شهرام پیرانی کارشناس روابط بین الملل
منطقه قفقاز جنوبی به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک خاص خود واقع در تقاطع اروپا و آسیا، در طول تاریخ دارای اهمیت فراوانی بوده است. این منطقه که دربرگیرنده سه کشور مستقل جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان است، از دیرباز، شاهد کشمکشهای تاریخی میان امپراتوریهای بزرگ و در دهههای اخیر، آوردگاه رقابتهای ژئوپلیتیکی بوده است. دهههای متمادی از مناقشات قومی و سرزمینی، بهویژه مناقشه قرهباغ میان ارمنستان و آذربایجان، و همچنین مناقشات آبخازیا و اوستیای جنوبی در گرجستان، زخمهای عمیقی بر پیکره این منطقه وارد کرده است. این درگیریها، نهتنها به بیثباتی و رکود اقتصادی دامن زده، بلکه هر یک از این کشورها را به نحوی به قدرتهای خارجی، بهویژه روسیه، وابسته ساخته است. وجود پایگاههای نظامی روسیه در ارمنستان و گرجستان، و همچنین نقش مسکو در میانجیگری مناقشات، نشاندهنده نفوذ سنتی این کشور در منطقه است.
بااینحال، تحولات اخیر، بهویژه جنگ دوم قرهباغ در سال ۲۰۲۰ و جنگ اوکراین به منزله عطفی در ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی محسوب میگردند. پیروزی آذربایجان در جنگ دوم قرهباغ، معادلات قدرت را به طور قابلتوجهی تغییر داد و نفوذ ترکیه را بهعنوان یک بازیگر نوظهور و قدرتمند در منطقه افزایش داد. ترکیه با حمایت نظامی و سیاسی از آذربایجان، نشان داد که قصد دارد نقش فعالتری در تعیین سرنوشت این منطقه ایفا کند. از سوی دیگر، ایران نیز بهعنوان همسایه جنوبی قفقاز، همواره به تحولات این منطقه با حساسیت بالا نگریسته است. روابط تاریخی و فرهنگی عمیق، و همچنین نگرانیهای امنیتی، ایران را به یکی از بازیگران کلیدی در هر نظم جدیدی تبدیل میکند.
جنگ اوکراین نیز به نحو قابلملاحظهای بر تحولات قفقاز تأثیرگذار بود. با تمرکز روسیه بر جنگ اوکراین، خلأ قدرتی در قفقاز ایجاد شده که فرصت برای افزایش نفوذ سایر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای بیشازپیش فراهم گردید. این امر باعث افزایش اهمیت کریدورهای اقتصادی و ترانزیتی در منطقه شده است، بهنحویکه مسیرهایی مانند کریدور باکو – تفلیس – جیهان و کریدور شمال – جنوب بیشازپیش موردتوجه قرار گرفتهاند. همچنین کریدور زنگزور که در پی اتصال جمهوری خودمختار نخجوان به خاک اصلی آذربایجان از طریق ارمنستان است، به یکی از موضوعات مهم ژئوپلیتیکی تبدیل شده و در صورت شکلگیری، میتواند نظم و پویاییهای منطقه را دگرگون سازد. این کریدور با مخالفت کشورهایی همچون ایران و ارمنستان مواجه شده است، زیرا کریدور مذکور میتواند دسترسی ایران به قفقاز جنوبی را محدود نموده و باعث افزایش نفوذ ترکیه و آمریکا در منطقه گردد.
علاوه بر این، افزایش علاقه اتحادیه اروپا و ایالات متحده به قفقاز جنوبی، بهویژه باهدف کاهش وابستگی اروپا به انرژی روسیه و همچنین گسترش نفوذ دموکراتیک، به پیچیدگیهای این گذار میافزاید. تلاش برای توسعه کریدورهای انرژی و حملونقل، مانند کریدور میانی (ترانسخزر)، نشاندهنده تلاش برای ایجاد راههای جایگزین و کاهش انحصار روسیه است.
با عنایت به موارد ذکرشده، بایستی گفت که تحولات اخیر حکایت از شکلگیری یک نظم ژئوپلیتیکی جدید در این منطقه دارد که میتواند پیامدهای عمیقی برای بازیگران داخلی و خارجی داشته باشد. یکی از برجستهترین ویژگیهای این نظم نوین، تغییر موازنه قوا در منطقه است. پیروزی جمهوری آذربایجان در جنگ دوم قرهباغ، نهتنها نقشه سیاسی منطقه را تغییر داد، بلکه توازن قدرت نظامی و سیاسی را نیز به نفع این کشور جابهجا کرد. این تغییر، با حمایت مستقیم ترکیه و نقشآفرینی فعال این کشور در منطقه، ابعاد جدیدی به خود گرفته است. ترکیه، با بهرهگیری از روابط نزدیک با آذربایجان و تعمیق همکاریهای نظامی و اقتصادی، نفوذ خود را در قفقاز جنوبی به طرز چشمگیری افزایش داده و بهعنوان یک بازیگر کلیدی در معادلات منطقهای مطرح شده است. جاهطلبیهای آنکارا برای گسترش کریدورهای حملونقل و انرژی همانند کریدور زنگزور، نشاندهنده عزم این کشور برای تثبیت نقش خود بهعنوان یک قدرت منطقهای است.
در مقابل، نقش سنتی روسیه در قفقاز دستخوش تغییر شده است. اگرچه روسیه همچنان حضور نظامی و سیاسی قابلتوجهی در منطقه دارد و نقش میانجی در برخی مناقشات را ایفا میکند، اما توانایی آن برای اعمالنفوذ بیبدیل گذشته تا حدی کمرنگ شده است. این امر، ناشی از عوامل متعددی از جمله درگیری این کشور در جنگ اوکراین، تحریمهای بینالمللی و نیاز به تمرکز بر جبهههای دیگر است. بااینحال، روسیه همچنان تلاش میکند تا با حفظ پایگاههای نظامی خود در ارمنستان و آبخازیا و اوستیای جنوبی و همچنین از طریق ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی، نفوذ خود را در منطقه حفظ کند.
در طرف دیگر، ارمنستان پس از شکست در جنگ قرهباغ، به دنبال بازنگری در سیاست خارجی و کاهش وابستگی خود به روسیه است. ایروان اکنون در تلاش برای برقراری صلح پایدار با ترکیه و آذربایجان، تنوعبخشی به شرکای خود و گشایش مسیرهای جدید اقتصادی است. این تغییر رویکرد ارمنستان، عاملی حیاتی در شکلدهی به نظم نوین منطقه است.
راهبرد آذربایجان در نظم جدید قفقاز نیز متمرکز بر تثبیت دستاوردهای سرزمینی، توسعه اقتصادی از طریق کریدورهای ترانزیتی و انرژی و ایجاد شبکهای از اتحادها و شراکتها برای افزایش نفوذ و امنیت خود میباشد. این رویکرد چندوجهی و عملگرایانه، آذربایجان را به یکی از پویاترین و تأثیرگذارترین بازیگران در قفقاز جنوبی تبدیل کرده است. باکو تلاش میکند روابط خود با روسیه را بادقت مدیریت کند تا از واکنشهای منفی مسکو جلوگیری کند، درعینحال همزمان در پی کاهش وابستگی خود به مسکو است. در مورد ایران نیز، آذربایجان به دنبال کاهش نگرانیهای تهران در مورد کریدور زنگزور و حفظ روابط همسایگی با درنظرگرفتن منافع ملی خود است.
گرجستان در نظم ژئوپلیتیکی جدید قفقاز، رویکردی پیچیده و چندلایه را دنبال میکند که متأثر از موقعیت ژئواستراتژیک حساس آن و تاریخ پرفرازونشیب روابط این کشور با روسیه است. رویکرد گرجستان در نظم جدید قفقاز، ترکیبی از آرمانهای دیرینه غربگرایانه و واقعیتهای ژئوپلیتیکی پیچیده منطقه است. باوجود چالشهای داخلی و خارجی، گرجستان به دنبال حفظ استقلال، تقویت نقش خود بهعنوان یک مسیر ترانزیتی کلیدی و مدیریت محتاطانه روابط باقدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای است.
ایران نیز در این میان، بادقت تحولات منطقه را رصد میکند. هرگونه تغییری که منجر به خدشهدار شدن حاکمیت و تمامیت ارضی ارمنستان گردد، به منزله یک تهدید جدی برای تهران است. ایران کریدور ارس را بهعنوان جایگزینی برای کریدور زنگزور پیشنهاد داده تا از این طریق هم منافع امنیتی – اقتصادی تهران تأمین گردد و هم از بروز تنشهای بیشتر جلوگیری گردد. افزون بر آن، حضور گسترده قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در این منطقه موجب نگرانی مقامات ایرانی شده است.
بهرغم موارد ذکر شده، قفقاز جنوبی همچنان با چالشهای امنیتی پیچیدهای روبروست. منافع متضاد بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، تداوم ناپایداری امنیتی و عدم شکلگیری یک رژیم امنیتی مشترک ازجمله این چالشها میباشند. آینده صلح و ثبات در قفقاز جنوبی همچنان مبهم است و بستگی به همگرایی و واگرایی میان کشورهای منطقه و متحدین آنها دارد.
باوجود انجام مذاکرات صلح، تنشهای مرزی بین آذربایجان و ارمنستان همچنان ادامه دارد و هر لحظه امکان افزایش تنش و درگیری میان دو کشور وجود دارد. از سوی دیگر کریدور زنگزور نیز به یکی از نقاط اصلی اختلاف میان کشورهای منطقه تبدیل شده است. جمهوری آذربایجان و ترکیه به دنبال ایجاد این کریدور هستند، درحالیکه ایران و ارمنستان نگرانیهای جدی در این زمینه دارند. موفقیت یا شکست این پروژه میتواند تأثیر عمیقی بر ژئوپلیتیک و ژئو اکونومی منطقه داشته باشد.
از طرف دیگر نبود یک ساختار امنیتی مشترک و مورد توافق همه بازیگران، باعث افزایش بیثباتی در منطقه و وابستگی روزافزون آنها به قدرتهای خارجی میشود و در نهایت رقابت بین قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای میتواند منجر به پیچیدهتر شدن اوضاع منطقه گردد.
منافع و رقابتهای قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در قفقاز نیز پیچیدهتر شده است. ایران، بهعنوان همسایه جنوبی قفقاز، از نزدیک تحولات را رصد میکند و بر حفظ ثبات و امنیت مرزهای خود و همچنین تأمین منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود در منطقه تأکید دارد. اتحادیه اروپا و ایالات متحده نیز، با نگرانی از گسترش نفوذ روسیه و ترکیه، تلاش میکنند تا از طریق حمایت از اصلاحات دموکراتیک و توسعه اقتصادی، حضور خود را در منطقه تقویت کنند.
در نهایت، نظم ژئوپلیتیکی جدید در قفقاز، با ویژگیهایی چون تغییر موازنه قوا، افزایش نفوذ بازیگران منطقهای جدید، و پیچیدگی رقابتهای بینالمللی، چشماندازی نامعلوم را پیش روی منطقه قرار داده است. ثبات بلندمدت در این منطقه، نیازمند درک عمیق این تغییرات و همکاری سازنده میان تمامی بازیگران ذیربط است تا از تشدید تنشها و بروز درگیریهای جدید جلوگیری شود. سؤال اساسی این است که آیا بازیگران قادر خواهند بود با نادیدهگرفتن رقابتها، به سمت یک معماری امنیتی و همکاری منطقهای پایدار حرکت کنند؟
*مسئولیت صحت و سقم مقاله فوق به عهده نویسنده است و انتشار آن به معنی تأیید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نمی باشد.
 
				 
								 
															


 
															