(هما مبذول، پژوهشگر مؤسسۀ آیندهپژوهی جهان اسلام)
جنگ و شرایط پس از آن، زنان را با حادترین مسائل مواجه میکند؛ در حالی که معمولاً مشکلات آنها در میان مسائل امنیتی و اقتصادی گم میشود. در این میان، کنار گذاشته شدن زنان از مذاکرات صلح و نیز تصمیمگیری برای تأسیس دولت جدید، نابرابری و استمرار ظلم را تعمیق میکند. کشور عراق در دو دهۀ اخیر، تجربهای اینچنینی را پشتسر گذاشته است. پس از سال 2003 با ورود نیروهای امریکایی و سقوط حکومت، آشوب و ناامنی در عراق، حاکم و بر مشکلات زنان افزوده شد. آشوبهای ناشی از جنگ، خشونتهای جنسیتی علیه زنان را به دنبال داشت و آنان را از بسیاری از فعالیتهای اجتماعی بازداشت. با حضور امریکا در عراق، وضعیت زنان نهتنها بهبود نیافت، بلکه امنیتشان بیش از پیش به مخاطره افتاد و ابعاد جدیدتری یافت. آزار و اذیتهای جنسیتمحور، ازدواجهای اجباری و قتلهای ناموسی بخشی از مسائلی بودند که با وجود امریکا در کشور و در منطقه، باز هم حل نشدند و فعالیتهای اجتماعی زنان، تحتتأثیر شرایط جدید، محدود شد. آنچه در این نوشتار بررسی میشود، میزان مشارکت زنان عراقی در قدرت سیاسی، پس از حملۀ ایالات متحده است. فرض این است که زنان با وجود تمام رنجهایی که در عراقِ پس از تجاوز امریکا متحمل شدند، سهم مهمی در ساختارهای تصمیمگیری در سطوح کلان نداشتهاند. زنان از برنامۀ آشتی ملی در سال 2006 که توسط دولت عراق برای ترویج مدارا و پرهیز از خشونتطلبی و افزایش احترام به قانون آغاز شد، کنار گذاشته شدند و بنابراین از روند حل منازعات، مذاکرات و فرایند صلحسازی محروم ماندند؛ حتی حضور آنان در پارلمان نیز کمکی به رفع موانع ساختاری مشارکت آنها در رأس نظام قدرت نکرد.