“بحرانها و چالشهای احتمالی عراق پس از آزادی موصل”
بهمن شمسی
پژوهشگر موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام
موصل بهعنوان شهری در حاشیه رودخانه دجله ، پایگاه اقتصادی شمال عراق، مرکز استان نینوا و محل سکونت اقوام و اقلیتهای مختلف کرد، عرب، ترکمن و آشوری، از دیرباز از پتانسیل بالایی در ایجاد چالش برخوردار بوده است. اهمیت این شهر سبب شد تا ترکیه بهعنوان دولتی نوپا که ازامپراتوری فروپاشیده عثمانی سر برآورده بود تا مدتها مانع از الحاق آن به عراق امروزی شده و صرفاً تحتفشار سنگین بریتانیا به این امر رضایت دهد. در ایام صدام نیز سیاست عربی سازی مناطق مختلف، موصل را از شهری با اکثریت کرد، به شهری تقریباً عربی بدل ساخت. پس از سقوط صدام و اشغال عراق و بهویژه پس از روی کار آمدن یک حکومت شیعی، معارضین سنی و مخالفین وضع موجود در شمال عراق و ازجمله موصل، دولت مرکزی عراق را با چالشهای متعددی مواجه ساخته و مانع از شکلگیری دولتی مقتدر و اجرای کار ویژههای آن در فضایی آرام و بهدوراز تنش شدند. خاصیت و کارکرد چالش آفرینی این انشقاق در تحولات سالهای اخیر عراق به اوج خود رسیده و سبب شد تا با هجوم داعش به موصل نهتنها شاهد مقاومت محسوس از این شهر دومیلیوننفری نباشیم، بلکه بخش قابلتوجهی از مردم به دلیل بیاعتمادی به دولت مرکزی و غلبه ناسیونالیسم قومی- مذهبی بر ناسیونالیسم ملی در نگاه آنان، از داعش استقبال کرده و به حمایت از آن بشتابند. در این ایام نیز موصل رهاشده از چنگ داعش، میتواند دولت عراق را با چالشهای متعددی مواجه سازد. چالشهایی که هرکدام برای ایجاد بحرانی بهمراتب خطرناکتر از داعش کفایت میکند.برخی از مهمترین این چالشهای احتمالی عبارتاند از:
– ویرانی شهر، آوارگی و بیخانمان شدن بخش عظیمی از ساکنین موصل
– اعمالنفوذ برخی دول عربی منطقه نظیر عربستان، قطر و امارات
– کودکان تعلیمیافته در مکتب آموزشی داعش با کوله باری از نفرت و عداوت نسبت به دولت مرکزی
– عدم عقبنشینی نیروهای پیشمرگه اقلیم کردستان عراق از مناطق تحت تصرف خود در موصل و شمال عراق
– استمرار و تداوم حضور نیروهای ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا در عراق
– برخی نخبگان سیاسی اهل سنت
– مانور گاهوبیگاه قدرت از سوی برخی احزاب مانند جریان صدر
– آینده گروههای مسلح مشارکتکننده در مبارزه علیه داعش و چگونگی تعیین وضعیت آنها
– ویرانی و آوارگی:
امروز موصل تجربه تلخ و مصیبتبار حضور سهساله داعش را بر قلب و پیشانی خود دارد. تجربهای که بهرغم همه آثار سوء و ناخوشایند آن،اما فضای لازم و فرصتی دیگر را در برابر مردم و نخبگان موصل از یکسو و دولت مرکزی عراق و سیاستمداران این کشور از سویی دیگر قرار داده است. فرصتی برای بازنگری در مرکزگریزی و دمیدن بر طبل انشقاق از جانب مردم و تلاش در راستای اعتمادسازی و تغییر ذهنیت منفی اهالی موصل توسط دولت مرکزی. اما اینکه آیا دولت فعلی عراق از توانایی و برنامه لازم بهمنظور بهرهگیری از فرصت موجود برخوردار بوده و ارادهای برای پرداختن به این مهم در میان سیاستمداران این کشور وجود دارد یا خیر، موضوعی است که محل بحث جدی است. وضعیت نهچندان بسامان سیاسی- اجتماعی عراق، ناتوانی دولت در تأمین فراگیر امکانات اولیه رفاهی – بهداشتی و از همه مهمتر معضل امنیت که همچنان اولویت نخست دولت و ملت عراق است، چشمانداز امیدبخشی را پیش روی ما قرار نمیدهد. موصل امروز با معضل جدی ویرانی، آوارگی و فقدان بهرهمندی از امکانات اولیه رفاهی – بهداشتی نظیر آب و برق و.. مواجه است و تغییر ذهنیت منفی گذشته نیازمند تسریع در بازسازی و خدماترسانی است، در غیر این صورت باید منتظر تداوم بدبینیهای گذشته و شکلگیری انتقادات و اعتراضات گسترده بود که زمینه را برای ظهور و بروز مجدد افراطگرایی فراهم خواهد کرد.
– اعمالنفوذ دول عربی منطقه:
امروزه بر کسی پوشیده نیست که برخی دول عربی منطقه و بهویژه عربستان، به دنبال سقوط رژیم بعث در عراق و روی کار آمدن یک دولت شیعی همه تلاش خود را در راستای عدم استقرار این دولت در عراق به کار گرفته و حتی از تروریسم پروری بر پایه بنیادگرایی مذهبی و حمایت از سیاستمداران فاسد و خیانتپیشه نیز فروگذار نکرده و عراق را به جولانگاه تروریسم بدل ساختهاند. امروز نیز همچنان موتور تبلیغاتی این کشورها در راستای اعمال فشار بر دولت عراق با بهرهگیری از رسانه و همچنین نخبگان سیاسی وابسته به خود در عراق فعال بوده و تلاش دارند تا به هر طریق ممکن دولت و ارتش عراق را عامل ویرانی و نابسامانی اوضاع در موصل قلمداد کرده و مسئولیت آن را بهطور کامل متوجه دولت مرکزی کنند. بنابراین هرگونه تأخیر و تعلل در بازسازی موصل، ساماندهی آوارگان و تأمین امکانات اولیه رفاهی میتواند بهسرعت بهعنوان حربه و اهرمی توسط این کشورهای عربی منطقه باهدف چالش آفرینی مجدد، بکار گرفته شود . پیشنهاد شتابزده و شیطنتآمیز عربستان سعودی مبنی بر آمادگی خود جهت بازسازی موصل در صورت اعلام موضع دولت مرکزی عراق علیه قطر در همین راستا قابلتحلیل است.
– نظام تعلیمی داعش و کودکان پرورشیافته در آن:
داعش در تمامی مناطق تحت اشغال خود، در کنار گزینه نظامی که بیشتر به چشم میآید، یک برنامه جامع، سریع و قابلتوجه را به لحاظ آموزشی پیاده کرده است تا از این طریق آموزههای بنیادگرایانه، افراطی و غیر منعطف خود را در میان کودکان نهادینه کرده، بقای فکری خود یعنی “داعشی گری” را تضمین نماید. ماحصل و خروجی این مکتب آموزشی خطرناک کودکانی هستند که حتی پرچم ملی عراق را نماد “مرتدین”و” بیدینان” میدانند. اینکه با کدام تدبیر فرهنگی و آموزشی میتوان با این معضل جدی به مقابله برخاست و تهدید ناشی از آن را از آینده سیاسی – اجتماعی عراق دور کرد، سؤالی است که باید تصمیم سازان حوزه فرهنگ و آموزش در دولت عراق پاسخ آن را بدهند؛ اما آنچه به ذهن میرسد تأثیر پایدار آموزههای خشک داعش بر روح لطیف کودکان، حتی اگر به لحاظ سیاسی و امنیتی قابلمهار و کنترل باشد، اما به لحاظ اجتماعی هزینههای زیادی را متوجه دولت و جامعه عراق خواهد کرد.
– حضور نیروهای پیشم رگه اقلیم کردستان عراق در برخی از مناطق کلیدی شمال این کشور ازجمله موصل:
در جریان اشغال موصل توسط داعش و به دنبال شکلگیری ائتلاف بهاصطلاح ضد داعش به رهبری آمریکا، نیروهای پیشم رگه اقلیم کردستان عراق در سایه فقدان بسیج مردمی و یک ارتش منظم و سازمانیافته، باهدف مقابله با داعش، وارد صحنه شده و بر بخشهایی کلیدی از موصل و کرکوک در شمال عراق مسلط شدند. هماکنون، بهرغم آزادی موصل و با توجه به تلاش رهبران اقلیم کردستان جهت دستیابی به استقلال، هیچ ارادهای در میان نیروهای پیشمرگه و رهبران کردستان برای عقبنشینی از مناطق تحت تسلط و واگذاری آنها به ارتش و دولت عراق وجود نداشته و حتی برخی از مقامات کرد بهصراحت از انضمام این مناطق به کردستان سخن میگویند. از طرفی این مناطق آنقدر برای دولت مرکزی عراق حساس و کلیدی است که نه میخواهد و نه میتواند بهراحتی از آن صرفنظر کرده و بهمنظور حفظ وحدت و ثبات در عراق، این اتفاق را نادیده بگیرد. به جرأت میتوان گفت که در صورت تداوم حضور نیروهای پیشم رگه در مناطق تحت تسلط و در کنار آن اصرار مقامات اقلیم بر مواضع فعلی خود، حتی احتمال تقابل و رویارویی سخت ارتش عراق با نیروهای کرد، امری بعید و دور از ذهن نخواهد بود.این احتمال زمانی تقویت میشود که بدانیم مقامات سیاسی اقلیم کردستان، رایزنیها و مذاکرات فشردهای را در سطح منطقهای و بینالمللی در راستای جلب حمایت و رضایت کشورها با استقلال کردستان آغاز کردهاند؛ امری که یقیناً مطلوب و مورد تأیید حاکمان سیاسی عراق نبوده و واکنش منفی آنها را در پی خواهد داشت.
– تداوم حضور نیروهای ائتلاف بهاصطلاح ضد داعش در عراق:
از تحرکات نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا و همچنین اظهارات مقامات مسئول آمریکایی، اینچنین استنباط میشود که این نیروها حتی پس از شکست و ریشهکنی قدرت نظامی داعش در عراق هم بنای خروج از این کشور را نداشته و به دنبال پیگیری و پیادهسازی برنامههایی جدید در عراق هستند. برنامههایی که ماهیت آن بر ما پوشیده است، اما یقیناً تجربه ناموفق حضور آمریکا در عراق به ما میگوید که برنامههای آتی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در راستای بازسازی و بهبود اوضاع سیاسی – اجتماعی در عراق نخواهد بود؛ چرا که آنها در طول شکلگیری و فعالیت نیروهای بسیج مردمی عراق علیه داعش، بارها و بارها در تنگناها به کمک داعش آمده و با حمایت هوایی،پشتیبانی لجستیکی و فراری دادن فرماندهان میدانی داعش از معرکه باعث شکست محاصره آنها شده و حتی با اعمال فشار بر دولت مرکزی عراق، به بهانههای مذهبی و غیره مانع از ورود مستقیم نیروهای مردمی(حشدالشعبی) در نبرد موصل شدند.
– برخی نخبگان سیاسی خیانتپیشه اهل سنت:
یکی از عوامل عمده در سقوط و اشغال شهر بزرگ موصل توسط داعش باوجود حضور گسترده نیروهای امنیتی در آن منطقه، خیانت برخی از نخبگان سیاسی برآمده از دل جامعه اهل سنت در شمال عراق بود که نمایندگان آنها در دولت فعلی محسوب و بنابراین از جایگاه و نفوذ ویژهای در میان آنها برخوردار بودند. سقوط سریع موصل بهعنوان شهری بزرگ با جمعیتی نزدیک به دو میلیون نفر، آنهم با کمترین مقاومت در برابر یک نیروی چند هزارنفری، تأثیری خیانت این نخبگان صاحب نفوذ و البته خائن را بیشازپیش نمایان میسازد. نخبگانی که سرخورده از سقوط رژیم بعث و مهمتر از آن حاکمیت یک دولت شیعی در عراق، آمال خود در راستای احیای مجدد حاکمیت سیاسی اهل سنت را در حضور داعش جستجو کرده و با بهرهگیری از نفوذ اجتماعی خود، زمینه اقبال عمومی نسبت به داعش و حتی سربازگیری این گروه از بین اهالی موصل را فراهم کردند. حال با توجه به تجربه تلخ حضور داعش و ناکامیهای مترتب بر آن، لازم است که دولت مرکزی عراق بهمنظور دور ماندن از آثار نامطلوب حضور مجدد این نخبگان در عرصه سیاسی عراق، با بهرهگیری از نخبگان میانهرو در جامعه اهل سنت، که از اراده لازم جهت همکاری با دولت مرکزی برخوردارند، برنامهای فوری را برای تضمین ثبات سیاسی عراق و استقرار یک دولت مقتدر پیشگرفته و به مرحله اجرا درآورد؛ در همین راستا تفهیم خیانتهای نخبگان سابق به جامعه اهل سنت و خسارتهای ناشی از آن امری ضروری و حیاتی است.
– مانور قدرت سیاسی از سوی برخی گروهها مانند جریان صدر:
حقیقت امر این است که دولت در عراق به دلیل ضعف ساختار حقوقی و سیاسی، بهاجبار باید بهصورت ائتلافی تشکیل شود که این امر منجر به سهم خواهی گروهها و احزاب سیاسی در دولت شده و امکان تشکیل یک کابینه قوی،متخصص و متناسب با وضعیت سیاسی – اجتماعی عراق را از نخستوزیر سلب نموده و بنابراین دولت را در موضع ضعف قرار میدهد. این امر در کنار حضور خیابانی بدنه اجتماعی حامی جریان صدر به رهبری ” مقتدا صدر” سبب برهم خوردن تمرکز دولت بر کار ویژههای خود و لزوم رسیدگی به اوضاع موصل، ایجاد و تقویت همگرایی جامعه اهل سنت با دولت مرکزی و اصلاح ساختار حقوقی – سیاسی بهمنظور تقویت اقتدار دولت و کاهش واگرایی میان گروهها، اقوام و مذاهب عراق خواهد شد.
– آینده و نحوه تعیین وضعیت گروههای مسلح مشارکتکننده در نبرد ضد داعش:
در ایامی که داعش در اوج وحدت سیاسی و ایدئولوژیک قرار داشت، ارتش عراق در بدترین وضعیت ممکن به لحاظ آمادگی مقابله با تروریسم بود. این وضعیت ناگوار ارتش ازنظر تجهیزاتی و نیروی انسانی کارآمد، در کنار حضور فرماندهان بعثی در بیشتر لشکرهای ارتش که نتیجه اعتماد نابجای نخستوزیر وقت یعنی آقای نوری مالکی به آنها بود، سبب شد تا شهرهای عراق یکی پس از دیگری درنتیجه خیانت آنها و توانمندی داعش در جابجایی سریع و انتقال نیرو سقوط کرده و حتی بغداد نیز در معرض خطر اشغال قرار گیرد. این امر سبب شد تا مرجعیت محبوب و مقتدر و عالیقدر در عراق یکبار دیگر باتدبیر و فتوای خود به نجات عراق آمده و سببساز تشکیل نیرویی مردمی بهمنظور مقابله با داعش شود. ” حشد الشعبی” اکنون بهعنوان نیرویی که تأثیرگذاری آن در حفظ یکپارچگی عراق و سرکوب تروریسم بر کسی پوشیده نیست، مأموریت خود را به سرانجام رسانده و لازم است که توسط دولت مرکزی تعیین تکلیف گردد، که این امر مستلزم انتخابی سخت از بین گزینههای پیش روی دولت مرکزی است. چه انحلال و چه جذب در بدنه ارتش و یا پذیرش استقلال “حشدالشعبی” بهعنوان یک نیروی نظامی مستقل و قانونی در عراق، از منتقدین و یا حامیان قدرتمندی در داخل و خارج عراق برخوردار است، که یقیناً کار را برای دولت مرکزی و حاکمان سیاسی عراق سخت خواهد کرد.
نهایتاً اینکه با توجه به شکست داعش و بهتبع آن ناکام ماندن برنامههای عربستان، قطر و امارات بهعنوان حامیان تروریسم در عراق از سال 2003 تا به امروز،آیا میتوان با اطمینان گفت که عراق به پایان هرجومرج سیاسی، فساد اقتصادی، سهم خواهی گروهها و احزاب، ناامنی و تروریسم رسیده و با حفظ انسجام ناشی از خطر داعش بهسوی همگرایی و شکلدهی یک دولت قدرتمند با توان اجرای کار ویژههای یک دولت واقعی حرکت خواهد کرد؟ یا اینکه با تداوم سهم خواهی ها و مطالبات درونی و همچنین پیگیری و طرحریزی سیاست و توطئهای جدید از سوی حامیان منطقهای و بینالمللی تروریسم، آینده سیاسی و اجتماعی عراق آماج حملهای دیگر شده و احیای مجدد داعش یا گروههای تروریستی جدیدی را شاهد خواهیم بود؟ با پاسخ این سؤالات را تحولات ماههای آتی عراق خواهد داد.