محورهای سیاست عربی ترکیه
اساسا رجب طیب اردوغان و ترکیه بخاطر اینکه قصد دارد از بحرآنها برای عملیاتی کردن سیاست های خود جهت تبدیل به یک بازیگر مهم بین المللی استفاده نمایند تلاش می نمایند با استفاده از حداکثر سازی منافع عینی ، مادی و ماوی با استفاده از سه الگوی ترکیبی سکولاریسم ، دمکراسی و اسلام به مهندسی افکار عمومی در جهان عرب بپردازد. با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، سال 2002 به نقطه چرخشی همزمان در سیاست عربی( و نه خاورمیانه ای)ترکیه تبدیل شد. این تغییر پیش از هر چیز در نتیجه رهنامه سیاست خارجی جدیدی بود که احمد داووداوغلو، نخست در مقام مشاور ارشد نخست وزیر در سال 2002 و سپس در مقام وزیر امورخارجه در سال 2009 در قالب رهنامه عمق استراتژیک صورتبندی کرد. داووداوغلو معتقد بود واقعیت های تاریخی و جغرافیایی ترکیه را ناگزیر از داشتن سیاست خاورمیانه ای موثر می کند. وی توانست مجموعه حاکم را نیز در این زمینه قانع کند. از این رو سیاست هایی چون مشکلات صفر با همسایگان، دیپلماسی ریتمیک و چندجانبه، تعامل با تمامی طرفین امور(دیپلماسی خرد و کلان) را به عنوان پیش شرط های سیاست راهبردی موفق در پیش گرفت. در همین دوره ظهور مسائلی چون عراق، فلسطین و لبنان و ترس از سرریزی منطقه ای آن بستر مناسب برای اعمال سیاست های یادشده را در اختیار ترکیه قرار داد. سیاستهای عربی ترکیه با کشورهایی مانند ایران، پاکستان و…متفاوت هست بنایراین لفظ سیاست های خاورمیانه ای ترکیه درست نیست . سیاستهای ترکیه در خاورمیانه عربی است و آنرا باید در بطن استراتژی نوعثمانی گرایانه داوود اوغلو و اردوغان باید جستجو کرد. بنابرین سازوکارهای سیاست خارجی ترکیه در چارچوب نوعثمانی گرایی بین اعراب و دیگر کشورهای خاورمیانه متفاوت هست. پس سیاستهای آنها خاورمیانه ای نیست و با توجه به دکترین داووداوغلو ترکیه در منطقه سیاست عربی را دنبال می کند. لذا من نمی بینم و شواهدی پیدا نمی کنم که سیاست های آنها خاورمیانه ای باشد.چرا که ترکیه به زبان خاورمیانه عمل نمیکند.آنها به زبان عربی سخن می گویند.
اهداف سیاست عربی ترکیه
ترکیه از یک سو افزایش روابط سیاسی و اقتصادی را در دستورکار قرار دارد و از سوی دیگر می کوشید تا به عنوان میانجی بحران ها و اختلافات منطقه ای ظهور کند. در این راستا ترکیه سعی در ایجاد زبان گفتمانی جدیدی کرد که بتواند روحیه ملت عرب را تحت تاثیر قرار داده و با محبوبیت و مشروعیت سازی به یک کنشگر مهم منطقه ای در میان اعراب تبدیل شود. در سطح جهانی نیز ظهور ترکیه به عنوان یکی از رهبران پروژه خاورمیانه بزرگ به ویژه از سال 2005 به بعد حمایت گسترده تر آمریکا و غرب را برای نقش آفرینی در خاورمیانه به دست آورد؛ در عین حال باید توجه کنیم ترکیه در جهان عرب یک دولت تاجر بوده است. نگاه آنها به اعراب نشاندهنده معنا بخشی خود به اروپا و حداکثرسازی منافع اقتصادی است. وجوه يك حكومت با تفكرات اسلامگرايي و عضويت در سازمان كنفرانس اسلامي نيز باعث شده است كه تركها از وجهه خوبي در ميان كشورهاي عربی برخوردار باشد.
واکاوی سیاست عربی ترکیه در دو سال گذشته
اولویت های عربی ترکیه در دو سال اخیر حاصل يك تفكر ژئوپليتيك جديد از يك طرف و اولويتهاي اقتصادي و امنيتي از سوي ديگر ميباشد، و ديگر نميتوان تغييرات تكنيكي در سياست خارجي تركيه را با ملاحظات ايدئولوژيكي يا نگرانيهاي امنيتي بررسي نمود.آنها فقط منافع خود را حداکثرسازی می کنند.دغدغه آنها بیشتر اقتصادی است. ترکیه استراتژی مشخص دارد در واقع در ابعاد امنیتی و اقتصادی استراتژی دارند اما در روابط با کشورهای عرب تاکتیکی عمل می کنند.چون ذاتا به زبان اعراب سخن نمی گویند و با کارت کشورهای عرب برای برنامه های استراتژیک شان بازی می کنند.در واقع در این مدت بخاطر همین استراتژی داستان های زیادی از ترکیه شنیده شده است. آنها دنبال بازار اعراب هستند و به نظرم تغییرات تکنولوژیکی در سیاست خارجی ترکیه در قبال اعراب را نباید به ملاحظات ایدئولوژیکی یا اضطراب سیاست های عملی تنزل داد.
تاثیرات و پیامدهای داخلی سیاست عربی ترکیه
در داخل ترکیه احزابی مانند حزب جمهوریخواه خلق و حزب حرکت ملی مخالف سیاستهای عربی دولت داوود اوغلو هستند اما نکته دیگر این است که رد پای داووداوغلو در سیاست خارجی این کشور همچنان ادامه دارد. شاید به نظرم این یک برنامه ریزی بلندمدت حزب عدالت و توسعه و اردوغان بوده است که هم اکنون داووداوغلو را به عنوان کنشگری موثر و اصلی در سیاست خارجی همچنان حفظ خواهد کرد. نگرش سیستمیک داووداوغلو در کنار اعتقاد وی به اینکه سیاست داخلی کشورهای متوسطی چون ترکیه که دارای مشکلات داخلی هستند در تداوم سیاست خارجی موفق قابل حل است نقش بیشتری به وی در مکانیزم سیاستگذاری داده است.داوود اوغلو به عنوان نظریه پرداز و عملیاتی کننده مبحث عمق استراتژیک ،بینش خاص خود و اردوغان را دارد و تا زمانی که برنامه های اقتصادی آنها رضایت مردم را داشته باشد احزاب مخالف تهدیدی برای آنها نیست فراموش نکنیم اردوغان ترکیه را با چه وضعیت بدهکاری و اقتصادی از بولنت اجویت تحویل گرفت. باید اشاره کنم در ترکیه نکته ای که باید به آن توجه شود این است که در دوره ی حزب عدالت و توسعه با حذف تدریجی تمامی گروه ها و به عبارت صحیحتر آسیمیلاسیون و در بهترین حالت هضم این گروه ها در خود بااهمیت بخشی به دستورکارهای اصلی این گروه ها توسط حزب حاکم باعث شده است تا این حزب در ترکیه به عنوان تنها کارگزار موثر عمل کند. بار دیگر اشاره می کنم که در دوره ی حزب عدالت و توسه به تدریج که بر سال های اقتدار حزب حاکم عدالت و توسعه افزوده می شود و حکومت نیز بعد از سال ها حالت تک حزبی می یابد از اقتدار، حضور و طرح مساله توسط گروه های دیگر کاسته می شود و اینها بیشتر به عنوان واکنشگرانی در برابر طرح ها و نظرات مختلف حکومتی عمل می کنند. از این رو با وجود ارائه گروه بندی های مختلف به نظر می رسد تقسیم جامعه هویتی سیاسی ترکیه به دو گروه حزب حاکم و اپوزیسیون با واقعیت موجود در ترکیه بیشتر سازگار است.
تاثیرات و پیامدهای منطقه ای و بین المللی سیاست عربی ترکیه
ترک ها با استفاده از چهار رويكرد: الف) استراتژي به صفر رساندن مشكلات با همتركسايگان، ب) ايجاد كمربند امنيتي در محيط پيراموني خود ج) استفاده از الگوي نو عثمانيگري جديد. د)قدرت نرم وهوش سرشار. مناطق پيراموني خود را به بالكان، اوراسيا، خاورميانه، آسياي مركزي و قفقاز تقيسم نمايند؛ مثلاً از نظر تركها ايران، جزو كشورهاي اوراسيا محسوب ميشود، خاورميانه شامل كشورهاي عرب زبان ميشود، بدين ترتيب دستگاه سياست خارجي تركيه بحر آنها را در داخل اين گروهها دستهبندي و طبقهبندي ميكنند. آنها معتقدند اين دستهبندي منجر به درك صحیحي از تعاملات، امنيتي – راهبردي اين كشورها ميشود و فضاي مانور سياست خارجي تركيه را افزايش ميدهد و به آنكارا امكان ميدهد تعامل با همه بازيگران را در دستور كار ديپلماسي خود قرار دهد، و بحرآنهاي هر كدام از اين مناطق اجازه محاسبه هزينه و فايده را براي آنها مهيا مينمايد.
در واقع آنها از تهديدات و بحرآنهاي منطقهاي براي فرصتسازي براي گفتگو با غرب استفاده ميكنند تا وزن سياست خارجي خود را افزايش دهند؛ تركها با تقسيمبندي خود در وهله اول قدرتهاي حاضر در آن مناطق و قدرتهاي خارج از آن را شناسايي ميكنند تركيه دريافته است كه به اين مناطق هم آمريكا و هم اتحاديه اروپا دغدغههاي فراواني دارند و سعي دارد در يك حالت بينابيني ميان اين دو قدرت قرار گيرد؛ مثلاً به خوبي ميداند همدردي آمريكا نسبت به منافع امنيتي اسرائيل بايد با همدردي اروپا نسبت به آلام مردم فلسطين به توازن برسد؛ بدين ترتيب تلاش ميكند با ايجاد يك عامل پيوندي بين اتحاديه اروپا و آمريكا، نقشهاي كليدي در عرصه نظام بينالملل را بر عهده بگيرند و با پررنگتر كردن حضور خود در حل بحرآنهاي منطقهاي اهميت نقش خود را به اتحاديه اروپا نشان دهد.فرضا وقتی به بحرا ن های عربی وارد می شوند می دانند بازیگران و قدرتهای زیادی به آن بحران توجه می کنند. و در داخل آن بحران صف بندی زیادی وجود دارد و به ترکیه امکان می دهد در داخل یکی از صف ها قرار بگیرند. موضوعاتی از جمله غزه نگرانی های ترکیه نیست.آنها تلاش می کنند مشکلات اقتصادی و مشکلات خود با برخی از کشورها در صف بندی بحران های عربی حل کنند.به نظرم در سیاستهای عربی ترکیه نه خاورمیانه ای آنها، برآيند سياست خارجي تركيه از سطح داخلي به سطح منطقهاي و سپس به سطح بينالمللي بوده است.