وضعیت و بسترها و شرایطی ایران هراسی در بین کشورهای عربی
حکومت پهلوی از سال 1304 یا 1925، موقعیت کشورهای عربی برآمده از بطن امپراطوری عثمانی و مرزسازی های تصنعی دولت های اروپایی در منطقه به گونه ای بود که منافع متخاصم را ایجاد می کرده است. از سوی دیگر مسئله تمایز مذهبی، مطرح است. یعنی جدال و پیکار شیعه و سنی (که حتی تا پیش از آن میان هر حکومتی در ایران با عثمانی در میان بوده است.) در سال های بعد از انقلاب، چند بستر جدید برای ایران هراسی به وجود آمد. نخست مسئله صدور انقلاب اسلامی به این کشورها مطرح است، دولت های منطقه را بسیار هراسان کرده است که آن چه که در ایران در چارچوب انقلاب اسلامی واقع شده و منجر به فروپاشی رژیم گذشته شده است، در این کشورها هم رخ دهد. این بار با یک کارت برنده ایدئولوژی و حمایت حکومت جمهوری اسلامی از این جنبش های محتمل و یا حتی بالفعل (که نمونه بارز آن را در پیوند با تأسیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، حمایت جمهوری اسلامی از جنبش شیعی امل در لبنان، تأسیس حزب الله و حمایت از حرکت شیعی در استان قطیف عربستان سعودی و همین طور جنبش همگانی مردم بحرین و یا در میان شیعیان حوثی مشاهده کنیم. نکته دیگر این است که این کشورها در قلمرو استراتژیک ایالات متحده آمریکا هستند. بنابراین تهدید این کشورها به طور مع الواسطه تهدید آمریکا هم هست. بنابراین این موضوع باعث شده است که میان دولت های عرب و هفت دولتی که از سال 1979 تا به حال در واشنگتن حاکم بوده است، میزان همگرایی بیشتری را در راستای ایران هراسی مشاهده کنیم.
در بعد دیگری وضعیت اجتماعی ایران در مقایسه با کشورهای عربی و آن چه که مربوط به مسائل زنان و حقوق شهروندی می شود، در سال های بعد از انقلاب پیش رفته و در مقایسه با آن چه که در کشورهای عربی به خصوص ممالک جنوب خلیج فارس قابل مقایسه نیست. مردم در این کشورها به ایران نگاه می کنند. مسئله دیگر سیاست خارجی بالنسبه منسجمی جمهوری اسلامی ایران است. در حالی که تمامی رژیم های عربی بدون استثنا یا عروسک هستند و یا در میدان خیمه شب بازی قدرت های دیگر بازی می کنند و بازی می خورند. لذا مردم، روشنفکران و حتی بعضی از اعضای الیت نخبگان این جوامع این موضوع را در مقایسه با آن چه که در ایران می گذرد، درک می کنند و به این استنتاج روشن می رسند که در حقیقت رژیم های خودشان نظام های صالحی برای تدبیر مدن نیستند. بنابراین کوبیدن بر طبل تعجیم (ایرانی شدن) امری دو سویه است. یعنی از یک سو برای سرکوب روشنفکران و مردم در کشورهای عربی است. در حقیقت شما در حال خیانت روایت سنی حاکم در این کشورها هستید که آبشخور آن ایدئولوژی وهابی و سلفی باشد. حتی کشورهایی نظیر امارات و کویت و امثال این ها هم شامل این موضوع می شوند. آن ها اگر چه با جامعه عربستان سعودی قدری متفاوتند، اما در مقام عمل به لحاظ دستگاه ایدئولوژیک دولتی روز به روز به نظام آل سعود شبیه تر شدند.
نکته دیگر این است که در حقیقت این ها هیچ آلترناتیوی در مورد نحوه برخورد جمهوری اسلامی با اسرائیل ندارند. یعنی کشورهای عربی که ظاهرا باید مدافع حقوق فلسطینیان باشند، غیر از کمک های مالی گاه و بیگاهی که به اردوگاه های آوارگان فلسطینی کرده اند، هیچ سیاست دیگری در دفاع از فلسطینیان و آن چه که به مسائل لبنان مربوط می شود، نداشتند. در حالی که ایران به عنوان یک کشور غیر عرب با آن چه که بعد از انقلاب اسلامی حادث شده است، همواره در خط مقدم دفاع از حقوق فسطینیان بوده است. این موضوع به یک آشفتگی در سیاست خارجی ممالک عربی در مواجهه با ایران منجر می شود و امروز به نزدیکی پاره ای از این رژیم ها با اسرائیل تحت حاکمیت احزاب دست راستی منجر شده است.
ابعاد ایران هراسی در بین کشورهای عربی
ایران هراسی دو بعد اساسی وجود دارد. یکی این که قادر به مهار جوامع خود باشند و روشنفکران خود را که به طور مداوم در حال انتقاد از رژیم ها هستند و آن ها را عروسک های قدرت های خارجی تلقی می کنند را سر جای خود بنشانند. از سوی دیگر، سرپوشی بر انفعالی (که در قبال پیدایش جریان هایی نظیر داعش دارند) بگذارند. ما می دانیم که دسته جات سلفی اسلام گرای سنی در منطقه بدون سرمایه گذاری های شیوخ آل سعود و دیگر دولت های منطقه جنوب خلیج فارس نمی توانست وجود خارجی پیدا کنند. اما امروز جمهوری اسلامی در خط مقدم در نبرد و پیکار با این قبیل گروه هاست. لذا این رژیم ها برای سرپوش گذاشتن بر این انفعال و بی تدبیری موجود سعی می کنند تمام مسائل را متوجه تهران کنند و در واقع مدام بر این مسئله تأکید بکنند که منطقه در خطر تبدیل شدن به مستعمره امپراطوری شیعی ایران است . حتی این موضوع حتی در میان گروه هایی که زمانی تا حدودی به ایران نزدیک بودند، در حال حاضر شنیده می شود. یعنی افرادی چون جنبلاط که از رهبران دروزی لبنانی (و در دهه هشتاد به جنبش شیعی عمل و حزب الله در جریان جنگ با اسرائیل نزدیک بود) همان حرف هایی را می زند که در دوحه، کویت و عربستان سعودی هم شنیده می شود. یعنی اعراب از خطر نفوذ ایران با توجه به نظام خاصی که در کشور آن ها حاکم است، در امان بمانند.
نوع نگاه کشورهای عرب در مورد پدیده ایران هراسی
ممالک عربی در این حوزه چهار گروه هستند. کشورهایی مانند الجزایر که به طور اعم نگاه مثبتی نسبت به ایران و جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت برآمده از یک انقلاب ضد امپریالیستی به معنای اخص دارد. در همه این سال ها رابطه ایران با کشور الجزایر خوب بوده است. کشورهایی مانند مراکش در واقع در دشمنی تمام عیار هستند و احساس می کنند که نام آن چه را که صدور انقلاب است، به دلیل پاره ای از تجانس هایی که جامعه خود با جامعه ایران می تواند برای حاکمیت آن کشورها بسیار مخاطره آمیز باشد. چنانچه هیچ نوع رابطه دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی ایران و مراکش حتی در سطح دفتر حافظ منافع هم وجود ندارد. کشورهایی مانند عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی و اردن هم سیاست دوگانه ای را تعقیب می کنند. طبیعتا در باطن، از ایران و نظام حاکم بر آن نفرت دارند، در عین حال می دانند که نمی توانند مانند مراکش در یک قطع رابطه کامل با ایران به سر ببرند. باید در منطقه و در چارچوب مسئله نفت و امنیت به نحوی با ایران همکاری داشته باشند . گروه چهارم هم ممالکی مانند سوریه هستند که در واقع تمایزهایی دارند، اما در وحدت پراگماتیک و استراتژیک جنگ با اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران متحد هستند و می دانیم حزب بعث حاکم بر سوریه از نظر نحوه نگاه و اصول کشورداری با ایران بسیار متفاوت است.
پیامدهای ایران هراسی در منطقه
ایران هراسی روز به روز موضوع نفوذ ایران را افزایش خواهد داد. یعنی به دلیل بی اعتباری آنها در جهان اسلام هر اندازه که کشورهای عربی جنوب خلیج فارس بر طبل تعجیم یا ایران هراسی حتی در بین توده های عرب بکوبند، عملا به نفوذ معنوی ایران بیشتر کمک می کنند. یعنی باید ما از آن ها درخواست کنیم که بیشتر بر این طبل ایران هراسی بکوبند. این موضوع به نفع منافع ملی ماست. چنانچه عربستان سعودی کشوری است که امروز به دلیل کشتارهایی که در یمن اتفاق افتاده است، بسیار بی اعتبار شده است. توده های عرب امروز از حکومت ریاض بسیار متنفر هستند. در این بین هر چند عربستان سعودی 800 میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد و علیه مملکت ما خرج می کند و سعی می کند سنی ها را در ایران تحریک بکند و ممکن است ما با مشکلاتی مواجه باشیم و برخی از سنیان به دنبال ایدئولوژی های وهابی با کمک هزینه هایی که آل سعود روند اما در جهان اسلام هیچ گاه به اندازه امروز معتبر نبوده ایم. در بعد دیگری تاثیر این امر بر اوضاع تقریب مذاهب بسیار منفی است. یعنی هیچ گاه به این اندازه امکان نزدیک کردن مذاهب اسلامی و مذاهب اهل سنت و مذهب شیعه اثناعشری تاریک و ظلمانی و حتی در افق محال نبوده است. چنانچه هزینه سنگین جامعه الازهر در مصر را عربستان سعودی به قطر پرداخت می کند. طبیعتا جامعه الازهری که در به سمت تقریب مذاهب اسلامی رفته بود، امروز تشیع را نمادی از کوشش ایران برای احیای امپراطوری صفوی در منطقه می داند و به صورت رسمی این موضوع را در رسانه های عربی تبلیغ می کند.