نرگس خانگل زاده، دکتری روابط بین الملل
بلندیهای جولان، با موقعیت ژئوپلیتیکی بیبدیل خود در تقاطع مرزهای سوریه، اسرائیل، اردن و لبنان، همواره در کانون توجه تحولات منطقهای خاورمیانه قرار داشته است. این فلات استراتژیک، که مشرف بر دشتهای وسیع و منابع آبی حیاتی است، از دیرباز عرصه کشمکشهای تاریخی، نظامی و سیاسی بوده و به عنوان نمادی از اختلافات عمیق و زخمهای کهنه در منطقه شناخته میشود. اهمیت جولان تنها به موقعیت نظامی آن محدود نمیشود، بلکه منابع آب شیرین، زمینهای حاصلخیز کشاورزی و پتانسیلهای گردشگری آن نیز بر پیچیدگی و اهمیت استراتژیک این منطقه میافزاید.
جولان به عنوان “کانون بحران” تحلیلی بر موانع صلح در بلندیهای استراتژیک
جولان با وجود زیباییهای طبیعی و منابع ارزشمندش دهههاست که به جای آنکه پلی برای همزیستی باشد به کانون تبلور بحرانهای عمیق و لاینحل در خاورمیانه تبدیل شده است. اساساً قلب این بحران در وضعیت حقوقی نامشخص و اشغال نظامی نهفته است. از سال ۱۹۶۷ که اسرائیل بخش اعظم بلندیهای جولان را اشغال کرد و سپس در سال ۱۹۸۱ به صورت یکجانبه آن را الحاق کرد این اقدام هرگز از سوی جامعه بینالملل به رسمیت شناخته نشد. این عدم مشروعیت بینالمللی جولان را به نمادی از نقض قوانین بینالمللی تبدیل کرده و به صورت دائمی منبعی برای تنش و پتانسیل درگیری باقی میماند. این وضعیت سوریه را به عنوان کشوری که مدعی حاکمیت بر جولان است در موضع دفاع از تمامیت ارضی خود قرار میدهد و هرگونه تلاش برای عادیسازی وضعیت را با چالش مواجه میسازد.
علاوه بر این منافع استراتژیک متضاد دو طرف اصلی مناقشه پیچیدگی بحران را دوچندان کرده است. برای سوریه بازپسگیری جولان نه تنها از منظر حاکمیتی و ملیگرایانه حائز اهمیت است بلکه دسترسی به منابع آبی حیاتی و زمینهای کشاورزی غنی این منطقه را نیز در بر میگیرد. این بازپسگیری میتواند به عنوان نمادی از احیای قدرت و نفوذ دمشق در منطقه پس از سالها جنگ داخلی تلقی شود. در مقابل برای اسرائیل کنترل جولان یک ضرورت مطلق امنیتی و نظامی است. این بلندیها به اسرائیل امکان اشراف کامل بر دشتهای وسیع سوریه و حتی پایتخت آن دمشق را میدهد و یک خط دفاعی طبیعی و مستحکم در برابر هرگونه تهدید احتمالی از شرق فراهم میکند. همچنین منابع آبی جولان برای اسرائیل اهمیت حیاتی دارد. این تضاد بنیادین در منافع هرگونه راه حل مسالمتآمیز را به شدت دشوار میسازد؛ چرا که هر یک از طرفین تسلیم در برابر مطالبات دیگری را به منزله تهدیدی جدی برای بقا یا منافع حیاتی خود تلقی میکند.
در نهایت حضور و نقشآفرینی بازیگران متعدد منطقهای و بینالمللی نیز به پیچیدگی و پایداری این بحران دامن میزند. ایران و گروههای همسو با آن به ویژه حزبالله با حضور خود در سوریه و نزدیکی به جولان به طور مستقیم بر معادلات منطقه تاثیر میگذارند. اسرائیل این حضور را تهدیدی جدی علیه امنیت خود میداند و به همین دلیل عملیاتهای نظامی متعددی را در سوریه انجام داده است. از سوی دیگر روسیه به عنوان حامی اصلی دولت سوریه نقش تعیینکنندهای در آینده این کشور و طبیعتاً جولان دارد. ایالات متحده نیز با حمایت از اسرائیل و به رسمیت شناختن حاکمیت این رژیم بر جولان (در دوره ترامپ) به نوعی به پیچیدگی وضعیت افزوده است. این تعدد بازیگران با منافع، اهداف و دیدگاههای متفاوت هرگونه تلاش برای حل و فصل مناقشه را به یک فرآیند چندجانبه و بسیار دشوار تبدیل میکند.
جولان به عنوان “گذرگاه صلح”: پتانسیلها و چشماندازهای همزیستی
در کنار تصویر جولان به عنوان کانون بحران، نگاهی دیگر نیز وجود دارد که این منطقه را دارای پتانسیل تبدیل شدن به “گذرگاه صلح” میداند. این دیدگاه بر این باور است که با وجود تمامی چالشها، میتوان از طریق راهکارهای دیپلماتیک، تغییر رویکردهای منطقهای، و بهرهگیری از ظرفیتهای حقوق بینالملل، مسیری برای کاهش تنشها و حتی ایجاد همکاریهای پایدار در این منطقه استراتژیک گشود.
این محور به قابلیت از سرگیری و پیشبرد مذاکرات دیپلماتیک میان طرفهای درگیر بهویژه سوریه و اسرائیل نهفته است. اگرچه مذاکرات گذشته به نتیجه نرسیدهاند اما تجارب جهانی نشان میدهد که حتی در پیچیدهترین منازعات نیز گشایشهای دیپلماتیک امکانپذیر است. این مذاکرات میتوانند حول محورهایی چون تبادل اراضی (حتی به صورت جزئی و همراه با ترتیبات امنیتی)، توافق بر سر مرزهای دقیق و تضمینشده و ایجاد مناطق حائل یا خلع سلاحشده متمرکز شوند. حضور میانجیگران قدرتمند و بیطرف بینالمللی مانند سازمان ملل یا قدرتهای بزرگ میتواند به تسهیل این گفتگوها و ایجاد بستری برای اعتمادسازی کمک کند. علاوه بر این تغییر رویکرد بازیگران منطقهای و حرکت به سمت اولویتی کردن ثبات و همکاری به جای رقابت و تقابل میتواند فضای جدیدی برای جولان ایجاد کند. اگر بازیگران کلیدی منطقه به این نتیجه برسند که منافع بلندمدت آنها در گرو کاهش تنشها و همزیستی است آنگاه جولان میتواند از یک میدان نبرد احتمالی به منطقهای برای پروژههای مشترک و توسعهای تبدیل شود. این همکاریها میتوانند شامل مدیریت مشترک منابع آبی حیاتی (مانند رود اردن و دریاچه طبریه)، توسعه کشاورزی پایدار، یا حتی پروژههای گردشگری مشترک باشند که به نفع همه ساکنان منطقه است. این نوع همکاریها نه تنها به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی کمک میکند بلکه با ایجاد منافع متقابل زمینه را برای کاهش خصومتها و افزایش اعتماد فراهم میآورد.
سناریوهای آینده در بلندیهای استراتژیک جولان: چشماندازهای محتمل
آینده بلندیهای استراتژیک جولان تحت تأثیر دینامیکهای پیچیده منطقهای و بینالمللی میتواند در مسیرهای مختلفی تکامل یابد. این سناریوها که ترکیبی از عوامل پایدار بحرانآفرین و پتانسیلهای صلحساز هستند چشماندازهای متفاوتی را برای منطقه ترسیم میکنند. ذیلا به تحلیل علمی این سناریوهای محتمل میپردازیم:
۱. سناریوی وضعیت موجود (Status Quo) با تنشهای ادواری
در این چارچوب اسرائیل به کنترل نظامی و مدنی خود بر بخش عمده جولان ادامه خواهد داد و الحاق آن را به عنوان یک واقعیت ژئوپلیتیکی غیرقابل تغییر تلقی میکند. این موضوع شامل توسعه شهرکسازیها و سرمایهگذاری در زیرساختها خواهد بود. سوریه نیز همچنان به صورت رسمی و در مجامع بینالمللی بر حاکمیت خود بر جولان تأکید خواهد کرد و اشغال آن را غیرقانونی میداند. این موضعگیری، مبنای اصلی سیاست خارجی دمشق در قبال جولان باقی خواهد ماند. در این راستا درگیریهای مستقیم نظامی گسترده بعید است اما تنشهای مرزی، حملات هوایی اسرائیل به اهداف مرتبط با ایران و گروههای همسو با آن در خاک سوریه در نزدیکی جولان و احتمال پاسخهای محدود از سوی این گروهها ادامه خواهد داشت. این تنشها اغلب مدیریتشده و با هدف جلوگیری از تشدید به یک جنگ تمامعیار صورت میپذیرد. به طور خلاصه این سناریو به معنای تداوم نااطمینانی و عدم ثبات پایدار در منطقه است. هرچند از یک جنگ بزرگ جلوگیری میشود، اما پتانسیل بروز درگیریهای محدود همواره وجود دارد و مانعی بر سر راه توسعه و همکاری منطقهای خواهد بود.
۲. سناریوی تشدید درگیری و جنگ محدود
در این سناریو برخلاف سناریوی اول، درگیریها از حملات محدود فراتر رفته و شامل عملیاتهای زمینی محدود، تبادل آتش توپخانهای سنگین یا حملات سایبری گستردهتری میشود و هدف ممکن است تضعیف مواضع طرف مقابل یا تغییر موازنه قدرت باشد. رد این سناریو احتمال دخالت یا فشار بیشتر از سوی قدرتهایی چون روسیه و ایالات متحده برای کنترل اوضاع و جلوگیری از گسترش جنگ به یک درگیری منطقهای وجود دارد در نهایت این سناریو منجر به تلفات انسانی، تخریب زیرساختها، و بیثباتی عمیقتر در کل منطقه میشود. ریسک تبدیل شدن این جنگ محدود به یک درگیری منطقهای گستردهتر، به خصوص با توجه به حضور بازیگران متعدد، بسیار بالاست.
۳. سناریوی توافق دوجانبه یا چندجانبه (صلح)
تغییرات در رهبری سیاسی، فشارهای بینالمللی، یا درک مشترک از منافع اقتصادی و امنیتی مشترک میتواند به این سناریو منجر شود. این امر ممکن است بخشی از یک توافق صلح جامعتر میان اسرائیل و جهان عرب باشد.
این سناریو میتواند شامل بازگشت بخشهایی از جولان (بهویژه بخشهای غیرمرزی یا با اهمیت امنیتی کمتر برای اسرائیل) در ازای تضمینهای امنیتی محکم برای اسرائیل، از جمله منطقه حائل و عدم حضور نیروهای نظامی خصمانه باشد. همچنین جولان به عنوان یک منطقه با وضعیت ویژه بینالمللی اعلام شده و تحت مدیریت مشترک یا نظارت بینالمللی قرار گیرد. این امر میتواند شامل بهرهبرداری مشترک از منابع آب و توسعه اقتصادی منطقهای باشد. این سناریو به ثبات بلندمدت در مرزهای سوریه و اسرائیل، کاهش تنشها، و گشایش راههای جدید برای همکاریهای اقتصادی و منطقهای منجر میشود. این میتواند الگویی برای حل سایر مناقشات در خاورمیانه باشد.
۴. سناریوی “صلح سرد” یا وضعیت مبهم بلندمدت
در این حالت تنشهای نظامی به شدت کاهش مییابد و یک “صلح سرد” و غیررسمی بین طرفین برقرار میشود اما هیچ توافق رسمی برای حل و فصل وضعیت جولان حاصل نمیشود و روابط دیپلماتیک و اقتصادی عادی بین سوریه و اسرائیل برقرار نمیشود. در این راستا طرفین با احتیاط و با درک متقابل از خطرات تشدید، به مدیریت مرزها ادامه میدهند. این سناریو اگرچه از درگیریهای گسترده جلوگیری میکند اما پتانسیل کامل جولان برای توسعه و همکاری منطقهای را آزاد نمیسازد. وضعیت نامشخص جولان همچنان یک نقطه ضعف ژئوپلیتیکی باقی میماند که میتواند در آینده و با تغییر شرایط مجدداً به کانون بحران تبدیل شود.
به طور خلاصه تحلیل این سناریوها نشان میدهد که آینده جولان به شدت به تصمیمات بازیگران کلیدی، پویاییهای داخلی و منطقهای، و تحولات بینالمللی بستگی دارد. درک عمیق این احتمالات برای تدوین سیاستها و راهبردهای مؤثر در قبال این منطقه حیاتی است.
*مسئولیت صحت و سقم مقاله فوق به عهده نویسنده است و انتشار آن به معنی تأیید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نمی باشد.
 
				 
								 
															


 
															