“آیا لبنان به یک ملت واقعی تبدیل میشود؟“
ترجمه مؤسسه آیندهپژوهی جهان اسلام
روز 23 دسامبر 2019 (2 دی 1398) مؤسسه شورای روابط خارجی مقالهای با عنوان آیا لبنان به یک ملت واقعی تبدیل میشود؟ را به قلم امیر اسمر، تحلیلگر وزرات دفاع آمریکا، منتشر کرد که دارای نکات قابل توجهی است. از جمله این نکات میتوان به تأکید نویسنده بر حمایت ایالات متحده آمریکا از نیروهای مسلح لبنان برای هدایت انگیزههای تظاهر کنندگان و استفاده از آن برای تضعیف جایگاه حزب الله لبنان اشاره کرد. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که چنین دیدگاهی از مدتها قبل توسط بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران غربی ارائه میشود. بهعنوان مثال جوزِف وتل فرمانده سنتکام در سخنرانی خود تحت عنوان “اولویتهای ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه“ اشاره کرده بود که: «وقتی من فرمانده سنتکام[1] شدم بسیاری از مقامات اسرائیلی با من ملاقات کردند و من وقتی از آنها در مورد لبنان پرسیدم به من گفتند که بهترین کاری که میتوانی در مورد لبنان انجام دهی حمایت از نیروهای مسلح لبنان است. آنها عقیده داشتند که بهترین راه برای تضعیف حزب الله سرمایهگذاری در تواناییها و حرفهای شدن نیروهای مسلح لبنان است. یک نیروی مسلح مؤثر، سیاسی و مورد احترام از سوی مردم میتواند نیاز کشور به نیروهای حزب الله را کاهش دهد».
در واقع این دسته بندیها و قرار دادن حزب الله در مقابل سایر نیروهای سیاسی لبنان و متعاقب آن تضعیف نقش حزب الله در تحولات داخلی و خارجی، راهحلی است که از سوی بسیاری از تحلیلگران غربی پیشنهاد میشود؛ این در حالی است که حزب الله هیچوقت نیروهای مسلح لبنان را مقابل خود ندیده و بر ایجاد وحدت در کشور تأکید داشته است. بهعنوان مثال در اعتراضات مردمی لبنان در ماههای گذشته سیدحسن نصرالله از ارتش درخواست کرد که از تظاهر کنندگان حمایت کند و خاطر نشان کرد: «برخی تلاش دارند که اوضاع را متشنج کنند و اینطور القا میکنند که ارتش قصد برخورد با تظاهرات را دارد و این صحت ندارد». از آنجایی که موضوع تحولات سیاسی لبنان و همچنین نقش حزب الله لبنان در آن حائز اهمیت است، مؤسسه آیندهپژوهی جهان اسلام اقدام به ترجمه مقاله فوقالذکر کرده است که متن زیر، ترجمه مقاله آن است.
در حال حاضر تبدیل شدن لبنان به یک ملت واقعی با توجه به مواجهه بیروت با مشکلات شدید اقتصادی و سیاسی طی دهههای گذشته، یک امر متناقض است. [لبنان] پیش از این نیز یک ملت واقعی نبوده است؛ به لحاظ تاریخی لبنانیها خود را بیش از ملیت، با هویتهای فرقهای میشناسند. هویت فرقهای اساس ساختار لبنان بوده است و شبه نظامیان فرقهای به مدت شانزده سال در جنگ داخلی جنگیدهاند. معترضین لبنانی اکنون در اعتراضاتی که از اواسط اکتبر آغاز شده است، بهطرز چشمگیری متحد شدهاند و خواستار جایگزینی کامل سیستم سیاسی خود هستند. آنها با یک صدای واحد ملی آرزوی آینده مشترک و سعادتمندی را دارند. با اینحال رسیدن به این اهداف حداکثری، دشوار خواهد بود. این احتمال وجود دارد که اعتراض کنندگان کوتاه بیایند ولی باید منتظر ماند و دید که آیا لبنانیها میتوانند علیرغم دست نیافتن به خواستههای خود، احساس ملیت در حال رشد خود را حفظ کنند. واشنگتن باید تحولات را زیر نظر داشته باشد زیرا یک لبنان پسافرقهای – با یک دولت مؤثرتر و بهطور گسترده دولتی که نماینده مردم است- احتمال زیادی دارد که بیشتر از دولت فعلی لبنان شریک اهداف منطقه ایالات متحده باشد. در دولت فعلی هر زمان که رهبران سه فرقه نمیتوانند در مورد راه پیش رو به توافق برسند ساختار سیاسی لبنان فلج میشود؛ نکته قابل توجه اینکه یکی از این رهبران، حزب الله است که عموماً با اهداف منطقهای ایالات متحده مخالف است، گرایش بیشتری به ایران دارد و طبق سیستم فعلی میتواند هرگونه سیاستی را وتو کند.
از آنجایی که لبنان در سال 1943 در قالب سوریه بزرگ بهعنوان پایگاه ساحلی مدیترانهای برای سیاستهای استعماری فرانسه عمل میکرد، لبنان بهجای یک ملت، متشکل از خانوادههای فرقهای است. نخبگان فرقهای قدرتمند و فاسد انحصار قدرت سیاسی را در دست داشته و سهم نامتناسبی از مزایای اقتصادی را دارند و با استفاده از شبکههای حمایتی پیروان فرقهای خود را جذب و حفظ میکنند. در ساختار سیاسی بیروت مناصب و قدرت براساس تعداد جمعیت فرقهها توزیع میشود. تهدید تجدید جنگ داخلی در میان فرقهها – مانند درگیری 1975-1995 که با تشویق مشتاقانه همسایگان لبنان صورت گرفت- باعث شده است تا جمعیت این کشور نتوانند در داخل یک ملت واحد یکپارچه شوند. تاحدودی، تظاهرات مردمی فعلی لبنان، تداعی کننده جنبشهای اعتراضی جوانان در سایر کشورهای عربی است که بهدلیل سیاستهای شکست خورده در آن کشورها شکل گرفته بودند. لبنانیها همان مشکلاتی را دارند که سایر کشورهای عربی نیز از آن رنج میبرند؛ نداشتن دسترسی به ساختار دولت، عدم شفافیت در عملکرد دولت، محدود بودن فرصتهای اقتصادی، فساد و کیفیت نامناسب زندگی. علاوه براین، زیرساختهای لبنان فرسوده شده است و لبنانیها قطع برقی روزانه، جمع شدن زباله در خیابانها، قطعی آب پراکنده و تخریب محیط زیست را تجربه میکنند.
اما برخلاف سایر کشورهای عربی که در آن اعتراضات بر علیه یک حاکم اقتدارگرا متمرکز بود، تظاهر کنندگان در لبنان مجموعهای از رهبران را هدف قرار دادند که به نوبه خود نخبگان فرقهای، مبارزان، سیاستمداران و دزد سالاران بودند. آنچه در مورد اعتراضات لبنان حائز اهمیت است این موضوع است که به نظر میرسد اعتراض کنندگان فرقهگرایی را علت اصلی مشکلات و گرفتاریهای اقتصادی خود میدانند و برای پایان دادن به آن گرد هم آمدهاند. این گردهم آمدنها دیگر بهمعنای حفظ صلح بین جمعیتی نیست که براساس هویتهای فرقهای تقسیم شدهاند؛ بلکه تلاشی برای تحقق آروزهای جمعیت برای آینده خود بدون تکیه بر وابستگیهای فرقهای است. هنگامیکه لبنانیها گرد هم میآیند – پرچمهای ملی خود را تکان میدهند و سرود ملی پخش میکنند – خواهان بهبود حاکمیت و کیفیت زندگی هستند، اما با چالشهای قابل توجهی روبهرو میشوند.
هدف حداکثری تظاهر کنندگان امروزی که کنار گذاشتن کامل رهبران سیاسی – با شعار “همه آنها، بهمعنای همه آنها ” است – بعید است که تحقق یابد؛ هرچند نخست وزیر سعد الحریری استعفا کرده است، اما دیگر رهبران سیاسی احتمالاً در برابر فراخوان معترضین برای استعفا مقاومت خواهند کرد. در حال حاضر بسیاری از رهبران عوامل خارجی را عامل اصلی اعتراضات میدانند. رهبر حزب الله، حسن نصرالله، اظهار داشت كه لبنان در سطح بینالمللی “مورد هدف قرار میگیرد” و گفته است كه برخی از فعالان مرتبط با منافع خارجی بهدنبال سوق دادن این كشور به سمت جنگ داخلی هستند. طبقه سیاسی به سادگی چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد و بهدنبال ایجاد تغییرات ظاهری است. انقلاب سرو سال 2005 لبنان در اینجا میتواند آموزنده باشد. در سال 2005 ، تظاهراتهای مردمی، مشابه آنچه امروز اتفاق میافتد، در دستیابی به اهداف اصلی خود از جمله خروج سربازان سوری از کشور و انتخاب دولت جدید عاری از مداخلات سوریه موفق بودند. با اینحال، رهبری سیاسی تازه انتخاب شده از همان طبقه حاکم بود و بهطور مسلم آرزوهای داخلی انقلاب سرو را قبول داشت، با اینحال به هزینه مردم لبنان از امتیاز نخبگان حمایت میکرد. تظاهر کنندگان امروزی استدلال میکنند که سیستم فرقهای حکومت لبنان و رهبران آن چشمانداز آینده لبنان را محدود کرده است.
حتی اگر رهبران فعلی نیز متقاعد شوند که تغییرات اساسی در سیستم ایجاد کنند، برای اینکه این ساختار تبدیل به آن چیزی شود که اعتراض کنندگان میخواهند، رهبران شایستهای خارج از طبقه سیاسی سنتی لازم است که پیوندی با ساختار آلوده قبلی نداشته و بتوانند سیستم جدید را رهبری کنند. صرف نظر از اینکه دولت بعدی فرقهای باشد یا برخی از سیستمهای غیر فرقهای جدید طراحی شده باشد، باید بر اثرات چندین دههای سوء مدیریت، فساد و محدودیتهای منابع غلبه کند. متأسفانه، اگر امروز خواستههای معترضان برای تغییر معنادار به سرانجام نرسد، ممکن است آنها بهعنوان اتباع لبنانی در جستوجوی صدای واحد در آینده متحد نشوند. اختلافات فرقهای دیرینه به سرعت میتواند بهعنوان عامل سرزنشی برای شکست، مجدداً ظهور کند. در حالیکه لبنانیها در مورد شکلگیری یک اختلاف دیگر محتاط هستند و بهوجود آمدن یک جنگ داخلی تمام عیار بعید است؛ بنابراین تلاش رهبران برای حفظ امتیازات خود تنها از طریق تکذیب و رد کردن رهبران سایر جوامع و گروهها بهدست میآید. برخی میتوانند از اختلاف محدود بهعنوان ابزاری برای هدایت سرزنشها یا تغییر روایت استفاده کنند. تاریخ لبنان پر از ترور رهبران فرقهای از جمله در جنگ داخلی سال 1975 است.
ایالات متحده آمریکا باید با احتیاط بیشتری به تحولات در لبنان نزدیک شود؛ هیچیک از دو مداخله ایالات متحده در لبنان – در سالهای 1958 و 1982- درک کافی از پویاییهای اجتماعی و سیاسی لبنان نداشتن؛ بههمین ترتیب، بسیاری از تلاشهای اسرائیل برای شکل دادن به دولت لبنان بهگونهای که به نفع اسرائیل باشد شکست خورده است. علاوه براین زمینه رقابت قدرتهای بزرگ در لبنان بهوجود آمده است. هشدار عمومی روسیه در مورد مداخله نیروی خارجی در لبنان مطمئناً متوجه ایالات متحده آمریکا است. در مقابل ایالات متحده نیز روسیه را متهم به ایجاد شک و تردید در درستی خواستههای معترضان برای پایان دادن به فساد کرد. نیروهای مسلح لبنان[2] که نقش مهمی در دفاع از لبنان و تحقق آرزوهای آن برای رسیدن به آینده پسافرقهای دارد، یکی از مؤثرترین شرکای ایالات متحده در مبارزه با دولت خود خوانده دولت اسلامی عراق و شام (داعش) بود؛ بهدلیل ساختار غیر فرقهای و موفقیتهای آن در برابر جهادیهای سنی، نیروهای مسلح لبنانی در میان همه طیفهای فرقهای لبنان محبوبیت دارد.
ادامه یا افزایش کمکهای نظامی ایالات متحده به نیروهای مسلح لبنان میتواند راهی برای پیشبرد اهداف معترضان باشد؛ زیرا از این طریق هم از ارزشمندترین نهاد ملی آنها حمایت میکند و هم از درگیری مستقیم اجتناب میکند. همچنین این امر کمک میکند تا سوءتفسیرهای روسیه از روابط ایالات متحده آمریکا با مهمترین نهاد ملی لبنان کارایی نداشته باشد. علاوه براین، انگیزه تظاهر کنندگان برای آینده پسافرقهای باید سرانجام بر متلاشی کردن شبه نظامیان فرقهای از جمله شبه نظامیان شیعه حزب الله، متمرکز شود. اگر ایالات متحده حمایت خود را از نیروهای مسلح لبنان ادامه ندهد، احتمال تغییر انگیزه و ذائقه اعتراض کنندگان کم خواهد بود؛ زیرا حزب الله میتواند تنها نیروی مبارز مؤثر در كشور باشد. اگرچه بعید است به موفقیت برسد، اما تلاش تظاهرات کنندگان برای از بین بردن همه ملاحظات فرقهای از دولت و سیاست برای ساختن یک ملت پر رونق لبنانی ضروری است. باید منتظر ماند و دید که آیا این لحظات بدون اینکه منجر به شروع درگیری فرقهای دیگر شود، میتواند تغییرات مثبتی را ایجاد کند یا خیر.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاماً به معنی تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاههای موسسه نیست.