بررسی و تکوین حضور داعش در غرب آسیا؛ مطالعه موردی افغانستان
محمود باهوش فاردقی؛ استاد دانشگاه
مقدمه
منطقه آسیایی غربی، از جمله کشور افغانستان، به دليل برخورداري از يک موقعيت استراتژيک و ژئواکونوميک در طول تاريخ همواره کانون توجه و عرصه فعالیتهای امپریالیسمی بوده است؛ اما به دنبال گسترش روند جهاني شدن گرايش به حركتهاي اسلامي در بين مردم منطقه را افزايش داده است و در اين فضا، گروههاي اسلامگرا جايگزين مناسبي به مردم ارائه ميدادند. هرچند که خود این فضا، راه را برای تندورها هموارساخته تا به تقویت و گسترش و هویت جدید خود بپردازند؛ چنانکه رویکردشان واکنشی در برابر تهدیدات جامعه مدرن و فرایند تخریب نظم قدیم جهان بوده است. در این میان داعش به دلیل به چالش کشیدن نظم بینالمللی غربی و ارجاع به دال اسلامی- هویتی خویش با حالت و بینشی گاه افراطی به یکی از مدلولات در جهت کاهش حِاکمیت ملی و امنیت دولتها در خاورمیانه و منطقه آسیایی جنوب غربی تبدیلشده است. این در حالی است که این گروههای افراطی به دنبال مکانی بودهاند تا زمینه فعالیت خود را فراهم سازند و در این میان، افغانستان مکان مناسبی برای این گروه در نظر آنان فراهم آورده است.
داعش و تکفیريها در منطقهی آسیایی جنوب غربی و خاورمیانه
ستیزهجویی سلفی در این منطقه که به بخشی از یک جریان ایدئولوژیک گسترده و مبتنی بر اندیشههای افراطگرایانه و پیکارجویانه تبدیل گردیده است بهگونهای که گروههای مورداشاره، پیوندهای عمدهای با سازمانهای همفکر خود در مناطق دیگر ازجمله طالبان و القاعده برقرار کردهاند و این در حالی است که مداخلات بازیگران منطقهای و فرا منطقه در منطقه خاورمیانه و سوریه به تداوم و گسترش آن انجامیده است و در این میان برخی از این گروههای افراطگرا و تروریستی که در کشور سوریه نتوانستهاند به اهداف و مقاصد تامی خود دست یابند درصدد برآمدهاند تا محیطی امن برای انجام فعالیتها و بقای خود پیدا نمایند. ازاینرو، افغانستان که در نظرگاه برخی، بهشت تروریسم لقب گرفته و در کنترل و نفوذ برخی از متحدین این گروهها (ازجمله ایالاتمتحده) بوده است، به بستری بدیل شده که میتواند این گروهها را رشد دهد.
افغانستان؛ بستر رشد تکفیرها در دوران ترامپ
سقوط حکومت طالبان توسط نیروهای بینالمللی و نیروهای ملی و ورود جامعه جهانی با تمام امکانات و تجهیزات و پسازآن تشکیل حکومتهای موقت و انتقالی و انتخابی، این تصور را به وجود آورده بود که گویا مشکلات افغانستان در این مدتزمان کوتاه (نزدیک به دو دهه) و با چنین شیوهای حلشده و افغانستان از بحران خارج خواهد شد اما افغانستان پس از ده سال هنوز با برخی مشکلات همچون نوطالبانیسم، داعش و… روبهرو است که تأمین امنیت در این کشور را با معضل مواجهه شده و داعش که بهطورجدی از اواخر سال ۱۳۹۳ ه.ش فعالیت خود را در افغانستان آشکار کرده و روزبهروز هم بر گستره فعالیتهای خود افزوده است، بهتدریج توانسته در مدتی کوتاه، فعالیتهای درخور توجهی سازماندهی کرده و خود را بهعنوان گروهی باانگیزه، لجستیک نظامی و با منابع مالی قابلتوجه معرفی نماید. نظر آگاهان مسائل سیاسی بر این است که بیشتر گروههای شبهنظامی پاکستان بهویژه گروههایی که از طالبان پاکستان جداشدهاند، تصمیم دارند به داعش افغانستان پیوسته یا آنها را حمایت کنند و در این مسیر، سعی کردند تا ضمن عضوگیری از میان جنگجویان بریده از طالبان، از میان مردم و جوانان افغان نیز عضوگیری نماید و این موارد در حالی است که داعش در تلاش میباشد تا درگیریها را از جنوب افغانستان به شمال این کشور بکشاند و افغانستان را به عرصهی فعالیت خود تبدیل نمایند. هرچند اوضاع افغانستان با سوریه و عراق بهطورکلی متفاوت بوده و هست.
برخی گروههای دیگر نیز که در شرایط جدید (پسایازدهم سپتامبر) و در جریان تثبیت این نهادهای تازه تأسیس در این کشور از نداشتن سهم در جریان قدرت ناراضی هستند به گروههای اپوزیسیون جریان حاکم تبدیلشده و این عمل سبب تقویت اپوزیسیونهای مخالف در این کشور گردیده است؛ هرچند این گروهها برخلاف برخی گروههای دیگر که تا حدی با که با سیستم این کشور مشکل داشته متفاوت بودهاند؛ چراکه این گروهها برخلاف گروههای ضد سیستم بیشتر به دنبال اصلاح بودهاند، ازسوی، با انتخاب ترامپ نگرانیهای درباره روابط کابل _واشنگتن به وجود آمده و رهبران حکومت وحدت ملی بعد از پیروزی آقای ترامپ، این پیروزی را به او تبریک گفتهاند و خواستار گسترش روابط دوجانبه شدهاند، اما ترامپ ضمن تداوم سیاست دوران اوباما تغییر چندانی در این منطقه در ایجاد نگردید. هرچند سیاست ترامپ در قبال داعش به سیاست این کشور در مورد سایر کشورها پیوندیافته است؛ چنانکه حملات هوایی ایالاتمتحده به سوریه باسیاست همراهی این کشور با عربستان پیوندی ناگزیر یافته است. ازسوی، تداوم داعش در مناطق دیگر ازجمله افغانستان میتواند منافعی را برای ایالاتمتحده و متحدینش به همراه داشته باشد که برخی را چنین میتوان برشمرد:
– تداوم ناامنی در افغانستان و ایجاد بهانهی کافی برای بقای ایالاتمتحده در این کشور،
– تبدیل افغانستان به محملی برای گروههای پرورش تروریسم،
– تقویت گروههای معارضهجو در منطقه غرب آسیا،
– تقویت بحران و چالشهای امنیتی در مرزها و مناطق نزدیک رقبای و مخالفین ایالاتمتحده همچون جمهوری اسلامی ایران، روسیه، چین و… برای تضعیف حریم امنیتی_دفاعی این کشورها،
– حفظ موضوع و مسئلهی امنیتی در دستور کار بینالمللی،
– جمعآوری و متمرکز سازی گروههای افراطی بهمنظور کنترل و مدیریت بهتر از آنها در راستای اهداف ایالاتمتحده و متحدین این کشور،
– حفظ محور مناقشات در منطقه برای فروش بیشتر تسلیحات ازسوی ایالاتمتحده و متحدینش و جریانات حامی نظامیگری در منطقه،
– تبدیل موضوع داعش به عنصری برای انجام مداخلات نظامی و سیاسی ایالاتمتحده و متحدینش تحت این لوا و عنوان (بستر برای انجام پروژهی نفوذ در منطقه)،
– حمایت کشورهای منطقهای همچون عربستان از داعش برای داشتن برگه بازی و امکانی برای تغیر در سیاستهای منطقهای،
– تقویت داعش و موضوع آن بهعنوان بستری برای کاهش و کم رنگسازی جریان مقاومت و موضوع فلسطین،
– حمایت از داعش ازسوی کشورهای منطقهای برای ایجاد موازنه قدرت در منطقه در مقابل حزبالله، حماس و…،
– حمایت برخی همچون رژیم اسرائیل و عربستان از داعش برای کاهش امنیتهستیشناسانه گروههای اسلامگرا و بیداری اسلامی در منطقه و تضعیف آنان،
– تغییر در بلوکبندی منطقهای،
– تضعیف کشورهای اسلامی و موازین آنها در منطقه از یکسو و تغیر موازنه به ضرر آنان،
– تغییر در بلوکبندیهای داخل کشور افغانستان.
نتیجه گیری
هرچند که برخی رشد و تداوم داعش در مناطقی همچون افغانستان را ادامهی جریان آن در سوریه و شامات میدانند که قصد ایجاد منطقه شرقی داعش تحت عنوان خلافت منطقه خراسان را داشته است، اما کاهش و عقب نشستن و یا به عبارتی شکست این گروهها در منطقهی سوریه و عراق، آنها را شدیداً متأثر نموده است، چراکه به نظر برخی از تحلیلگران با از دست رفتن منطقه شامات و سوریه، داعش درصدد خواهد بود تا با تقویت خود در منطقهای افغانستان، قدرت خود را بازسازی نماید و این در حالی است که افغانستان از دیر هنگام بستر مناسبی برای این گروهها محسوب میشده است، هرچند بهطور کامل نمیتوان داعش در افغانستان را بازنمایی کاملی از نوع آن در سوریه و عراق دانسته شده و وجود آن تبعاتی برای این کشور و سایر کشورهای منطقهای به همراه خواهد داشت، البته امید است که اين کشورِاسلامی با ایجاد همکاری و موازین هماهنگ ضمن کسب و گسترش تکنولوژیهای برترِ ارتباطی و اطلاعاتی در جهت تبلیغ ارزشها و هویت متعالی اسلامی، بستر لازم برای جلوگیری از رشد این افراطیگریها را تقویت نمایند که بهموازات حفظ این ارزشها از تشکیلِ گروههای افراطی و تندرو جلوگیری شود؛ هرچند میبایست توجه نمود که متغیرهای خارجی ازجمله مداخلات بازیگران فرامنطقهای بهخصوص قدرتهای بزرگ غربی را نمیتوان بهعنوان زمینهی تقویتِ افراطگرایی و ظهور و بروز جریانات سلفی-تکفیری نادیده گرفت که در کاهش امنیت و تداوم خشونت و عدم ثبات در این منطقه و افغانستان تأثیر داشته و دارد.