پیشینه حضور سعودی ها در آسیای مرکزی و قفقاز
در دوره معاصر، پیشینه حضور عربستان سعودی در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به سالهای آخر حیات سیاسی اتحاد جماهیر شوروی و متعاقب آن فروپاشی این ابر قدرت شرق و در نتیجه، استقلال جمهوری های جدا شده از آن در این منطقه بر می گردد. چنانچه روشن است در دوران اقتدار اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهان که نظامی مبتنی بر انکار خدا ( آتئیسم ) و نفی دین داشت ،عربستان سعودی با توجه به ماهیت ساختار سیاسی حاکم بر مسکو رابطه نزدیک و خوبی با این ابرقدرت نداشت و حتی در دوره ای چند ساله در سال های دهه 40 به بعد ، فاقد رابطه دیپلماتیک با مسکو بود.
شاید بتوان حمله ارتش سرخ به افغانستان و اشغال این کشور توسط اتحاد جماهیر شوروی در آغاز دهه هشتاد قرن بیست میلادی را به عنوان نقطه عطف و آغازی برای حضور عربستان سعودی در جمهوری های آسیای مرکزی تلقی کرد. بدین معنی که در این دوره، تعدادی از اتباع سعودی در قالب گروههای جهادی برای جنگ با روس های متجاوز به افغانستان که از دید آنان سرزمینی اسلامی بشمار می رفت و بخشی از قلمرو جهان اسلام به حساب مي آمد، وارد این کشور شدند و مقدمات ارتباط خود با افراد و گروههایی از اسلام گراهای متعلق به جمهوری های مسلمان آسیای مرکزی از جمله تاجیکستان و ازبکستان را فراهم آوردند.
البته آل سعود از ابتدای روی کار آمدن خود در حجاز به سرنوشت و وضعیت مسلمانان آسیای مرکزی به عنوان بخشی از جهان اهل سنت توجه داشت و این منطقه را به چشم خاستگاه بسیاری از بزرگان و عالمان برجسته مذاهب سنی نگاه می کرد. در جهان اهل سنت،عالمان و بزرگان زیادی از جمله صاحبان و خالقان صحاح سته که در میان اهل سنت مقام و منزلت والایی دارند تعلق به این منطقه دارند و خاستگاه جغرافیایی آنان شهرها و مناطق مختلف آسیای مرکزی نظیر بخارا ، ترمذ ، نسا ، مرو، خوارزم و …است.
خروج نیروهای نظامی شوروی از افغانستان در اواخر دوره گورباچف، شرایط و فضای جدیدی در روابط مسکو و ریاض پیش آورد و عربستان سعودی تمایل به تجربه تازه ای از روابط خود با اتحاد جماهیر شوروی را از خود نشان داد. ولی با توجه به اینکه این مقطع خیلی به درازا نکشید و فروپاشی شوروی رقم خورد، تحولات و رخدادهای سیاسی و بین المللی در مسیر و مدار جدیدی قرار گرفت و عربستان سعودی با چند کشور نوظهور و تازه استقلال یافته اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز روبرو شد که ارتباط و تعامل با آنها در نبود حاکمیت مسکو بر این منطقه ، الزامات و شرایط تازه ای را پیش آورد بود.
فروپاشی شوروی و آغاز فصل جدیدی از حضور عربستان سعودی در آسیای مرکزی و قفقاز
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه 90 قرن بیست و استقلال جمهوری های جدا شده از آن در سال 1991 میلادی، استقبال و خوشایند سعودی ها را هم در پی داشت و دولت پادشاهی ریاض به زعم خود به عنوان خادم حرمین شریفین از اینکه مسلمانان آسیای مرکزی و قفقاز از زیر یوغ و سلطه حاکمیت یک نظام ضد دینی و کمونیستی رهایی یافتند راضی و خشنود به نظر می رسید. این رضایت و خشنودی چنانچه اشاره شد از یک منظر دیگر، به سابقه منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در پذیرش اسلام و جایگاه بزرگان و علمای دینی این منطقه در چارچوب اسلام سنی هم بر می گشت . در واقع عامل و فاکتور اشتراک دینی و مذهبی بهانه اصلی مقامات و دولت مردان نظام پادشاهی آل سعود برای توجه به اين منطقه و حضور در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز شد و مقامات سعودی سعی در ارتباط گیری با سران و دولت مردان جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز کردند.
حضور عربستان سعودي در جمهوري هاي آسياي مركزي و قفقاز همانند بعضي از كشورهاي حاضر در منطقه نظير تركيه، چندان با تعجيل و شتاب زدگي همراه نبود و افتتاح سفارت خانه هاي اين كشور پادشاهي در اكثر جمهوري هاي منطقه مورد بحث، با فاصله چند ساله از زمان اعلام استقلال اين كشورها و به رسميت شناخته شدن آنها در سازمان ملل متحد صورت گرفت. ازبكستان و قزاقستان اولين كشورهايي بودند كه با توجه به اهميت و اولويت ايندو در مجموعه پنج كشور آسياي مركزي، سفارت سعودي ها در پايتخت هاي اين دو كشور گشايش يافت و بتدريج در طول سالهاي دهه 90 ، در بقيه جمهوري هاي منطقه نيز نمايندگي هاي سياسي و بعضا كنسولي رياض افتتاح و شروع به كار كرد.
اهداف جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز از برقراری و توسعه رابطه با سعودی ها
با توجه به رویکرد لائیسیته و سکولاریستی حاکمیت های فعلی جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز و مخالفت آنان با هویت یابی دینی مردم کشورهای خود ، بدیهی است که بر خلاف سعودی ها باید علل و اهداف برقراری و توسعه روابط آنان با دولت ریاض را در انگیزه های غیر دینی و فرهنگی جستجو کرد. بر این اساس باید رویکردهای سیاسی و اقتصادی را در برقراری و توسعه روابط پایتخت های جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز با ریاض مد نظر قرار داد و از این دریچه به مسئله نگاه کرد.
جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز پس از رهایی از سلطه مسکو که حدود یک قرن و نیم طول کشید برای اولین بار در تاریخ حیات سیاسی خود طعم استقلال را در شکل یک دولت و کشور مستقل چشیدند و در ادامه راه تلاش کردند این کسب استقلال تاریخی را در سایه برقراری روابط دیپلماتیک با دنیای اطراف خود و یا به عبارتی با جلب حمایت کشورهای دیگری که علاقمند به حفظ و تداوم استقلال این جمهوری ها بودند تضمین نمایند. این جمهوری ها در سال های اول استقلال خود بنابر تجربه های تاریخی نگران از دست دادن استقلال خود یا بازگشت به شرایط قبلی بودند و برای اطمینان از آینده مستقل خود در صدد برآمدند سرنوشت سیاسی خود را به برخی دیگر از کشورهای مطرح منطقه و دنیا که عربستان سعودی و هم در این دایره می گنجند گره بزنند. در واقع یکی از اهداف برقراری و توسعه روابط جمهوری های آسیای مرکزی با عربستان سعودی در یک رویکرد سیاسی معنی می شود تا به اتکاء حمایت امثال این کشورها روند حیات مستقلانه خود را ادامه دهند. در یک افق وسیعتر تمایل و نزدیکی این جمهوری ها به قدرت های غربی نیز ( مشخصا آمریکا و چند کشور بزرگ اروپایی ) در این راستا قابل تحلیل و ارزیابی است.
در کنار این نگاه سیاسی و امنیتی، جمهوری های آسیای مرکزی اهداف اقتصادی را هم از برقراری و توسعه رابطه با کشورهایی مثل عربستان دنبال می کنند. برخی از این جمهوری ها نظیر قرقیزستان و تاجیکستان که از بنیه ها و زیر ساخت های اقتصادی ضعیف و آسیب پذیری برخوردارند ، بدنبال یافتن شرکای اقتصادی در پیرامون خود برآمدند که عربستان سعودی هم یکی از این کشورهاست. البته جمهوری های ثروتمند این منطقه مشخصا قزاقستان و ترکمنستان هم که دارای ذخایر فراوان انرژی هستند، با دلایل و انگیزه های اقتصادی و تجاری خصوصا با هدف همکاری در حوزه نفت و گاز به توسعه روابط خود با ریاض اقدام کردند.