سیدعلی نجات، کارشناس مسائل خاورمیانه
در آغاز بحران سوریه، اسرائیل با وجود اختلافات مرزی، سیاست عدم مداخله را در پیش گرفت و رویکردی دیپلماتیک و محتاطانه اتخاذ کرد. تلآویو اظهارات رسمی خود را به مواضعی محدود و حسابشده کاهش داد و همزمان به تمامی طرفهای درگیر هشدار داد که از اقداماتی که امنیت و منافع اسرائیل را مستقیماً تهدید کند، خودداری کنند. با گذر زمان، اما این سیاست تغییر کرد. اسرائیل، با اتخاذ رویکردی تهاجمی، حملات هوایی دورهای را علیه اهداف نظامی و انبارهای تسلیحاتی ارتش سوریه آغاز کرد تا از این طریق منافع خود را در جریان بحران دنبال کند.
پس از سقوط حکومت اسد، سیاست اسرائیل وارد مرحلهای جدید شد که شامل لشکرکشی و اشغال سرزمینهای سوریه بود. طی سه ماه گذشته، اسرائیل عملیات گستردهای را در خاک سوریه آغاز کرد و مناطق جنوب این کشور را به تدریج تحت کنترل خود درآورد. این تحرکات نظامی در سوریه از زمان سقوط اسد در ۸ دسامبر 2024 همچنان ادامه دارد. با پایان کنفرانس گفتوگوی ملی سوریه و تأکید بر لزوم خروج اسرائیل از خاک سوریه، ارتش این رژیم حملات هوایی سنگینی را به مناطقی در الکسوه در جنوب دمشق و حومه درعا صورت داد. همزمان نیروهای زمینی اسرائیل تا مرز اداری میان استانهای درعا و القنیطره پیشروی کردند.در روزهای اخیر، نیروهای اسرائیل با خودروهای زرهی به دو روستای رسم المنبطح و الدوایه الکبیره در ناحیه سویسه از ریف جنوب غربی استان القنیطره یورش بردند.
هفته گذشته، روزنامه والاستریت ژورنال گزارشی منتشر کرد مبنی بر اینکه اسرائیل تلاش دارد قدرتهای جهانی را متقاعد کند که سیستم فدرالیسم در سوریه اجرا شود. همزمان دولت تلآویو اعلام کرد بودجهای بیش از یک میلیارد دلار برای حمایت از جامعه دروزی در بلندیهای جولان در جنوب سوریه اختصاص داده است. هدف از این اقدام، تشویق دروزیهای سوریه به دوری از مشارکت در دولت جدید سوریه عنوان شده است. در همین حال، با افزایش تنشها میان برخی از دروزیان شهر جرمانا در حومه دمشق و نیروهای امنیتی دولتی، اسرائیل تهدید کرده که برای حفاظت از اقلیت دروزی در سوریه ممکن است مداخله نظامی کند.
واقعیت این است که دکترین تجزیه و تقسیم سوریه همواره گزینهای ایدهآل برای اسرائیل بوده و از سال ۲۰۱۶ به طور جدی مورد توجه مقامات اسرائیل قرار گرفته است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در کنفرانس اقتصادی داووس در ژانویه ۲۰۱۶ اظهار داشت «بهترین نتیجه ممکن در سوریه، بالکانیزه شدن آرام و تدریجی این کشور است.» موشه یعلون وزیر دفاع اسبق اسرائیل، در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریه 2016 اعلام کرد: «وضعیت سوریه بسیار پیچیده است و ترسیم چشماندازی در راستای توقف درگیریها در این کشور، دشوار است. بنابراین، سوریه در آینده نزدیک هرگز یکپارچه نخواهد شد.» رام بن باراک از مقامات ارشد پیشین موساد در فوریه 2016، راهحل نهایی برای بحران سوریه را تقسیم این کشور دانست.
در مجموع، اهداف و منافع اسرائیل از پیگیری دکترین تجزیه سوریه در دوره اسد و در حاکمیت جدید سوریه تا حدودی با یکدیگر متفاوت به نظر میرسد. منافع استراتژیک اسرائیل در دوران حکومت اسد شامل مواردی چون تضعیف محور مقاومت، کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان، گسترش اختلافات ناشی از تجزیه سوریه به لبنان، تسهیل مداخله اسرائیل در سوریه و لبنان، حلوفصل مسئله بلندیهای جولان به نفع تلآویو، و ایجاد دولتهای کوچک و ضعیفی بوده که تهدیدی برای این رژیم نباشند.
پیگیری دکترین تجزیه سوریه توسط اسرائیل پس از پایان حکومت اسد به طور آشکارتر و جدیتر ادامه داشته است. روزنامه یسرائیل هیوم اخیراً گزارش داد که یک نشست محرمانه به ریاست یسرائیل کاتس برگزار شده که طی آن پیشنهادی برای برگزاری کنفرانسی بینالمللی جهت تقسیم سوریه به کانتونهای مختلف مطرح شده است. از دیدگاه تلآویو، سوریه واحد تهدیدی علیه امنیت اسرائیل محسوب میشود. لذا اسرائیل پس از سقوط اسد بر تقسیم سوریه به چند منطقه مجزا برنامهریزی کرده است. طرحی که توسط کارشناسان نظامی ارائه شده شامل تقسیم سوریه به پنج ایالت مبتنی بر خطوط فرقهای است: سه ایالت جداگانه برای کردها، دروزیها و علویها و دو ایالت برای اعراب سنی.
با این حال، اهداف استراتژیک اسرائیل از پیگیری دکترین تجزیه و تقسیم سوریه در دوره پسااسد شامل اهداف استراتژیک، امنیتی و اقتصادی است. اولین هدف، کاهش تهدیدات امنیتی علیه اسرائیل است. از دیرباز، روابط پرتنش میان اسرائیل و سوریه، بهویژه پس از جنگهای ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷، باعث نگرانی عمیق صهیونیستها شده است. حتی در شرایط فعلی نیز اسرائیل و سوریه رسماً در حالت جنگ قرار دارند. تلآویو نمیخواهد سوریه به کشوری قدرتمند تبدیل شود، چرا که این امر میتواند تهدیدی مستقیم علیه امنیت آن باشد. تجزیه سوریه میتواند ساختار داخلی این کشور را تضعیف کند، بنابراین امکان اتحاد گروههای مختلف علیه اسرائیل کاهش مییابد و توانایی آنها برای ایجاد تهدید مشترک مختل میشود.
دومین هدف اسرائیل از تجزیه و تقسیم سوریه، حفظ و تقویت وضعیت امنیتی در مرز با سوریه، بهویژه بلندیهای جولان است. این منطقه یکی از مهمترین نقاط استراتژیک برای اسرائیل به شمار میرود. اگر دولت مرکزی سوریه ضعیف یا تجزیه شود، توان کنترل این منطقه را از دست خواهد داد و زمینه برای تقویت حضور نظامی اسرائیل و جلوگیری از تهدیدات بالقوه فراهم خواهد شد.
سومین هدف اسرائیل از تجزیه و تقسیم سوریه، ایجاد مناطق نفوذ با هدف یافتن متحدین مورد اعتماد و کنترل منابع طبیعی و مناطق استراتژیک این کشور است. طی بحران سوریه، اسرائیل از گروههای اقلیت سوریه همچون کردها در شمال این کشور حمایت کرده است. همین رویکرد در قبال جامعه دروزیها نیز دنبال شده است. در صورت تحقق سناریوی تجزیه سوریه، گروههای اقلیت فرصت بیشتری برای کسب قدرت و ایجاد مناطق خودمختار پیدا میکنند. این امر آزادی بیشتری را برای تحرک و مانور به اسرائیل میبخشد و منافع تلآویو را تأمین میکند، زیرا با حمایت از این گروهها، همپیمانانی نزدیک به مرزهای خود خواهد داشت که تهدیدی برای امنیت آن نخواهند بود. علاوه بر این، تجزیه سوریه ممکن است منابع طبیعی حیاتی این کشور مانند معادن، نفت و آب را میان گروههای مختلف تقسیم کند. در چنین شرایطی، اسرائیل میتواند با گروههایی که بر این منابع کنترل دارند روابط اقتصادی و سیاسی برقرار کند و از حمایت آنان برای تأمین منافع خود بهره ببرد.
به هر روی، تقسیم و تجزیه سوریه میتواند منافع امنیتی، استراتژیک و اقتصادی قابل توجهی برای اسرائیل به همراه داشته باشد. افزون بر این، تحقق سناریوی تجزیه سوریه پیامدهایی عمیق و گسترده برای منطقه خاورمیانه برجای خواهد گذاشت. این پیامدها شامل تشدید تنشهای قومی و مذهبی، بیثباتی در کشورهای همسایه مانند ترکیه، عراق، لبنان و اردن، و تقویت انگیزههای جداییطلبانه در میان دیگر گروههای قومی و مذهبی این منطقه خواهد بود.
*این یادداشت در راستای حمایت مرکز آینده پژوهی جهان اسلام از دانشجویان علوم سیاسی منتشر شده و مسئولیت صحت و سقم مقاله فوق به عهده نویسنده است و انتشار آن به معنی تأیید یا بیانگر دیدگاه مرکز نیست.