نویسنده بلال ساب
مترجم: امیرحسین اژدری، پژوهشگر مرکز آینده پژوهی جهان اسلام
مقدمه
پس از توافق عادیسازی ایران و عربستان سعودی با میانجگری پکن، سالها تنش بین دو کشور به عادیسازی روابط و بازگشایی سفارتخانهها منجر شد. این اقدام طرفین با وجود سازنده بودن، موید حل شدن تمامی اختلافات ریاض-تهران نیست. نباید فراموش کرد که دو کشور به عنوان دو رقیب مهم در منطقه مطرح هستند و مسایلی مانند حضور نیروهای غربی در خاک عربستان، رویکرد شورای همکاری خلیج فارس به جزایر سهگانه ایرانی، اتهامات ریاض در مورد برنامه صلحآمیز هستهای و سیاستهای نقتی این کشور، همچنان حل نشده باقی مانده است. بلال ساب، تحلیلگر مؤسسه خاورمیانه و مشاور سابق در امور خاورمیانه برای وزارت دفاع آمریکا در مقاله خود معتقد است ریاض در برابر تهران از سه گزینه اصلی بازدارندگی که لزوماً جدای از یکدیگر نیستند برخوردار است: 1) دیپلماسی؛ 2) حمایت خارجی؛ و 3) توانمندیهای نظامی مؤثرتر. گزینه دیپلماسی به دلیل اختلاف عمیق در برداشت تهدید و اهداف میان عربستان سعودی و ایران بسیار ناقص است. با این وجود، دیپلماسی گزینه محتمل حال حاضر ریاض برای حفظ آرامش و دستیابی به بازدارندگی است، اما برای پایداری صلح در بلند مدت و از آن جا که احتمال حمایت خارجی نیز کم به نظر میرسد، برای عربستان سعودی هیچ جایگزینی جز توسعه مؤثرتر توانمندیهای نظامی نیست. با توجه به اهمیت موضوع، مرکز آینده پژوهی جهان اسلام در راستای آشنایی اندیشمندان داخلی با رویکردهای اندیشکدهای غرب نسبت به روابط ایران و عربستان سعودی، اقدام به ترجمه مقاله ساب کرده است. لازم به ذکر است این مطالب، صرفاً ترجمهی یادداشت نویسنده است و به هیچ وجه منعکسکننده نظر و آرا مرکز نسبت به موضوع نیست.
امنیت ارزشمند است
امنیت با بازسازی اقتصادی عربستان سعودی آن هم در چنین مقیاس بزرگی در پیوستگی است. آیا پادشاهی عربستان سعودی باید متحمل یک حمله متعارف بزرگ دیگر مانند آنچه در سپتامبر 2019، زمانی که ایران 25 پهپاد و موشک کروز علیه تأسیسات فرآوری نفت عربستان در ابقیق (بزرگترین مرکز پردازش و تثبیت نفت در جهان) و خریس شلیک کرد، شود؟ یا شاهد تداوم حمایت ایران از انصارالله باشد؟ هر دو مورد میتوانند ضربه سنگینی بر چشمانداز 2030 وارد کند.
عربستان سعودی تا قبل از سال 2015 که جنگ یمن را شروع کرد در محیط نسبتاً آرام امنیتی قرار داشت. حتماً و در همه زمانها تنشهایی با ایران، و تهدید داخلی یا افراط گرایی خشونت آمیز منطقهای وجود داشت. مورد اول هیچگاه به بحران نظامی تبدیل نشد، و مورد دوم نیز از سال 2003 که اسامه بن لادن یاران خود در پادشاهی را ترک کرد و طرح خلع سلطنتش نیز موافقیت آمیز نبود محدود شد. حتی در اوج تهدید داعش در سال 2014، عربستان سعودی نسبتاً امن بود.
امنیت عربستان سعودی زمانی متزلزل شد که انصارالله، در سپتامبر 2014 حکومت حامی عربستان در صنعا را از سریر قدرت به زیر کشیدند و بخش زیادی از یمن را به تصرف درآوردند. با وجود آن که برای چندین دهه یمن به مثابه خاری در چشم عربستان سعودی بود، اما در این زمان عربستان سعودی متوجه شد به قدرت رسیدن انصارالله که دارای ارتباط نزدیک و پیوند رو به رشد با ایران هستند، یک تهدید فوری برای امنیت ملی به شمار میرود. ایران در ازای نفوذ در دریای سرخ، -یک پیوند حیاتی در شبکه آبراههای جهانی با اهمیت زیاد برای اقتصاد جهانی- برای انصارالله تسلیحات پیچیده شامل پهپاد و موشک فراهم کرد.
با توجه به این واقعیت که تهران نفوذ قابل توجهی در منطقه پیدا کرده بود، عربستان سعودی از رخداد اتفاق مشابه در نزدیکی خود به هراس افتاد. به منظور جلوگیری از وقوع چنین حادثهای، محمد بن سلمان به کمک ائتلاف عربی شامل برخی از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا جنگی را علیه انصارالله به راه انداخت. او (ولیعهد کنونی عربستان سعودی) دشمن را دست کم گرفت و سرانجام از شکست دادن آن ناتوان شد؛ دشمنی که ارتفاعات شمالی یمن و پایتخت آن یعنی صنعا را در کنترل خود دارد. قرار گرفتن در بن بست نظامی مشترک هر دو طرف یمنی شامل انصارالله و نیروهای پشتیبانی شده توسط عربستان سعودی، منجر به آتش بس در آوریل 2022 تحت حمایت سازمان ملل متحد شد. در حالیکه در اوکتبر 2022 پس از دوبار تمدید موافقتنامه منقضی شد، آتش بس همچنان بر قرار است. با وجود این، انصارالله هنوز تسلیحات سنگین خود را در دست دارند که به معنای تداوم تهدید امنیتی برای عربستان سعودی است.
دیپلماسی
بازدارندگی به وسیله دیپلماسی مفهومی به قدمت جنگ میان ملتها دارد. ابزاری ارزان یا حداقل کم هزینهتر از جنگ است و اگر به طور مناسبی مورد استفاده قرار گیرد میتواند به شدت مؤثر واقع شود. ایده آسان است: بوسیله گفت و گو با دشمن خود و تلاش برای مدیریت یا حل اختلافات از طریق چانهزنی و امتیازات مشترک، از جنگ جلوگیری میکنید. البته، ترفند این است که چگونه دو طرف به یک “بله” منصفانه و پایدار برسند. دیپلماسی همچنین در مورد اطلاعات مختلفی از دشمن شامل ظرفیت و عزم آن برای جنگ در صورت اجبار استفاده میشود. متخصصان روابط بین الملل پیشنهاد میکنند که بازدارندگی میتواند بوسیله انتقال اطلاعاتی که یک دولت تمایل دارد بر سر موضوع یا موضوعات مورد مناقشه بجنگد، بدست آید.
پویایی جنگ میان مصر-اسرائیل در دهه 1970 یک مثال خوب از نقش موفقیت آمیز دیپلماسی در ترویج صلح است. انور سادات، رئیس جمهور مصر متوجه شد مقابله با تهدید امنیتی بوجود آمده از سوی اسرائیل و بازپسگیری شبه جزیره سینا، که مصر در جنگ 1967 آن را از دست داده بود، تنها از راه ابزار نظامی (و همچنین میانجیگری آمریکا) بدست نمیآید. بنابراین، در 19 نوامبر 1997، در یک اقدام غافلگیر کننده به اورشلیم سفر و با رهبران اسرائیل دیدار کرد، سپس برای ایجاد اطمینان خاطر دولت یهودی از نیت صلح آمیز مصر در کنست اسرائیل با صدای بلند اعلام داشت “نه به جنگ”.
قمار سادات که جان خود را نیز در این راه از دست داد، زمینه را برای یک توافق مصری-اسرائیلی زمین برای صلح که در سال 1979 به حالت یک معاهده صلح رسمی درآمد، تسهیل کرد.
آیا عربستان سعودی قادر به دستیابی به صلح پایدار با ایران همانند اقدام تاریخی سادات است؟ این سناریو نشدنی نیست، اما احتمال وقوع آن کم است چرا که تفاوت اساسی با مورد مصر-اسرائیل دارد. مصر و اسرائیل به طور مشترک احساس تهدید میکردند و به شدت از جنگهای چند جانبهای که مواجهه شده بودند رنج کشیدند. رهبران مصر و اسرائیل در کمپ دیوید با میانجیگری آمریکا مذاکره کردند، گفت و گوهایی که به طور طبیعی تحت الشعاع موضوعات دشوار امنیتی قرار داشت.
ایران احساس تهدیدی از توانمندیهای یا نیات نظامی عربستان سعودی نمیکند. به عبارتی، رهبران ایران نگرانی در مورد احتمال وقوع حمله به ایران از سوی این کشور ندارند، هر چند نسبت به در اختیار گذاشتن پایگاههای عربستان سعودی به آمریکا یا رژیم اسرائیل جهت عملیات نظامی علیه ایران نگران هستند (بنابراین یک توافق دیپلماتیک میان ایران-عربستان سعودی که شامل تعهد عربستان به عدم صدور مجوز استفاده از خاک خود به طرف ثالث جهت عملیات نظامی میتواند برای ایران ارزشمند باشد). از طرف دیگر، عربستان سعودی به این دلیل ساده که ایران از توانمندی نظامی گستردهای برخوردار است -همانطور که در سپتامبر 2019 نشان داد- و شریک آن یعنی انصارالله صدها حمله از یمن علیه عربستان انجام دادهاند، از جانب ایران احساس تهدید میکند.
ریاض طرفی نیست که ایران بخواهند از آن امتیاز امنیتی بگیرند. نگرانی شماره یک امنیتی ایران همیشه قدرت نظامی آمریکا در منطقه و سپس اسرائیل بوده است، و نه توانمندیهای عربستان سعودی. ایران خواهان هر چه کم رنگتر کردن رد پای آمریکا و در یک حالت ایدهآل خروج آن از منطقه است. این اختلاف عمیق در برداشت از تهدید و اهداف میان عربستان سعودی و ایران به یک گفت و گو امنیتی نتیجه بخش شکل نمیدهد. در نبود تقارن میان موضوعات و سطحی از آسیبپذیری مشترک، پیشرفت معنادار در گفت و گو میان ایران-عربستان مشکل به نظر میرسد.
تاکنون، ریاض در چارچوب مذاکرات رسمی با تهران نگرانیهای امنیتی خود را ابراز نکرده است. سعودیها مدتها بر این باور بودند مذاکره با دشمنی که سابقه تهاجم و سوء نیت دارد بیهوده است. هنگامی که در سال 2020 از فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان سعودی پرسیده شد که آیا وارد مذاکره با ایران خواهید شد، جوابی همانند پیشینیان خود داد: پیام ما به ایران آن است که در ابتدا و قبل از هر موضوع مورد بحث رفتار خود را تغییر دهد…تا زمانی که نتوانیم راجع به منابع بی ثباتی مذاکره کنیم، هر گفت و گویی بی نتیجه خواهد بود.”
اما هنگامی که عربستان سعودی تلاش کرد به جنگ هزینهزا در یمن پایان دهد و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و عراق و به طور کلی کاهش حضور نظامی این کشور در منطقه را مشاهده نمود، محاسبه این کشور درباره مذاکره با ایران تغییر پیدا کرد. احساسی از اضطرار در ریاض ایجاد شده بود. انصارالله در برابر عربستان صرفاً مقاومت نکردند بلکه با حمله به شهرها و فرودگاهها خدشه بزرگی به عربستان که خواهان ارائه تصویری از خود به عنوان کشوری امن برای تجارت و سرمایهگذاری مستقیم خارجی بود وارد کردند.
در آوریل 2021، مقامات عربستان گفت و گو با همتایان ایرانی خود درباره طیف متنوعی از موضوعات شامل پشتیبانی نظامی تهران از انصارالله را در بغداد آغاز کردند. بنا بر گزارشات، دو طرف طی دو سال 5 مرتبه با یکدیگر ملاقات کردند و سرانجام در مارس 2023، به توافقی به منظور عادی سازی روابط دیپلماتیک خود با پشتیبانی کشور چین رسیدند (در ژانویه 2016 به دنبال اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه عربستان سعودی، تعدادی معترض به سفارت این کشور در تهران آسیب زده که موجب قطع روابط دیپلماتیک دو کشور توسط طرف عربستانی شده بود).
در زمان نگارش این مطلب، بیش از پنج ماه از امضاء توافق ایران-عربستان میگذرد و کسی اطلاعی ندارد که ریاض و تهران در زمینه امنیت به چه توافقی دست یافتهاند. در موافقتنامه دو جانبه زبان مشترکی از عدم مداخله در امور داخلی دولتهای منطقه وجود دارد، اما کلی و غیر الزام آور است. به عنوان مثال، در مورد یمن، مشخص نیست ایران به طور قانونی متعهد به توقف کمکهای نظامی به انصارالله شده باشد، حتی بصورت ظاهری نسبت به توقف ارسال مخفیانه تسلیحات به انصارالله به عنوان بخشی از توافق با عربستان سعودی موافقت کرده باشد. اما در واقعیت اینگونه عمل نکرده است. در می 2023، تیم لیندر کینگ نماینده ویژه آمریکا در امور یمن اظهار داشت یران همچنان به ارسال سلاح و دارو به یمن ادامه میدهد. آتش بسی که انصارالله و عربستان سعودی در آوریل 2022 به آن رسیدند همچنان بر قرار است، اما هر لحظه میتواند با تصمیم انصارالله مبنی بر گسترش سرزمینهای تحت کنترل خود شکسته شود. حتی اگر ایران در رسیدن به این آتش بس نقش تسهیل کنندهای داشت، مشخص نیست از توان لازم برای منصرف نمودن انصارالله از حملات جدید و مورد هدف قرار دادن شهروندان عربستانی برخوردار باشد. خواسته اصلی عربستان سعودی از آشتی با ایران متوقف کردن حملات بیشتر علیه پادشاهی چه بصورت مستقیم و یا از طریق نیروهای نزدیک به آن است. از آن طرف، ایران سرمایهگذاری کشورهای عرب در این کشور است. ایران همچنین میخواهد عربستان سعودی از تأمین مالی شیکه رسانههای ضد ایرانی دست بردارد و متحد خود یعنی بشار اسد را مجدداً به اتحادیه عرب بازگرداند، اقدامی که ریاض انجام داد.
در حالی که راضی کردن ایران با عادیسازی، سرمایهگذار اقتصادی، و پذیرش دیپلماتیک دولت اسد ممکن است آرامش موقتی به همراه داشته باشد، انتقال محیط استراتژیک یا از بین رفتن ترس عربستان سعودی بعید بنظر میرسد. این استراتژی عربستان سعودی بیشتر به مماشات نزدیک است تا دیپلماسی مؤثر. موفقیت بازدارندگی عربستان نباید تنها به عدم تهاجم ایران تلقی شود. اگر از مورد آخر (عدم تهاجم) به قیمت امتیازات یک جانبه از سوی عربستان سعودی اجتناب شود، آنگاه میتوان نتیجه گرفت این کشور بازدارندگی ناچیزی ایجاد کرده است.
دلایلی وجود دارد که نسبت به تداوم آرامش اخیر میان عربستان سعودی و ایران امید ناچیزی داشته باشیم. اول، بعید است که ایران پیوند نظامی خود با انصارالله را قطع کند چرا که این امر مانع از محکم کردن رد پای خود در تنگه باب المندب، یک گلوگاه دریایی استراتژیک و به دنبال آن کنترل دسترسی به دریای سرخ میشود. بنابراین تا زمانی که انصارالله از سلاحهای ایرانی برخوردار هستند که قادر به ضربه زدن اهداف در خاک عربستان هستند، امنیت این کشور در خطر خواهد بود. دوم، حتی بعید بنظر میرسد ایران از توقیف کشتیهای تجاری در آبهای خلیج فارس دست بکشد چرا که این اقدام را در واکنش به مصادره محمولههای نفتی خود توسط آمریکا میبیند.
سوم، در این موضوع که ایران یکباره از پشتیبانی متحدان شبه نظامی خود دست بردارد و حاکمیت این کشورها را مورد احترام قرار دهد . این امر به طور گستردهای با ایدئولوژی ایران و دههها رویه سیاست خارجی در برابر جهان عرب ناسازگار است. چهارم، اختلاف بین عربستان سعودی و کویت از یک طرف و ایران از طرف دیگر بر سر میدان گازی آرش مستعد شعلهورتر شدن است. بر اساس ادعای کویتیها، این کشور و عربستان سعودی تنها مالکان میدان گازی آرش هستند، در حالی که ایران بر سهم خود در این میدان گازی پافشاری میکند و توافق امضاء شده میان کویت و عربستان سعودی به منظور توسعه این میدان را “غیر قانونی” میداند.
حمایت خارجی
عربستان سعودی نسبت به محدودیتهای دیپلماسی با ایران بیتوجه نیست و به همین دلیل تمام تخم مرغهای خود برای رسیدن به بازدارندگی در برابر رقیب دیرینه را در یک سبد قرار نداده است. عربستان سعودی میتواند برای جلوگیری از تهاجم مجدد ایران از متحد خارجی خود تضمین رسمی امنیتی فراهم کند. دو کاندیدای ایفای چنین نقشی آمریکا و احتمالاً چین هستند.
با وجود این که اقدام چین میانجیگری توافق عادیسازی میان ایران-عربستان سعودی نام گرفته است اما بعید نظر میرسد که قادر به کنترل رفتار ایران باشد چرا که چین هیچ علاقهای نسبت به داشتن مسئولیت سنگین در قبال امنیت منطقه ندارد (این ایران و عربستان بودند که کارهای اصلی رسیدن به توافق را انجام دادند اما مکان اعلام این توافق را پکن انتخاب کردند تا یک ضامن برای آن وجود داشته باشد). در ضمن چیزی در توافق ایران-عربستان سعودی مبنی بر ایفای نقش چین به عنوان پلیس یا ناظر در صورت ارتکاب تخلف طرفین وجود ندارد.
چین خود را در دو راهی انتخاب ایران یا عربستان قرار نخواهد داد چرا که به واردات نفت هر دو کشور متکی است. چین و ایران شریکهای استراتژیک یکدیگر هستند(هر چند قلمرو مفهومی این مشارکت مبهم است). بنابراین، تصور این که چین به طور رسمی اتحاد با عربستان سعودی به منظور حمایت از آن در برابر ایران را قبول کند سخت است. به احتمال زیاد چین برای کسب اهداف خود از ابزار اقتصادی و تا حدی دیپلماسی استفاده خواهد کرد.
با این حال، اگر تصور کنیم که محاسبات استراتژیک چین تغییر کند و رهبران چین تصمیم به تقویت بازدارندگی عربستان سعودی برای حفظ منافع اقتصادی بلند مدت (عربستان) بگیرند، ارتش آزادیبخش خلق چین به این زودی قابلیت نظامی، دسترسی، یا پایگاه در منطقه را جهت حفاظت نخواهد داشت. استراتژی نظامی چین متمرکز بر مدرنسازی و توسعه قابلیتها برای یک جنگ سطح بالا و کوتاه مدت در منطقه اقیانوس هند-اقیانوس آرام (ایندوپاسفیک) شامل موشکهای با فناوری بالا، جنگندههای رادار گریز، شناورهای دریایی، زیردریاییها، و سایر سخت افزارها است. در حالی که چین میتواند چنین قابلیتهایی را در نزدیکی خود به کار ببرد، در سطح جهانی با کمبودهایی در زمینه عملیاتهای مشترک، تاکتیکها، حفظ، و استقرار چنین داراییهایی روبرو است.
اگر شانس عربستان جهت تضمین یک معاهده دفاعی از طرف چین چندان بالا نباشد، احتمال رسیدن به چنین معاهدهای با آمریکا نیز وضعیت بهتری ندارد. اما این به معنای تلاش نکردن نیست. به ازای عادی سازی روابط با اسرائیل، عربستان سعودی از واشنگتن تضمین رسمی امنیتی –که به منزله یک بازدارندگی رسمی و گسترده خواهد بود- و کمک به ایجاد یک برنامه غیرنظامی هستهای بومی را مطالبه کرده است.
جو بایدن نسبت به این بده بستان تردید دارد. در 9 جولای 2023 در مصاحبه با سی.ان.ان اظهار کرد که این موضوع همچنان کامل نشده است. توماس فریدمن، تحلیلگر سیاسی در مصاحبه اخیر خود با نیویورک تایمز از مردد بودن بایدن درباره توافق با عربستان سعودی سخن گفته است.
بر اساس گزارشها، دولت بایدن تمایل داشت که به خواستههای عربستان سعودی پاسخ دهد. در هفتهها و ماههای اخیر، بایدن دیپلمات ارشد و دستیاران رده بالای امنیت ملی خود را به عربستان سعودی فرستاده بود تا در مورد بسته پیشنهاد مذاکره کنند. حتی مخالفان بایدن از این ایده حمایت میکنند. “بر این باور که حزب جمهوریخواه، به طرز مشهودی، از همکاری با دولت در جهت تغییر وضعیت در روابط با عربستان سعودی استقبال میکند”، این جملات را سناتور لیندسی گراهام جمهوریخواه به همراه سایر همکارانش در ملاقات با بنسلمان در عربستان سعودی به کار برد.
روی کاغذ، توافق عادی سازی میان عربستان-اسرائیل میتواند امنیت و رفاه اقتصادی برای منطقه به ارمغان بیاورد که آمریکا و جهان نیز از آن منتفع شوند. اما بایدن، فرمانده اصلی که باید در این مورد تصمیمگیری کند (با مجوز نهایی کنگره)، به نظر میرسد به این زودیها حاضر به پرداخت بهای سنگین یک معاهده رسمی دفاعی با پادشاهی عربستان سعودی که تنها به طور مستقیم با منافع ملی آمریکا ارتباط دارد، نیست. همچنین تصور سناریوی همراهی پنتاگون و جامعه امنیتی آمریکا با ایده تعهد این کشور نسبت به ارسال منابع نظامی بیشتر به منطقه خاورمیانه در زمانی که تمرکز بر روی تنش احتمالی چین در تایوان و جنگ فعلی روسیه با اوکراین است، بعید به نظر میرسد.
موارد بیشتری وجود دارد که احتمالاً ذهن مقامات امنیت ملی آمریکا را به خود مشغول کرده است. اول، اگر ایران نسبت به حمله نظامی مستقیم به عربستان اجتناب کند (در صورت معاهده دفاعی احتمالی آمریکا-عربستان)، اما به عملیات در منطقه خاکستری ادامه دهد و از طریق گروههای نیابتی نزدیک به خود در منطقه فعالیتهای بیثباتکننده علیه عربستان انجام دهد، واشنگتن چه واکنشی نشان خواهد داد؟ به طور جزئی، اگر آتش بس میان عربستان و انصارالله طرفدار ایران از بین رود (رویدادی محتمل در صورت عادی سازی روابط عربستان-اسرائیل) و شهروندان سعودی مورد هدف حملات انصارالله با تسلیحات ایرانی شوند، آیا واکنش آمریکا در برابر ایران یا انصارالله را در بر خواهد داشت؟ و به طور کلی، آیا آمریکا تمایل دارد به خاطر عربستان با ایران وارد جنگ شود؟ با وجود توقع ریاض، واشنگتن هیچ جواب آسانی در مورد این سؤالات ندارد.
دوم، یک معاهده دفاعی میتواند وابستگی امنیتی عربستان به آمریکا را تشدید کرده و به مانعی برای اصلاحات دفاعی ضروری شود. یکی از آرزوهای آمریکا در ارتباط با شریک عرب خود در منطقه آن است که چنان توانمندی نظامی ایجاد کند تا قادر به حفاظت از خود باشد و باری از امنیت منطقه را به دوش بکشد. اگر جنگ در یمن را به عنوان شاخص در نظر بگیریم، آن گاه قابلیت نظامی عربستان نیاز به اصلاحات گستردهای دارد. محتمل است، هر چند اجتناب ناپذیر نیست، که معاهده دفاعی با واشنگتن چنین اصلاحاتی را به تأخیر بیاندازد و یا حتی مختل نماید. سوم، یک معاهده دفاعی با عربستان سعودی میتواند رابطه امنیتی آمریکا با کشورهایی همچون اسرائیل، مصر، و امارات متحده عربی را به چالش بکشاند. آمریکا مجبور خواهد شد به این شرکای منطقهای سنتی و تایوان توضیح دهد که چرا کنار گذاشته شدهاند. آمریکا میتواند تعهدات امنیتی مشابه را به این کشورها تسری دهد اما ریسک فرسودگی نظامی در منطقه و جهان را به همراه خواهد داشت.
توانمندیهای نظامی مؤثرتر
صرف نظر از ظرفیت (یا عدم ظرفیت) دیپلماسی با ایران، و احتمال حمایت خارجی، هیچ جایگزینی برای توانمندی دفاعی و بازدارندگی بومی وجود ندارد. این همان اولین قانون بقا در روابط بینالملل، به ویژه در محیط خطرناکی همچون خاورمیانه است. مقامات عربستان سعودی به منظور توانمندی نظامی هر چه مؤثرتر جهت بازدارندگی در برابر ایران باید اتکای به خود را تقویت کرده و همکاری با شرکای بینالمللی را نیز توسعه دهند. از زمان تأسیس پادشاهی در سال 1932 هیچ کس به اندازه محمدبنسلمان نسبت به تحول در تشکیلات دفاعی و نیروهای نظامی عربستان سعودی مصمم نبوده است. جد از آن که آیا او موفق خواهد شد یا خیر، چشم انداز، برنامه، و تلاشها در جریان هستند. چالش تغییر در بنیه دفاعی عربستان سعودی همانند هر فرآیند مشابه دیگری این است که چون همه چز را شامل میشود، مدت زیادی طول میکشد تا اثر خود را بر دفاع ملی بگذارد. در حال حاضر عربستان سعودی تنها تجهیزات جدید نظامی را خریدار نمیکند (بر خلاف گذشته که تنها اثر کمی بر امنیت میگذاشت). آنها در حال سرمایهگذار بر قوانین، هنجارها، فرآیندها، و رویهها هستند که یک بنیاد دفاعی را میسازد –کاری که قبلاً انجام نداده بودند. در زمینه نظامی آنها در حال یادگیری چگونگی ایجاد و مدیریت سیستمهای منابع انسانی؛ طراحی بودجه و حسابداری؛ کاهش مصارف اضافی و فساد؛ راهاندازی لجستیک؛ طراحی استراتژیها و دکترین؛ ایجاد زنجیره فرماندهی؛ آموزش مؤثرتر؛ ترویج عملیات مشترک نظامی؛ ایجاد سیستمهای اطلاعاتی پیشرفته؛ هدایت برنامهریزی؛ و تصاحب زمین به شوه مناسب هستند. آنها در تلاش برای کسب چیزی هستند که احتمالاً سختترین وظیفه هر نیروی نظامی است: تبدیل بودجه دفاعی به قدرت رزمی واقعی. آنها متوجه شدهاند که دستیابی به آن نیازمند مهندسی مجدد نهادی دفاعی است که با تغییرات قابل توجهی در فرهنگ و جامعه عربستان سعودی همراه است. در واقع، همانطور که سند چشم انداز 2030 نشان میدهد، همه به یکدیگر مرتبط هستند. ایجاد یک سیستم نظامی جدید مستلزم ساختن یک جامعه و اقتصاد جدید در عربستان سعودی است. این تمام چیزی است که بنسلمان به دنبال آن است.
اما سند چشمانداز بازدارنده نیست. عربستان اکنون نیازمند تقویت خودکفایی در حوزه دفاعی و قابلیتهای بازدارندگی است. این کشور نمیتواند سالها منظر فرآیند اصلاحات دفاعی گسترده بماند تا از میوه آن بچیند. گزینههای ریاض از قدرت کافی برخوردار نیستند چرا که در حال حاضر در زراد خانه خود تنها تعداد محدودی مهمات دارد تا بتواند به بازدارندگی در برابر ایران دست بزند. با وجود آن که نیروهی هوایی عربستان سعودی مدرن و بهترین واحد نظامی آن است و با توجه به شرکت در جنگ یمن تجربه بیشتری کسب کرده است؛ با این حال احتمال کمی وجود دارد که بتواند به عنوان یک عامل بازدارنده قوی به کار آید چرا که برای عملیات تهاجمی دور برد هوایی در برابر اهداف با قابلت دفاع بالا (شبکه دفاع هوایی ایران متراکم و مهیب است) آموزش ندیده است. در یک کلام، نیروی هوایی عربستان سعودی قابلیت یک نیروی ضربه زننده را ندارد. اگر چه یک گزینه وجود دارد که در کوتاه مدت میتواند موضع بازدارندگی عربستان سعودی را تقویت کند: سرعت بخشیدن به توسعه توانمندی موشک بالستک. هر چند در تأثیرگذار بودن این گزینه شک و تردید وجود دارد. همچنین همراه با ریسک و احتمالاً هزینه خواهد بود – هم در بعد شهرت و هم در بعد مادی. منطق، چه متقاعد کننده باشد یا نباشد آن است که در اختیار داشتن مقدار کافی موشک بالستیک ممکن است مسئولان ایرانی را از حمله به خاک عربستان منصرف سازد. در مقابل تکیه صرف بر دفاع موشکی که هزینهزا و ناقص است ( اگرچه عربستان سعودی به دلیل جنگ یمن طی سالهای گذشته تجربه قابل توجهی در دفاع موشکی کسب کرده است)، عربستان تهدید آتش را با آتش پاسخ میدهند و یک موشک بازدارنده تهاجمی با اتکا بر خود خواهند ساخت. در سال 2019، آژانسهای اطلاعاتی آمریکا برای اولین بار به همکاری عربستان سعودی با چین برای توسعه برنامه موشک بالستیکی خود که از اواخر دهه 80 با خرید تعدادی موشک بالستیک از چین شروع شده بود پی بردند. تصاویر ماهوارهای که بوسیله سی.ان.ان[1] و مرکز مطالعات عدم اشاعه جیمز مارتین[2] از سایتی در 200 کیلومتری غرب ریاض منتشر شدند، حاکی از تولید موشک بالستیک سوخت جامد توسط ریاض بودند. نشانههایی از “گودال سوختگی” – استفاده جهت دفع باقیمانده سوخت جامد از خط تولید- شاهدی بر توسعه موشکی داخلی است. اگر قرار بود ایران به سمت بمب حرکت کند و عربستان سعودی هم آن مسیر را دنبال کند، موشکهای بالستیک نقش حمل و نقل را ایفا میکردند. در این موضوع که سرعت توسعه برنامه موشک بالستیک عربستان با کمک چین بتواند ایران را از حمله باز بدارد تردید فراوان وجود دارد. به طرز ناامید کنندهای فهم و دستیابی به بازدارندگی سخت است، مخصوصاً در میان دشمنان که کانال ارتباطی میان آنها ناقص است. ایران در نتیجه تجربه وحشتناک خود در جنگ هشت ساله با عراق 88-1980 نسبت به موشک حساسیت بالایی دارد. بنابراین ممکن است، توسط موشکهای عربستان سعودی در موقعیت بازدارندگی قرار بگیرد و یا با ضربات پیشدستانه[3] تهدید را از بین ببرد.
گزینههای بازدارندگی عربستان سعودی
هزینهها | ریسکها | تأثیر گذاری | امکانپذیری | |
کم | متوسط | بالا در کوتاه مدت، مبهم در بلند مدت | (طرفدار وضع موجود) | دیپلماسی |
کم | متوسط | متوسط به بالا | کم | حمایت خارجی |
متوسط | کم | مبهم | مبهم | توانمندیهای نظامی |
گزینههای تقویت کننده مشترک
برای عربستان سعودی، دیپلماسی زمانی مؤثر است که از پشتوانه توانمندی نظامی و تهدید معتبر به کارگیری زور برخوردار باشد. در واقع، سیاست چماق و هویج میتواند همراهی محکم برای مذاکرات یک کشور با کشور دیگر باشد. همانقدر که رویکرد دیپلماتیک سادات در قبال اسرائیل درخشان و قدرتمند بود، اگر قاهره در طول جنگ 1973 کارایی نظامی پشرفتهای از خود نشان نداده بود، این امکان وجود داشت که رویکرد درخشان و قدرتمند دیپلماتیک سادات در برابر اسرائیل نتیجه نمیگرفت. همچنان ریاض چماق قدرتمندی ندارد، و عملکرد آن در جنگ یمن ترسی بر ایران وارد نکرده است. اما ریاض در حال توسعه بازدارندگی خود در کوتاه مدت (موشکهای بالستیک) و بلند مدت (تقویت قدرت رزمی جمیعی) است. اگرچه، ایران باید به این باور برسد که اگر عربستان مورد حمله قرار بگیرد نه تنها قادر بلکه متمایل به استفاده از زور است. شهرت عربستان سعود برای حل مسائل مبهم است. از یک طرف، ریاض به مدت 8 سال درگیر جنگ یمن است که طولانیتر از هر جنگی در تاریخ خود میباشد. از طرف دیگر، به تازگی رفتار عربستان سعودی حاکی از تمایل رو به تزاید آن مبنی بر کنار کشیدن خود از نزاع حتی به قیمت کنترل بخش بزرگی از یمن توسط انصار الله است.
اگر سعودیها یک نیروی موشکی بالستیکی ایجاد کنند که لزوماً به اندازه مدل ایرانیها نباشد اما به مرگبار بودن و برد آنها نزدیک باشد – آنها میتوانند چرا که به منابع و فناوری و کمک چینیها دسترس دارند– قادر به سوق دادن ایران به مذاکرات کنترل تسلیحات خواهند بود. این یک پویایی کنش-واکنش کلاسیک در طول جنگ سرد میان ابر قدرتها بود. پس از دهه 60، هر زمانی که آمریکاییها یا شورویها سیستم تسلیحاتی جدیدی بدست میآوردند (یا صرفاً در فرآیند توسعه یکی از آنها قرار میگرفتند) تهدید یا برداشت تهدید برای ثبات استراتژیک تلقی میشد و دو طرف مذاکرات محدودیت تسلیحاتی را شروع میکردند. این فرآیند منجر به چندیدن موافقتنامههای حقوقی الزامآور شد که شامل معاهده موشک ضد بالستیک[4]1972 و معاهده نیروهای هستهای میان برد [5]1987 هستند. بعد هستهای رقابت ابرقدرتها و ترس از اطمینان نابودی مشترک در تسهیل مذاکرات کنترل تسلیحات نقش ویژهای داشتند. با این حال دستیابی به دستاوردهای مذاکراتی مشابه در قلمرو تسلیحات متعارف میان عربستان سعودی و ایران به شدت سخت ولی نه غیر ممکن خواهد بود.
گزینه بازدارندگی موشک بالستیک عربستان سعودی میتواند بر امکانپذیری حمایت امنیتی آمریکا تأثیر بگذارد (همانگونه که در بالا استدلال شد، احتمال فراهم نمودن بازدارندگی گسترده برای عربستان سعودی توسط چین در آینده پیش بینی پذیر ناچیز است، بنابراین ارزش جدی گرفتن را ندارد). اگر عربستان چنین سلاحهای مرگبار و بیثباتکنندهای را اشاعه دهد، آنگاه در واشنگتن از چشمها خواهد افتاد و همکاری دفاعی نزدیکتری را با چین نیز نمیتواند انجام دهد. با این حال، از آن جایی که یکی از نگرانیهای آمریکا ایجاد یک مسابقه تسلیحاتی در منطقه در صورت دستیابی ایران و عربستان به بمب است، ممکن است نسبت به گسترش یک پیمان دفاعی با عربستان سعودی محتاط باشد تا جلوی اشاعه آن را بگیرد. توسعه برنامه موشکی بالستیک در دست سعودیها در واقع میتواند به عنوان ابزاری برای چانه زنی با واشنگتن عمل کند.
گزینههای واشنگتن
گزینههای بازدارندگی عربستان سعودی در برابر ایران فوق العاده نیستند، اما گزینههای واشنگتن برای جلوگیری از عربستان سعودی از تعقیب آنها بدتر است. تا زمانی که ایالات متحده نگرانی (مشروع) در مورد ارائه یک پیمان دفاعی رسمی به ریاض داشته باشد، رهبری عربستان سعودی از هر ابزار لازم برای دستیابی به یک بازدارنده در برابر ایران استفاده خواهد کرد. واشنگتن ممکن است نتواند عربستان سعودی را از اشاعه و دستیابی به موشکهای بالستیک قویتر متوقف کند اما میتواند به ریاض در توسعه سایر قابلیتهای نظامی کمک کند. مسلماً این امر مستلزم یک رویکرد کاملاً جدید در همکاری امنیتی بین دو کشور است، رویکردی که طرحی هماهنگتر برای امنیت ایجاد کند، بر پروژه در حال انجام بازسازی دفاعی عربستان سعودی تمرکز نماید، برنامهریزی احتمالی مشترک ایالات متحده و عربستان سعودی را اجرا کند، و در همه دستگاههای دفاعی مورد نیاز که فراتر از تجهیزات نظامی هستند سرمایهگذاری نماید. یکی دیگر از گزینههای ایالات متحده، در صورتی که قابلیت موشکهای بالستیک سعودی به یک واقعیت انکار ناپذیر تبدیل شود، فشار بر مذاکرات منطقهای کنترل تسلیحات برای جلوگیری از یک مسابقه تسلیحاتی است. آخرین باری که ایالات متحده در چنین دیپلماسی چندجانبه در منطقه مشارکت داشت به اوایل تا اواسط دهه 1990 پس از روند صلح مادرید بر میگردد. در آن زمان مذاکرات کنترل تسلیحات و امنیت منطقهای به نتایج استراتژیک دست نیافت؛ برای شروع به رهبری ایالات متحده نیاز بود. این که آیا ایالات متحده میتواند امروز رهبری را در منطقهای که از نظر بسیاری در واشنگتن از اهمیت استراتژیک آن کاسته شده است، به دست آورد (یا نه) کاملاً مبهم است.
***مسئولیت صحت و سقم مطلب موجود به عهده نویسنده است و انتشار آن به معنی تایید یا بیانگر دیدگاه مترجم و مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نیست.
[1]-CNN
[2] – James Martin Center for Nonproliferation Studies
[3] – preemptive strikes
[4] – Anti-Ballistic Missile Treaty
[5] – Intermediate Range Nuclear Forces Treaty