آنکارا از عملیات «شاخه زیتون» چه اهدافی را دنبال میکند؟
مهدیه معدن نژاد
پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
کمتر از یک سال بعد از پایان عملیات نظامی تحت رهبری ترکیه موسوم به عملیات «سپر فرات» (یا درع فرات که پایان آن در نهم فروردین 1396 اعلام شد)، آنکارا در 30 دی ماه امسال آغاز یک عملیات نظامی جدید در شمال غربی سوریه با عنوان «شاخه زیتون» (غصن زیتون) را اعلام کرد. همانطور که در سپر فرات اعلام شد که این عملیات نظامی در راستای اصل 51 منشور سازمان ملل متحد مبتنی بر حق کشورها برای دفاع از خود و برای پاکسازی «تروریستها» از مرزهای جنوبی ترکیه انجام میشود، در عملیات جدید نیز ارتش این کشور در بیانیه خود تصریح کرد که عملیات شاخه زیتون مبتنی بر ماده 51 منشور است و گروههای «تروریستی» نظیر حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) و شاخههای وابسته به آن یعنی یگانهای مدافع خلق (ی.پ.گ)، حزب اتحاد دموکراتیک (پی.وای.دی)، و اتحاد جوامع کردستان (کی.سی.کی) در منطقه عفرین را هدف قرار میدهد.
از زمان آغاز این عملیات، سوالات متعددی مطرح شده است: آیا این عملیات با چراغ سبز قدرتهای فرامنطقهای با نفوذ در سوریه (یعنی امریکا و روسیه) آغاز شده یا نشانههایی مثل خروج نیروهای روسی از منطقه عفرین پیش از آغاز عملیات را نباید به مثابه فراهم کردن مقدمات انجام این عملیات توسط آنکارا تلقی کرد؟ این عملیات چه مدتی به طول خواهد انجامید؟ آیا نیروهای کرد به مقابله و مقاومت در برابر عناصر تحت حمایت آنکارا ادامه میدهند؟ آیا ترکیه قصد ماندن در این منطقه را دارد یا بعد از پایان عملیات، عفرین را تحویل طرف دیگر میدهد؟ آیا این طرف، مخالفان مسلح تحت حمایت آنکارا هستند یا روسیه و یا حتی دولت مرکزی سوریه؟ آیا بیرون راندن عناصر ی.پ.گ از عفرین پایان عملیات شاخه زیتون است یا همانطور که رئیس جمهور ترکیه وعده داد، بعد از عفرین منطقه منبج هدف قرار میگیرد؟ سوالات متعددی از این قبیل مطرح میشود که هر کدام از تحلیلگران تلاش میکنند تا به نوبه خود به آنان پاسخ دهند. هرچند هدف از یادداشت حاضر پاسخ به این سوال است که آنکارا از انجام عملیات موسوم به شاخه زیتون به دنبال چه اهدافی است؟
منطقه عفرین، منطقهای کوهستانی است که در کرانه رود عفرین در شمال غرب سوریه واقع شده است و به لحاظ اداری بخشی از استان حلب محسوب میشود. هرچند این منطقه با آغاز جنگ داخلی سوریه به طور کامل تحت کنترل کردها قرار گرفت اما به لحاظ جغرافیایی از دو منطقه دیگر تحت کنترل آنها یعنی منطقه عین العرب (کوبانی) و منطقه جزیره در شرق سوریه، مجزا است. مطابق آمار دولت سوریه در سال 2012، بیش از 500 هزار نفر ساکن منطقه عفرین هستند اما منابع کردی میگویند که در نتیجه امواج ورود آوارگان از مناطق پیرامون به این منطقه، تعداد ساکنان آن به بیش از یک میلیون نفر میرسد.
با خروج نیروهای دولتی سوریه در سال 2012 از عفرین، این منطقه به کنترل نیروهای ی.پ.گ درآمد. مقامات ترکیه در سالهای گذشته همواره این ادعا را مطرح کردند که عفرین به منطقه آموزش تروریستها تبدیل شده است که امنیت ملی این کشور را به خطر میاندازد. برای نمونه اطلاعات ترکیه میگوید نیروهای حزب کارگران کردستان، فقط در چند ماه گذشته 200 «تروریست» از این منطقه به ترکیه فرستادند که البته تمامی آنها دستگیر شدند. آنکارا بارها اعلام و تاکید کرده است که از ایجاد یک کریدور «تروریستی» در مرزهای جنوبی خود جلوگیری میکند. در همین راستا «بن علی یلدریم»، نخست وزیر ترکیه، نیز اعلام کرد هدف این عملیات ایجاد مناطق امن به عمق 30 کیلومتر در منطقه عفرین است.
درباره این عملیات باید به دو نکته حائز اهمیت توجه داشت؛ اول اینکه در عملیات شاخه زیتون نیز ترکیه به عنوان یک عضو ناتو، متحدان عضو دیگر این سازمان یعنی امریکا را در منطقه عفرین هدف قرار میدهد. نکته دوم اینکه ترکیه با آموزش و تجهیز نیروهای موسوم به «ارتش آزاد» (که از نظر دولت دمشق و متحدانش تروریستی است)، از یک گروه «تروریستی» برای مقابله با گروه «تروریستی» دیگری، استفاده میکند. اگرچه پاکسازی منطقه عفرین از وجود عناصر وابسته به پ.ک.ک (که از نظر ترکیه یک گروه تروریستی است) و جلوگیری از اتصال سه کانتون تحت کنترل کردها به یکدیگر (یعنی اتصال عفرین –کوبانی- جزیره برای تشکیل حکومت خودمختار کردی موسوم به روجاوا) به عنوان هدف اصلی آنکارا و در راستای منافع امنیت ملی این کشور اعلام شده اما میتوان گفت که این کشور فراتر از اهداف اعلامی خود به دنبال هدفهای دیگری در تحولات سوریه نیز است.
این موضوع از آنجا حائز اهمیت است که عمدتا گفته میشود عملیات عفرین در واقع پاسخ به تصمیم ایالات متحده برای ایجاد نیروهای مرزی 30 هزار نفری است که شامل نیروهای ی.پ.گ (به عنوان شریک اصلی امریکا در جنگ علیه داعش) نیز میشود. اگرچه اعلام این تصمیم به خودی خود ترکیه را نسبتا به اینکه همکاری واشنگتن و نیروهای ی.پ.گ با بیرون راندن نیروهای داعش از شهر رقه پایان یابد، کاملا ناامید کرد و یکی از عوامل مهم در سوق دادن آنکارا به سمت عملی کردن تهدید خود به انجام عملیات نظامی علیه عفرین، محسوب میشود اما نمیتوان اقدام ترکیه را صرفا در این چارچوب بررسی کرد.
در حال حاضر مناطقی از جرابلس تا الباب تحت کنترل نیروهای سپر فرات است اما بدون تردید آزادسازی کامل شهر حلب توسط ارتش و همپیمانان سوریه یکی از مهمترین ناکامیهای آنکارا و مخالفان مسلح سوری نزدیک به آن محسوب میشود؛ نباید فراموش کرد که ترکیه به دنبال حفظ تسلط معارضان بر شهر حلب و تبدیل کردن آن به پایتخت جایگزین دمشق در چارچوب هدف سرنگونی حکومت سوریه بود. بنابراین میتوان گفت آزادسازی بخش شرقی شهر حلب به همان اندازه که یک پیروزی استراتژیک برای دمشق به حساب میآید، شکستی مهم برای ترکیه محسوب میشود.
البته آزادسازی این شهر استراتژیک به معنای پایان رقابتهای میدان آنکارا و دمشق (به همراه همپیمانان آن) نیست. در هفتههای اخیر شاهد پیشروی نیروهای دولتی در منطقه ادلب بودیم که در نهایت به بازپسگیری فرودگاه استراتژیک ابوضهور منجر شد؛ پیروزی مهمی که واکنش آنکارا را به دنبال داشته است. از آنجا که تحولات میدانی بر قدرت چانهزنی بازیگران دخیل در بحران سوریه پای میز مذاکرات صلح تاثیر میگذارد، میتوان به عملیات شاخ زیتون از این زاویه نیز نگریست که با تسلط بر منطقه عفرین، ترکیه در واقع در عمل مناطق تحت کنترل نیروهای سپر فرات- کریدور جرابلس تا باب- را به ادلب (منطقهای که نیروهای ترکیه در چارچوب توافقات سهجانبه با ایران و روسیه در مذاکرات آستانه در آن حضور دارند) متصل میکند.
بدین ترتیب میتوان گفت ترکیه با حمله به عفرین نه تنها یک تهدید امنیتی را از خود دورتر میکند بلکه یک برگ برنده جدید نیز در دست دارد که میتواند با آن در میز مذاکرات قویتر ظاهر شود. به عبارت دیگر اگر بپذیریم که این وضعیت میدانی نیروهای تحت حمایت هر کدام از بازیگران است که وزن دیپلماتیک هر کدام از آنان را در میز مذاکرات مشخص میکند، آنکارا با تسلط بر عفرین میتواند ضمن اینکه به نوعی خسارت خود در از دست دادن حلب را جبران کند، وضعیت را به گونهای برای دمشق و متحدان آن شکل دهد که در عمل نتوانند بدون در نظر گرفتن منافع این کشور به حل و فصل نهایی بحران بپردازند. به همین خاطر میتوانیم بگوییم که اعلام تصمیم واشنگتن برای ایجاد نیروی مرزی کردی اگرچه برای آنکارا ناخوشایند بوده است، اما به نحوی بهانه لازم برای چرایی مداخلهگری نظامی در شمال سوریه را به دست این کشور داد.
بنابراین اگرچه آنکارا مدعی است که با هدف مبارزه علیه «تروریسم» دست به عملیات نظامی جدیدی علیه کردهای سوریه در منطقه عفرین زده است و این عملیات را با بحث حق دفاع مشروع از خود توجیه میکند تا حمایت ملیگرایان و واعظان مذهبی داخلی که برای سلامت سربازان ترک دست به دعا بردند، را هم جلب نمایند اما کمتر تحلیلگری است که این ادعا را بپذیرد. حتی اگر هدف اعلامی ترکیه را هم بپذیریم، با توجه به واقعیتهای میدانی میتوان گفت که مبارزه با «تروریسم» تنها هدف آنکارا از مداخلهگری نظامی جدیدش در سوریه نیست بلکه این کشور به دنبال تسلط بر مناطق نفوذ جدید است تا به نوعی ناکامیهای خود و نیروهای تحت حمایتش- به ویژه در حلب- را جبران کند و با دست پر پای میز مذاکره برای تعیین تکلیف آینده سوریه بنشیند تا مبادا این بحران بدون در نظر گرفتن منافع ترکها حل و فصل شود.