شعیب امامی؛ پژوهشگر مسائل غرب آسیا
در سال ۲۰۱۴ که زمزمه های توافق هسته ای ایران با قدرت های جهانی و در رأس آنها آمریکا بر سر زبان ها افتاد اسرائیل همواره یک خط مستقیم و مخالفت با این توافق را در دستور کار خود قرار داده است. مخالفت هایی که با انواع عبارات و اصطلاحات متنوع نظیر توافق بد یا مماشات و باج دهی و عقب نشینی در مقابل کشور تجاوزگر خود را نشان داده است. اما برخلاف تصور اولیه و در ورای این موضع گیری های اعلامی، حصول یک توافق هستهای محدود کننده که بتواند فعالیتهای هستهای ایران را تحت کنترل و نظارت جامعه جهانی در آورد نیز همواره بخشی جدایی ناپذیر از استراتژی اسرائیل خصوصاً در محافل آکادمیک و امنیتی این کشور بوده است. شاهد این ماجرا را باید در توصیه اخیر مقامات امنیتی سابق اسرائیل به دولت فعلی دانست که از مسئولین سیاسی اسرائیل خواسته بودند که در صدد تسهیل مسیر برای احیاء مجدد برجام برآیند. بدین ترتیب به نظر میرسد که در بطن موضع گیری اسرائیل در قبال پرونده هسته ای ایران نوعی شکاف و تناقض لاینحل نهفته باشد.
اگر نخواهیم این خطوط متناقض در موضع گیری اسرائیل در قبال توافق هسته ای ایران را به انفعال و سردرگمی سیاسی اسرائیل، رقابت های حزبی درونی و یا حتی ایفای نقش پلیس بد تقلیل دهیم، بی گمان پاسخ را باید در ذات پیچیده مناسبات امنیتی خاورمیانه جستجو کرد. پیچیدگی هایی که گاه حصول هر نوع استراتژی منسجم را ناممکن می سازند. در منطقهای که از نظر هویتی میان اعراب و اسرائیل یک زخم چرکین التیام ناپذیر وجود دارد، دولت های عربی در حال عادی سازی روابط خود با اسرائیل هستند. همین دولت های عربی در حالی که ایران را بزرگترین تهدید امنیتی خود و عامل اصلی نزدیکی و اتحادشان با اسرائیل قلمداد می کنند در سویی دیگر مشغول انجام مذاکرات دو یا چند جانبه با ایران هستند و البته کشوری چون عربستان نسبت به اتحاد خود با اسرائیل نیز جانب احتیاط را رعایت می کند. ترکیه به عنوان دیگر قدرت تاثیر گذار منطقه در حال نزدیکی روزافزون به محور عبری-عربی است در حالی که همزمان حامی اصلی جریان اخوانی منطقه است و در لیبی و شرق مدیترانه و قطر با کشورهای محافظه کار عربی چون مصر، عربستان و امارات تضاد منافع بنیادین دارد. در این میان مسئله سوریه و روابط درهمتنیده روسیه با ایران از یک سو و اسرائیل از سوی دیگر باز هم بر پیچیدگی مسائل می افزاید. نهایتاً خروج تدریجی آمریکا از خاورمیانه و کاهش تعهدات امنیتی این کشور در منطقه باعث آزادسازی فراگرد های ژرف امنیتی در منطقه شده است که ضرورت بازاندیشی و بازتعریف نظم را اجتناب ناپذیر می کند و فضایی مه آلود و پیش بینی ناپذیر را پیش پای بازیگران عمده امنیتی در منطقه گذاشته است. بدین ترتیب در چنین شرایط پیچیده و درحال گذاری که در منطقه حاکم است، تصمیمگیری خصوصاً در باب مسائل امنیتی همچون بندبازی و راه رفتن بر روی لبه های تیز و مرزهای باریک است.
مخالفت اسرائیل با برجام امر چندان ناآشنایی نیست و حتی بسیاری از ابعاد آن در این چند ساله وضوح و شفافیت یافته اند. توافق هستهای برای ایران به معنای بازگشت به بازارهای جهانی و آزادسازی دارایی های بلوکه شده این کشور و نیز صادرات نفت است که به وضوح به بهبود وضعیت ایران در داخل و خارج می انجامد. همچنین این توافق محدودیت¬های مد نظر اسرائیل را فراروی برنامه موشکی بالستیک و رفتارهای منطقه ای ایران قرار نمی داد و گذشته از آن محدودیت در غنی سازی اورانیوم نیز مشمول یک بازه زمانی خاص می شد که اسرائیل آن را توافقی بد و در بهترین شرایط توافقی ناتمام می دید. از این روی احیاء برجام و به تبع آن خروج ایران از مشکلات اقتصادی و توان پاسخگوی این کشور به نیازهای داخلی خود، ابتکار عمل و البته منابع مالی گسترده تری را در اختیار این کشور قرار میدهد تا به تحقق برنامه های منطقه ای و تقویت متحدان خود در خاورمیانه بپردازند؛ امری که در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ به شدت برجسته بود و ایران با تکیه بر پشتوانه های مالی و توان بسیج نیروهای متحد خود در منطقه به پیروزی ها و دستاوردهای بزرگی دست یافت. ایران در عراق و سوریه و یمن و مرز های نزدیک به اسرائیل بخش وسیعی از فضای استراتژیک مورد رقابت را تصاحب کرد و حلقه محاصره اسرائیل در مرزهای اطراف خود را تنگ و تنگ تر ساخت. بنابراین بازسازی مجدد این توافق به معنای شروع دور جدیدی از پیشروی های ایران و متحدین او در خاورمیانه و خصوصاً در مرزهای اطراف اسرائیل خواهد بود که ای بسا برخورد و تصادم مخاطره آمیز با ایران را اجتناب ناپذیر کند.
موضوع دیگری که اسرائیل را برمیانگیزد تا با حصول توافق هستهای مخالفت ورزد، بهرهبرداری درازمدت اسرائیل از تهدید ایران در منطقه و در نزد متحدین غربی خود بوده است. نزدیکی اسرائیل به محور عربی و عادی سازی روابط -تحت عنوان پیمان ابراهیم- با بسیاری از کشورهای عربی، پروژه بلند پروازانه ای بوده است که اسرائیل با تکیه بر تهدید ایران موفق به پیشبرد آن شده است. همچنین فراموشی تدریجی طرح دو کشور در قبال مسئله فلسطین و گسترش شهرک سازی و سرکوب جنبش های مردمی فلسطین نیز دیگر موضوعی بوده است که رژیم صهیونیستی آن را در پشت پرده تهدید ایران دفن کرده است. علاوه بر آن امتیازات ویژه ای که این رژِیم به صورت یک چک سفید امضا از آمریکا و متحدان غربی خود دریافت کرده است ست نیز بیشتر بر پایه بزرگ نمایی در وجود تهدیدات پیرامون خود-خصوصا از جانب ایران- بوده است. اسرائیل تهدیدات دائمی و خطر قریب الوقوع ایران را به عنوان ستاره راهنمایی نمایان برای پیشبرد برنامه های خود در خاورمیانه و جذب حمایت حداکثری آمریکا و غرب مورد بهره برداری قرار داده است. بدین ترتیب احیای مذاکرات و حصول مجدد توافق هستهای این دستاویز گرانبها را از اسرائیل باز خواهد ستاند. به احتمال فراوان پس از حصول توافق کشورهای عربی به سمت تنشزدایی و تعمیق گفتگو های چند جانبه با ایران حرکت خواهند کرد و با کاهش تهدید ایران، ضرورت عادی سازی روابط خود با اسرائیل را کمتر احساس خواهند کرد. آمریکا نیز با رفع خطر هستهای شدن ایران، به روند کاهش تعهدات امنیتی خود در خاورمیانه تسریع خواهد بخشید و بدینترتیب اسرائیل در قبال ایران و متحدان منطقه ای او تنها خواهد ماند که به هیچ روی گزینهای مطلوب برای اسرائیل نخواهد بود.
بدین سان مخالفت رژیم صهیونیستی با احیای برجام امری به ظاهر عقلانی و متناسب با منافع اسرائیل در منطقه است. اما این تحلیل به هیچ روی کامل نیست و سکه این موضوع روی دیگری نیز دارد که ای بسا پر اهمیت تر از از روی دیگر باشد و بتواند صحنه را به کلی عوض کند. عدم موفقیت طرفین برجام در احیای پیمانی که بتواند موضوع هستهای ایران را در چارچوبی نظارت شده قرار دهد و به مدیریت آن بپردازد یک فاکتور بسیار مهم را به صحنه امنیتی خاورمیانه اضافه میکند. فاکتوری که تنها یک جمله است اما به نحوی زیربنایی همه چیز را تغییر میدهد. ایران در آستانه هستهای شدن آن هم بدون هیچ نظارت و محدودیت، شرایط امنیتی خاورمیانه را تنشزا خواهد کرد و به صورت اختصاصی ایران و اسرائیل را به سوی راه حل نهایی -که همان رویارویی نظامی است- سوق خواهد داد. بدون تردید نرسیدن به توافق و ادامه فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران باعث بن بست در حل بسیاری از مسائل امنیتی خاورمیانه نظیر بحران یمن و ای بسا تشدید حملات گروه هایی نظیر انصارالله به زیرساخت های اقتصادی عربستان و امارات خواهد شد. ناامنی فزاینده مسیرهای دریایی و خطوط انتقال انرژی نیز از دیگر پیامدهای محتمل این مسئله خواهد بود. علاوه بر آن عدم توافق به صورتی ویژه برای اسرائیل به معنای تحرک بیشتر جنبش های شبه نظامی فلسطینی و همچنین گروه های منتصب به محور مقاومت در مرزهای عراق و سوریه و لبنان خواهد شد که درگیری ها را اجتناب ناپذیر می کند.
اما موضوع اصلی تر که همه گفته های فوق را در سایه خود قرار میدهد مربوط به اجبار و تغییر عزم ایران برای رفتن به سمت برنامه هستهای نظامی است؛ یعنی همان موضوعی که بزرگترین دغدغه امنیتی اسرائیل و البته بسیاری از کشورهای منطقه است. آزمایش هسته ای یا حتی نهایی شدن توانمندی ایران برای تولید سلاح هسته ای به معنای زلزله امنیتی در خاورمیانه خواهد بود که کانون اصلی لرزش آن در تل آویو احساس خواهد شد. این اقدام علاوه بر شروع موج گسترده ای از رقابت تسلیحاتی عنان گسیخته در منطقه احتمال رویارویی نظامی ایران و اسرائیل در مرزهای سوریه و لبنان و فلسطین اشغالی را به شکلی غیر قابل مهار افزایش خواهد داد.
رژیم صهیونیستی از این واقعیت آگاه است که آمریکا با توجه به تمرکز بالای سیاسی و امنیتی بر شرق آسیا و مسائل پیش آمده در شرق اروپا و بحران اوکراین، به هیچ وجه خواستار ورود به یک جنگ گسترده در خاورمیانه نخواهد بود و خصوصا آنکه وضعیت اقتصاد جهانی و شوک های وارد شده به بازار انرژی نیز منطق ورود به یک جنگ جدید در خاورمیانه را بسیار سست و غیر قابل قبول می کند. از طرفی دیگر کشورهای عربی نیز در جریان رویارویی احتمالی ایران و اسرائیل نه توان و نه اراده لازم برای حمایت از اسرائیل را نخواهند داشت. بنابراین اسرائیل در مواجهه با تهدیدات برخواسته از هسته ای شدن ایران تنها خواهد بود و واکنش قدرت های جهانی در قبال این موضوع نیز به احتمال قوی از صدور قطع نامه ها و اجرای تحریم های اقتصادی همه جانبه فراتر نخواهد رفت.
این گونه است که عدم توافق هستهای نیز چالش¬های امنیتی بسیار حاد و گسترده ای را پیش پای رژیم صهیونیستی قرار خواهد می دهد که به هیچ روی مطابق با خواسته های این رژیم نخواهد بود. بدین سان احیای مجدد و یا مرگ برجام هر دو به یک اندازه ناخوشایند خواهند بود و دلیل اصلی صداهای متناقضی که از درون اسرائیل در قبال پرونده هسته ای ایران به گوش می رسد نیز دقیقا همین مسئله است.
***مسئولیت صحت و سقم مطلب موجود به عهده نویسنده است و انتشار آن¬ به معنی تایید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نیست.