جنبش های اسلامی فعال در ترکیه را از دهه 1950 می توان به دو دسته جنبش های اجتماعی اسلامی و جنبش های سیاسی اسلامی به عبارت دیگر اسلام سیاسی و اسلام غیرسیاسی تقسیم کرد.
آغاز فعالیت اسلام سیاسی در ترکیه به نیمه دوم قرن بیستم در این کشور بازمی گردند زمانی که ترکیه به سیستم چند حزبی گذر کرد. به عنوان نخستین حزب نیمه اسلامی در آغاز دهه 1950 می توان به حزب دموکرات اشاره کرد که جلال بایار در راس آن قرار داشت و رفتاری نیمه سکولار و نیمه سنتی- اسلامی از خود نشان می داد. ولی آغاز جنبش های واقعی اسلام سیاسی در ترکیه را سال 1961 می دانند. از این سال به بعد نخست شاهد ظهور حزب نظام ملی که زاهد کوتکو رهبر جماهت اسلامی اسکندرپاشا موسس آن بودهستیم. زاهد پاشا، نجم الدین اربکان را در راس این حزب قرار داد. این حزب که در سال 1970 تاسیس شد بیشتر مدافع منافع گروه های صنفی کوچک بود. این حزب با وجود اینکه به وضوح دارای گفتمان اسلامی آشکاری نبوداما از آغاز تا پایان فعالیتش همواره لائیسیزم را مورد انتقاد جدی قرار داد. در اساسنامه این حزب نوشته شده بود با هر حرف یا عملی که لائیسیزم را برعلیه دین نشان دهد مخالفیم. حزب نظام ملی اولین گام جدی در مسیر ایجاد حرکت اسلامی مستقل در ترکیه به شمار می رود. این حزب که به دلیل ممنوعیت موجود در قوانین نمی توانست هویت اسلامی خود را آشکار کند در 26 ژانویه 1970 با حکم دادگاه قانون اساسی ترکیه به دلیل گرایش ها و نظم اسلامی منحل شد. این حزب خواهان بازگشت نظام خلافت، اجباری شدن دروس اسلامی در مدارس راهنمایی، حذف ماده 163 قانون جزای ترک بودند.
بعد از انحلال حزب نظام ملی به کمک تنی چند از اعضای این حزب و افرادی دیگر حزب سلامت(نجات) ملی تشکیل می شود. این حزب مخالف بازار مشترک و حامی گشایش به جهان اسلام بودند. این حزب که سیاست خود را “بینش ملی” می نامیدند توسعه مادی و معنوی را هدف اصلی خود معرفی کرده بودند. این گروه معتقد بودند که شکوه ترکیه با بازگشت آن به آغوش جهان اسلام ممکن خواهد بود.
در این دور سنتز ترک- اسلام حاکم بود. مدارس امام خطیب و دوره های قرآنی برگزار می شد و ارتباط با جهان اسلام افزایش یافته بود. اختیارات نهاد دیانت و کارکنان رسمی این نهاد 10 برابر شد و درس های اخلاقی در مدارس اجباری گشت. در سال 1978 این حزب اعمال رادیکالی از خود نشان داد و با برگزاری میتینگ هایی که در آن علنا خواستار تشکیل دولت اسلامی بوده و دولت بی دین را محکوم به نابودی می کرد موجبات انحلال خود را فراهم کرد. بعد از کودتای نظامی سال 1980 در سال 1983 حزب رفاه تشکیل شد. اما امکان حضور در انتخابات را نداشت. در این هنگام حزب آناپ به رهبری تورگوت اوزال که خود از وفاداران به طریقت نقشبندی و اسکندرپاشا بود توانست حمایت گروه های اسلام گرا را به دست آورد. با تغییراتی که در سال 1987 به وجود آمد حزب رفاه توانست فعالیت سیاسی داشته باشد. اربکان به مقام رهبری این حزب رسید و سایر اعضای اصلی حزب سلامت ملی سایر مقام های ارشد حزبی شدند. اربکان در سال 1989 در انتخابات شهرداری ها توانست رای بیاورد و در انتخابات پیش از موعد سال 1991 نیز درصد آرا خود را به 16% افزایش داد. قطب بندی افراطی جامعه در این دوره که با گروه بندی های هویتی چون مسلمان – لائیک صورت می گرفت باعث شد تا مردم این دوره شاهد قتل هایی باشند که ناشی از نگاه خصمانه به افراد غیردینی بود. پیروزی در انتخابات شهرداری های سال 1994 این فرصت را به حزب رفاه داد تا اسلام را به عنوان یکی از مولفه های اصلی سیاست ترکی معرفی کند. به دنبال انتخابات سال 1995 اربکان نخست وزیر ترکیه شد اما با کودتای 28 فوریه سال 1997 برکنار شد. پس از انحلال این حزب از ویرانه های حزب قدیم حزب فضیلت ایجاد شد که رجایی کوتان در راس آن قرار گرفت. در این هنگام دو جناح مختلف سنتی و مدرن در حزب ایجاد شده بود. این حزب وارد مجلس شد و اولین ماجرای مربوط به آن جریان مروه کاواکچی بود. جناح نوگراتر این حزب نیز که در سال 2001 از این حزب جدا شد حزب عدالت و توسعه را تشکیل داد که نخست عبدالله گل و سپس رجب طیب اردوغان در راس آن قرار گرفتند. این حزب خود را با هویت محافظه کار دموکرات معرفی می کند و عضویت در اتحادیه اروپا را به عنوان هدف استراتژیک خود می داند. در واقع حزب عدالت و توسعه نخستین حزب اسلامی است که در راس اقتادار قرار می گیرد. این حزب که البته میرا دار احزاب اسلامی پیشین است کوشید تا با عبرت گرفتن از سرنوشت سایر احزاب سیاسی رفتار محافظه کارتر و البته دموکراتتری داشته باشد دارای تفاوت هایی با سایر احزاب نیز بود. رجب طیب اردوغان با برنامه ای از پیش مشخص وارد عرصه سیاست شد و در طول 12 سال با پیروزی هایی که حزبش در انتخابات مختلف به دست آورد تغییرات بسیاری را درنظام سیاسی و اجتماعی کشور ایجاد کرد. این حزب نیز نقش آفرینی در جهان اسلام و سرزمین های پیشین عثمانی را در دستور کار دارد. نوعثمان گرایی یکی از مفاهیم و سیاست هایی است که با وجود ظهور در دوره ی تورگوت اوزال در این دوره جامه عمل بر آن پوشیده شد.
در کنار این سازمان های اسلام سیاسی جماعت ها و طریقت های اسلامی نیز در ترکیه وجود دارند.
جماعت که شاخه ای از طریقت نقشبندی در ترکیه است از سوی محمت زاهد کتکو تاسیس شده است. جماعت وی که مریدان زیادی نیز داشت بیشتر در برابر لیبرالیسم و مارکسیزم موجود قرار می گرفت و یک سیاست سه سطحی را دنبال می کرد. نخست اینکه با معرفی ایدئولوژی رسمی و برگزاری دوره های آموزش قرآن و غیره هزینه های دانش آموزان نیازمند را تامین کند. دوم به ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این افراد توجه داشتن و آن ها را برای مرحله سوم که قرار گرفتن در کادرهای رسمی دولتی بود آماده کردن. پس از اینکه این گروه به دلیل سیاست های مربوط به پوشش اسلامی و سیاست هایی چون عضویت در اتحادیه اروپا از حزب آناپ ناخشنود شدند آرای خود را به سمت گروه اربکان بازگرداندند.
گروه دوم را می توان جماعت ارن کوی دانست که اینها نیز از پیروان محمود سامی رمضان اوغلو هستند و می کوشیدند تا از طریق مجله التین الوک صدای خود را به ملت برسانند. این گروه معتقد بودند برای گذار به یک نظام اسلامی نیازی به حرکت های رادیکال و انقلابی نیست و با تغییر فرد جامعه نیز تغییر خواهد کرد. این گروه بیشتر فرد محور بودند. در حوزه سیاسی نیز نخست حامی حزب سلامت ملی و سپس آناپ بودند اما بعداز مدتی در جبهه شرقی ترکیه افراد این گروه به حزب رفاه تمایل پیدا کردند. این گروه قدرت و نفوذ سیاسی زیادی ندارند ولی به دلیل ثروت عظیم هوادارانشان مورد توجه هستند.
به عنوان گروه سوم می توان از جماعت اسماعیل آقا یاد کرد که محمت اوستا عثمان اوغلو رهبر اولیه این گروه بود. این گروه بیش از سایر همفکرانش دارای تفکرات و اعمال رادیکال بود. به این ترتیب که زنان را مجبور می کرد تا چادر سیاه به سر کنند و به مردان دستور می داد تا ریش بلند بگذارند. شیوخ این گروه در تمامی جزئیات امور زندگی مردم وارد می شدند و برای هر چیزی حکمی صادر می کردند. این گروه با نگاه منفی نسبت به اجتماعی که در آن زندگی می کردند باعث انزوای هر چه بیشتر خود و دیگری سازی و دیگری شدن می شدند. رهبر این گروه محمود هجا با وجود اینکه بارها محاکمه شده بود اما هرگز محکوم نشد و این باعث شهرت و اعتبار بیشتر او شد. با این وجود این گروه نفوذ سیاسی زیادی ندارند و با وجود اینکه مریدان آن به احزاب اسلامی رای می دهند ولی به دلیل ترس شیخشان از اینکه توجه آن ها به سیاست باعث دوریشان از تصوف شود وارد عرصه سیاست نمی شوند.
گروه دیگر درگاه منزل نام دارند که رهبرشان محمت رشید ارول را سلطان حضرتلری می خوانند. این گروه که در روستای 300 نفره منزل سکنی داشتند با عالم سیاست کاری ندارند و رهبران آن به وضعیت بزهکاران و بزه دیدگان اجتماعی و بهبود آن ها توجه می کند. با این وجود توجه زیاد مردم به این گروه و سرریزی جماعت زیاد به این روستا باعث شد تا بعد از کودتای 1980 این گروه با ادعاهای واهی سیاسی به جای دیگری تبعید شود.رهبر این گروه بارها اعلام کرده است که کاری با سیاست ندارند.
قدیری ها گروه دیگری از شاخه های فعال اسلامی ترکیه هستند اما قدرت و نفوذ سابق را ندارند. این رو که رهبری آن ها را حیدر پاشا بر عهده دارد در ترابزون و شهرهای دیگر فعالیت های گسترده ای دارند. دو مجله اجمال و اغوت ارگان رسمی آن ها به شمار می رود و با توجه به این که گروه های اسلامی را از خود نرنجانند خود را دارای خط مشی ملی گرا- محافظه کار می خوانند و البته خودشان را یک طریقت اسلامی نمی دانند. این گروه در عرصه سیاست خواهان جایگاه مستقل بودند ولی ناکامیشان منجر شد تا به سمت راست تمایل یابند. سیاست های حمایتگرانه دولتیشان با وجود توجه دانش آموزان و دانشجویان به این گروه باعث شده است تا این گروه تنها در حوزه دریای سیاه پیروانی داشته باشند.
گروه دیگر نورجوها هستند که سابقه شان به سال 1876 می رسد رهبر این گروه سعید نورسی بیش از 140 رساله نوشت و با پخش آن ها در سراسر سرزمین خود کوشید تا با حفظ ایمان مردم خوانش خاص خود از اسلام را به مردم بیاموزد. وی توجه چندانی به کسب قدرت و نفوذ سیاسی نداشت و تلاش می کرد تا خوانش اسلامی خود را نشر دهد. پیروان وی را نورجو می گویند. با این وجود این گروه در سال 1950 به حزب دموکرات رای داده و از تمامی سیاست های این دولت حمایت کرد. بعد از مرگ سعید نورسی مریدان وی اهداف مختلفی را دنبال کردند: توجه صرف به حقایق ایمان، حمایت از پیروان راه حزب دموکرات و تربیت افراد دینی برای دولت، مبارزه با کمونیسم و بی دینی در ترکیه و جهان، انتشار رساله ها به صورت دست نوشته. در این میان تفاوت این گروه با نوآسیاگرایان در تلاش اینها برای برقراری رابطه ای بین دموکراسی و اسلام بود. اینها همچنین در برابر خطر کمونیزم ترجیح می دادند تا بنابر گفته ی نورسی با اهل کتاب یعنی مسیحیان متحد شوند تا با بی دینان بجنگند.این گروه در میان خود دچار انشعاب شد و همین دعوای بین دو گروه به فتح الله گولنی ها امکان رشد سریع تر را داد.
فتح الله گولنی ها گروه دیگر هست که از آن ها به عنوان ینی نورجو یعنی نورجوهای جدید یاد می شود. جنبش گولن که در دهه 1960 ایجاد شد شاخه ای از جنبش سعید نورسی بود که بر فعالیت های اجتماعی تاکیدداشتند. این گروه که از آن به عنوان جنبش خدمت رسانی نیز یاد می شود در راه رضای خدا خدمات بسیاری را به مردم و نیازمندان ارائه می کرد. در دهه 1980 که اقتصاد نولیبرال در ترکیه در حال ظهور بود گولنی ها نبض بازار را در دست گرفتند. در واقع فتح الله گولن از ابتدا بر سه مساله تاکید داشت: نخست تاکید بر ملی گرایی که وی را به جریان سکولار نزدیک می کرد، تاکید بر بازار آزاد که قدرت، نفوذ و سرمایه اقتصادی را در اختیار وی قرار می داد و تاکید بر نقش آموزش و تربیت افراد متخصص در حوزه های مختلف برای جامعه در سال های آتی و به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی. گولن شکل جدیدی از هژمونی را ایجاد کرد که با سیستم نولیبرال در تضاد نبود و توانست موفقیت بزرگی را به دست آورد. فعالیت های گولن تنها به ترکیه محدود نمی شود بلکه وی در خارج از مرزهای کشور به ویژه در سرزمین های ترک آسیای مرکزی و قفقاز سرمایه گذاری های عظیمی برای گسترش فعالیت ها و پیروان خود انجام داده است. وی با استفاده از امپراتوری رسانه ای که راه انداخته است نفوذ و قدرت فرهنگی و ایدئولوژیکی بسیاری را توانسته به دست آورد. پیروان فتح الله گولن نیز معمولا رساله های سعید نورسی را مورد مطالعه قرار می دهند هر چند گولن فراتر از مسائل دینی به امور دیگر می پردازد و برخلاف سعید نورسی دارای انگیز های سیاسی نیز می باشد.
سلیمان جی ها به رهبری کمال کانجار به نقد شدید سیاست های ضد دینی آتاتورک می پرداختند مثلا به بیان این نکته که در سال های نخست حکومت آتاتورک “امام یا مسجدی نبود که برای جنازه ها نماز خوانده شود و آن ها را دفن کندو … ترکیه از شکل یک سرزمین مسلمان خارج شده بود تا جایی که بانک ها می توانند ربا بگیرند.” این گروه به دلیل اینکه سایر جماعت های دینی را به دیده تحقیر می گریستند در انزوای سیاسی به سر می بردند و بیشتر به حمایت از احزاب سیاسی می پردازند.
از جمال الدین کاپلانجی لار شاید بتوان به عنوان آخرین گروه فعال عمده اسلامی در ترکیه یاد کرد. این گروه نفوذ زیادی ندارد و رهبر آن سال ها فعالیت های سیاسی و دینی انجام داده ولی بعدا فتواهای زیادی در راستای رد سیستم سیاسی ترکیه داد. وی معتقد بود اسلام حزب ندارد و همه موظفند در برابر حکومتی که مبتنی بر شریعت نیست فعال باشند. این گروه که مرکز آن در آلمان است به ویژه بعد از مرگ جمال الدین کاپلانجی نفوذ و اعتبار پیشین خود را از دست داد.