تصمیم ترامپ برای سوریه: بقا یا خروج؟
مهدیه معدن نژاد
پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
صحنه سیاسی و میدانی سوریه در روزهای گذشته دوباره شاهد تحولات مهمی در نزدیکی پایتخت این کشور بوده است. با تکرار سناریوی بخش شرقی شهر حلب، اینبار در منطقه استراتژیک غوطه شرقی و تکمیل فرایند انتقال نیروهای مسلح، خانوادههای آنان و غیر نظامیان از این منطقه (به استثنای دوما که تا زمان نگارش این یادداشت، هنوز تکلیف نهایی آن مشخص نشده است) به ادلب و پیرامونش، در واقع یک پیروزی استراتژیک دیگر برای دولت بشار اسد و نیروهای همپیمان آن رقم خورده است.
به موازات تحولات غوطه شرقی دمشق اظهارات اخیر رئیس جمهور ایالات متحده، معمایی تازه را پیش روی بازیگران با نفوذ و موثر در صحنه سیاسی سوریه گشود. هفته گذشته دونالد ترامپ در اظهاراتی غیر منتظره و متضاد با سخنان دیگر مقامات کابینه خود، اعلام کرد که نیروهای امریکایی «خیلی زود» از سوریه خارج میشوند. ترامپ با انتقاد از هزینهکرد 7 تریلیون دلار امریکا در جنگهای افغانستان و عراق (که به گفته وی هیچ دستاوردی برای این کشور نداشته است) تصریح نمود «خیلی زود از سوریه بیرون خواهیم آمد. بگذارید که از این به بعد بقیه به آن رسیدگی کنند». سوال این است که دیگر بازیگران دولتی از جمله ایران چگونه این موضوع را تفسیر و تحلیل میکنند؟ از اظهارات ترامپ میتوان چند قرائت را استخراج کرد:
قرائت اول این است که ترامپ پیش از آنکه سیاستی نهایی شود و مورد قبول دیگر نهادهای موثر در فرایند تصمیمگیری درباره بحران سوریه قرار بگیرد، رویکرد شخصی خود را ابراز کرده است. این اتفاق به نحو دیگری در دولت سابق واشنگتن هم رخ داد که البته تبعات سیاسی پر هزینهای در روابط خارجی ایالات متحده به ویژه در رابطه با شریکان منطقهای آن به دنبال داشت؛ یعنی وقتی باراک اوباما استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه را به عنوان «خط قرمز» دولت خود اعلام کرد. اولینبار اوباما از این لفظ در ماه اوت 2012 و در جریان یک نشست خبری استفاده کرد و تاکید نمود که استفاده از این سلاحها محاسبات او را تغییر خواهد داد. «درک شولت»، مشاور اسبق دو وزیر دفاع آمریکا بین سالهای 2011 و 2013، در کتاب «بازی طولانی» (که در آن به شرح سیاست خارجی اوباما میپردازد) با اشاره به این نشست خبری، نوشت که اوباما این صحبتها را بیان یک حقیقت میدانست تا اعلام یک سیاست جدید. در واقع آنچه اوباما به عنوان «خط قرمز» خواند نتیجه یک فرایند سیاسی یا تصمیمگیری رسمی نبود تا آنجا که به گفته شولت، مشاوران رئیس جمهور از جمله خود او را هم شگفتزده کرد. این مقام سابق دولت اوباما در توصیف اظهارات رئیس جمهور سابق مینویسد «در دیپلماسی همیشه خطر بلند فکر کردن وجود دارد».
به نظر میرسد اظهارات هفته گذشته ترامپ درباره خروج از سوریه هم بی شباهت با سخنان اوباما در نشست خبری کذایی نبوده باشد. این بدین معنا نیست که مشاوران و اعضای کابینه ترامپ با تفکرش درباره تداوم حضور سربازان امریکایی در خاک سوریه آشنا نباشند اما به تعبیر شولت، رئیس جمهور پیش از آنکه تصمیمی رسما نهایی شود، درباره آن بلند فکر کرده است. شاهد این مدعا میتواند گزارش اختصاصی خبرگزاری رویترز باشد که در آن به نقل از مقامات امریکایی نوشت، قرار است شورای امنیت ملی در هفته جاری برای بحث درباره عملیات تحت رهبری امریکا علیه داعش در سوریه تشکیل جلسه بدهد. این امر نشان میدهد که اظهار نظر ترامپ پیش از آنکه این سیاست جنبه رسمی یابد و مورد توافق دیگر بازیگران به ویژه مقامات نظامی و سیاست خارجی امریکا قرار بگیرد، مطرح شده است. نباید فراموش کرد که ژانویه امسال وقتی وزیر امور خارجه برکنار شده یعنی «رکس تیلرسون» در جریان سخنرانی در دانشگاه استانفورد کالیفرنیا تاکید کرد که حضور نظامی امریکا در سوریه ادامه خواهد یافت، این تصور بوجود آمد که تیلرسون در واقع راهبرد واشنگتن در قبال سوریه را ترسیم کرده است. حتی پیش از او هم، وزیر دفاع امریکا تصریح نمود نیروهای کشورش برای جلوگیری از ظهور نسخه دوم گروه داعش قصد دارند در سوریه باقی بمانند. هرچند ظاهرا سیاستمداران و مقامات نظامی دولت ترامپ نتوانستند تاکنون رئیس جمهور را به همراهی با خود راضی کنند که این امر به دومین قرائت از اظهارات اخیر وی مرتبط است.
قرائت دوم از وجود اختلاف نظر شدید درون دولت ترامپ میان رئیس جمهور و مقامات امنیتی و نظامی کابینه حکایت میکند. از اظهارات خود ترامپ و صحبتهایی که به نقل از مقامات آشنا با تفکر وی به رسانههای امریکایی درز کرده، اینگونه برمیآید که ترامپ معتقد است بعد از نابودی نظامی داعش و بقایای آن، نیاز به تغییر در سیاست واشنگتن در قبال سوریه وجود دارد؛ این تغییر شامل درگیر کردن دیگر کشورها (از جمله کشورهای منطقه) در بحران سوریه است تا نقش بیشتری برای تضمین امنیت در سرزمینهایی که سابقا تحت کنترل داعش قرار داشت، ایفا کنند. به عبارت دیگر ترامپ (دست کم به صورت رسمی و در سیاست اعلامی) حضور نیروهای امریکایی در خاک سوریه را به مبارزه با داعش محدود میکند.
این در حالی است که مشاوران ترامپ بر ضرورت حفظ نیروهای امریکایی در شمال سوریه حداقل برای چند سال تاکید دارند زیرا آنها اهداف امریکا را محدود به تضمین امنیت و بازسازی سرزمینهای آزاد شده از اشغال تروریستهای داعش نمیدانند بلکه اهدافی کلانتر در ذهن دارند که احتمالا مهمترین آنان مهار نفوذ ایران در منطقه است. لازم است این استدلال تحلیلگران و سیاستمداران امریکایی را در نظر داشت که میگویند امکان تحقق مهار نفوذ ایران امکانپذیر نیست اگر به تعبیر آنها تهران پیروز بحران سوریه شود؛ این هدف نیز بدون تداوم حضور فیزیکی نیروهای امریکایی در شمال سوریه محقق نمیشود. گزارش جدید سی.ان.ان هم شکاف میان ترامپ و پنتاگون را پررنگتر نشان میدهد. سی.ان.ان به نقل از چندین مقام دولتی و دفاعی امریکا در گزارشی نوشت که ارتش امریکا روی طرحهای ارسال سربازان بیشتر به شمال سوریه کار کرده است. به گفته این مقامات، برای اولینبار این طرحها قبل از اظهارات هفته گذشته ترامپ مورد ارزیابی قرار گرفت.
هرچند براساس گزارشها، کاخ سفید به وزارت امور خارجه دستور داده تا اجرای بسته حمایتی 200 میلیون دلاری جهت بازسازی سوریه به حالت تعلیق درآورد اما هنوز مشخص نیست که در تقابل درون کاخ سفید درباره سوریه، رئیس جمهور پیروز میدان میشود یا مشاوران او. چرا که ظاهرا مناظراتی از این قبیل یک سال پیش بر سر خروج یا ادامه حضور نیروهای امریکایی در خاک افغانستان هم وجود داشته که رئیس جمهور علیرغم سوالات مکرر درباره اینکه چرا باید این نیروها در آنجا بمانند اما در نهایت با استراتژی جدید و بقای این نیروها موافقت میکند. بنابراین یکی از احتمالاتی که میتوان در نظر گرفت این است که مشاورانی نظیر «جان بولتون» (که البته تاکنون اظهار نظری درباره این موضوع نداشته اما نباید فراموش کرد که او از طرفداران جنگ 2003 علیه عراق بود) شاید بتوانند رئیس جمهور را وادار به تجدید نظر در رویکردش کنند.
سومین قرائت را هم میتوان حد واسط دو سر طیف یعنی خروج و بقای نیروهای امریکایی در خاک سوریه در نظر گرفت. به عبارت دیگر با یادآوری سخنان ترامپ در دوران کمپین انتخاباتیاش مبنی بر اینکه شریکان امریکا باید سهم منصفانه خود را به این کشور بابت تامین امنیت بپردازند، میتوان گفت این اظهارات، بیشتر جهت وادار کردن شریکان واشنگتن از جمله ائتلاف سعودی-اماراتی ضد ایران و ترکیه باشد برای اینکه هزینه حضور نیروهای امریکایی در سوریه و بازسازی سرزمینهای تحت کنترل آنان را بپردازند.
در حالیکه ترامپ در جریان نشست خبری مشترک با روسای جمهوری استونی، لتونی و لیتوانی رسما تاکید کرد که اگر سعودیها میخواهند نیروهای امریکایی در سوریه باقی بمانند، باید هزینه آن را پرداخت کنند، روزنامه واشنگتن پست به نقل از یک مقام امریکایی نوشت رئیس جمهور امریکا در هفتههای اخیر به سعودیها پیشنهاد کرده تا 4 میلیارد دلار برای بازسازی در سوریه بپردازند. بر این اساس میتوان این موضوع را هم در نظر گرفت که ترامپ با تهدید به خروج از امریکا (که باعث نگرانی در میان شریکان منطقهای واشنگتن شده) به دنبال ترغیب و حتی وادار کردن شرکای خود برای سهیم شدن در فرایند بازسازی سوریه است.
در نهایت میتوان گفت تفکر ترامپ مبنی بر اینکه ماموریت تقریبا 2000 نیروی امریکایی مستقر در شمال سوریه با وارد کردن شکست نظامی نهایی به تروریستهای داعش به پایان میرسد، نه تنها با رویکرد غالب در دولت خود او متفاوت است بلکه حتی با سخنان وی در دوران کمپین انتخاباتیاش هم مغایرت دارد که در آن از اوباما به خاطر خارج کردن زودهنگام نیروهای امریکایی از عراق (که به تعبیر وی منجر به اشغال سرزمینهای گسترده توسط داعش شد) انتقاد کرد. به هر حال رویکرد ترامپ هنوز به یک سیاست نهایی بدل نشده و زمانی هم برای خروج این نیروها تعیین نگشته است. هنوز میتوان این احتمال را در نظر گرفت که تحت شرایطی از جمله پذیرش پیشنهاد واشنگتن توسط ریاض مبنی بر سهیم شدن در هزینه بازسازی سوریه یا موفقیت مشاوران و دیگر اعضای کابینه در اقناع رئیس جمهور برای تجدیدنظر در نگاهش، راهبرد ایالات متحده به همان سبک و سیاق مورد نظر تیلرسون (و البته دیگر مقامات ارشد دفاعی، اطلاعاتی و سیاسی) ادامه یابد. همچنین نباید واکنش منفی برخی از نمایندگان جمهوریخواه کنگره نسبت به اظهارات ترامپ را نادیده گرفت.
با این وجود، آن روی سکه تصمیمگیری ترامپ عملی کردن این تفکر و خارج کردن نیروهای امریکایی از خاک سوریه است. مخالفان رویکرد ترامپ به رئیس جمهور هشدار میدهند که خروج امریکا به معنای پیروزی نهایی دمشق، تهران و مسکو در سوریه و مغایر با هدف اعلام شده دولت یعنی مهار نفوذ ایران است. به عبارت دیگر آنها این ادعا را مطرح میکنند که عملی شدن تصمیم ترامپ به معنای ایجاد خلاء قدرت در بخشهای آزاد شده از اشغال داعش است. به باور این گروه این موضوع به دو امر منجر میشود: اول بازگشت دوباره داعش و دوم گسترش کنترل دمشق و همپیمانان آن به مناطقی که تاکنون تحت سیطره نیروهای امریکایی قرار داشته است. این انتقادات به تعبیری میتواند نشاندهنده این امر باشد که ترامپ نه تنها استراتژی مشخصی درباره بحران سوریه ندارد بلکه فاقد برنامه مشخصی برای اجرایی کردن راهبرد خود مبنی بر مهار نفوذ ایران (که در جریان یک سخنرانی اعلام کرد) است. شق دوم این گزاره با توجه به این ادعا است که تحلیلگران امریکایی معتقدند راه مهار نفوذ ایران از جلوگیری از پیروزی نهایی مقاومت در سوریه میگذرد. هرچند پذیرش این نکته که چون ترامپ میخواهد نیروهای خود را از سوریه خارج کند، به معنای شکست ایده مهار نفوذ ایران است، میتواند مورد تردید قرار بگیرد اگر این سوال را مطرح کنیم که آیا ترامپ و مشاوران موثر وی اساسا به تداوم این ایده که مهار ایران از طریق به اصطلاح قطع بازوهای منطقهای آن امکانپذیر است، اعتقاد دارند یا در فکر تقابل مستقیم با خود تهران هستند؟ یا تجارت مسلکی ترامپ و انتقاد از هزینههای به تعبیر وی بدون حاصل در خاورمیانه برای ایران این معنا را دارد که دولت واشنگتن به گزینه نظامی علیه تهران و متحدان آن در منطقه فکر نمیکند؟ از طرف دیگر اگر رئیس جمهور و مشاورانش هم به این باور داشته باشند که برای مقابله با ایران باید مقاومت را در سوریه هدف قرار بدهند، چه راهکارهایی برای جلوگیری از ایجاد خلاء مذکور ارائه خواهند داد؟ کدام کشور یا کشورهای منطقهای و فرامنطقهای جا پای سربازان امریکایی در شمال سوریه خواهند گذاشت؟ اینها سوالات مهمی است که تصمیمگیران تهران و تحلیلگران ایرانی باید به دنبال پاسخ آن باشند.