تکفیر، تهدیدی بی‌پایان برای جهان اسلام

تکفیر، تهدیدی بی‌پایان برای جهام اسلام

بدون تردید، هیچ مذهبی به پیوند میان افراد جامعه به‌اندازۀ اسلام اهمیت نداده و با احکام و قوانین خود، حلقه‌هاى اجتماعى را به‌مانند اسلام مستحکم ننموده است. در تعالیم همۀ ادیان بزرگ، تکفیر و اقدامات تروریستی و خشونت به‌نام دین مذموم دانسته شده است. از جمله خصوصیات مهم گروه‌های تکفیری، علاوه بر بدعت و تکفیر در دین، ایجاد خشونت در جامعه است. امروزه، تکفیر و تروریسم، دو دین بزرگ الهی را درگیر کرده و در دنیا موجب ناامنی و نابسامانی شده است و بیشترِ این خشونت‌ها با نام دین صورت می‌گیرد. علاوه بر این، در خصوص رابطۀ بین آرا و اندیشه‌هاى گوناگون در جامعۀ اسلامى که سرمنشأ اصلى اتهامات و تکفیرهاست، اسلام نظر خاصى دارد و اصول و مبانى ویژه‌اى جهت سالم‌سازى رابطۀ اندیشه‌ها ارائه مى‌دهد که با وجود این اصول و مبانى، زمینه‌اى براى تکفیرها و نسبت‌هاى ناروا باقى نمى‌ماند. اسلام به‌همان اندازه که به دانش و تحقیق ارزش داده و همواره انسآن‌ها را به تدبر و تفکر دعوت مى‌نماید، می‌کوشد محیطى سالم براى رویارویی صحیح افکار و اندیشه‌ها در جامعه فراهم آورد تا در سایۀ آن، تبادل افکار و نظریات صورت پذیرفته و اندیشه‌ها بارور شوند و دستیابى به حق و حقیقت که هدف اصلى است، آسان‌تر گردد. از‌این‌رو، این یادداشت با نگاهی مفهومی به «تهدید» درصدد پاسخ‌گویی به این سؤال است که اساساً تکفیر چگونه به تهدید برای جهان اسلام تبدیل شد.

تهدید از سه بخش اساسیِ موضوع تهدید، کارگزار یا عامل تهدیدو حوزۀ تهدید تشکیل شده است. موضوع تهدید، وضعیت یا پدیده یا فعالیت یا رخدادی است که به نظر می‌رسد قابلیت‌های درونی و بیرونی انتقال، پشتیبانی یا ایجاد خطر در موجودیت یا دارایی‌های حیاتی بازیگر موردآماج را در خود دارد. کارگزار یا عامل تهدید در واقع هویت (شخصی یا سازمانی) یا چیزی است که به‌طور بالفعل یا بالقوه، توانایی ایجاد، انتقال یا پشتیبانی از تهدید را دارد؛ در حالی که حوزۀ تهدید، هویت یا چیزی است که موجودیت یا دارایی‌های حیاتی آن در معرض خطر قرار گرفته است.تهدیدات امنیتی مرز میان خطر و ریسک هستند. در این چارچوب، ریسک و واژگان مرتبط با آن، مرحلۀ ماقبل تهدیدات امنیتی محسوب شده و مرحله‌ای از تهدیدات بالقوه است؛ در حالی که خطر به‌معنای عبور از مرز تهدیدات امنیتی و واردشدن به حیطۀ تهدیدات امنیتی بالفعل است.

جریان تکفیری از دل سلفیه بیرون آمده است. سلفی‌گری نیز مفهومی بسیط و منسجم نیست و گرایش‌ها و طیف‌های گوناگون و کاملاً متضادی را در بر می‌گیرد که سلفی‌گری تکفیری فقط مصداقی از آن است. به‌عبارت دیگر، هرچند جریآن‌های مختلف به‌عنوان سلفی شناخته می‌شوند، همۀ آن‌ها از نظر اندیشه‌ای، در ردیف سلفی‌گری مصطلح (تکفیری) قرار نمی‌گیرند. ازاین‌رو، هرگز نمی‌توان جریان تکفیری را مترادف با سلفی‌گری دانست.

اعتقادات سلفی‌های تکفیری شامل موارد زیر است:

  • تکفیر: آن‌ها به خودشان اجازه می‌دهند علیه مسلمانان دیگر، در صورتی ‌که اَعمال آن‌ها موردقبول نباشد، به‌عنوان کافر مرتد، اعلام جنگ دهند. آن‌ها غیرمسلمانان را نیز به‌عنوان کفار، فقط شایستۀ مرگ می‌دانند.
  • رد اقتدار سیاسی: تکفیری‌ها هر صاحب اقتدار سیاسی را که از عقاید آن‌ها پیروی نکند، نامشروع و قتل او را واجب می‌دانند.
  • رد قواعد جهاد: به‌اعتقاد اکثریت قریب‌به‌اتفاق مسلمانان، جهاد وقتی واجب می‌شود که زمین‌های اسلامی موردتهاجم و تهدید قرار بگیرد (جهاد تدافعی). جهاد همچنین دارای قواعد خاص خود، از جمله عدم کشتار غیرنظامیان است؛ ولی تکفیری‌ها به هیچ‌کدام از این قواعد پایبند نیستند و کشتار مردم بی‌گناه را مجاز می‌دانند.
  • رد حرمت خودکشی: در اسلام و مسیحیت و یهودیت، خودکشی، گناه نابخشودنی محسوب می‌شود؛ در حالی که تکفیری‌ها خودکشی برای کشتن دشمنان خدا را شهادت می‌دانند. از نظر آن‌ها، افرادی که به اقدامات انتحاری دست می‌زنند، شهید هستند و مستقیماً وارد بهشت می‌شوند.
  • تروریسم: تکفیری‌ها برای کشتن دشمنان خدا تروریسم را مجاز می‌دانند و معتقدند استفاده از خشونت و ترور، برای برکناری رهبرانی که بر اساس اسلام حقیقی حکومت نمی‌کنند، وظیفه‌ای اسلامی است.

در  این پیوند، گروهی از تکفیری‌ها، اهل تکفیر اعتقادی هستند؛ به این معنا که مخالفان خود را در مسائل اعتقادی تکفیر می‌کنند و حکم به قتل آنان می‌دهند. ابن‌تیمیه و پیروان وهابی او از این دسته تکفیری‌ها هستند. ملاک کفر نزد تکفیری‌های اعتقادی، توسل و درخواست از اموات و زیارت آن‌ها یا هر عملی است که باید برای خدا انجام داده شود، ولی برای غیر خداوند، انجام می‌شود. مسائلی نظیر نذر، قربانی و طواف در این حوزه قرار می‌گیرند.

گروهی دیگر از تکفیری‌ها، اهل تکفیر سیاسی هستند و حکم به جهاد می‌دهند؛ یعنی معتقدند که هر حاکمی که طبق دستورات الهی (حکم بما انزل الله) حکم نکند، گرچه مدعی اسلام باشد، کافر و طاغی است و باید به او کفر ورزید و با او جهاد و مبارزه کرد. برخی، سیدقطب و گروه‌های جهادی مدعی پیروی او را از این دسته تکفیری‌ها می‌دانند؛ اما باید دانست این تلقی از تکفیر با تلقی تکفیری‌های وهابی تفاوت قابل ملاحظه‌ای دارد و از روی تسامح، از آنان با عنوان تکفیری‌های سیاسی جهادی یاد می‌شود. به‌عبارت دیگر، تکفیر در این معنا که در اندیشه‌های سیدقطب وجود داشت، با هدف مبارزه با سکولاریسم و لیبرالیسم و اندیشۀ غربی، در حوزۀ فرهنگ و سیاست و استیلای غیرمسلمانان، به‌ویژه یهودیان، مطرح گردید و به شعله‌ورشدن آتش تفرقه میان مسلمانان منجر نشد.

 تأکید یادداشت حاضر در مقولۀ جریان تکفیری به‌نوعی جریان تشکیل‌یافته و تلفیقی از دو گروه پیش‌گفته است. به‌عبارت دقیق‌تر، انحراف در اندیشۀ سلفی‌گری جهادی، هنگامی آغاز شد که سلفیان وهابی- تکفیری کوشیدند جریان سلفی‌گری جهادی را به‌نفع خود مصادره کنند. در دیدگاه­های سیدقطب و عبدالسلام فرج، جنگ­ها و اختلاف­های فرقه­ای وجود نداشت و عامۀ مردم و علما به‌علت اختلاف عقاید مورد کشتار قرار نمی­گرفتند؛ اما سازمان‌هایی مانند القاعده و حزب التحریر، رفته‌رفته، بر جنبه­­های فرقه‌گرایی خود افزودند و به آلتی در دست متعصبان و گروه­های تکفیری سلفی تبدیل شدند.

گروه­های وهابی و تروریستی در کشورهای اسلامی که بسیاری از آن‌ها ریشه در القاعده دارند، در حالی که به‌شدت تکفیری­اند، می­کوشند خود را به‌عنوان چهره­های جهادی معرفی کنند. گروه­هایی مانند الجماعه المسلحه، الجماعه السلفیه الدعوه و القتال در الجزایر، جماعت شباب المجاهدین در سومالی، جماعت جند انصارالله در رفح و داعش در عراق و سوریه، نمونه­هایی از جریان سلفی‌گری تکفیری هستند که از مفهوم مقدس جهاد سوءاستفاده می­کنند. گروه­های مذکور، منبعث از جریان‌های نقل­گرای تندرویی هستند که متأثر از مشرب فکری ابن‌تیمیه و محمدبن‌عبدالوهاب بوده و با قرائت خشن و متحجرانه از سنت پیامبر اسلام (ص) و برداشت­های ظاهری از آیات قرآن کریم، اندیشه­های سلفی‌گری جهادی را به‌نفع خود مصادره نمودند و به‌جای مبارزه با کافران، وارد مبارزه­های عقیدتی درون‌دینی شدند و به‌بهانه‌های مذهبی به تکفیر مسلمانان روی آوردند. همچنین، طالبان افغانستان و گروه­های زیر مجموعۀ آن و نیز گروه­های سپاه صحابه و لشکر جهنگوی در پاکستان، اگرچه به مکتب دیوبند وابسته‌اند و از این منظر، نسبتی با جریان‌های سلفی وهابی ندارند، از آن جهت که برخی از افکار تکفیری ابن‌تیمیه را قبول دارند و به تکفیر شیعیان و گاه کشتن سایر فرقه­های اهل تسنن غیردیوبندی می­پردازند، در زمرۀ جریان تکفیری مدنظر این مقاله قرار می‌گیرند. با توجه به آنچه گفته شد، تحقق مقولۀ هم‌گرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری ایجاب می‌کند در درجۀ نخست با برآورد این تهدید، اجماع لازم را در سطح حاکمان، نخبگان و ملت­های اسلامی به وجود آورد. بدین منظور،مسئلۀ اساسی این پژوهش ظرفیت‌سنجی تهدید جریان تکفیری در جهان اسلام است.

منبع: «ظرفیت‌سنجی تهدید جریان تکفیری در حوزۀ جهان اسلام» به‌قلم محسن محمدی الموتی، استادیار گروه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل مجتمع آموزش عالی شهید محلاتی.