بغداد – ریاض، محور ثبات یا بی ثباتی / علیرضا مکی

 


بغداد
ریاض، محور ثبات یا بی ثباتی

علیرضا مکی

کارشناس ارشد روابط بین الملل

دو کشور عربستان و عراق در طول تاریخ روابط خود به عنوان دو کشور مستقل از بعد از جنگ بین الملل اول فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کردند. این فراز و فرود ها و تنوع کیفیت روابط میان این دو کشور مهم جنوب غرب اسیا را میتوان ناشی از خصلت سیاست عربی در دوران مدرن و یا ناشی از مسائل و تحولات بین‌المللی موثر بر تحولات منطقه‌ای دانست. به هر سو با توجه به مسائل و تحولات جدید در روابط میان این دو باید سعی در شناخت کم و کیف این تحولات و جهت آنها داشت تا بتوان بهترین نتیجه و تحلیل را از مجموع تحولات منطقه جنوب غرب آسیا که محیط بلافصل امنیتی ماست داشته باشیم. در این راستا با بررسی تحولات جدید پیش امده در روابط این دو کشور سعی داریم برخی جنبه های این تحولات را روشن نماییم.

واقعیت این است که این روابط را بدون توجه به پیشینه روابط این دو کشور نمیتوان پی گرفت و تحلیل مناسبی از آن داشت و بنا براین باید نگاهی به تاریخ روابط این دو با توجه به تحولات داخلی ,منطقه‌ای و بین‌المللی موثر بر روند روابط آنها داشته باشیم.

از بحث تاریخ تشکیل کشور پادشاهی عراق و عربستان سعودی که گذر نماییم ( به دلیل تطویل بحث)کل تاریخ روابط این دو کشور را میتوان به چند دوره تقسیم کرد.

دوره اول از حنگ جهانی اول تا کودتای نظامی قاسم در سال 1958

از کودتا در عراق تا شروع جنگ ایران و عراق

از جنگ ایران و عراق تا جنگ خلیج فارس

از جنگ خلیج فارس تا سقوط صدام

و از سقوط صدام تا به امروز

که البته دوره بعد از سقوط صدام را میتوان به دو دوره تقسیم نمود که مشتمل بر دوره ای از زمان سقوط صدام تا سال 2015 و دوره 2015 تا به امروز می باشد.

محور بغداد ریاض همواره یکی از پیشرانهای تحولات منطقه جنوب غرب آسیا برای رقابت بر سر رهبری جهان عرب و مخصوصا رهبری اعراب حوزه خلیج فارس را شکل میدادند. این رابطه در کنار رقابتهای چهار ضلعی میان عراق سوریه مصر و عربستان سعودی و نیز در کنار مسئله حل نشده اعراب فلسطین در طول جنگ سرد و مخصوصا بعد از کودتای عبدلکریم قاسم همواره بخشی از مختصات سیاست عربی را شکل داده ودینامیسم سیاسی امنیتی جنوب غرب آسیا را تحت تاثیر قرارداده است. این مسئله در کنار ارتباطات تنگاتنگ عربستان سعودی با متحدین غربی و نیز ایران در طول جنگ سرد برای تضمین امنیت حوزه جنوبی خلیج فارس و نیز وابستگی روز افزون دولت عراق به همکاری با کشورهای بلوک شرق تا پایان جنگ سرد منجر به رقابتهای سیاسی و امنیتی این دو کشور مهم عربی شد. با خروج مصر از گردونه مبارزه با اسراییل و مجموع متحدان عربی شوروی در خاورمیانه عملا تنها دو کشور عراق و سوریه در صف مبارزه با اسراییل و نیز پیش برنده ایده های پان عربی قرار گرفتند هر چند که دو کشور لیبی و الجزایر نیز تلاشهایی در این زمینه صورت میدادند. به این صورت با پیوستن مصر به بلوک غرب در انتهای دهه 70 میلادی عراق و سوریه عمده کشورهای عربی پیرو پان عربیسم نزدیک به بلوک شرق و عربستان بعد از تحولات انقلای ایران در موضع بزرگترین قدرت طرفدار غرب درمنطقه جنوب غرب اسیا قرار گرفت.

اگر به تاریخ روابط عراق و عربستان در این دوران توجه نماییم متوجه می‌شویم که تاریخ روابط این دو کشور متأثر از جو و مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی حرکتی سینوسی داشته و از اتحاد تا دشمنی و حتی اتحادی مقطعی در دوره جنگ ایران و عراق متفاوت بوده است. در دوره بعد از کودتای قاسم در عراق ایران و عربستان با ایجاد سدی در برابر بلند پروازی‌های عراق انقلابی در منطقه عملا نفوذ عراق را در خلیج فارس کمرنگ کرده و عراق را وادار به معطوف نمودن توجه و انرژی انقلابی خود به سمت شرق مدیترانه و منطقه شامات نمودند. در این دوره اختلافات میان طرفین به حدی بود که ایران و عربستان با حمایت از تحرکات کردها در شمال عراق توجه عراق را از مرزهای شرقی و جنوبی خود منحرف نمودند و در مقابل رژیم عراق نیز از تمامی مخالفان این دو حمایت های سیاسی مالی و امنیتی مینمود؛ و حتی در ماجرای بحران گروگان گیری 1975 اوپک بنا به گفته های برخی از اعضا تیم عملیات درخواست اعدام وزیران نفت ایران و عربستان از طرف عراق داده شده بود که البته در این مورد جای شک و شبهه های فراوانی وجود دارد.

اما با انقلاب در ایران اوضاع به کلی متفاوت شد و عربستان ضمن حمایتهای مالی و حتی گاها نظامی از عراق در طول دوره نبرد مبلغ 25 میلیارد دلار وام مستقیم با بهره بسیار پایین به عراق می پردازد ضمن این که بخشی از تولیدات نفتی مناطق مرزی مورد اختلاف با عراق را به کمک به عراق اختصاص میدهد و علاوه بر این با کمک به عراق برای ساخت یک خط لوله نفتی که از سرزمین عربستان گذر میکرد به صادرات نفت از عراق کمک مینمود. این موارد علاوه بر کمکهایی است که شورای همکاری با فرمان عربستان سعودی به صورت کالاهای نظامی و یا غیر نظامی و نیز فراهم کردن مسیر های امن هوایی و دریایی برای پروازهای نظامی عراق علیه ایران فراهم مینمود.

این روند با حمله عراق به کویت و عربستان معکوش شد و همراه با ظهور سیاست مهار دوگانه که در سال 1993 در شورای امنیت ملی دولت کلینتون به طراحی مارتین ایندیک سفیر سابق امریکادر اسراییل که در سال 1994 به قلم انتونی لیک در مجله سیاست خارجی به رشته تحریر درآمد؛ عربستان به همراهی اعضا شورای همکاری خلیج فارس عراق را تحت شدیدترین محاصره اقتصادی و سیاسی قرار دادند. گرچه بسیاری معتقدند که عدم سرنگونی دولت صدام و نیز عدم حمایت از شورشهاای شیعیان در جنوب توسط دولت جورج بوش پدر در فردای پایان جنگ خلیج فارس به درخواست شخص ملک عبدلله ولیعهد وقت عربستان صورت گرفت تا موازنه ای میان ایران و عراق بر قرار باشد اما این ایران و عربستان بودند که در دوره مرحوم هاشمی و نیز دولت اقای خاتمی به سمت ثبات و گسترش روابط میرفتند. این مسئله تا دوران سقوط صدام حسین ادامه داشت تا اینکه با برقرار نظم سیاسی و امنیتی جدید در عراق بعد از صدام عربستان سعودی با دیده شک و تردید به دولت برامده از اکثریت شیعه عراق مینگریست و و سرنگونی صدام را هدیه ای به ایران از جانب ایالات متحده ,متحد بزرگش میدانست که نظرات اعضا شورای همکاری را در فرایند تشکیل دولت جدید نادیده میگرفت.

در دوران بعد از سقوط صدام عراق در گرداب خشونتهای فرقه ای در حال سقوط بود و دراین دوران نیروهای امریکایی برای توقف درگیریها کار چندان زیادی نمیتوانستند از پیش ببرند. در این بین زلما خلیل زاد سفیر وقت امریکا در عراق موفق میشود که ملاقاتی را بین نوری مالکی نخست وزیر وقت و ملک عبدالله پادشاه عربستان ترتیب دهد و در مذاکرات خصوصی که صورت گرفته بود ظاهرا دولت عربستان قولهایی از نوری مالکی گرفته که ظاهرا مالکی نتوانسته به آنها جامعه عمل بپوشاند از جمله عدم اعدام صدام حسین ,کاهش شدت بعثی زدایی وچند خواسته دیگر که عملا سو ظن های عربستان را به دولت نوری ماکی تشدید مینماید.

در هر حال با همکاری عربستان و البته با طرح ژنرال پترائوس مبنی بر تشکیل نیروهای سنی مذهب به منظور مقابله با تروریسم موسوم به شوراهای بیداری ,در سال 2007 -2008 روند خشونتها در عراق به سمت ارام شدن پیش میرفت که با خروج نیروهای امریکایی در سال 2009 و البته به دلیل حرف و حدیثهای مرتبط با انتخابات ان سال عراق که منجر به نخست وزیر دوباره نوری مالکی شد روند خشونتها در عراق دوباره تشدید شد. در این بین بسیاری در منطقه مسئولیت تشدید خشونتها را به گردن دولت عربستان مینداختند که این مسئله منجر به تیره شدن بیشتر روابط فی مابین میشد. در هر حال این روند ادامه داشت تا زمان ظهور داعش و سقوط یکی پس از دیگری شهرهای عراق و البته تحولات سیاسی در بغداد که منجر به خروج مالکی از قدرت و جانشینی وی با حیدر العبادی شد. عبادی در این دوره دیپلماسی فعالی را برای جلب حمایتهای سیاسی و امنیتی و اقتصادی در سطح منطقه‌ای و البته بین الملی برای مبارزه با تروریسم تکفیری داعش شروع نمود. از این تاریخ به بعد ما شاهد تغییر روند روابط بغداد ریاض میباشیم چرا که دو طرف با درک ضرورتهای امنیتی و راهبردی ارتباط با یکدیگر سعی در کاهش اختلافات و گسترش روابط نمودند.

در این راستا در سال 2015 و بعد از 25 سال از قطع روابط سیاسی میان دو طرف عربستان برای اولین بار با حضور عادل الجبیر سفارت خود را در عراق بازگشایی می نماید و در این زمان مذاکرات بسیاری در مورد حمایتهای اقتصادی و امنیتی عربستان از عراق در دوران مبارزه با تروریسم صورت میگیرد. در ادامه ریاض با معرفی ثامر السبهان مقام بلند پایه امنیتی به سفارت عربستان نشان داد برای مقامات در ریاض بغداد همچنان معضلی است امنیتی و راهبردی تا کشوری همسایه و به همین سان عمده فعالیت عربستان در عراق بعد از بازگشایی سفارت نیز همچنان بر محور مشکلات و فعالیتهای امنیتی میگردد تا مسائل معمول همسایگی و اقتصادی و سایر روابط. این مسئله تا آنجا ادامه داشت که سفیر عربستان با اظهاراتش در مورد نفوذ شیعیان و ایران در عراق و نیز سایر اشکال دحالت در امور داخلی عراق روابط دو طرف را تیره نمود و سرانجام منجر به خواسته شدن عذر سفیر عربستان توسط وزیر امور خارجه عراق شد

امری که تا به امروز نیز با عدم معرفی سفیر جدید از جانب عربستان به بغداد همچنان گویای مشکلات و اختلافات دو طرف در حوزه روابط منطقه‌ای و نیز امور داخلی عراق میباشد اما در عین حال در سال 2017 ریاض تحرکاتی را شروع کرده است که میتوان ان را به نوعی بازبینی و تجدید نظر در سیاست ریاض در قبال بغداد با توجه به مجموعه تحولات منطقه‌ای دانست از آنجمله دعوت و پذیرایی از مقامات سیاسی عراق در 12 مارس سال جاری میلادی و توافق برای گسترش همکاریها و توقف اظهارات خصمانه علیه یکدیگر ,از حمله مذاکره معاون وزیر امور خارجه عراق نذیر خیرالله درباره همکاریهای اقتصادی ,امنیتی و نیز همکاری در حوزه توریسم. سفر نخست وزیر عراق به عربستان و تشکیل شورای همکاری راهبردی عراق و عربستان و توافقهایی درباره گسترش روابط اقتصادی و سیاسی و باز گشایی مرز جمیما و سرمایه گاذری های عربستان درسراسر عراق ,سفر مقتدی صدر به عربستان و توافق دو طررف برای پشت سر گذاشتن گذشته و کمک ده میلیون دلاری عربستان به عراق برای کمک به اوارگان تروریسم در عراق در این میان بسیاری از تحلیل گران از حمله عبدالباری زیباری رییس کمیته امور خارجه پارلمان عراق معتقد است که در پشت تحرکات عربستان تصمیمات دولت جدید در کاخ سفید قرار دارد تا با نزدیک کردن تمام متحدان خود در منطقه و فایق آمدن بر مشکلات و اختلافات میان انها جبهه گسترده تری را در برابر ایران ,روسیه وخارج از چنین تحلیل هایی به نظر میرسد تحرکات اخیر عراق و عربستان ناشی از درک ضرورتهایی دوجانبه در طرفین این معادله قرار دارد که میتوان انها را در چند محور زیر خلاصه نمود

1 عقب ماندن ریاض در تحولات 15 سال گذشته عراق از رقیب قدرتمند منطقه‌ای خود یعنی ایران

2 نیاز عراق به سرمایه گذاری و نیز نفوذ عربستان بر اهل سنت عراق برای دوران باز سازی بعد از پایان کار داعش

3 نیاز دو طرف در زمینه ثبات قیمت نفت

4 نیاز دو طرف به تثبیت مرزهای مشترک و حل اختلافات فی مابین

5 نیاز عراق به همکاری های امنیتی عربستان در مبارزه با گروههای شورشی و تروریستی

6 نیاز عراق به دور ماندن از اختلافات و درگیریهای نیابتی ایران و عربستان در منطقه

این چنین نیازهای متقابلی دو طرف را به سمت گسترش همکاریهای و حل و فصل و یا در حداقل خودمسکوت گذاشتن اختلافات گذشته وادار می نماید.

اما نکته بسیار حائز توجه و جالب از منظر تحلیلی سفر رهبر جنبش صدر به دعوت رسمی مقامات در ریاض به این کشور می باشد که سئوالی بزرگ را درباره طبیعت و کیفیت رابطه عربستان با شیعیات عراق به طور عام و با جریان صدر به طور خاص ایجاد میکند. در مورد چرایی و چگونگی انجام این سفر گمانه زنی ها و تحلیل های زیادی میشود که میتوان در سه محور خلاصه نمود.

1)     تلاش صدر برای گسترش روابط خارجی خود و کسب امتیاز در سیاست داخلی عراق با گسترش پایگاه حامیان خود در میان اهل سنت

2)     تلاش صدر برای دست یافتن به جایگاه کلید ارتباطی شیعیان عراق با کشورهای عربی منطقه

3)     تلاش عربستان برای باز سازی رابطه خود با شیعیان عراق به عنوان نیروی سیاسی اصلی در عراق پس از صدام حسین جهت جبران فرصتهای از دست رفته در عراق در رقابت با ایران بعد از 25 سال عدم حضور در ایران

 

در این برخی صاحب نظران سفر صدر به ریاض را با اطلاع همانگی و رضایت تهران دانسته و بر این عقیده هستند که این سفر زمینه ای است برای کاهش اختلافات ایران و عربستان در عراق در راستای بهبود تنشهای دو جانبه و برخی دیگر نیز در مقابل این سفر را نوعی سیگنال میدانند در جهت دوری گزیدن صدر از ایران در راستای تبدیل شدن به چهره ای ملی و فرا مذهبی با جایگاهی اجتماعی در سراسر عراق. البته همه میدانیم که سالها صدر مورد حمایت و پشتیبانی ایران بوده و همین پشتیبانی های ایران در ابعاد مختلف بود که سبب شد مقتدی صدر در عرصه سیاسی عراق مخصوصا بعد از درگیریهای سال های بعد از سقوط صدام و مخصوصا بعد از نبرد در نجف برای بیرون راندن اعضا ارتش جیش المهدی از آن شهر و نیز بعد از نبرد بصره در سال 2008 در عرصه ساسی عراق حضور یافته و به قدرت سیاسی قابل اعتنایی تبدیل شود.
اما به نظر میرسد با توجه به تحولات اخیر نظر گروه دوم که مبتنی بر تلاش صدر برای ایجاد و حفظ فاصله با تهران قابل تامل تر به نظر برسد، مخصوصا با توجه به این موضوع که از زمان انتخابات پارلمانی عراق در سال 2014 اختلافات صدر با تهران بر سر جانشینی مالکی تشدید شده و هر روز ابعاد گسترده تری می یابد تا حدی که در بسیاری از مواقع مقتدی صدر سیاست های جمهوری اسلامی ایران در عراق را زیر سئوال میبرد. از این زاویه مسئله دریافت ده میلیون دلار کمک از دولت عربستان جهت امداد به آوارگان ناشی از جنگ و ترور در عراق به نظر میرسد که قابل فهم تر باشد. در واقع صدر سعی دارد با ایجاد فاصله ای معقول با تهران به ریاض نزدیک شده و تا هم از مواهب کمکهای مالی ریاض بهره مند باشد و هم پایگاه اجتماعی خود را در میان اهل سنت عراق گسترش بخشد و همزمان با حفظ حداقلهای مورد نیاز برای رابطه با تهران کمک های سیاسی و امنیتی و مالی ایران را در موقع ضرورت حفظ نماید و در نهایت خود را به عنوان رابط میان ایران و عربستان مستقل از دولت عراق مطرح نماید که مسلما چنین امتیازی برای صدر بسیار ارزشمند خواهد بود. در مجموع به نظر میرسد که دولت عربستان نیز با درک ضرورتهای ناشی از تغییر بنیادین شرایط در عراق به این نتیجه رسیده است که ریاض نیازمند ارتباط با عراق در دوسطح سیاسی و رسمی و نیز در سطح اجتماعی و گروههای ذی نفوذ می باشد که سعی دارد با ارتباط همزمان با دولت عراق به صورت مستقیم و نیز با سنی ها ی عراق و نیز با شیعیان از طریق صدر عقب افتادگی خود را جبران نماید.
دولت عراق نیز با توجه به صدمات ناشی از جنگها و بحرانهای پیاپی در طول چند دهه اخیر و نیز جنگ با گروه تکفیری داعش در بخشهای گسترده ای از خاک عراق علاوه بر کمک ها و مساعدتهای مالی و اقتصادی نیازمند پذیرفته شدن در جامعه عرب به عنوان کشوری عرب می باشد تا از این طریق حمایتها و همکاریهای سیاسی و امنیتی و اقتصادی گسترده تر را در سطح منطقه و در سطح بین‌المللی کسب نماید.

 

 

 

** مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها،مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.