دافنه مککاردی[1]
فرانسیس براون[2]
(ترجمۀ مؤسسۀ آیندهپژوهی جهان اسلام)
چکیده
برای ایالات متحدۀ امریکا، کمک به ثبات سیاسی دولتهای شکننده یا بهلحاظ سیاسی نابسامان، ابزاری بالقوه حائز اهمیت در بستر رقابتهای ژئوپلیتیکی است؛ زیرا حمایت از بازیگران سیاسی محلیِ مشروع به آنها کمک میکند در برابر دخالت خارجی مقاومت کنند. سیاستگذاران امریکایی تلاش کردهاند از تلاشها و اقدامات ثباتساز خود در شرق سوریه بهعنوان اهرمی برای مقابله با نفوذ ایران و روسیه در این منطقه استفاده کنند که این موضوع به موفقیتی محدود منجر شده است. برای اینکه کمک به ثبات ابزار مؤثری برای پیشبرد منافع ایالات متحده در میان رقابتهای ژئوپلیتیکی باشد، ایالات متحده به توسعۀ راهبرد ثباتساز، دولتی دوامپذیر و باثبات و همچنین تعهد به تعامل قابلاعتمادتر و طولانیمدت نیازمند است.
مقدمه
ایالات متحده باید بهطور فزایندهای منافع ملی خود را در محیطی ژئوپلیتیکی که وجه مشخص آن، رقابت با قدرتهای رقیب است، دنبال کند. همان طور که سند دفاع ملی 2018 (NDS) تأکید میکند، رقابت راهبردی و نه تروریسم، دغدغۀ اصلی ایالات متحده است. بحث دربارۀ اینکه آیا رقابت با قدرتهای بزرگ باید اصل سازماندهنده به سیاست خارجی امریکا باشد، ادامهدار است و دولت جدید بایدن نیز احتمالاً روابط بینالملل را صرفاً از منظر حاصلجمع صفر مانند دولت ترامپ نخواهد دید. با این حال، شکی نیست که اکنون ایالات متحده با وضعیتِ گذار به جهانی چندقطبی روبهروست که مشخصۀ آن، رقابت با دولتهای رقیب است.
اگرچه نگرانی عمده دربارۀ چنین رقابتی افزایش خطر رویارویی مستقیم با رقبای ژئوپلیتیکی یا منطقهای است، ایالات متحده خواسته یا ناخواسته و بهطور فزاینده در حال رقابت با دشمنان خود در منطقۀ خاکستری است که در آن از ابزارها در صحنه رقابت و در وضعیتی مابین روال معمول زمامداری و جنگ استفاده میکنند. این رقابت خاکستری اغلب در کشورهایی شکننده یا متأثر از درگیری انجام میشود که بازیگران خارجی قادر به استفاده از خلأ قدرت شکلگرفته برای گسترش نفوذ خود با کمترین مسئولیت ممکن هستند. برای پاسخ به این تهدیدات، راهبرد امنیت ملی امریکا اعلام کرده است که این کشور با همۀ ابزارهای دردسترس قدرت ملی خود و نه صرفاً ابزارهای پیشرفتۀ نظامی، با رقبا رقابت خواهد کرد. ایالات متحده در حال حاضر یکی از این ابزارها را در اختیار دارد و آن نیز کمک به ثبات سیاسی است. گرچه سیاستگذاران امریکایی تا حد زیادی سیاست ثبات را جدا از سیاست رقابت با قدرتهای رقیب موردبحث قرار دادهاند، در حقیقت، این دو ضرورت به هم پیوند خوردهاند؛ چراکه حمایت از بازیگران سیاسی محلی مشروع به آنها کمک میکند تا در برابر دخالت خارجی مقاومت کنند.
هنوز نیازمندیم دربارۀ اینکه چگونه سیاست کمک به ثبات میتواند منافع ایالات متحده را در چهارچوب رقابت ژئوپلیکی تأمین کند، بیشتر بدانیم. تلاشهای معطوف به ثباتسازی ایالات متحدۀ امریکا در شرق سوریه پژوهشی آموزنده برای پاسخ به این پرسش است. در حالی که راهبرد ثباتسازی ایالات متحده در سوریه اساساً معطوف به شکست داعش است، سیاستگذاران امریکایی و مکاتبات رسمی از اوایل دولت ترامپ اظهار میکردند که این کمک میتواند به عنوان ابزار مؤثری برای مقابله با نفوذ ایران و روسیه باشد.[3] سوابق در شرق سوریه نشاندهندۀ برخی درسهای مقدماتی دربارۀ فرصتها، چالشها و پیچیدگیهای استفاده از کمک به ثبات بهعنوان ابزاری برای پیشبرد منافع ایالات متحده در زمینۀ رقابت ژئوپولیتیک است.
کمک به ثبات امریکا در سوریه
بخشی از حملۀ نظامی ایالات متحده برای شکست داعش در عراق و سوریه، کمک به ثبات امریکا در راستای عملیات نظامی برای پرکردن خلأ قدرت و کمک به بهبود وضعیت جوامع آزادشده پس از سالها حکومت وحشیانۀ گروههای تکفیری بود. در تابستان سال 2017، همزمان با هجوم برای پسگرفتن رقه، پایتخت خلافت داعش، ایالات متحده گروه کمی از اعضای وزارت امور خارجه و غیرنظامیان آژانس توسعۀ بینالمللی (USAID) را در کنار ارتش برای نظارت بر این برنامهها در این مناطق مستقر کرد. برت مکگورک،[4] فرستادۀ ویژۀ سابق ائتلاف جهانی برای شکست دولت اسلامی، راهبرد تثبیت را تلاشی برای بازگرداندن مردم به خانههایشان و استقرار منطقهای امن تبیین کرد.
در حالی که هدف اصلی تلاشها و اقدامات تثبیتی جلوگیری از بازگشت داعش بود، مقامات امریکایی متعاقباً خاطرنشان کردند که هدف دوم آنها بازدارندگی در مقابل حکومت اسد و حامیان آن، مانند روسیه و جمهوری اسلامی ایران بوده است. همان طور که جیمز جفری،[5] نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور سوریه، اخیراً اظهار کرد، امریکا تمرکز خود را در غرب آسیا از اقدامات ضدتروریستی و بازسازی جنگ به رقابت با قدرتها تغییر داده است؛ زیرا غرب آسیا یکی از آوردگاههای بسیار مهم چنین رقابتهایی بوده است. طبق اسناد اخیر آژانش توسعۀ بینالمللی و وزارت امور خارجه، هدف از شروع برنامههای تثبیتی جدید، پایاندادن به حضور نیروهای ایرانی و نیروهای نیابتی آن در سوریه است. با همراستاشدن حضور نیروهای نظامی و اقدامات مربوط به قدرت نرم، امریکا در واقع قلمرو نفوذ دشمنان خود را محدود کرده و بهطور بالقوه میتواند آنها را از نفوذ در مناطق بیشتری از سوریه منع کند.
رویکرد تثبیتسازی ایالات متحده در شرق سوریه بر سه رکن اساسی استوار است:
- خدماتدهی
بیشتر کمکهای ایالات متحده بر بازیابی خدمات ضروری متمرکز است. هدف این برنامهها، ابتدا، پاکسازی مینها و آوارها از مناطق آسیبدیده از خشونت و سپس تعمیر زیرساختهای اساسی، مانند ایستگاههای آب و شبکههای برق و سیستمهای آبیاری است. این پروژهها همچنین سرمایهگذاری زیادی در نوسازی مدارس و حمایتهای روانیاجتماعی انجام دادهاند؛ زیرا ساکنان محلی از آموزش بهعنوان اولویت اصلی خود یاد میکنند.
- حاکمیت و تثبیت نرم
ایالات متحده همچنین هدف دیگر خود را ایجاد حاكمیت در مناطق آزادشده بر پایۀ رویكرد از پایین به بالا و از بالا به پایین تعیین کرده است. در برخی از برنامهها تلاش شده است با تأسیس شوراهای محلی تازهتأسیس و درگیرکردن آنها با اصول حکمرانی مطلوب بهنحو مؤثری به جوامع خدمت شود. این در حالی است که سایر برنامهها بر توانمندسازی سازوکارهای محلی در راستای مشارکت جامعۀ مدنی محلی متمرکز شدهاند؛ برای مثال، ایالات متحده بر کاهش تأثیرات سیاسی حزب کارگران کردستان متمرکز شده است که با نیروهای دمکراتیک سوریه، گروهی که منطقه را کنترل میکند، ارتباط دارند. این مهم نشاندهندۀ تلاشی برای تقویت حاکمیت فراگیر و کاهش نگرانیهای ترکیه بهعنوان شریک راهبردی ناتو است که دههها با پ.ک.ک در حال مبارزه است.
- مشارکت قبایل
بهدلیل نقش بسیار پررنگی که قبایل در این مناطق ایفا میکنند، اقدامات آمریکا معطوف به ادغام رهبران اصلی قبایل در ساختارهای حاکمیت محلی، برقراری مذاکرات میان آنها و نیروهای دمکراتیک سوریه (متحد محلی ائتلاف) و نیز پذیرش نقش قبایل در تصمیمات راهبردی است.
قدرت نرم، ابزاری برای رقابت ژئوپلیتیک
بررسی تجارب میدانی شرق سوریه نشاندهندۀ برخی درسهای مقدماتی دربارۀ فرصتها، چالشها و پیچیدگیهای استفاده از کمکهای ثباتساز بهعنوان ابزاری برای پیشبرد منافع ایالات متحده در زمینۀ رقابت ژئوپلیتیک است. گاهی، فعالیت روسیه یا ایران در سوریه تلاشهای تثبیتی ایالات متحده را تضعیف میکند یا از بین میبرد. گاهی هم برنامههای کمکی ایالات متحده که هدف آنها کاهش نفوذ روسیه و ایران بود، به دلایل خاص به نتیجۀ مدنظر منجر نشدند. درسهای آموزندۀ اصلی از سیاستهای تثبیتی عبارتاند از:
- از نظر تئوریک، تمرکز ایالات متحده بر عرضۀ خدمات میتواند وسیلهای ضروری برای گسترش نفوذ آمریکا باشد. با این حال، در عمل، تجربۀ شرق سوریه نشان میدهد که عرضۀ خدمات بهتنهایی و همیشه از سوی طرفین حمایت نمیشود.
برای مثال، منطقۀ حاجین را که تقاطع تقسیم راهبردی مناطق تحتکنترل میان حکومت اسد و نیروهای دمکراتیک در دیرالزّور است، در نظر بگیرید. موقعیت خطمقدم حاجین آن را به مسیر اصلی قاچاق بین دو منطقه تبدیل کرده است. ساکنان این منطقه، روابط خانوادگی و شخصی خود را با مناطق تحتکنترل رژیم حفظ کردهاند و همین امر، ایالات متحده و روسیه و ایران را به اتخاذ سیاست نفوذ در این ناحیه واداشته است. در فوریه2019، یکی از کاروانهای هلالاحمر عرب سوریه (SARC) از مناطق تحتکنترل رژیم و با حمایت ارتش روسیه با سبدهای غذایی به منطقۀ حاجین رسید. گرچه کاروان هلالاحمر سوریه نهادی مستقل است، اکثر مردم محلی آن را ابزار گسترش حکومت اسد میدانند. برای اولین بار بود که هلالاحمر سوریه به مناطق تحتکنترل نیروهای دمکراتیک سوریه که اردوگاه آوارگان داخلی نبود، وارد میشد. این اقدام، تلاش حکومت اسد و حامیان جهانی آن برای ورود بیشتر به منطقه تفسیر شد. اسپوتنیک عربی، حتی موفقیت کاروان را بازتاب داد تا تأثیر آن را تقویت کند؛ با این حال، ساکنان محلی تا حد زیادی به این تلاشها روی خوش نشان ندادند. آنها همچنین از تحقیقات دیگری که رابطۀ بین پروژههای تثبیتکننده و قلب و ذهن مخاطب را زیر سؤال برده بود و شواهد دیگری که پیوند فرض بین ارائۀ خدمات و برداشتهای رایج از مشروعیت را به چالش میکشید، استقبال نکردند؛ چراکه ساکنان کمکها را فقط بهدلیل نیازی که به آنها داشتند، میپذیرفتند.
امریکا در راستای سیاستهای تثبیتی خود به منطقۀ حاجین صدها هزار دلار با تمرکز بر پاکسازی و بازسازی ایستگاههای آبرسانی و آبیاری کشاورزی کمک کرده است. از آنجا که حاجین یکی از شهرهای باثبات دیرالزّور است و ساکنان آن نیز رابطۀ خوبی با نیروهای دموکراتیک سوریه دارند، ممکن است تلاشهای تثبیتی امریکا موفقیتآمیز باشند. در سایر مناطق فقیرنشین دیرالزّور، با وجود کمکها و خدمات امریکا، عدم حاکمیت فراگیر به نارضایتی گسترده در میان مردم محلی و اعتراضشان علیه نیروهای دمکراتیک سوریه منجر شده است.
- نبود چشمانداز سیاسی از سوی واشنگتن دربارۀ شرق سوریه، تلاشهای آنها برای ایجاد ساختارهای قانونی حکمرانی که بتوانند منازعات را به صورت صلحآمیز مدیریت کنند، تضعیف کرده است. مدتهاست که ایالات متحده بهدلیل ارتباط با پ.ک.ک دربارۀ اعطای اختیارات سیاسی به نیروهای دمکراتیک سوریه دچار دوگانگی است. بنابراین، تلاشهای تثبیتی آنها در شرق سوریه از مذاکرات سیاسی گستردهتر دربارۀ سوریه که تحتنظارت قطعنامۀ 2254 شورای امنیت سازمان ملل متحد انجام میشود، منفک شده است. در نتیجه، مشخص نیست سرانجام، ایالات متحده بهدنبال کدامین دولت برای شرق سوریه است. این انفکاک، ایالات متحده را در مقابل روسیه و ایران در معرض زیانی بزرگ قرار میدهد. تلاشها و اقدامات تثبیتی همان طور که ذکر شد، محدود به شمال شرق سوریه است. این موضوع چالشی جدی برای امریکا در مقابل اقدامات روسیه و ایران است؛ چراکه اقدمات روسیه و ایران معطوف به تمام سوریه است؛ در نتیجه، حداقل مشارکت آنها در شرق سوریه میتواند تأثیر بیشتری برای ایجاد ثبات در کل سوریه داشته باشد. اعلان ناگهانی ترامپ برای خروج از سوریه، تأثیرگذاری اقدامات ایالات متحده را کاهش داده است. مردم محلی دراینباره مرددند که چگونه به حامیای خارجی که تعهد آن نامشخص است و باعث حملۀ ترکیه و آوارگی بیش از 100هزار نفر شده است، اعتماد کنند. تصمیم امریکا برای خروج و کاهش حضور در سوریه باعث شد روسیه سرمایهگذاری بیشتری برای گسترش قدرت نرم خود در دستورکار قرار دهد. بین اکتبر و آوریل 2020، بیش از 77 درصد از کمکهای امریکا به استانهای رقه و حسکه، مناطقی که امریکا در حال کاهش حضور خود است، تحویل داده شد. بنابراین، جلوگیری از چنین اقداماتی نیازمند سیاست منسجم و پایدار دولت بایدن و دوری از دمدمیمزاجی دولت ترامپ است.
- ایالات متحده میتواند بهجای مقابلۀ مستقیم با ایران و روسیه در سوریه، بهطور غیرمستقیم، به اقداماتی مانند ایجاد جوامع غیرمذهبی یا خدمات آموزشی غیرمذهبی مبادرت ورزد. بهطور کلی، اقدامی که باعث شود مردم در مقابل سیاستهای ایران و روسیه در سوریه واکنش نشان دهند، کاراست؛ هرچند اقدامات امریکا هم نیازمند تعهدی مداوم و صریح است.
- تعامل قبیلهای موفق به رویکردی بلندمدت و قوی نیاز دارد. برای ایالات متحده، حمایت از اقدامات معطوف به مصالحۀ قبیلهای و مشارکت رهبران قبایل در حاکمیت محلی و همین طور اقدامات معطوف به ثباتسازی، حداقل تا حدی در راستای کاهش نفوذ پ. ک. ک و جلوگیری از تحمیل حاکمیت کردها در مناطق غیرکرد است. با این حال در عمل، استفاده مؤثرتر از این روشها نیاز به زمان طولانیتر و مشارکتها و اقدامات غیرنظامی مستمر دارد؛ چراکه پویایی قبایل در سوریه بسیار ظریف و پیچیده است. سالها درگیری با داعش و حکومت مرکزی انسجام قبایل را متلاشی کرده است و حتی گاهی اوقات به اصطکاک یا خشونت تلافیجویانه منجر شده است. بنابراین، مشارکت قبیلهای بهعنوان وسیلهای برای مقابله با نفوذ ایران نیازمند برخورد دقیق و درک پیچیدهای از روابط است؛ چراکه خطر بیثباتی گستردهتر را در پی دارد. افزون بر این، حضور نظامی محدود امریکا در سوریه از ایجاد روابط طولانیمدت با قبایل و فهم عمیق یافتن از نواحی محلی و نیز از تعاملات بیشتر با قبایل جلوگیری میکند. بهطور خلاصه، با توجه به همجواری جغرافیایی و پیوندهای طولانی تاریخی و فرهنگی با سوریه، ایالات متحده در تعامل قبیلهای در معرض ضعف و آسیب در مقایسه با ایران قرار دارد. این نامتقارنی با سیاستهای نامنظم دونالد ترامپ تشدید شده است. به نظر میرسد این مسئله را جو بایدن نیز برطرف نخواهد کرد. در نتیجه، ایالات متحده باید دربارۀ توانایی خود برای مهار تعاملات قبیلهای، بهعنوان ابزاری در رقابتهای ژئوپلیتیکی، واقعبین باشد.
- شرق سوریه نشان میدهد که تمرکز بیش از حد بر رقابت ژئوپلیتیکی میتواند تعامل با همتایان محلی را تحتتأثیر قرار دهد و غالباً اهداف برنامۀ ثباتسازی را تضعیف میکند؛ اما با این اوصاف برای امریکا مقابله با گسترش نفوذ ایران و روسیه در سوریه هدف اولیه و اساسی است. تغییر گستردۀ سیاستهای امریکا بهسوی فشار حداکثری علیه ایران و مواضع ضدایرانی دونالد ترامپ، همه، در این راستا قابلتفسیر است. همچنین، باید به نقش برخی کشورهای منطقهای در برجستهکردن تهدید ایران در غرب آسیا برای مقامات امریکایی در راستای جلبنظر آنان برای مقابلۀ بیشتر با این کشور در رقابتهای ژئوپلیتیکی منطقه اشاره کرد. علاوه بر این، این بررسی نشان میدهد که در عمل، سیاستهای دوگانۀ امریکا برای ارتقای موقعیت خود در رقابتهای ژئوپلیتیکی و دستیابی به اهداف برنامههای تثبیتی حداقل در کوتاهمدت قابلحصول نیست. امریکا تحتعنوان برنامههای تثبیتی، هدف خود را ممانعت از احیای مجدد داعش در سوریه، انتقال سیاسی و حمایت از حقوق بشر تعریف کرده است. در رقابتهای ژئوپلیتیکی نیز هدف، جلوگیری از نفوذ ایران و روسیه در سوریه و تضعیف این دو بوده است. امریکا در راستای مقابله با چالشهای ناشی از رقابتهای ژئوپلیتیکی خود با ایران و روسیه با چالشی اساسی روبهروست. این موضوع میتواند سیاستگذاران و رهبران امریکایی را برای درپیشگرفتن راهبردیهای بیش از حد تهاجمی برای مقابله با ایران و روسیه وسوسه کند.
پیامدهای سیاسی راهبرد تثبیت در زمینۀ رقابتهای ژئوپلیتیکی برای امریکا
تجارب شرق سوریه نشان میدهد که چگونه کمکها و برنامههای تثبیتی بهعنوان ابزاری مفید میتواند در جعبهابزار سیاست خارجی دولت جدید امریکا قرار گیرد؛ چراکه این برنامهها بهطور بالقوه میتوانند تأثیرات ایران و روسیه را در سوریه به حاشیه ببرد. پس، برنامههای تثبیتی میتوانند ابزاری مفیدی برای سیاستگذاران امریکایی باشند که درگیر رقابت در منطقۀ خاکستری هستند. اغلب اوقات، اقداماتی مانند ارسال پیامهای جنگطلبانه و تهاجمی به دشمنان میتواند برنامههای تثبیتی امریکا را تضعیف کند.
بهطور کلی، بررسی موردی شرق سوریه پنج پیامد اولیه را برای سیاست خارجی امریکا نمایان میسازد که عبارتاند از:
- استفاده از برنامههای تثبیتی برای رقابتهای ژئوپلیتیکی نیازمند آمریکایی قابلاعتماد و پیگیر در میان افکار عمومی سوریه است؛
- برای دستیابی به اهداف تعریفشدۀ رقابت در منطقۀ خاکستری، تعهد بلندمدت و جدی امریکا در حمایت از مقامات قانونی حاکم ضروری است؛
- استفاده از برنامههای تثبیتی برای رقابتهای ژئوپلیتیکی، معضلات عمیق اخلاقی را سبب میشود؛
- سیاستگذاران ارشد باید تنشهای بین رقابت ژئوپلیتیکی و برنامههای تثبیتی را هنگام بروز، مدیریت کنند؛
- همکاری با بازیگران غیردولتی، معضلات جدیدی را برای استقرار حاکمیت پایدار و سراسری در سوریه ایجاد میکند.
نتیجهگیری
در ظاهر، برنامهها و اقدامات تثبیتی ایالات متحده بهطور بالقوه میتواند ابزاری ارزشمندی برای سیاستگذاران آمریکایی برای رقابت در منطقۀ خاکستری باش؛ اما در عمل، سابقۀ اثربخشی آن در شرق سوریه مبهم بوده است. علاوه بر این، استفاده از اقدامات تثبیتی در زمینۀ رقابتهای ژئوپلیتیکی میتواند معضلات و پیامدهای عمیق اخلاقی و تنشهای سیاسی ایجاد کند که باید مدیریت شوند. بهعبارت دقیقتر، سیاستها و اقدامات امریکا در سوریه با تناقضات و موانع پرشماری روبهروست. اینکه امریکا بهدنبال استفاده از برنامههای تثبیتی برای رقابتهای ژئوپلیتیکی باشد، علاوه بر اینکه زمینۀ رقابتهای بیشتر را فراهم میکند، در نوع خود بسیار پیچیده و چالشبرانگیز خواهد بود. بهطور کلی، برای سیاستگذاران امریکایی که به آیندۀ رقابت این کشور در مناطق خاکستری توجه دارند، درنظرگرفتن درسها از برنامههای تثبیتی در شرق سوریه ضروری است.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاماً به معنی تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاههای موسسه نیست.
[1]. Daphne Mccurdy
[2]. Frances Brown
[3]. سند راهبردی 2018، ایران را رقیبی منطقهای معرفی کرده است که در همۀ ابعاد قدرت در حال رقابت با امریکاست.
4. Brett McGurk
[5]. James Jeffrey