علیرضا شاکر؛ پژوهشگر مرکز آینده پژوهی جهان اسلام
ایمن الظواهری رهبر 71 ساله القاعده در حالی توسط هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی مورد هدف قرار گرفت که در ویلایی در قلب کابل زندگی میکرد. جانشین اسامه بن لادن، مردی که دهها سال از جاسوسان و پهپادهای آمریکایی یک قدم جلوتر بود، در یک روستای قبیلهای در کوهستان پنهان نشده بود، بلکه در بالکن خانهای در پایتخت افغانستان استراحت میکرد، در حالیکه همسر، فرزندان و نوه هایش به آن خانه در منطقه دیپلمات نشین شیرپور کابل رفت و آمد میکردند. مرگ او در زمانی که افغانستان توسط امارت اسلامی اداره میشود، این پرسش را پیشروی صاحبنظران گذاشته است که قضیه چیست؟ آیا طالبان به او پناه داده بود؟ اگر اینطور است چه کسی رهبر القاعده را فروخته است؟ تأثیر این رویداد بر طالبان، القاعده و سیاستهای ضدتروریستی آمریکا چه خواهد بود؟
طالبان در توافقنامه سال ۲۰۲۰ دوحه تعهد داده بودند که اجازه نمیدهند خاک افغانستان توسط گروههای شبهنظامی بهویژه القاعده مورداستفاده قرار گیرد. به همین دلیل بعد از این حمله، آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد که «طالبان با میزبانی از ایمن الظواهری سرکرده گروه تروریستی القاعده و پناهدادن به وی، توافق دوحه را بهشدت نقض کرد.» بلینکن البته به این موضوع اشاره نکرد که یافتن رهبر القاعده در کابل شکست آشکار سیاستهای ضدتروریستی است که آمریکا از سال 2001 و به دنبال حملات به برجهای دوقلو آغاز کرده است.
شبکه حقانی و افزایش اختلافات در حکومت طالبان
واکنش طالبان به کشتهشدن الظواهری میتواند پیامدهای قابل توجهی برای آنها داشته باشد، زیرا این گروه به دنبال مشروعیت بینالمللی و دسترسی به میلیاردها دلار از وجوه مسدود شده افغانستان از یک سال پیش است.
بعد از مرگ الظواهری، خبرگزاری رویترز به نقل از سه منبع در طالبان اعلام کرد که رهبران ارشد طالبان در مورد چگونگی واکنش به حمله پهپادی آمریکا، گفتگوی طولانی داشتهاند. متعاقب آن مقامات طالبان از حضور رهبر طالبان در کابل اظهار بیاطلاعی کردند و سهیل شاهین سخنگو و نماینده معرفی شده طالبان در سازمان ملل متحد، یادآور شد که تحقیقات در مورد صحتوسقم ادعای حضور الظواهری در کابل در حال انجام است.
او و هیچ مقام دیگر طالب درباره ادعای منابع رسانهای غربی مبنی بر همکاری سراجالدین حقانی با رهبر القاعده اظهارنظری نکردند. گفته میشود ویلایی که در اختیار ایمن الظواهری بوده، متعلق به سراج الدین حقانی رهبر شبکه حقانی و وزیر امنیت داخلی دولت امارات اسلامی است. آنطور که از اخبار منتشره بر میآید از روز حمله به الظواهری در 31 جولای، حقانی در هیچ جمعی دیده نشده است. سراجالدین حقانی و فرزند و جانشین جلالالدین حقانی مؤسس شبکه حقانی است. شبکه حقانی منظمترین، متشکلترین و پیچیدهترین گروه در جمع گروههای طالبان است؛ به همین خاطر عنوان شبکه به خود گرفته و استقلال خود در میان گروه طالبان را حفظ کرده است. طالبان از مجموعه گروههایی تشکیل شده اند که جنگاوران آن به قبیله های مختلف پشتون تعلق و به یکی یا تعدادی از چهره های مذهبی و سیاسی طالبان نزدیک هستند. سراج الدین حقانی به همراه ملاعبدالغنی برادر دو معاون اصلی ملاهیبتالله آخوندزاده رهبر طالبان هستند. سراج الدین حقانی به عنوان وزیر امنیت داخلی به امور امنیتی و اطلاعاتی طالبان رسیدگی می کند، ملاعبدالغنی برادر در جایگاه رئیس دفتر سیاسی این گروه در مذاکرات دوحه نقش اساسی داشت. جایی که انس حقانی دیگر برادر حقانی نیز در آنجا حضور داشت. عبدالغنی برادر در دولت طالبان سمت معاون رئیس الوزرا را عهدهدار است. بعد از شکلگیری حکومت طالبان اخباری از درگیری جناح حقانی با جناح برادر در ارگ ریاست جمهوری به بیرون درز کرد. مشاجره بین خلیل الرحمن حقانی – عموی سراج الدین که اکنون وزیر پناهندگان است – و ملا برادر بوده که نهایتا به درگیری نظامی بین حامیان آنها تبدیل شده بود.
اختلاف بین حقانیها و سایر جناحها ایدئولوژیک نیست. نمیتوان گفت یکی میانهرو و دیگری تندرو است. اختلاف بر سر این است که چه کسی به دولت و منابع آن دسترسی بیشتری داشته باشد. مرگ الظواهری، ممکن است موجب مانور بیشتر رقبای حقانیها بشود. روابط عمیق بین حقانیها و القاعده تعجبآور نیست. شبکه حقانی و القاعده بهعنوان یک سیستم وابسته به هم عمل میکنند.
بهظاهر جنبش طالبان علاقه استراتژیک کمی به حفظ روابط با القاعده داشته است. این ممکن است تا حدی درست باشد. بااینحال سخت است که باور کنیم دیگر گروههای طالبان هیچ ارتباطی با القاعده نداشتند و همه کاسه و کوزهها بر سر حقانیها شکسته شود. درهرصورت مرگ الظواهری در کابل، ممکن است توافق دوحه را تهدید کند، بازپسگیری پولهای بلوکه شده افغانستان را به تأخیر بیندازد و خصومتها بین طیف گستردهای از بازیگران رقیب دیگر که برای برتری در افغانستان رقابت میکنند را تشدید کند. حتی شاید میدان را برای حضور بیشتر داعش باز کند. گروهی که به طور روشن با القاعده و طالبان زاویه دارد.
القاعده بعد از الظواهری؛ انزوا یا تحرک بیشتر
طالبان به نیروی کارکشته و حرفهای و نیروهای تحت امر ایمن الظواهری به محلی برای پناه گرفتن و مخفی شدن نیاز دارند. همین نیاز مشترک میتواند توجیهگر حضور القاعده در پایتخت افغانستان باشد. هرچند که دلبستگی رهبران این دو جریان بیشتر از اینهاست؛ در واقع اسامه بن لان و الظواهری در تمام مدتی که به طور مخفیانه سازمان القاعده را مدیریت میکردند، در کوهها و مخفیگاههای بین افغانستان و پاکستان در رفتوآمد بودند. آنها تحت حمایت طالبان عملیات مختلف را مدیریت کردند و گروههای همسو با القاعده را در سراسر جهان ساماندهی کردند.
ظواهری به میزان بن لادن به کیش شخصیت علاقهمند نبود. در دوران او گروههای جهادی محلی رشد بیشتری پیدا کردند. این گروهها به ایدئولوژی القاعده وفادار بودند، اما از استقلال تاکتیکی برخوردار بودند. مانند الشباب در سومالی، جماعت نصر اسلام و مسلمین(GSIM ) در مغرب و آفریقای غربی، جبهه آزادی در مالی، بوکوحرام در نیجریه در آفریقا و گروههایی در فیلیپین و اندونزی همچون ابوسیاف و جماعت اسلامی که فعالیتهای القاعده در جنوب شرق آسیا را نمایندگی میکنند. ایمن الظواهری مدعی شده بود که القاعده در هند نیز متحدانی دارد. القاعده ازمدتها قبل در یمن نیز حضور فعال داشته است. لشکر طیبه و لشگر جنگوی در پاکستان همراه به القاعده کمک میکرده است. همینطور این گروه از ابتدای مناقشه سوریه در آنجا متحدانی داشته است که از قضا سرکشی یکی از این گروهها نقطه تاریک کارنامه الظواهری است. جبهه النصره بهعنوان گروه سلفی فعال در سوریه در سال 2013 سوگند وفاداری با القاعده خورد، اما در سال 2017 با تغییر نام با عنوان هیئت تحریر شام وابستگی به القاعده را انکار کرد. در آن زمان الظواهری منفعلانه و ضعیف عمل کرد. با همه اینها میتوان گفت بعد از مرگ بن لادن، القاعده از فعالیت در حوزه جهانی کنار کشید و در مقابل فعالیت گروههای وابسته به القاعده بهصورت محلی در مناطق مختلف جهان توسعه پیدا کردند.
الظواهری از طریق نیروی شخصیتی و بینش استراتژیک خود به گروههای مختلف القاعده اجازه میداد تا برنامههای محلی و منطقهای خود را دنبال کنند و استقلال تاکتیکی کامل داشته باشند. درعینحال اتحاد خود را حول محور مرکز حفظ کنند.
از یک زاویه دیگر میتوان گفت که او میراثدار گنجینه بهجایمانده از بن لادن بود است و خود او کاری در قد و قامت نام جهانی القاعده نکرده است. در واقع او مانند یک پدربزرگ سالخورده و ضعیف، بهجای یک سازمان، رهبری یک جنبش را بر عهده داشته است. جنبشی که در طول سالها با سرعت فزایندهای غیرمتمرکز و محلی شده است.
آینده القاعده و طالبان بعد از مرگ الظواهری
اکنون پرسش این است با مرگ الظواهری، القاعده به سمت اقدامات جهانی و فعالیت سازمانی پیش خواهد رفت یا اینکه همچنان جنبشی و محلی به فعالیت خود ادامه خواهد داد. یا اینکه به دورهای جدید از فعالیتهای این گروه ۳۳ساله نزدیک خواهیم شد. درهرصورت آینده به مقدار زیادی به رویکرد رهبر جدید القاعده وابسته است. رهبری که در روی کاغذ کسی نیست جز سیف العدل هموطن ایمن الظواهری و سرهنگ سابق پیادهنظام ارتش مصر. منابع رسانهای غرب مدعی شدهاند که سیف العدل بعد از حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 به ایران آمده و تا سال 2015 در ایران زندانی بوده است. بر اساس همین گزارشها او در سال 2015 در جریان تبادل با زندانیانی با القاعده یمن، آزاد شده است. تخصص عدل فعالیتهای امنیتی و اطلاعاتی است و سالها حضور در ایران، افغانستان و پاکستان و یمن، به این معناست که در صورت رهبری او، داستان القاعده در افغانستان پایان نگرفته است و باید منتظر تبعات مرگ ایمن الظواهری در کابل باشیم. آنچه ناگفته روشن است این مرگ به نفع دولت اسلامی خراسان بوده است. داعشی که قصد دارد بهجای طالبان بنشیند و در حال حاضر یک تهدید امنیتی جدی برای حکومت امارت اسلامی به شمار میرود. مقامات طالبان به پول نیاز دارند، آنها برای اینکه کمکهای لازم را از غرب دریافت کنند باید بیشتر از قبل خود را ضد القاعده نشان دهند. اما نمیتوانند بر روی جهادگران القاعده اسلحه بکشند. این همان نقطهای است که چهبسا از چشم غرب نیز پنهان نماند. غربی که ممکن است در سیاستهای ضدتروریستی خود تجدیدنظر کند. در همین چند ماه پیش در مراسم در هفتاد و پنجمین سالگرد تأسیس سیا، بیشتر کارشناسان جامعه اطلاعاتی ایالات متحده بر این مهم تأکید کردند که «این اشتباه بود که سیا بعد از 11 سپتامبر تا این حد بر ضدتروریسم و هدف قراردادن باارزش بالا القاعده و طالبان تمرکز کرد» همکاری با طالبان نشان میدهد که سیاستمداران واشنگتن در این مسیر قدم برمیدارد. هدف قراردادن الظواهری نشان میدهد که از نظر کاخ سفید، تروریست بد، تروریستی است که با آنها همکاری نکند. تقسیم تروریست به تروریست خوب و بد این فرصت را به گروههای تروریستی میدهد که با پول و اسلحهای که تروریستهای خوب در روز میگیرند، برادرانشان در تاریکی دنیا را جایی ناامن برای زندگی کنند.