“جهان اسلام و نگاه به آینده”
متن سخنرانی دکتر لاریجانی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی
در همایش بینالمللی آینده جهان اسلام در افق 1414 شمسی
بسمالله الرحمن الرحیم و صلیالله علیمحمد و آله.
خدمت شما سروران گرامی سلام عرض میکنم و از جناب آقای دکتر نیلی رئیس محترم دانشگاه تهران و آقای دکتر صفوی دبیر همایش و رئیس مؤسسهی آینده پژوهی جهان اسلام تشکر میکنم که به این امر مهم اهتمام ورزیدند که کار بسیار ارزشمندی است مخصوصاً بحث آینده نگری از مقولات نسبتاً سخت است و علیالقاعده هم یک پیشفرض هایی دارند در نگاهی که معمولاً مؤسساتی که در زمینهی آینده نگری تطوع می کنند، چند پیشفرض را برحسب مسلکی که دارند در نظر می گیرند. برخی از آنها متأثر هستند از فیلسوفان مدرنیست که با پیشفرض خودشان آینده را ترسیم می کنند و قابلاستفاده هم هست. برخی از آنها از فیلسوفان پستمدرن متأثر هستند که آنها نیز با یک جهش های دیگر فکری موضوع آینده را تبیین می کنند. برخی هم یک نگاه نیمچه هگلی بر موضوع آیندهنگری دارند. مثل صاحبرأی پایان تاریخ یا جنگ تمدن ها. او هم برای خود یک مشتری هایی دارد ولی معلوم نیست این مکانیسمی که آقای دکتر نیلی گفتند که روند مسائل را عارفانه و علمی مورد بررسی قرار دادند، مکانیسمشان این باشد ولی خب آنهم یک نگاه متفاوتی است.در سنت اسلامی هم این موضوع هست؛ یعنی بههرحال برای روند تاریخ در تفکر اسلامی سنت هایی وجود دارد؛ چه در قرآن ما این را می بینیم، چه در بعضی از آرای کسانی که به موضوع تاریخ توجه دارند، مسئلهی سنت های الهی یک موضوع بااهمیتی است. نمی گویم همه به این پایبند هستند ولی بههرحال بین متفکرین اسلامی این موضوع وجود دارد؛ بنابراین در آینده پژوهی توجه داشتن به یک فروض اولیه همیشه هست و غالب این تطوعات هم مفید است و افراد منظرهای مختلفی را می بینند.
از جهت دیگری کار این مؤسسه قابلتحسین هست، چون مقولهی آیندهنگری یک مقدار ذهن را به مسائل بزرگتر سوق می دهد و غالباً حکمرانان به کارهای سادهتر و نزدیکتر علاقهمند هستند و این غفلت از آینده خسران بزرگی را چه در داخل کشورها و چه مجموعهی کشورها به وجود می آورد، در دنیا هم اینطور است. در کلیت جهان، عدم توجه به آینده در خیلی از رهبران کشورها وجود دارد؛ که نمونه هایی از آن را می بینیم. گاهی برای مسائل کوچک و یا برداشت ها و منافع نزدیک یک مسیر بزرگتری را از دست می دهند. لذا کار این مؤسسه به نظر من از جهات مختلف ارزشمند است و ما در ایران باید به آن توجه بیشتری داشته باشیم.
نکتهی دیگری که من در برخی از آثاری که این مؤسسه منتشر کرد و آقای دکتر صفوی هم توضیح دادند که نشان می دهد ابعاد مختلفی را رصد می کنند؛ به یک دستاوردهایی رسیدند که این دستاوردها گام های کوچک هست، ولی این گامهای کوچک می تواند اثرات بزرگ داشته باشد و من تأکید می کنم که به این نکته توجه داشته باشید که توجه به آینده اسلام یکمرتبه حاصل نمی شود که یک تحولی در آن بهوجود آید. گاهی گام های کوچک می تواند مؤثر باشد. مثالی بزنم:
یکی از تحقیقاتی که در این مؤسسه انجام شده بود توجه به گردشگری بود که کتابی هم در این زمینه تدوین کردند و معلوم است مطالعهی همه جانبهای در آن انجام شده است. هم از نظر گردشگری در زمینهی پزشکی، گردشگری حلال و ابعاد آن. این ممکن است یک گام تلقی شود ولی با توجه به اینکه شما در نظام های فرهنگی که در جهان اسلام می بینید وجود دارد و اختلافاتی که وجود دارد و امری که پایهی این هست و این همگرایی فرهنگی هست و همچنین منافع اقتصادی، موضوع گردشگری از چند بعد مورد توجه باید قرار بگیرد و کمتر هم روی آن کار شده است؛ لذا گرچه این یک کار کوچک و گام اولیه می تواند باشد، لکن می تواند اثرات بزرگی داشته و با یک دید بزرگتر به این موضوع نگاه کرد.
یا در زمینهی دیگری من دیدم توجه این مؤسسه به دیوان داوری اسلامی جلب شده است. این هم مقولهی خوبی است و من فکر میکنم با توجه به مجموعهی شرایطی که در نظام حقوقی اسلامی بین مذاهب مختلف وجود دارد که مؤلفه های مشترک آن بسیار زیاد است و حجم تجارت بین کشورهای اسلامی که مستمراً در حال گسترش است و البته هنوز کم است، ولی داشتن یک دیوان داوری اسلامی برای کشورهای اسلامی ایدهی بسیار مطلوبی می تواند باشد و این نیز یک گام است که می تواند هم به تجارت بین کشورهای اسلامی کمک کند و هم زمینه های قرابتهای حقوقی و سیاسی را بین آنها بیشتر کند.
اینها به نظر من ایده های خوب است، منتها یک نکته در اینجا وجود دارد و آن چگونگی تحقق آنها است. من حتی توصیه می کنم به این مؤسسه که بر نحوهی تحقق اینها پژوهش های بیشتری را انجام دهند، گاه ایده های خوب وجود دارد. به همان میزان که ما در یافتن ایده های خوب باید تلاش کنیم، راه وصول آن شاید سختتر هم باشد. خود آن احتیاج به تطوع دارد که در مجموع اختلافنظرهایی که در دنیا وجود دارد و بین کشورها هست حال این ایدهی خوب را چطوری به کرسی بنشانیم. این حتماً کار سختی است و بهسادگی نمی شود این را انجام داد. بنابراین ما در فرمول هایمان از طریق نظامات حقوقی یا نظامات دیپلماتیک پیگیر هستیم و باید محققانه بررسی کرد.
توصیهی من این است که ایده های خوب را رها نکنیم، گاهی در کشور ما هم ایده های خوب مطرح می شود اما چون نحوهی تحقق آن بهاندازهی کافی آشکار نمی شود اینها می ماند؛ لذا توصیهی من این است که این مؤسسه بر یافتن راه های وصول، بیشتر تأمل کند.
نکتهی دیگری که من فکر می کنم ضرورت دارد در مورد همبستگی در جهان اسلام و در واقع توجه به آیندهی اسلام است که خیلی از متفکران اسلامی روی آن کار کردند؛ مانند مرحوم سید جمال اسدآبادی، سید قطب، مرحوم شیخ محمد عبده در جهان اسلام خیلی دغدغه داشتند، مرحوم اقبال لاهوری، مرحوم مدرس، در رأس آنها امام دغدغهی زیادی برای جهان اسلام داشتند و شاید یکی از دلمشغولیهای امام مسئلهی استفاده از ظرفیت جهان اسلام بود که باید متحد باشند، باهم باشند و همین نگاه نیز تجلی در قانون اساسی پیدا کرد.
در بندهای مختلف قانون اساسی جمهوری اسلامی ما این موضوع را می بینیم: توجه به جهان اسلام، ارتباطات دیپلماتیک بر مبنای همگرایی بیشتر در جهان اسلام، کمک به ملت های مسلمان در اصول مختلف؛ این متأثر از همان فکر بلند هست. این فکر بلند یکمرتبه به وجود نیامده است، به نظر من بسترهای فرهنگی داشته است که جای کاوش دارد. یکی از آنها نهاد مرجعیت هست. در نهاد مرجعیت در درون روحانیت، خود مرجع جدای از کارهای علمی که انجام می دهد نوعی هدایت امت اسلامی را در بردارد و دغدغه دارد و این امر بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود و از آن ظرفیت استفاده کرد.
در انقلاب مشروطه بزرگترین رهبران انقلاب مشروطه که حرکت ایجاد کردند مراجعی بودند که در عراق بودند اما برای ایران دلمشغولی داشتند. این نشان می دهد که مسئلهی جغرافیای محدودِ کشور نیست، آنها فکر بلندتری برای جهان اسلام دارند. در حوادثی که در عراق رخ داد چه زمان صدام، مراجع بزرگ همچون آیتالله سیستانی نقش مهمی برای هدایت مردم داشتند. حتی بعد از صدام که آمریکایی ها آمدند در عراق ابتدا آنها تصور می کردند یک ایالتی را پیدا کردند و بدون توجه به مختصات فرهنگی و شرایط عراق تدبیر می کردند.
من به خاطر دارم زمان آقای بِرمِر که از طرف آمریکایی ها در عراق بود می گفتند یک متن قانون اساسی نوشتند و گفتند همین مطلب قانون اساسی آیندهی عراق هست. آنکسی که با آنها مخالفت کرد مرجعیت عراق بود؛ یعنی آیتالله سیستانی که گفتند ملت عراق باید قانون اساسی را بنویسد. همین بحث در مورد نظام حکمرانان آیندهی عراق مطرح بود.
آقای برمر گفته بود ما وزرایی می گذاریم که مشاورین آنها باید از عراق باشند. بعد از آن تخفیف دادند و گفتند عراقی ها را بگذارند، مشاورین آنها از آمریکایی ها باشند. مجدداً آیتالله سیستانی بود که مخالفت کرد و حتی در درگیری های شیعه و سنی که راه انداختند در داخل عراق که برخی از کشورهای منطقه هم در آن نقشی داشتند و یک وظیفهای در بسترسازی آن دنبال می کردند، آنکسی که شرایط را آرام کرد و راهنمایی کرد، هم به اهل سنت عراق و هم به تشیع، آیتالله سیستانی بود و این نشان می دهد نهاد مرجعیت ذاتاً یک هویت وحدتگرا و آیندهنگر برای جهان اسلام داشته و ما موارد بسیار زیادی از این را در طول تاریخ داریم.
من پیشنهاد می کنم این مؤسسه که به موضوعات متنوعی که بعضی از آنها را مطرح کردم به این ظرفیت هم توجه کنند، به ظرفیت نهاد مرجعیت در طول تاریخ، نقشی که برای هدایت امت اسلامی داشت و دغدغهای که برای همبستگی بیشتر و استفاده از این ظرفیت داشت و گاهی با فتاوای خود راه های دیگر را به وجود می آوردند و مخالفت می کردند و این مطلب مهم و مؤثری هست و ما در تاریخ موارد زیادی داریم که نشان می دهد مرجعیت اهمیت زیادی در این نقش دارد.
و همینطور در مورد جریان های اسلامی، جریان های اسلامی که در طول مخصوصاً یک قرن اخیر در عالم اسلام حضور داشتند حالا با فرازوفرودی نقشآفرینی داشتند، این هم بسیار مهم است؛ چه در تسنن و تشیع، چه گرایشهای صوفیانه همهی اینها مؤثر بودند و نقشآفرینیهایی داشتند. نمی گویم همهی آنها مثبت بوده است، گاهی هم ممکن است نقدهای جدی برای آنها وجود داشته باشد ولی خوب است مورد بررسی قرار بگیرد و این ظرفیت، ظرفیت کوچکی نیست.
جریانهای اسلامی تحولات و پوستاندازیهایی نیز در طول مخصوصاً بیست، سی سال اخیر داشتند. بهعنوان مثال اخوان المسلمین یک جریان نسبتاً عمیق در کشورهای اسلامی است. اینها خود را متأثر می دانند از افکار افراد و متفکرین صاحبنظر که من بعضی از آنها را نام بردم، البته بهمرور شرایط آنها عوض شد. کشورهای مختلفی که اخوان هم در آنها هستند یکجور فکر نمی کنند و ممکن است بر یک مؤلفه هایی ثبات داشته باشند ولی تفاوت هایی دارند. در کشورهای مختلف با توجه به شرایط آنها تند و کند هستند ولی بههرحال یک جریان مهمی است شاید هفتاد، هشتاد سال عمر این جریان هست و تلاش هایی کردند گاهی هم افراط هایی داشتند ولی بههرحال فهم این جریان های سیاسی در عالم اسلام که بدون آنها نمی شود مسائل آینده را کاملاً پیش بینی کرد و حتماً نقش آنها را باید در نظر گرفت و اگر هم نقدی هست باید نقد را بپذیرند؛ این برای آیندهی جهان اسلام و استفاده از ظرفیت اجتماعی که در حوزهی اسلام کشورهای مختلف هست کاملاً مؤثر است. همینطور گرایش های صوفیانه نیز همینگونه است. شما این جریان گرایش های صوفیانه را در بسیاری از کشورهای اسلامی میبینید آنها هم نقش دارند، فکر دارند. بنابراین بخشی از چیزهایی که توصیه می کنم در مورد آیندهپژوهی به آن توجه شود جریان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که در عالم اسلام وجود دارد و ممکن است فرازوفرود داشته باشند ولی تحرک دارند، بهاضافهی بعضی از جریان های مخربی که به دلایل گوناگون امروز شاهد آن هستیم. مثل جریانهای افراطی که متأثر از تفکر وهابی هستند ولی بههرحال یک جریانی هستند، به وجود آمدند. ممکن است ابداع اینها دسیسهی خارجی باشد ولی در درون خود آنها یک مبانی فکری دستوپا کردند.
این جریان های فکری را ممکن است بتوان از نظر امنیتی سرکوب کرد، مثل داعش در عراق یا برخی نحلههای دیگر آنها در شمال آفریقا ولی اینها همچنان تحرکاتی دارند و بنابراین نباید اینها را حذف شده پنداشت و نوع فکر آنها، نحوهی تکوین آنها و نحوهی رشد آنها باید مورد مطالعه قرار گیرد و این حتی بر نوع مبارزهای که باید با آنها کرد تأثیر دارد. به نظر من حتماً باید بُعد فرهنگی در برابر این گروه هایی که جنس آنها اینقدر مخرب هست، اهمیت آنها بیشتر از بُعدهای امنیتی است که الان بیشتر مورد توجه هست لذا شناخت اینها بسیار ضروری است، و از اینجهت من توجه به این موضوع را اهمیت می دهم.
یک نکتهای را آقای دکتر نیلی فرمودند و آن مسئلهی علم، پیشرفت های علمی و طراوت علمی است و من فکر می کنم این از موضوعات بسیار مهمی است، در جمعیتی که در جهان اسلام هست که جمعیت وسیعی است و وقتی ما به مجموع اختراعات و پیشرفت های علمی آنها نگاه می کنیم نمی شود گفت متناسب با بیستوپنج درصدی که ظرفیت جهان اسلام هست پیشرفت داشتند.
از مجموع میزان اختراعات آنها 1/6 درصد در دنیا مربوط به مسلمان ها است و انتشارات علمی آنها حدود شش درصد است؛ بنابراین به نسبت جمعیت خود بسیار پایین هستند؛ که عمدهی اینها مربوط به سه کشور مالزی، ترکیه و ایران هستند. البته در کنار این فقری که در آنها هست روند شانزدهسالهی فعالیتهای علمی و دانشگاهی و تحقیقات و اختراعات نشان می دهد که یک رشد پرشی خوب در این شانزده سال داشتند. در این شانزده سال حدود 6/8 برابر تولیدات علمی آنها افزایش پیداکرده و این نشان می دهد آگاهی در سطح کارهای علمی در دانشگاه های کشورهای اسلامی ما مواجه با یک جهشی در مجموع هستیم که 6/8 برابر شدند. در حوزهی کشاورزی حدود 6 برابر، در مهندسی و فناوری 5 برابر، در علوم انسانی 0/1 برابر و در علوم پزشکی 6/7 برابر است که این نشان می دهد بعد از یک دورهی استعمار زدگی که کشورهای اسلامی غالباً گرفتار آن بودند یک خودباوری و فهم از راه درست به وجود آمده است که باید ما توجه بیشتر را به حوزهی علم و فناوری داشته باشیم. یک توصیه از درون آن درمیآید که در قبال این رشدی که به وجود آمده از این ظرفیت چگونه می شود استفاده کرد؟ باید قبول کرد که دوز مناقشات سیاسی و امنیتی در جهان اسلام بسیار بالا است و ضمناً فشار کشورهای بزرگ و قدرتمند نیز گاهی مانع از این رشد می شوند. چگونه می شود این ظرفیت را فعال تر کرد؟
به نظر من ارتباطات دانشگاهی و علمی باید مسیر خود را کاملاً مجزا از مناقشات کند؛ یعنی ارتباطات دانشگاهی خود یک بستر دیپلماتیک خوب می تواند باشد، جدای از اینکه به رشد یافتگی ملت ها می تواند کمک کند. توصیهی من این است که روی این بحث کار شود که ما ظرفیت دانشگاه ها را خارج از مناقشات سیاسی و امنیتی کرده و پیوند آنها را عمیق تر کنیم و ارتباطات آنها را وسیع تر نماییم. این هم به نفع کشورهای منطقه است هم نگاه درازمدت در درون آن نهفته است. وقتی کشورها، دانشپژوهان، اساتید و دانشجویان در کشورهای مختلف باهم مأنوس شوند و همدیگر را بشناسند روحیهی سیاسی ملایم تری نسبت به همدیگر پیدا می کنند. فهم مشترک بیشتری پیدا می کنند و این کمک میکند که در درازمدت ما بتوانیم روی مناقشات سیاسی و امنیتی تأثیر بگذاریم. نقش روشنفکران و صاحبنظران در رشته های مختلف برای آینده بسیار مهم است؛ از این جهش علمی باید حسن استفاده را کرد که به نظرم این توجه به ارتباطات دانشگاهی و علمی بین کشورهای اسلامی در یک مسیر مجزا کاملاً توجیه پذیر است.
نکتهی دیگری که لازم می دانم در این زمینه عرض کنم در حوزهی روابط اقتصادی است. تحقیقات نشان می دهد که بهطور متوسط هر کشور مسلمان حدود 0/3 درصد از تولید ناخالص داخلی دنیا را تصاحب کرده که مجموعهی کشورهای اسلامی حدود 41/9 درصد از تولید ناخالص داخلی کل دنیا است. این آمار نشان می دهد در میانمدت کشورهای اسلامی حدود 4/1 درصد رشد بهطور متوسط دارند و همینطور آمار نشان می دهد کشورهای اسلامی عمدتاً با کسری بودجهی متوسط 3 درصد مواجه هستند و صادرات کشورهای اسلامی بهطور متوسط حدود 6/5 درصد رشد دارد.
این بخش علیرغم سهم قوی کشورهای اسلامی در حوزهی انرژی که حدوداً هفتادوپنج درصد انرژی دنیا در کشورهای اسلامی است، نشان می دهد احتیاج به یک تحول بسیار جدی دارد و از ظرفیت خود به نیکی استفاده نکردند. البته تحقق این و استفاده از ظرفیت اقتصادی کار ساده ای نیست، مخصوصاً چون یک ضلع آن مربوط به تدبیر اقتصادی می شود که تدبیر اقتصادی به حکمرانان ورزیده نیاز دارد ، یک وجه آن نیز رفتار ویرانگری است که کشورهای بزرگ برای تسلط اقتصادی از منابع انرژی در این مناطق دارند که اینها عاملی است که معمولاً مانع از این می شود در مسیر پیشرفت اقتصادی درست قرار بگیرند.
اما مقولهی تجارت بین کشورهای اسلامی یک مقوله ای است که باید به آن توجه زیادی کرد؛ مجموعهی آمارها نشان می دهد از مجموعهی تجارتی که کشورهای اسلامی دارند حدود بیست درصد آن مربوط به تجارت بین کشورهای اسلامی است؛ یعنی توجه بیشتر آنها به کشورهای غیر اسلامی است. یک مقدار از این طبیعی است به خاطر بعضی از فناوری ها، مجدداً عرض می کنم یک مقدار دیگر آن به خاطر بُعد جغرافیایی طبیعی است اما نه به این حجم و این نشان می دهد سمتگیری ها به این سمت نیست یا قابلیت های همدیگر را نمی شناسند.
تأکید می کنم نقص درک کشورها از قابلیت های همدیگر بسیار زیاد است و شناسایی از ظرفیت های همدیگر را ندارند؛ لذا برحسب آشنایی و فشار کشورهای دیگر به سمت های دیگری می روند که عملاً زمینه های استفاده این را کاهش میدهند. علاوه بر این بعضی فشارهای بینالمللی هم هست. بههرحال شما چندی پیش در ریاض دیدید همایشی برگزار کردند که جنس سیاسی داشت ولی آقای ترامپ برای آنکه آنجا بیاید یکصد و ده میلیارد دلار طلب کرد، این تجارت جنس امروزی است که اینها استفاده می کنند ولی خب معنی آن این است که شما باید حرکت اقتصادی خود را به این سمت سوق بدهید؛ لذا بهطور طبیعی منابعی باقی نمی ماند که به سمت دیگری برود یعنی عامل فشارهای بیرونی را نباید کم ببینیم. مسیر سنگلاخ هست، مشکل هست ولی نباید ناامید بود یعنی در فهم ظرفیتهای اقتصادی کشورها باید فکر کرد.
به نظر می رسد که عامل رشد اقتصادی در کشورهای اسلامی و همبستگی در بازار تجارت بین آنها از مقولات مهمی است که شاید باید از یک ائتلاف -شاید عبارت خوبی نباشد- از مجموعه های کشورهایی که به هم در این مقوله علاقهمندتر هستند و ظرفیت اقتصادی بیشتری دارند شروع کرد و بعد این را بسط داد.
در سازمان کنفرانس اسلامی که بههرحال یک تجربهی مفیدی در زمان خود بود و همینطور بانک توسعهی اسلامی که به وجود آمد برای همین پشتیبانی در توسعهی کشورهای اسلامی، وقتی کارنامهی آنها را نگاه می کنیم با آن آینده ای که آنها دنبال می کردند فاصلهی آن بسیار زیاد است یعنی خیلی موفق عمل نکردند. نه خود کنفرانس اسلامی نه بانک توسعهی اسلامی نتوانست آن افق ها را دریابند. با همین تجربه ها شاید فقط یک ایده است که اگر هم این مؤسسه روی آن کار کند که ما برخی کشورهایی که قرابت فکری بیشتر و حکمرانان آنها توجه بیشتری به این امر دارند مثلاً فرض کنید مالزی، ترکیه، ایران، عراق پایهی اولیهی ارتباطات تجاری بیشتر باهم را ایجاد کنند، بحث کنند و این را سامان بدهند بهعنوان پایهی اولیه، بقیهی کشورها بهمرور به آن بپیوندند. شاید این بتواند فضای جدیدی را برای ارتباطات اقتصادی بین کشورها فراهم کند، من توصیه می کنم روی این فکر کنیم.
مسئلهی دیگری که از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است مسئلهی امنیت در جهان اسلام است که البته از مشکل بزرگتری هم برخوردار است. هم دخالت های آمریکا در مسائل منطقه خیلی زیاد و بی مهابا شده که البته از قبل هم بود و حالا قدری شفاف تر شده و هم تحرکاتی که با برخی کشورهای منطقه در زادوولد تروریسم دارند؛ این هم یک مسئلهی بزرگی شده یعنی کاملاً برخی کشورها را درگیر کرده به مسائل داخلی برخی از کشورها و هم ضربه های زیاد اقتصادی به آنها زده. این یک مقداری از ناشیگری است که برخی کشورها دارند که منازعات منطقه ای را دامن می زنند و برخی ندانستن برخی کشورهای بزرگ که وارد می شوند و مشکلاتی ایجاد می کنند. بهعنوانمثال یکی دو مورد برای شما عرض کنم.
زمانی بود که صدام قصد حمله به ایران را داشت و می خواست از ظرفیت ضدانقلاب و گروههای سلطنتطلب و آنهایی که با جمهوری اسلامی مخالف بودند استفاده کند. جلسه ای در بغداد گذاشتند، در آنجا همهی گروه ها سرانشان را دعوت کردند و به آنها گفتند که ما ظرف چند روز آینده می خواهیم به ایران حمله کنیم و ظرف دو، سه هفتهی آینده هم می رویم تهران را می گیریم. گروه هایی که ضدانقلاب بودند خیلی خوشحال شدند و گفتند ما همه کمک می کنیم و راهی برای آنها کشیدند که آنها خیلی منتفع شدند. یکی از این گروه ها قاسم لو (دبیر کل حزب دموکرات کردستان) بود که مخالف جمهوری اسلامی بود و مسلحانه مبارزه می کرد. خود او می گفت من در جلسه بودم و به عراقی ها گفتم شما راه اشتباهی را می روید چون شما ایرانی ها را نشناختید و ضمناً (امام)خمینی را هم نشناختید؛ اگر شما به ایران حمله کنید اولاً این پیشروی که می گویید ظرف چند هفته می توانید تهران را بگیرید موفق نمی شوید. ایرانی ها جلوی شما میایستند، متحد می شوند؛ وقتی شما فشار بر آنها زیاد می کنید سنخ فکری آنها این است که متحد میشوند و جلوی شما می ایستند و حتی اگر هر کاری کنید و فکر کنید که میتوانید تهران را هم بگیرید این آقای خمینی که من می شناسم کسی است که حاضر است برود در مازندران بایستد همه را بسیج کند دانهدانه زمین هایی که گرفته است از شما پس بگیرد.
البته آنها گوش نکردند ولی این یک تجربه بود وقتی کشورهایی که در داخل منطقه هستند با فشارهایی که آن زمان آمریکایی ها به آنها آوردند، چراغ سبز نشان دادند یک کاری کردند هفت، هشت سال هم ایران را درگیر کردند و هم خود را درگیر کردند و از منابع خودمصرف کردند اما حاصلی برای آنها داشت؟ باز من ذکر می کنم در زمان ملک عبدالله که خیلی عاقل تر از مسئولین فعلی عربستان بود ما ارتباطات نزدیک با او برقرار کردیم و نسبتاً آدم آشنایی به مسائل منطقه بود. بحث و همکاری های ما دامنهی آن در مسائل منطقه هم یکقدری جلو رفته بود. با یکی از مسئولین امنیتی تراز بالای عربستان راجع به مسائل مختلف در حوزهی عراق و لبنان گفتگو می کردیم، یکشبی خود او به من گفت ما دو اشتباه در مورد ایران کردیم و در منطقه انجام دادیم؛ یکی اینکه طالبان را بهوجود آوردیم و به او کمک کردیم و حالا پشیمان هستیم و یکی اینکه چهل میلیارد دلار به عراق کمک کردیم که به شما در این جنگ ضربه بزند و الان پشیمان هستیم.
یعنی جنس یک رفتار نااهلانه در حوزهی مسائل سیاسی و امنیتی که برخی از کشورها با سهل اندیشی و برخی از کشورهای بزرگ با ندانستن شرایط فرهنگی و سیاسی منطقه با زور نظامی می خواستند انجام بدهند نتیجهی آن این بود که عوامل اصلی آن امروز بیایند و بگویند ما پشیمان شدیم. اینکه یک کشور فقط چهل میلیارد دلار برای این مصرف کرد برای مسئلهی ضد امنیتی در منطقه که به ضرر خود آنها تمام شد چون همین صدام آمد کویت را گرفت و بعد بخشی از سرزمین عربستان را هم گرفت؛ پس تشخیص آنها در این موضوع اشتباه بود.
هیچوقت سیاست جمهوری اسلامی این نبود که به کسی تجاوز کند؛ در طول تاریخ این چهل سال کدام زمان ایران به کشوری تجاوز کرد؟ حتی کشورهایی که با ما دشمنی کردند؟ بعد از جنگ مگر ما تلافی کردیم؟ چرا؟ چون یک استراتژی روشنی نظام جمهوری اسلامی داشت که دنبال تلافی کردن نبود و می خواست اگر آنها فهمی کردند و بعد نامه هایی که نوشتند و قبول کردند که اشتباهاتی کردند گفتیم ما از این مسیر عبور کنیم اینها را تبدیل کنیم به پایهی همکاری بیشتر. اما آیا این نااهلی پایان پذیرفت و آیا این عدم توجه به ساختار فکری در منطقه تمام شد؟ به نظر ما مثلاینکه زمانی که هگل می گفت معمولاً تاریخ دو بار تکرار می شود همینطوری است دارد باز هم تکرار می شود و امروز ما در شرایطی هستیم که مشکلات امنیتی در مناطق اسلامی در اوج خود است و مستمراً هم دارد تکرار می شود. در عراق ورود کردند، خسارت زدند، مشکل ایجاد کردند، یک محل رشد جریانات تروریستی شد و بعد حمله به موضع سوریه کردند، این گروه ها وقتی بهوجود آمدنشان ممکن است با پول و طراحی امنیتی انجام شود اما هدایت آنها دیگر دست آنها نیست.
همین مشکل را در افغانستان داشتند، بعد داعش را بهوجود آوردند و داعش از کنترل آنها خارج شد، اینطور نبود تا آخر در کنترل آنها باشد. بعد گفتند ما داعش را باید سرکوب کنیم، خود شما آن را به وجود آوردید. این تکرار نشان می دهد که هنوز آن اهلیت لازم برای فهم جهان اسلام در آنها وجود ندارد یا درک درستی از این مسئله ندارند. بسیاری از متفکرین فلسطینی و شرقشناسها در این زمینه آثار خوبی دارند. چرا غرب این نزاع را با کشورهای اسلامی راه انداخته؟ یک سوء فهم هست. یکی از محققینی که در این زمینه شرقشناسی کارهای خوب و بدیعی هم دارد که یک قدر هم نگاه پستمدرنی دارد تلقی او این است که این واژهی غرب و شرقی که بهوجود آوردند برای این بود که یک دگری را در ذهن خود سامان بدهند که ما غیر از شما هستیم. این ازنظر مبنای سیاسی کاملاً دیده می شود، حالا او تحقیق فرهنگی در این زمینه کرده بود. چرا و چرا این مسیر را ادامه می دهند و چه نفعی می برند؟ ممکن است مثلاً برای هوسرانی برای مسئلهی انرژی باشد، اما اگر شما عاقلانه رفتار کنید که اینها بنا نیست انرژی را در دریا بریزند! اما شما روی این تحکم می کنید، این مشکل هست، احترام نمی گذارید همین رفتاری که آقای ترامپ در همین مدت داشت، بعد ازاینکه اینقدر پول اخاذی از سعودی ها کرد بعد با کمال پررویی می گوید اگر دو هفته ما شما را نگه نداریم شما را از بین می برند، آنها را تحقیر می کنند.
آقایان و خانم های عزیز این مقولهی تحقیر کشورهای اسلامی عاملی برای کینه ورزی در بین جوان ها شده؛ یعنی هم تلکه میکنند مال آنها را و هم آنها را تحقیر می کنند. خب جوان های این منطقه رشد پیدا کردهاند و ارتباطات طوری شده که اینها لحظهبهلحظه در جریان مسائل هستند و خودشان را مقایسه می کنند؛ این تحقیر را نمی توانند تحمل کنند و ما مجدداً امروز با این حکمرانان جدید آمریکا مواجه با این هستیم.
همین مسئلهی تحریم ایران، با چه آبوتابی این را نقل می کنند؛ خب چرا؟ شما خودتان درخواست کردید، مگر آقای اوباما رئیسجمهور کشور شما نبود؟ دو بار نامه نوشت که ما می خواهیم در مسئلهی هسته ای و سایر موضوعات با شما مذاکره کنیم، خب نظام جمهوری اسلامی گفت اگر این قواعد و این شروط را داشته باشید ما قبول داریم، مذاکره کردیم و بعد از دو سال مذاکره به یک توافق رسیدیم چه طور از این توافق خارج می شوید. این رئیسجمهور عجیبوغریب آمریکا چیز عجیبی است، هرروز از یک توافق خارج می شود. همین یکی، دو روز اخیر از توافق تسلیحاتی خارج شد، قبل از آنهم مسئلهی آبوهوا. این موجود آیندهنگر نیست، هرچند که می گوید فقط آمریکا، او فقط نوک دماغ خود را میبیند؛ اما تمام ساختارهای بینالمللی را به هم می زند و یک بی اعتمادی بزرگ در دنیا نسبت به خود آمریکایی ها به وجود می آورد.
ضمناً شما هر تحریم اقتصادی کنید بیشتر از جنگ که نیست، ایرانی ها پای جنگ ایستادند، نگذاشتند شما سرزمین آنها را بگیرید. معلوم است که روی این قضیه می ایستند، شما می خواهید به قیمت تحقیر آنها و به قیمت از بین بردن استقلال آنها حرف خود را به کرسی بنشانید، شما اگر حرف حسابی داشتید می آمدید. مگر در برجام شورای مشترک وجود ندارد؟ حرفی داشتید می آمدید در شورای مشترک می زدید. چرا یکجانبه رفتید خارج شدید؟ برخلاف همهی نظامهایبینالمللی. ما راهی جز مقاومت در مقابل شما نداریم و ایرانی ها این را درک می کنند. البته شما را هم پشیمان می کنند، شما با قیمت ذبح خود شرایطی بهوجود می آورید که دست خود شما هست. مجبور هستند ایرانی ها از خود دفاع کنند، بنابراین هم شما خسارت می بینید هم مشکلات منطقه ای را اضافه می کنید.
البته برخی از کشورهای منطقه ای هم باید حواسشان جمع باشد، اینطور نیست که بعضی از تحرکاتی که امروز آنها دارند ما فراموش کنیم، بهحساب آنها می گذاریم، مثل برخی ها حرفها به گوش آنها نمی رود. اما بههر تقدیر ما در شرایط امنیتی این مشکلات را داریم. تروریسم درست می کنند، بحرانی در منطقه درست می کنند بعد می گویند پشیمان شدیم باید سرکوبشان کنیم. تلقی های دیگری در شرق و غرب ایران دامن می زنند که خود این هم یک مسئله ای است که هم تحریم هست، هم می روند تروریست ها را در برخی از کشورهای همسایهی ما وادار می کنند آنها را که یک صدماتی به ایران بزنند؛ البته بی پاسخ نیستند و توفیقی هم خیلی نداشتند.
مقصود من این است مسئلهیامنیت، پایهی توسعهیکشورها است، وقتی شما در کشورهای اسلامی ناامنی را گسترش می دهید، نمی توانند توسعه پیدا کنند. همین اخیر که در سریلانکا این فاجعه را بهوجود آوردند چیز کوچکی نبود، یا برخی اقدامات شنیعی که سعودی ها دارند انجام می دهند مثل سر زدن، کشتن و اعدام این سیوهفت نفر مسلمان،خب معلوم است این مشکل ایجاد می کند. مسلمان ها نمی توانند این رفتار را درک کنند، به همان میزان که این قضیه تکهپاره کردن خاشقچی یک معضل بینالمللی بزرگی ایجاد کرد، این کشتار هم همینگونه است. این رفتارها عاقلانه نیست، شما یک کشور اسلامی هستید. مکه و مدینه در آنجا هست چرا از این وضع خود استفاده نمی کنید؟ از جهان اسلام چه میخواهید؟ می گویند ایران رقیب ما است. مگر ما جای کسی را تنگ کردیم؟ خب شما هم فعال باشید.
من به شما عرض کنم چندین بار در طول تاریخ این چهل سال، جمهوری اسلامی دست دوستی به سعودی ها داده است. برخی از آنها کمی عاقل تر بودند جلو آمدند کار پیش رفت. برخی از آنها اصلاً نمی فهمند، نمی دانیم این نسل جوانی که آنجا سرکار آمده اند دنبال چه هستند. این مسیرها هم به خود آنها ضربه می زند هم به کشورهای اسلامی ضربه می زند و هم نانوآب میشود برای کشورهای بزرگ که دنبال اخاذی از اینها هستند. هنوز هم ما به آنها می گوییم اگر کسی یک اشتباهی می کند باید آن اشتباه را رفع کند، هیچوقت نگفتیم راه برای مذاکره با اینها مسدود است و ما تعلقخاطر داریم که کشورهای اسلامی با بنیه ای که دارند کنار هم باشند و وقت و انرژی خود را صرف درگیری نکنند. از نظر جمهوری اسلامی راه باز است اما خود آنها یک خیالات دیگری را دارند یک نظم دیگری را برای مسائل امنیتی در ذهن آنها هست و با وهابیان و اسرائیل و بقیه بریزند روی هم و کار کنند.
نتیجه این هست این رفتاری که آمریکایی ها دارند و برخی از کشورهای منطقه، یک نفرت عمومی و نفرت پایدار را در جوان ها بهوجود می آورند، در ذهن آنها باقی می ماند. یک خانواده ای را توجه کنید که مثلاً در افغانستان زمان عروسی او می آیند بمباران می کنند این دیگر از یاد او نمی رود که این حادثه بهوسیلهی چه کسی انجام شد؟ به دست آمریکایی ها انجام شد. ما از این حوادث و کشتارها در این منطقه کم نداریم.
در گزارشی که از رفتار آمریکایی ها در عراق انجام شده بود گفتند یکمیلیون نفر کشته و زخمی در عراق پس از ورود آمریکایی ها روی دست مردم عراق گذاشتند؛ منهای کشته های خود آنها. این مجروحین و کشتهشدگان خانواده ندارند؟قبیله ندارند؟ از یاد آنها می رود؟ خود شما یک نفرت بزرگ را نسبت به خودتان بهوجود می آورید. کشورهایی در منطقه که در کنار اینها هستند همین وضع را دارند، این پدیده ی نفرت عمومی یک مسئلهی پایداری است که از بین نمی رود. لذا باید به این موضوع توجه کنند. من مسئلهی امنیتی را برای جهان اسلام چیز فوقالعاده مهمی می دانم؛ البته کار بسیار مشکلی هست و همه باید تلاش کنند برای اینکه این متانت در رفتار سیاسی و امنیتی در کشورهای منطقه بماند و رفتار خود را تغییر بدهند و من فکر می کنم این مؤسسه یکی از کارهایی که باید به آن توجه زیاد کند در این زمینه است.
برخی از موضوعات هم هست که فقط مربوط به حوزهی اسلامی و کشورهای اسلامی نیست؛ مثل مسئلهی گازهای گلخانه ای و مسئلهی محیطزیست که یک مسئلهی جهانی است و متأسفانه بعد از خروج آمریکا از این معاهدهی پاریس مجدداً یک معضل جدید بهوجود آمد. معاهدهی پاریس قصد داشت بهمرور این موضوع را جمع کند و کاهش بدهد. مکانیسمهایی هم در نظر گرفته بودند در کشورها برای تغییر تکنولوژی که چگونه سرمایه گذاری کنند؛ بههرحال فکری پشت آن بود. خروج اینها بدین معنا است که کشورهای دیگر بگویند ما چرا باید چنین هزینه ای را بدهیم. وقتی او گازهای گلخانه ای را با این شدت ایجاد می کند چرا ما هزینهی آن را بدهیم؟ بنابراین نظامات بینالمللی در این زمینه ها ضربه پذیر میشود.
متأسفانه اتحادیهی اروپا هم نشان داد وزن کافی برای نگهداری این معاهدات را ندارد؛ می گویند ما یک بلوک هستیم و فلان، ما درک می کنیم یک بلوک هستند ولی در موضوعات مختلف ندیدیم یک وزنی که بایستند و این موضوع را محقق کنند، چه در این معاهداتی که آمریکایی ها خارج شدند همینطور مانده، نقش آویزان پیدا کرده و چه در مسئلهی هسته ای ایران، اینها بارها تماس می گرفتند ما پشت این هستیم و نگه می داریم ولی ما رفتار عملی آنها را چیز معتبری ندیدیم و این نشان می دهد اتحادیهی اروپا به دلیل وابستگی های اقتصادی و هر موضوع دیگری هست قدرت حل این مسائل را در صحنههای بینالمللی ندارند و این هم یکی از مشکلات است و آن چندجانبه گرایی در دنیا، بعضی از این قطب ها قدرت کافی را ندارند. شاید در آینده کشورهایی در آسیا این قدرت را پیدا کنند و علائمی در آنها هست که بتوانند یک خلأیی را پر کنند.
امیدوارم این همایش به این موضوع آیندهی جهان اسلام و مخصوصاً چالش های مهمی که دوستان برشمردند با توجه کافی و دقت وافی نتایج خوبی برای همهی کشورها به دست بیاوریم. آرزوی توفیق برای همهی شما می کنم. والسلام علیکم و رحمهالله.
*این مطلب متن سخنرانی جناب آقای دکتر لاریجانی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی در مورخه 1398/2/8 در افتتاحیه همایش بینالمللی آینده جهان اسلام در افق 1414 شمسی است که توسط موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام و با همکاری دانشگاه تهران برگزار شد.