درنگی پیرامون شیعه شناسی وهابیان در دوران معاصر/دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

درنگی پیرامون شیعه شناسی وهابیان در دوران معاصر

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

 

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی نجفی قدس سره در رساله «الفقه الارقی فی شرح العروة الوثقی» از اینکه برخی از علماء مذاهب با استقبال از اختلافاتی که «خارج» از حدود کتاب الله و سنت رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله) بودند، آن‌ها را در چارچوب‌ِ علمی مستقل با عنوان «علم الخلاف» درآوردند و در برنامه‌های درسی خود قراردادند انتقاد می‌کند؛ زیرا آنان کم‌کم حکم ‌شناسی را به جدل مذمومی مبدل کردند که دیگر نشانی از مطالبه حق در آن دیده نمی‌شد و از همه بدتر آنکه اختلافات را به عوام کشاندند؛ با این پندار که «اختلافشان رحمت است» و کار بدان جا رسید که مصداق خطبه هجدهم نهج‌البلاغه حضرت امام علی (علیه‌السلام) شدند. فإنا لله و إنا الیه راجعون.

در خصوص شیعه شناسی وهابیان ذکر نکته‌ای مهم خالی از فایده نیست و آن اینکه وهابیان از زمان بیعت شیخ محمد بن عبدالوهاب با امیر محمد بن سعود در «نجد» به سال 1157ق/1744م توانستند تعلیمات خود را در چارچوبِ گفتمانی مسلط و رسمی، از نسلی به نسل دیگر منتقل کنند. از آن تاریخ تاکنون ثقل سیاسی وهابیان «آل سعود» و ثقلِ طبقات آموزش دینی وهابیان، «آل الشیخ‌ها»؛ یعنی نسل شیخ محمد بن عبدالوهاب بوده‌اند؛ چنانکه فرزندان شیخ محمد بن عبدالوهاب به نام‌های حسن، حسین و عبدالله؛ و نوه‌های شیخ محمد بن عبدالوهاب به اسامی عبدالرحمن، سلیمان و علی؛ و نبیره‌های او بنام‌های اسحاق بن عبدالرحمن، عبداللطیف بن عبدالرحمن و حسین بن علی؛ و ندیده‌های او بنام‌های محمد، عبدالرحمن و ابراهیم (هر سه فرزندان عبداللطیف) و حسن بن حسین؛ و تا سه نسل بعد از آنان که مصادف با روزگار ماست که عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ مفتی تکفیری کشور سعودی است، همگی از چهره‌های کلیدی و شارحان عقیده و اندیشه دینی وهابیّت نجدی بوده‌اند.

بنابراین در خصوص شیعه شناسی وهابیان ما با یک سنّت آموزشی مواجهیم که در شکل امروزی آن از سال 1744 میلادی آغاز شده است. ذکر این نکته نیز لازم است که ردیه‌نویسی‌های وهابیان بر مسلمانان غیر وهابی (ازجمله شیعه امامیه) ریشه در منابع مرجعِ عقیده وهابیان دارند؛ به‌عبارت‌دیگر، خاستگاه کتاب «الرد علی الرافضه» تألیف محمد بن عبدالوهاب، کتاب «التوحید» اوست و کتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب در تمام طبقات بعدی شیوخ وهابی مورد شرح و بسط واقع شده است. پس اینکه در باب بیستم کتاب التوحید درباره عبادت در جوار قبور بحث شده و با بی‌ادبی تمام، زیارت قبور اولیای اسلام به شیوه یهود و نصاری منسوب شده است و یا در فصل بیست و یکم آن کتاب، احترام و تکریم قبور بزرگان اسلام به‌مثابه غُلو در دین و بت‌پرستی شمرده شده است، و زنانِ زائر قبور؛ و آنان که چراغی بر قبور روشن می‌کنند؛ و آنان که از قبور زیارت می‌کنند، همگی «ملعون» و «اهل ضلالت» شمرده‌شده‌اند، چرایی مواضع و اقداماتِ ادارات دولتی و دینی سعودی در قبال مدیریت حج را بیان می‌کنند؛ مواردی مانند: تخریب یادگارهای صدر اسلام؛ انحصارگرایی وهابیان در تدریس و اقامه جماعت در حرمین شریفین؛ منع تبرک جستن به کعبه؛ منع زیارت مرقد مطهر رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله)؛ منع زیارت قبور قبرستان بقیع و …

پس نقد وهابیّت مستلزم مطالعه و رصد سیر تاریخی نگارش کتاب‌‌های عقیده وهابیان است که در قالب شبکه‌ای منسجم، سنّت آموزشی وهابیّت را از نسلی به نسل دیگر منتقل‌شده و در ضمن آن کوشیده‌اند تصورات مسلمانان را درباره شیعیان به‌کلی دگرگون سازند. این موضوع را به‌تفصیل در قالب دو مجلد کتاب یکی با عنوان «حج حاجیان امامیه در منابعِ مکتوب طبقات شیوخ معاصر وهابی»؛ و دیگری « وهابیّت در منابع شیعی حاجیان ایرانی» در مرکز اسناد فرهنگی آسیا پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نوشته‌ام که ان شاء الله در آینده با همکاری پژوهشكده حج و زيارت منتشر خواهد شد.

تألیفات وهابیان درباره شیعه مملو از نسبت‌های ناروایی است که در طول تاریخ اسلام با اغراض سیاسی ترویج داده‌شده‌اند و به تعبیر استاد فقید دکتر سیّد جعفر شهیدی «عقایدی که بر پایة مذهب باشد، با شیر اندرون رود و با جان بدر آید.» در قدیم، شیخ عبدالجلیل رازی صاحب کتاب «النقض» به پاره‌ای از آن‌ها اشاره‌کرده و بدان‌ها پاسخ داده است؛ مانند: اتهام دروغین مخالفت رافضه با قبله؛ اتهام دروغین رجحان زیارت طوس بر زیارت کعبه و حج ابراهیمی؛ اتهام دروغین گور پرستی رافضه (امامیّه)؛ اتهام دروغین شباهت رافضی به جهودان؛ اتهام دروغین آراستن گورخانه‌ها توسط رافضه به‌منظور مقابله با کعبه معظمه؛ اتهام دروغین شبهه افکنی رافضه درباره قبله؛ سجده بر مُهر به‌مثابه بت‌پرستی و …

شبهاتی را که مرحوم عبدالجلیل رازی در حدود پنجاه‌وپنج سال قبل از حمله مغولان پاسخ داده است، همان‌هایی است که امروزه نیز در کتاب‌های وهابیان به چشم می‌خورد. اگرچه از دهه 1970 میلادی، مطالعات شیعه شناسی وهابیان در رنگ و لعاب دانشگاهی در دانشگاه‌های مدینه؛ ام‌القری (مکّه مکرمه)؛ امام محمد بن سعود و مانند آن، عرضه می‌شود و وهابیان از طریق تأسیس دانشگاه‌ها به نوسازی عقاید ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب در قالب مطالعات دانشگاهی پرداختند و از آن تاریخ رساله‌های دکتری زیادی درباره ابن تیمیه نوشته شد؛ که شرح آن‌ها مجال دیگری را می‌طلبد. درهرحال، «بازنشر چندباره» تألیفاتِ ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب مانند «کتاب التوحید» و توزیع رایگان آن‌ها میان حجاج بیت‌الله الحرام نشان از سرمایه‌گذاری کلان فرهنگی دولت سعودی برای ترویج عقیده وهابیّت به‌مثابه «اسلامِ خالص» دارد.

در همین اثنا سیاست «تصفیه و تربیت» که توسط ناصرالدین آلبانی نظریه‌پردازی شده بود، با شدّت و حدّتی وصف‌ناپذیر تعقیب شد. آلبانی معتقد بود که وهابیان باید منابع اسلامی را در سه گروه عقیدة اسلامی، فقه اسلامی و تفسیر و حدیث بر اساس تعالیم سلفیه مورد پردازش و بازنگری قرار دهند و آنگاه بر اساس آموزه‌هایی که از صافی وهابیت عبور کرده و به‌اصطلاح «تصفیه» شده‌‌اند، نسل جوان جهان اسلام را تربیت کنند. اهمیت سیاست‌های نرم‌افزاری دولت سعودی به‌مراتب بیشتر از سیاست‌های نظامی آن‌هاست. سیاستِ آموزشی ترویج وهابیّت، وجه دیگری از جنگ‌طلبی آل سعود است.

برخلاف وهابیان، علمای فرهیخته اهل سنت همچون شیخ محمود شلتوت کوشیده‌اند سنتی نیکو در شناخت شیعه امامیّه و زیدیه را از طریق فقه مقارن برای درک بهتر اختلافات را به وجود آورند. آنان به‌خوبی متوجه این نکته شدند که به ‌واسطه مراجعه به آثار ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، و پاره‌ای از اقوال بی‌مأخذ گذشتگان نباید خود را بی‌نیاز از رجوع به مصادر اصلی شیعه امامیه (و سایر مذاهب اسلامی) دانست و به‌جای شناختِ گزینشی، باید حقیقت را و همه حقیقت مربوطه را درباره هر مذهب دانست. حال اینکه چرا این‌گونه مطالعات آن‌چنان‌که باید به سنّتی مطالعاتی مبدل نشدند و برای تحقق آن، چه باید کرد، مسئله‌ای مهم که شایسته اندیشه و تدبیر است.