در خارج از کشور چین در جیبوتی و همچنین نظامی‌شدن احتمالی بندر گوادر پاکستان، به رشد حضور نظامی این کشور در نزدیکی نقاط مهم و استراتژیک مانند تنگۀ هرمز و باب‌المندب کمک می‌کند. چین همچنین با پانزده کشور خاورمیانه مشارکت رسمی دارد و بسیاری از این توافق‌نامه‌ها شامل همکاری دریایی است. این همکاری در مأموریت‌های ضدّ دزدی دریایی و امنیتی در دریای عرب و خلیج عدن است؛ در ‌حالی که روسیه قبلاً در این حوزه حضور مستقر و فعال داشته است. روسیه اخیراً در پایگاه دریایی طرطوس در دریای مدیترانه، توافق‌نامه‌ای با سودان برای ایجاد پایگاه دریایی در بندر سودان امضا کرد که این کار قدمی کوچک، اما قابل‌توجه بود و می‌تواند حضور نیروهای روسی در دریای سرخ را افزایش دهد. هم‌جواری جغرافیایی بین پایگاه‌های دریایی این دو کشور و هم‌پوشانی منافع آن‌ها در منطقۀ دریای سرخ می‌تواند به همکاری منجر شود، مانند مانورهای دریایی مشترک. ممکن هم هست این حضور هم‌زمان به تقابل منجر شود.

فروش اسلحه

درگیری‌های جاری در سوریه و یمن و لیبی، وضعیت امنیتی شکننده و تهدید رویارویی نظامی میان بازیگران دولتی و غیردولتی، تقاضای اسلحه را افزایش داده است. چین از سیاست مستقیم فروش اسلحه در راستای منافع اقتصادی بهره می‌برد که اغلب با کمک‌های غیرنظامی تکمیل می‌شود. هزینه‌های نظامی چین و تولید تسلیحات افزایش یافته است و این ممکن است صادرات چین به منطقه را افزایش دهد. چشم‌انداز دولت چین دربارۀ صادرات اسلحه از علاقۀ این کشور به حفظ رابطۀ استراتژیک با کشورهای خاورمیانه به‌منظور اطمینان از چشم‌اندازهای تجاری و انرژی ناشی می‌شود. در همین راستا، چین برای اهداف نظامی و جاسوسی بر سلاح‌های کوچکی مانند هواپیماهای بدون سرنشین تمرکز دارد؛ در حالی ‌که روسیه برای تقویت اقتصاد و نفوذ نظامی خود در خاورمیانه، بر فروش تسلیحات سنگین به خاورمیانه تمرکز می‌کند. مسکو برای افزایش وابستگی خریدار، به تقویت روابط دیپلماتیک و سایر روابط با کشورهایی می‌پردازد که تجهیزات نظامی روسیه را خریداری می‌کنند. روسیه تقریباً هیچ محدودیتی ندارد و مایل است توانایی‌های پیشرفتۀ نظامی خود، از هواپیمای جنگنده گرفته تا موشک و سلاح تاکتیکی را تقریباً به هریک از کشورهای خاورمیانه، از جمله سوریه، مصر، ایران، ترکیه و امارات بفروشد. افزایش تسلیحات چینی ممکن است پکن را به‌دلیل تشدید و رقابت در بازار تسلیحات خاورمیانه با مسکو درگیر کند.

توانایی‌های هسته‌ای، صادرات فناوری هسته‌ای و گسترش آن، در اولویت سیاست خارجی هر دو کشور است؛ زیرا دو کشور به‌دنبال تأمین نفوذ ژئوپلیتیک در درازمدت هستند. روسیه اکنون به وال‌مارت[1] هسته‌ای خاورمیانه تبدیل شده است؛ به‌ویژه روس‌اتم،[2] شرکت اتمی تأسیس‌شده توسط ولادیمیر پوتین که در سال‌های اخیر، فعالیت خود در خاورمیانه را افزایش داده و راکتورهایی در ایران، مصر، اردن و ترکیه تأسیس کرده است. علاوه بر این، این شرکت با پشتیبانی از برنامه‌های امارات و عربستان سعودی برای افزایش ظرفیت انرژی هسته‌ای، یک دفتر منطقه‌ای در دبی افتتاح کرده است. فناوری هسته‌ای روسیه برای بسیاری از کشورهای خاورمیانه ایدئال است؛ زیرا ارزان و سریع تحویل داده می‌شود. برخلاف ایالات‌متحده و سایر شرکای غربی، روسیه شرایط خاصی برای منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای قائل نمی‌شود. در سال 2018 دولت چین پیش‌نویس قانون انرژی اتمی خود را منتشر کرد که به‌موجب آن، صنعت گستردۀ هسته‌ای برای تأمین بخشی از بازار صادرات هسته‌ای جهان، از جمله در خاورمیانه به کار گرفته می‌شود. چین و عربستان سعودی در ساخت تأسیساتی برای استخراج کیک زرد اورانیوم از سنگ اورانیوم همکاری کرده‌اند. این مرکز با کمک دو شرکت چینی در شمال غربی عربستان در حال ساخت است. رقابت در بازار هسته‌ای نیز می‌تواند دو قدرت بزرگ چین و روسیه را در صورت اصطکاک منافع در خاورمیانه به‎سمت تعارض پیش ببرد.

جمع‌بندی

در سطح سیستم بین‌الملل، تغییرات ژئواستراتژیکی‌ای در حال وقوع است که روسیه، ایالات‌متحده و چین در حال رقابت بر سر دستاورهای این تغییرات و بهره‌مندی از آن‌ها هستند. این وضعیت گذار، به‌عنوان پی‌ریزی نظم جدیدی برای تفسیر محرک‌ها در روابط بین‌الملل امروز، منعکس‌کنندۀ کیفیت همکاری و رقابت‌ها در سطح مناطق نفوذ نیز هست. در واقع، قدرت‌های بزرگ فضای ژئوپلیتیکی جدیدی به وجود آورده‌اند. در این الگو، مجموعه‌ای از عوامل فشار و کشش وجود دارد که به ایجاد روابط در قلمروهای نظامی، سیاسی و اقتصادی منتهی می‌شود؛ اما اینکه آیا ماهیت این روابط و حوزه‌های آن رقابت‌آمیز است یا همکاری‌جویانه، به منافع این قدرت‌ها بستگی دارد. اکنون محورهای امنیت بین‌الملل ارائه‌شده توسط روسیه و چین و ایالات‌متحده، ساختار ژئوپلیتیکی تولید تعارض است و تنش‌های افزایش‌یافته را به‌مثابۀ عرصه‌ای برای رقابت در نظر می‌گیرد که بیشتر در مناطق حاشیه‌ای این قدرت‌ها شکل گرفته است.

در مجموع باید گفت خاورمیانه منطقه‌ای بااهمیت برای هر دو بازیگر است و هر دو کشور در خاورمیانه بر مسیری رقابت‌آمیز گام برمی‌دارند. در وضعیت فعلی، منافع روسیه و چین در خاورمیانه مشترک است: اینکه در درجۀ اول، قدرت و حضور ایالات‌متحده در منطقه محدود شود و در مرتبۀ بعدی، با برقراری روابط دوستانه و روبه‌پیشرفت با تمام بازیگران منطقه، از درگیری‌های جدی بین قدرت‌های اصلی و مؤثر منطقه‌ای جلوگیری شود. اما این تمام ماجرا نیست: مسکو در امتداد روند بازسازی خود به‌عنوان قدرتی بزرگ، مدت زیادی است که در خاورمیانه است و از مدت‌ها پیش در تحولات و چالش‌های آن درگیر بوده است؛ اما حضور و اقدامات پکن در خاورمیانه نسبتاً جدید است و به‌احتمال بسیار زیاد گسترش می‌یابد. با توجه به ابتکار یک کمربند-یک‌راه و سایر پروژه‌های بزرگ اقتصادی و نظامی، موقعیت چین در صحنۀ جهانی به‌طورکلی و حضور آن در منطقۀ خاورمیانه به‌طور خاص، در حال گسترش است که با توجه به حضور تاریخی روسیه در منطقه، احتمالاً به تضاد منافع و چالش‌های استراتژیک منجر خواهد شد.

تاریخ به ما آموخته است که قدرت‌های بزرگ به‌طور مستمر در بسیاری از فضاهای زیرسیستم منطقه‌ای با یکدیگر به رقابت پرداخته‌اند. چین و روسیه نیز از این قاعده جدا نیستند و به روش‌های مختلفی، اهداف خود را در گسترۀ خاورمیانه تحقق می‌بخشند. هر دو بازیگر از فرصت‌ها برای افزایش نفوذ خود در سراسر خاورمیانه استفاده می‌کنند؛ به‌خصوص اگر اقدامات اشتباه ایالات‌متحده آن‌ها را به انجام چنین کاری قادر سازد و خود این بازیگران نیز با ابتکارعمل‌هایی که دارای بازده مثبت هستند، این مسیر را هموار کنند. در بازه کوتاه‌مدت و میان‌مدت، چین بیشتر به‌سمت مبادلات اقتصادی، مالی و سرمایه‌گذاری متمایل است؛ در حالی ‌که روسیه به‌سمت بازاریابی امنیت و فروش تسلیحات و ارائۀ فناوری انرژی هسته‌ای غیرنظامی تمایل دارد. قدرت‌های بزرگ و درحال‌ظهور نشان داده‌اند که اهداف استراتژیک آن‌ها تک‌بعدی نخواهد ماند و به‌طور قطع، منافع چندبعدی خود را در روند بلندمدت دنبال خواهند کرد.

صحت و سقم مطاالب مندرج در این یادداشت بر عهدۀ نویسنده است.


[1]. Walmartشرکت خرده‌فروشی آمریکایی است که دارای بزرگ‌ترین شبکۀ فروشگاه‌های زنجیره‌ای موادغذایی، سوپرمارکت‌ها و هایپرمارکت‌ها در جهان است. این فروشگاه به عرضۀ ارزان کالا و خدمات معروف است.

[2]. Rosatom